اخبار داغ

برادر شهید جلالی :

مامورین پهلوی مزار شهید را نبش قبر کردند/ عکس شاه را آتش زدیم و کتکش را هم خوردیم

مامورین پهلوی مزار شهید را نبش قبر کردند/ عکس شاه را آتش زدیم و کتکش را هم خوردیم
برادر شهید قدرت الله جلالی می گوید: دو یا سه روز بعد از تدفین برادرم، مامورین حکومت پهلوی آمدند و مزارش را نبش قبر کرده، جنازه را بیرون آوردند و سپس گلوله ها را از بدنش خارج کرده و در پرونده ثبت کردند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، انقلاب اسلامی با خون کسانی به پیروزی رسید که مظلومانه به شهادت رسیدند چرا که در آن روزهای پرتلاطم انقلاب، کمتر کسی از زجرها و دلاوری های آنان یاد کرد و اغلب مورد غفلت واقع شدند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,

شهید قدرت الله جلالی از شهدای انقلاب و اولین شهید دیباج شهرستان دامغان است که یک ماه پیش از پیروزی انقلاب و در جریان تظاهرات علیه رژیم شاه در سن 21 سالگی به شهادت رسید.

,

پرداختن به ماجرای شهادت قدرت الله جلالی یقینا می تواند قابل توجه باشد که در همین خصوص با عبدالله جلالی برادر این شهید گرانقدر انقلاب اسلامی، گفتگو کردیم.

,

به بهانه کلاس احکام، فعالیت های مبارزاتی می کردیم

, به بهانه کلاس احکام، فعالیت های مبارزاتی می کردیم, به بهانه کلاس احکام، فعالیت های مبارزاتی می کردیم,

برادر شهید قدرت الله جلالی با تشریح فعالیت های انقلابی برادر شهیدش، گفت: ما اهل روستای قلعه بودیم  که با توجه به جو خفقانی که در دوره پهلوی در همه جا فراگیر بود ولی مردم و انقلابیون محل ما جسارت بیشتری داشتند و حرکات انقلابی را بیشتر به نمایش می گذاشتند به گونه ای که شعارهای مرگ بر شاه و درود بر خمینی بر دیوارهای محل ما به وضوح به چشم می خورد.

,

وی ادامه داد: هر چند من 10 سال از برادرم بزرگتر بودم ولی باهم در برنامه های مبارزاتی و انقلابی شرکت می کردیم. البته من زودتر از برادرم یعنی در سال 1354وارد مبارزات انقلابی شدم و برادرم نیز در سال 1355از طریق دوستانش با فعالیت های انقلابی آشنا و سپس او هم وارد مبارزات انقلابی شد.

,

برادر شهید جلالی در خصوص نحوه فعالیت های انقلابی اش، اظهار کرد: در محل ما کلاس های احکام برگزار می شد که ما از این کلاس استفاده کردیم و فعالیت های مبارزاتی خود را در این کلاس انجام می دادیم و مخفیانه در خصوص مسائل سیاسی و جریانات روز صحبت می کردیم. شعارنویسی، پخش اعلامیه امام، شرکت در تظاهرات، حضور در جلسات سیاسی و سخنرانی از مهمترین برنامه های مبارزاتی ما در پیش از انقلاب بود.

,

عکس شاه را آتش زدیم و کتکش را هم خوردیم

, عکس شاه را آتش زدیم و کتکش را هم خوردیم, عکس شاه را آتش زدیم و کتکش را هم خوردیم,

وی تصریح کرد: زمان نخست وزیری شریف امامی بود که با برادرم و چند نفر دیگر از انقلابیون، عکس های شاه را از مغازه خریداری کردیم و آمدیم وسط میدان محل با شعار مرگ بر شاه، عکس ها را آتش زدیم. آن موقع آتش زدن عکس شاه جرم بزرگی بود برای همین هم، همه ما را دستگیر و بازداشت کردند. در این بازداشت، حسابی کتک مان زدند و بعد از دو روز آزادمان کردند.

,

جلالی همچنین به نحوه شهادت برادرش اشاره کرد و افزود: ما مبارزین انقلابی دیباج در 17 دی ماه سال 57 تظاهراتی برعلیه رژیم شاه راه انداخته بودیم. تظاهرات از محل ما یعنی روستای قلعه شروع شد و به سمت روستاهای زردوان و ورزن حرکت کردیم تا بعد از پیوستن مردم آنجا تظاهرات را ادامه دهیم. جو آن محل ها بسیار خفقان بود ولی مردم آنجا با انقلابیون اعلام همبستگی کرده بودند.

,

چماق داران شاه به سمت تظاهر کنندگان تیراندازی کردند

, چماق داران شاه به سمت تظاهر کنندگان تیراندازی کردند, چماق داران شاه به سمت تظاهر کنندگان تیراندازی کردند,

این برادر شهید، ادامه داد: با سردادن شعارهای مرگ بر شاه، درود بر خمینی و شعارهای انقلابی به روستای زردوان رفتیم و بعد از پیوستن مردم آنجا به تظاهرات، به سمت روستای ورزن حرکت کردیم. در مسیر راه روستای ورزن گروهی چماق به دست رژیم شاه و خان های منطقه و رئیس خانه اصناف آن زمان که از ژاندارمری حمایت می شدند و با این حمایت اسلحه شکاری تهیه کرده بودند، در پشت بام خانه ها سنگر گرفتند تا جلوی تظاهر کنندگان را بگیرند. وقتی مردم به آنجا رسیدند، آنها را به گلوله بستند.

,

وی اضافه کرد: در این تیراندازی 13 نفر از تظاهر کنندگان مجروح شدند. محمد رضا قریب بلوک یکی از این مجروحین بود که وسط کوچه افتاد که البته 5 سال بعد بر اثر این مجروحیت که قطع نخاع شده بود، به شهادت رسید.

,

برادرم که وضعیت را چنین دید، با چند نفر دیگر تصمیم گرفتند به پشت بام بروند و آنهایی که تیر اندازی می کردند را دستگیر کنند و مانع تیر اندازی به مردم شوند. مردم هم از پایین به سمت آنهایی که تیر اندازی کرده بودند، سنگ پرتاب می کردند. چماق به دستان شاه وقتی دیدند مردم به سمت آنان سنگ پرتاب می کنند، دست از تیراندازی کشیدند و از ترس اینکه مبادا مردم به طرف آنان حمله ور شوند، از پشت بام ها فرار کردند.

,

یک کیلومتر راه رفتیم تا برادر مجروحم را به درمانگاه برسانیم

, یک کیلومتر راه رفتیم تا برادر مجروحم را به درمانگاه برسانیم, یک کیلومتر راه رفتیم تا برادر مجروحم را به درمانگاه برسانیم,

جلالی اظهار کرد: برادرم از راه پله به سمت پشت بام می رفت که یکی از این افراد برادرم را گرفت و با وجود اینکه اسلحه کُلت هم داشت ولی به سمت وی شلیک نکرد ظاهرا فشنگ هایش تمام شده بود، ولی یکی دیگر از افراد از پشت به برادرم شلیک نمود و گلوله به کتف شهید اصابت کرد. وقتی برادرم گلوله خورد از بالای پله ها به داخل حیاط افتاد.

,

این برادر شهید، گفت: من اولین نفری بودم که بالای سر برادرم رسیدم. وقتی دیدم برادرم زخمی شده سریع وی را بر دوشم گرفتم و با کمک دوستان، برادرم را از محل دور کردیم. حدود یک کیلومتر راه رفتیم تا به درمانگاه برسیم. آنجا اقدامات اولیه را انجام دادند و گفتند دیگر کاری از دستمان بر نمی آید و مجروح را باید به مراکز درمانی دامغان برسانید.

,

وی افزود: خودرویی پیدا کردیم و به همراه پدرم، برادر دیگرم و چند نفر از دوستان به سمت دامغان حرکت کردیم. چند کیلومتری که از محل دور شدیم، برادرم از شدت جراحت و خونریزی تمام کرد. وقتی دیدیم برادرم شهید شد دیگر به دامغان نرفتیم و به روستایمان برگشتیم. همان روز هم برادرم را تشییع کردیم و خود پدرم، فرزندش را غسل داد و تدفین کرد.

,

بعد از شهادت برادرم، مردم در مبارزه علیه شاه متحدتر شدند

, بعد از شهادت برادرم، مردم در مبارزه علیه شاه متحدتر شدند, بعد از شهادت برادرم، مردم در مبارزه علیه شاه متحدتر شدند,

جلالی با بیان اینکه شهادت برادرم، انگیزه و اتحاد مردم را برای مبارزه بیشتر کرد، تصریح کرد: بعد از شهادت برادرم، مردم محل به گونه ای علیه رژیم متحد شده بودند که هر لحظه احتمال می رفت به پاسکاه حمله کنند و اسلحه هایشان را بگیرند بنابراین مامورین پاسکاه دیباج از ترس مردم همه امکاناتشان را جمع کرده و فرار کردند و به دامغان رفتند. آن زمان این اولین پاسکاهی در استان بود که مامورینش فرار کردند.

,

وی همچنین گفت: وقتی برادرم شهید شد ما به پاسکاه و پزشکی قانونی اطلاعی نداده بودیم و پاسکاه ژاندارمری چون می خواست برای این قضیه تظاهرات و درگیری هایی که شده بود و چندین نفر مجروح و شهید شده بودند، پرونده ای داشته باشد ما را مجبور کردند که رضایت دهیم که نبش قبر کنند.

,

مزار برادرم را نبش قبر کردند و گلوله ها را از جسد بیرون آوردند

, مزار برادرم را نبش قبر کردند و گلوله ها را از جسد بیرون آوردند, مزار برادرم را نبش قبر کردند و گلوله ها را از جسد بیرون آوردند,

این برادر شهید ادامه داد: دو یا سه روز بعد از تدفین برادرم، آمدند و با حضور پزشکی قانونی، دادیار، فرمانده گروهان آن زمان و چند نفر از بستگان ما، نبش قبر کردند و جنازه برادرم را از قبر بیرون آوردند. سپس گلوله ها را از بدنش خارج کرده و در پرونده ثبت کردند. بعد دوباره جنازه شهیدمان را در همان  قبرش، امامزاده محمد دیباج دفن کردیم.

,

وی با بیان اینکه این پرونده البته بعد از انقلاب به درد ما خورد تا قاتلان را دستگیر کنیم، افزود: قاتلان برادرم و شهید قریب بلوک فرار کرده بودند. بعد از انقلاب دنبال قاتلان بودیم که به کمک افراد انقلابی محل، این قاتلان دستگیر و در اوین زندانی شدند. 

,

قاتل برادرم را بخشیدم

, قاتل برادرم را بخشیدم, قاتل برادرم را بخشیدم,

برادر شهید جلالی اضافه کرد: در آن زمان امام پیام داده بودند چماق به دستان شاه که قتلی انجام نداده باشند، می توانند آزاد شوند. این قاتلان هم با توجه به نفوذی که داشتند خود را فقط چماق به دست جا زدند که هیچ قتلی انجام نداده اند و آزاد شدند. ما وقتی فهمیدیم اعتراض کردیم و دوباره آنها دستگیر و زندانی شدند ولی باز هم با توجه به نفوذی که داشتند حکم اعدامشان اجرا نشد که بالاخره پس از کش و قوس های فراوان حکم اعدام قاتل برادرم را در سال 1376 گرفتیم.

,

جلالی خاطر نشان کرد: وقتی حکم اعدام قاتل برادرم قطعی شد، بسیاری از اطرافیان قاتل، پول و واسطه فرستادند که وی را ببخشیم ولی ما نپذیرفتیم. روزی که قرار بود حکم اعدام اجرا شود سجده شکر به جا آوردم که خون برادرم پایمال نمی شود. در پای چوبه دار که قاتل را آوردند، یک لحظه حالتی به بنده دست داد و برای رضای خدا قاتل را بخشیدم.

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه