اخبار داغ

از ایستادگی در روستای دگن تا فداکاری شهید کشوری

از ایستادگی در روستای دگن تا فداکاری شهید کشوری
واژه کم می شود انجایی که نام شما را و یاد شما را می نگارم ، واژه کم می شود در برابر صبر و ایستادگی و پایمردیتان ای شهیدان...
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از کردتودی، روزهای اغازین پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود و استان کردستان بیش از هر جای دیگری درگیر در غائله ضد انقلاب قرار داشت طوری که با گذشت 2 روز از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی پادگان مهاباد به تصرف ضد انقلاب درامده بود و در شهرهای استان کردستان از جمله سنندج، مریوان ، سقز و بانه نیز اوضاع به شدت ناآرام بود.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, کردتودی,

 

,

درهمین روزهای سخت میشد مردان روزهای سخت تر را شناخت انگونه که همه برای دفاع از انقلاب نوپای خود به دنبال مقابله با دشمنان بودند که هید جعفر طالبی نیز یکی از مردان روزهای سختی بود که در همان اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در شهرستان قروه درامد.

,

 

,

 

,

, ,

 

,

شاید بیان نقش بزرگ شهید طالبی در پاکسازی استان کردستان خارج از صدرت نوشتار ما باشد اما در همین رابطه سعی بر ان داریم تا به قدر توان از شرح واقعیت های روزهایی که گذشت برای شما بنویسم تا بیشتر با شهید طالبی آشنا شویم.

,

در همین خصوص گفتگویی داریم با فرزند شهید طالبی که در روز شهادت پدر تنها یک سال و نیم سن داشته است.

,

مصطفی طالبی در گفتگو با خبرنگار ما می گوید: پدر من متولد نخستین روز از بهار سال هزار و سیصد و سی و شش هشت در شهر سریش آباد می باشند که در بدو تاسیس سپاه پاسداران در شهرستان قروه در همان سال 58 به عنوان پاسدار وارد سپاه شدند و از انجایی که دارای سابقه خدمت سربازی در دوران ستمشاهی بودند به عنوان فرمانده سپاه کامیاران و موچش منصوب شدند.

,

لطفا از درگیری هایی که پدر شما در ان حضور داشتند سخن بگویید

,

خب درگیری های ضد انقلاب با مردم کردستان در طول هشت سال جنگ تحمیلی در نقاط مختلفی رخ داده بود و پدر من از سال 58 تا سال 61 که همزمان بود با سال شهادت ایشان، در جبهه های مختلف در برابر ضد انقلاب جنگیدند و به دنبال شکست ضد انقلاب بودند.

,

, ,

پدرم در پاکسازی کردستان از ضد انقلاب و در پاکسازی های پاوه ، سردشت ، کامیاران و دهگلان حضور فعالی داشتند و بر اساس اموزش های نظامی که دیده بودند دیگر همرزمان خود را نیز اموزش می دادند.

,

پدر شما در چه سالی به درجه رفیع شهادت نائل شدند و در ان روزها شما چند سال داشتید؟

,

پدرم در تاریخ 25 آذر ماه سال 61 به درجه رفیع شهادت نائل امدند و در روستای دگن در کمین ضد انقلاب قرار گرفتند که به همراه 12 نفر از دیگر رزمندگان شهید شدند.

,

در ان زمانی که پدرم شهید شدند من یک سال و نیم سن داشتم و متاسفانه خاطره ای از ان روز را به یاد نمی آورم

,

زمانی که با معنای واژه شهادت آشنا شدید چه احساسی از اینکه فرزند شهید طالبی هستید داشتید؟

,

من خوشحالم که پدرم چنین راهی را انتخاب کرده است و این باعث افتخار من است که امروز به عنوان یک فرزند شهید زندگی می کنم

,

, ,

وقتی کودک بودم غبطه می خوردم که می دیدم دوستانم همراه پدرهایشان به مدرسه می روند اما من به تنهایی باید مسیر مدرسه و شهر را طی می کردم و از محبت پدر به فرزند خود محروم بودم اما با گذشت زمان و با درک واژه شهادت و عظمت ان احساس غرور و افتخار داشتم و به داشتن چنین پدری می بالیدم.

,

کدام یک از صفات شهید طالبی در شما حس غرور و افتخار را ایجاد می کند؟

,

همانطور که گفتم من خودم خاطره ای از ایشان به یاد ندارم اما خاطراتی از همرزمان و خانواده وجود دارد که وقتی تعریف می کنند چنین حسی در من زنده می شود.

,

در خانواده همه از تقوا و مهربانی و شجاعت پدرم صحبت می کنند و این برای من خوشحال کننده است که پدرم مردی با اخلاق و دین دار بوده است و نسبت به دیگران احساس وظیفه و احساس تکلیف داشته است.

,

یکی از همرزمان پدرم می گوید: در یکی از درگیری ها آر پی جی زن بودم و یکی از تیربارهای دشمن مدام اتش می ریخت ، در این لحظه شهید طالبی به من گفت که با آر پی جی تیربار دشمن را بزن اما چون ما در ارتفاع پایین تری نسبت به دشمن قرار داشتیم موقعیت طوری نبود که بتوانم بایستم و شلیکک کنم که در این لحظه شهید طالبی امد و آرپی جی را از من گرفت و شلیک کرد و تیربار دشمن را هدف قرار داد

,

همرزمان شهید همیشه از شجاعت و ایستادگی پدرم صحبت می کنند و این برای من خوشحال کننده است وقتی که می شنوم در لحظه شهادت تا اخرین فشنگ خود با ضد انقلاب جنگیده اند.

,

 

,

چرا که به گفته همرزمان پدرم ضد انقلاب با آرپی جی ماشین رزمندگان را مورد هدف قرار می دهند و پدرم به همراه شهید عباس محمدی می توانند از ماشین خارج شوند و در سه جهت با عوامل ضد انقلاب درگیر می شوند و تا آخرین لحظه مقاومت می کنند تا زمانی که به جمع یاران شهیدشان می پیوندند.

,

رشادت و فداکاری شهید کشوری بخاطر دوستی با شهید طالبی

,

می خواهم خاطره ای را برای شما تعریف کنم که خودم هم به تازگی از ان مطلع شده ام.

,

یکی از همرزمان پدر شهیدم به تازگی از آشنایی پدرم با شهید کشوری برایم خاطره ای نقل کرده اند.

,

پدرم در یکی از درگیری های کامیاران از ناحیه سمت راست گردن مورد اصابت تیر قرار می گیرند و برای درمان به بیمارستان شهید بهشتی تهران منتقل می شوند و با شهید کشوری که ایشان هم اتفاقا از ناحیه سمت چپ گردن مورد اصابت تیر قرار گرفته بودند هم اتاق می شوند.

,

در این دیدار پدرم و شهید کشوری با یکدیگر دوستی خیلی نزدیکی پیدا می کنند و ارتباط صمیمی ای بین آنها ایجاد می شود و این ارتباط به صورت دورادور ادامه پیدا می کند تا زمانی که پدرم شهید می شوند و شهید کشوری از شهادت پدرم بی خبر بودند.

,

همرزم پدر شهیدم تعریف می کردند که پس از شهادت پدرم در منطقه گیلان غرب بودیم و از داخل با ضد انقلاب و از خارج با رژیم بعث درگیر شدیم و در ارتفاعات گیلان غرب شهدای بسیاری دادیم و نمی توانستیم شهیدان را به عقب بیاوریم و بسیار ناراحت شده بودیم که به پایگاه برپگشتیم.

,

زمانی که به پایگاه امدیم گفتند که خلبانی به نام کشوری به پایگاه خواهد امد ، وقتی شهید کشوری به پایگاه امد و ناراحتی ما را دید ماجرا را پرسید و به ما گفت اهل کجا هستید؟ ما هم گفتیم اهل شهرستان قروه و شهید کشوری گفت اتفاقا من در شهرستان قروه و در سریش آباد دوستی به نام جعفر طالبی دارم و جویای احوال شهید طالبی شد که تقریبا 9 ماه از شهادت شهید طالبی می گذشت و به شهید کشوری خبر شهادت شهید طالبی را دادیم و شهید کشوری از شنیدن این خبر بسیار متاثر شد.

,

, ,

شهید کشوری با شنیدن این خبر به همرزمان پدرم می گوید اصلا نگران نباشید، من بخاطر شهید طالبی پیکر شهدای شما را پایین می آورم و پس از ان با هلی کوپتر خود به سمت ارتفاعات حرکت می کند و خطرات ان را به جان می خرد و همرزمان پدرم به سرعت اجساد را داخل هلی کوپتر قرار می دهند و از محدوده خطر خارج می کنند.

,

آقای طالبی سخن پایانی شما برای مخاطبین ما چیست؟

,

شهدا با جان و دل برای دفاع از ایران اسلامی در برابر دشمن ایستادند و صحنه هایی از غرور و افتخار را به تصویر کشیدند و امروز هم ما باید پاسدار و حافظ خون شهدا باشیم و در راه و مسیری که برای ما مشخص کرده اند قدم بگذاریم و از نظام مقدس جمهوری اسلامی دفاع کنیم و به فرموده امام خمینی (ره) حافظ و پشتیبان ولایت فقیه باشیم.

,

امروز شهدا از ما می خواهند که برای دفاع از میهن عزیزمان هوشیار باشیم و با بصیرت در برابر دشمن بایستیم.

,

 

,

وقتی بوی یاس می پیچد...

,

صداى شکستنم سکوت دشت را برهم زد و ناگهان سوت خمپاره‏ اى از تو پرنده‏ اى ساخت تا در دل آسمان، صداى بال زدنت را همه بشوند. راستى فرمانده ، وقتى که رفتى بوى یاس، دشت را پر کرد.

,

بوی یاس دشت را پر کرد گرچه فرزند خردسالت هنوز هم در خانه برای بابا بابا گفتن منتظر دیدار دوباره تو بود.

,

بوی یاس دشت را پر کرد تا امروز با صلابت و افتخار از تو سخن بگوییم و بر ایستادگی ات درود بفرستیم و بر شجاعتت غبطه بخوریم

,

انتهای پیام/

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه