اخبار داغ

روایت روزهای پیروزی انقلاب در البرز؛

حوادث ۱۹ بهمن ۵۷ از زبان سه مبارز انقلابی کرج/ وقتی مردم ارتش شاه را در پل مردآباد متوقف کردند

حوادث ۱۹ بهمن ۵۷ از زبان سه مبارز انقلابی کرج/ وقتی مردم ارتش شاه را در پل مردآباد متوقف کردند
آنچه در ادامه می خوانید روایت انقلابیون کرجی از حوادث 19 بهمن ماه سال 1357 در این شهر است، مبارزات و حماسه ای که پیروزی انقلاب را رقم زد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از تیتریک، "نگاهی به حوادث 19 الی 22 بهمن 57 در کرج"، عنوان گزارشی است که شبکه خبری تحلیلی تیتریک، در آستانه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی به آن می پردازد.

با بحرانی شدن اوضاع کشور در اثر تظاهرات میلیونی مردم علیه حکومت شاهنشاهی و سقوط پی در پی دولتها، دستور حکومت نظامی در تمام نقاط ایران به اجرا در آمده بود و هر روز بر اهمیت و جایگاه شهر کرج در این مسیر افزوده می شد.

از جمله عوامل این برجستگی، شناخته شدن این شهر به عنوان شاهراه دسترسی نقاط مختلف کشور به پایتخت، اختفای مبارزان در کرج، دانشجویان انقلابی و حضور بزرگان مبارزه، نظیر امام خمینی و آیت الله طالقانی، بر اثر تبعید و حصر خانگی در این منطقه بود که موجب تقویت روحیه مبارزاتی مردم کرج شد.

آنچه در ادامه می خوانید روایت انقلابیون اهل کرج از حوادث 19 بهمن ماه سال 1357 در این شهر است، حماسه ای که پیروزی انقلاب را رقم زد و توانست راهی روشن و مسیری پر افتخار را پیش روی اهالی این خطه بگذارد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, , تیتریک، "نگاهی به حوادث 19 الی 22 بهمن 57 در کرج"، عنوان گزارشی است که شبکه خبری تحلیلی تیتریک، در آستانه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی به آن می پردازد.

با بحرانی شدن اوضاع کشور در اثر تظاهرات میلیونی مردم علیه حکومت شاهنشاهی و سقوط پی در پی دولتها، دستور حکومت نظامی در تمام نقاط ایران به اجرا در آمده بود و هر روز بر اهمیت و جایگاه شهر کرج در این مسیر افزوده می شد.

از جمله عوامل این برجستگی، شناخته شدن این شهر به عنوان شاهراه دسترسی نقاط مختلف کشور به پایتخت، اختفای مبارزان در کرج، دانشجویان انقلابی و حضور بزرگان مبارزه، نظیر امام خمینی و آیت الله طالقانی، بر اثر تبعید و حصر خانگی در این منطقه بود که موجب تقویت روحیه مبارزاتی مردم کرج شد.

آنچه در ادامه می خوانید روایت انقلابیون اهل کرج از حوادث 19 بهمن ماه سال 1357 در این شهر است، حماسه ای که پیروزی انقلاب را رقم زد و توانست راهی روشن و مسیری پر افتخار را پیش روی اهالی این خطه بگذارد.
, تیتریک, تیتریک, تیتریک,
,
,
,
,
,
,
http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/19/530600_146.jpg
, http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/19/530600_146.jpg,

عباس زالی از جامعه دانشگاهیون دانشکده کشاورزی کرج می گوید: شهرستان کرج مردم متدینی داشت و بیشتر آ نها افراد کم درآمدی بودند، 19 بهمن بود. نیروهای ارتش از منجیل و زنجان و قزوین حرکت کرده و در راه بودند. وقتی مردم شنیدند چنین حرکتی شروع شده آمادة مقابله با آنها شدند و به طرف اتوبان هجوم بردند.

آنها با استفاده از لودرها و ماشین آلات سنگین، توانستند محل اتوبان را در ورودی به جادة محمدشهر و مردآباد ببندند نیروهای ارتشی که رسیدند، مجبور به توقف شدند. آنها جرأت نداشتند که در مقابل مردم بایستند، خودشان از وسایل نقلیه پیاده شدند و به حالت تسلیم به طرف مردم آمدند.

مردم هم سلاحهایشان را تحویل گرفتند، با تسلیم شدن نیروهای ارتش، مردم دل و جرأت بیشتری پیدا کردند. هم ارتشی ها را محاصره کردند و هم کامیونهای حامل اسلحه را،10 الی 12 سرباز و درجه دار همراه ما بودند که جایی برای نگهداری آنها نداشتیم، فکرمیکنم یک الی دو روز از طرف کمیته های مردم، جایی در خیابان شهید بهشتی آنها را نگه داشتند.

و اما حسن بقایی متولد 1341 در کرج می گوید: حکومت نظامی اعلام شده بود. رژیم از ارگا نهای نظامی کمک خواسته بود و قرار بود یک تیپ زرهی از قزوین به سمت تهران حرکت کند. مسیر اولیة این تیپ از خیابان قزوین می گذشت، به محض شنیدن این خبر، مردم همه به سمت حصارک هجوم بردند تا با موانعی همچون آجر، شن، لاستیک و آتش، از عبور ارتشیها جلوگیری کنند.

, عباس زالی از جامعه دانشگاهیون دانشکده کشاورزی کرج می گوید: شهرستان کرج مردم متدینی داشت و بیشتر آ نها افراد کم درآمدی بودند، 19 بهمن بود. نیروهای ارتش از منجیل و زنجان و قزوین حرکت کرده و در راه بودند. وقتی مردم شنیدند چنین حرکتی شروع شده آمادة مقابله با آنها شدند و به طرف اتوبان هجوم بردند.

آنها با استفاده از لودرها و ماشین آلات سنگین، توانستند محل اتوبان را در ورودی به جادة محمدشهر و مردآباد ببندند نیروهای ارتشی که رسیدند، مجبور به توقف شدند. آنها جرأت نداشتند که در مقابل مردم بایستند، خودشان از وسایل نقلیه پیاده شدند و به حالت تسلیم به طرف مردم آمدند.

مردم هم سلاحهایشان را تحویل گرفتند، با تسلیم شدن نیروهای ارتش، مردم دل و جرأت بیشتری پیدا کردند. هم ارتشی ها را محاصره کردند و هم کامیونهای حامل اسلحه را،10 الی 12 سرباز و درجه دار همراه ما بودند که جایی برای نگهداری آنها نداشتیم، فکرمیکنم یک الی دو روز از طرف کمیته های مردم، جایی در خیابان شهید بهشتی آنها را نگه داشتند.

و اما حسن بقایی متولد 1341 در کرج می گوید: حکومت نظامی اعلام شده بود. رژیم از ارگا نهای نظامی کمک خواسته بود و قرار بود یک تیپ زرهی از قزوین به سمت تهران حرکت کند. مسیر اولیة این تیپ از خیابان قزوین می گذشت، به محض شنیدن این خبر، مردم همه به سمت حصارک هجوم بردند تا با موانعی همچون آجر، شن، لاستیک و آتش، از عبور ارتشیها جلوگیری کنند.
,
,
,
,
,
,
,

http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/19/530601_844.jpg

, http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/19/530601_844.jpg,

آنها هم تغییر مسیر داده و از جادة قز لحصار به طرف پایین روانه شدند. بعد دوباره از جادة مردآباد به سمت اتوبان حرکت کردند. وقتی مردم رسیدند، تعدادی از تانکهایشان زیر پل گیر کرده بود و در حال تلاش برای عبور از پل بودند. بااین تغییر مسیر ستون نظامی در دو نقطه با مردم انقلابی درگیر شد، یکی در سه راه عباس آباد و یکی زیر پل اتوبان کرج.

من که رسیدم، همة قسمتهای جاده را بسته بودند، مردم حتی عکس امام هم با خود برده بودند، زمانی که نیروها تسلیم شدند، عکس امام را به آنها داده بودند که به سینه ها و یا شیشه های ماشین هایشان بزنند، مردم آن شب تا صبح آنجا آتش روشن کرده بودند. فرمانده نظامی کرج هم خیلی مایل نبود این نیرو به تهران برسد، چرا که در حمایت از آ نها دست به اقدامی نزد. خود ارتشی ها هم چندان رغبتی برای تهران رفتن نداشتند.

از تیپ زرهی که شاید هزار نفر نیرو داشت، دویست نفر بیشتر باقی نمانده بود. مردم که خبردار شدند، جلوی همین عده را هم گرفتند. نیروهای تسلیم شده به دانشکدة پلیس فرستاده شدند و بعد از هما نجا آ نها را مرخص کردند و رفتند.

ادوات و نفربرهایشان روز بیستم توسط آقای جنتی رضوی که رهبری بخشی از مردم را بر عهده داشت، به دانشکده های کشاورزی و پلیس منتقل شد. آ نجا هم با تشکیل کمیته ای، افرادی را تعیین کرده بودند تا از این ادوات نگهداری کنند. یکی از این افراد من بودم. اگرچه شانزده سال بیشتر نداشتم، یک رودلور به من داده بودند که تا چهار-پنج سال دستم بود. البته اسلحه را دست کسانی می دادند که به آ نها اطمینان داشتند.

کرج به خاطر همین محله بودنش، پاتوق نیروهای چریک قبل از انقلاب بود، یعنی چریک ها و فداییان خلق در تهران عملیات می کردند و درکرج و اطراف آن مخفی می شدند. هم قبل از انقلاب هم بعد از آن، بیشترین کشفیات خانه های تیمی را ما در کرج داشتیم.

علی رنجی متولد سال 1345 در کرج می گوید: 19 بهمن سال 57 از سر کنجکاوی، همراه مردم سوار یک وانت شدم و به محل ترمینال شهید کلانتری کنونی رسیدیم که آن زمان بیابان بود و مردم آ نجا جمع شده بودند. درست آنطرف اتوبان، پل مردآباد بود و ارتشی ها از صبح آنجا متوقف شده بودند، چند ریوی ارتشی پر از سرباز، یک ماشین جیپ و تعدادی پیادة مسلح.

بیشتر سربازها با اسلحة ژ3، کلاه آهنی و اورکت خاکی، داخل ماشین ها نشسته بودند. احساس می کردم که دلشان با مردم است. جمعیت هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد. ازدحام زیادی به وجود آمده بود، چیزی بیش از هزار نفر. مردم حتی تا وسط گاردریل ها هم رفته بودند، چون می دانستند ارتشی ها دیگر با آ نها کاری ندارند.

, آنها هم تغییر مسیر داده و از جادة قز لحصار به طرف پایین روانه شدند. بعد دوباره از جادة مردآباد به سمت اتوبان حرکت کردند. وقتی مردم رسیدند، تعدادی از تانکهایشان زیر پل گیر کرده بود و در حال تلاش برای عبور از پل بودند. بااین تغییر مسیر ستون نظامی در دو نقطه با مردم انقلابی درگیر شد، یکی در سه راه عباس آباد و یکی زیر پل اتوبان کرج.

من که رسیدم، همة قسمتهای جاده را بسته بودند، مردم حتی عکس امام هم با خود برده بودند، زمانی که نیروها تسلیم شدند، عکس امام را به آنها داده بودند که به سینه ها و یا شیشه های ماشین هایشان بزنند، مردم آن شب تا صبح آنجا آتش روشن کرده بودند. فرمانده نظامی کرج هم خیلی مایل نبود این نیرو به تهران برسد، چرا که در حمایت از آ نها دست به اقدامی نزد. خود ارتشی ها هم چندان رغبتی برای تهران رفتن نداشتند.

از تیپ زرهی که شاید هزار نفر نیرو داشت، دویست نفر بیشتر باقی نمانده بود. مردم که خبردار شدند، جلوی همین عده را هم گرفتند. نیروهای تسلیم شده به دانشکدة پلیس فرستاده شدند و بعد از هما نجا آ نها را مرخص کردند و رفتند.

ادوات و نفربرهایشان روز بیستم توسط آقای جنتی رضوی که رهبری بخشی از مردم را بر عهده داشت، به دانشکده های کشاورزی و پلیس منتقل شد. آ نجا هم با تشکیل کمیته ای، افرادی را تعیین کرده بودند تا از این ادوات نگهداری کنند. یکی از این افراد من بودم. اگرچه شانزده سال بیشتر نداشتم، یک رودلور به من داده بودند که تا چهار-پنج سال دستم بود. البته اسلحه را دست کسانی می دادند که به آ نها اطمینان داشتند.

کرج به خاطر همین محله بودنش، پاتوق نیروهای چریک قبل از انقلاب بود، یعنی چریک ها و فداییان خلق در تهران عملیات می کردند و درکرج و اطراف آن مخفی می شدند. هم قبل از انقلاب هم بعد از آن، بیشترین کشفیات خانه های تیمی را ما در کرج داشتیم.

علی رنجی متولد سال 1345 در کرج می گوید: 19 بهمن سال 57 از سر کنجکاوی، همراه مردم سوار یک وانت شدم و به محل ترمینال شهید کلانتری کنونی رسیدیم که آن زمان بیابان بود و مردم آ نجا جمع شده بودند. درست آنطرف اتوبان، پل مردآباد بود و ارتشی ها از صبح آنجا متوقف شده بودند، چند ریوی ارتشی پر از سرباز، یک ماشین جیپ و تعدادی پیادة مسلح.

بیشتر سربازها با اسلحة ژ3، کلاه آهنی و اورکت خاکی، داخل ماشین ها نشسته بودند. احساس می کردم که دلشان با مردم است. جمعیت هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد. ازدحام زیادی به وجود آمده بود، چیزی بیش از هزار نفر. مردم حتی تا وسط گاردریل ها هم رفته بودند، چون می دانستند ارتشی ها دیگر با آ نها کاری ندارند.
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/19/530602_532.jpg
, http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/19/530602_532.jpg,

مردم که روز قبلش شهربانی را گرفته بودند، سلاح هم به همراه داشتند. علت اصلی توقف ماشین ها هم سربازی رفته های مسلحی بودند که آشنایی با تفنگ داشتند؛ اگرچه موانعی هم در دو طرف اتوبان ایجاد شده بود. صبح آن روز، درگیری هایی صورت گرفته بود، چون کف آسفالت اتوبان پر از پاره آجر و سنگ و چوب و لاستیک سوخته بود.

مردم تایرهای بزرگی را به هم بسته و اتوبان را با آن سد کرده بودند. بقایای تایرهای آتش گرفته هنوز آنجا بود. به احتمال زیاد نیروهای ارتشی هم در صدد مقابله با مردم برآمده بودند، چون وقتی ما رسیدیم چشم هایشان سوخت و قرمز شد. دلیلش گازهای اشک آوری بود که انگار قبلاً به سوی مردم پرتاب شده بود.

بعد از ظهر، نه درگیری صورت گرفت و نه شلیکی شد. فقط مقاومت مردم بود و اصرار ارتشی ها، در میان مردم افرادی بودند که مسئولیت داشتند در این گیر و دار، با رهبری قشون نظامی صحبت کنند. هر دو طرف بلندگوهای دستی داشتند و گاهی از آ نها استفاده می کردند.

ازدحام جمعیت به ما که سن و سالمان کم بود، اجازه نمی داد به ردیف جلو برویم و حر فهای آ نها را بشنویم. خبرها گوش به گوش و زبان به زبان به عقب ترها می رسید. همه شعار می دادیم ارتش برادر ماست؛ خمینی رهبر ماست، ارتشی چرا برادر کشی؟ و ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش.

, مردم که روز قبلش شهربانی را گرفته بودند، سلاح هم به همراه داشتند. علت اصلی توقف ماشین ها هم سربازی رفته های مسلحی بودند که آشنایی با تفنگ داشتند؛ اگرچه موانعی هم در دو طرف اتوبان ایجاد شده بود. صبح آن روز، درگیری هایی صورت گرفته بود، چون کف آسفالت اتوبان پر از پاره آجر و سنگ و چوب و لاستیک سوخته بود.

مردم تایرهای بزرگی را به هم بسته و اتوبان را با آن سد کرده بودند. بقایای تایرهای آتش گرفته هنوز آنجا بود. به احتمال زیاد نیروهای ارتشی هم در صدد مقابله با مردم برآمده بودند، چون وقتی ما رسیدیم چشم هایشان سوخت و قرمز شد. دلیلش گازهای اشک آوری بود که انگار قبلاً به سوی مردم پرتاب شده بود.

بعد از ظهر، نه درگیری صورت گرفت و نه شلیکی شد. فقط مقاومت مردم بود و اصرار ارتشی ها، در میان مردم افرادی بودند که مسئولیت داشتند در این گیر و دار، با رهبری قشون نظامی صحبت کنند. هر دو طرف بلندگوهای دستی داشتند و گاهی از آ نها استفاده می کردند.

ازدحام جمعیت به ما که سن و سالمان کم بود، اجازه نمی داد به ردیف جلو برویم و حر فهای آ نها را بشنویم. خبرها گوش به گوش و زبان به زبان به عقب ترها می رسید. همه شعار می دادیم ارتش برادر ماست؛ خمینی رهبر ماست، ارتشی چرا برادر کشی؟ و ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش.
,
,
,
,
,
,
,

 

,
http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/19/530595_247.jpg
, http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/19/530595_247.jpg,
 
,
کامیون توقیف شده گارد توسط مردم در 19 بهمن 57 - پل ماهدشت
,

توانستیم احساسات ارتشی ها را تحریک کنیم. مردم گل هایی هم با خود آورده بودند که آ نها را دست ارتشی ها می دادند و یا در لولة تفنگ هایشان می گذاشتند. رهبران مردمی که اینگونه مردم را ساماندهی می کردند سعی کردند به صورت کدخدامنشی و بدون درگیری و خونریزی به کار پایان دهند.

وقتی مذاکره بین آنها تمام شد، درجه دارها تسلیم شدند و به سربازها دستور دادند اسلحه هایشان را به زمین بگذارند، مردم سلاح ها را جمع کردند و به سربازها لباس شخصی دادند و عده ای از آنها را با خود به خانه بردرجه دارها و فرماندهان نیز به منزل حجت الاسلام سیدرضا حسینی زابلی بردند.

چند روزی هم در منزل ایشان ماندند تا مدتی از این قضیه بگذرد، چون تسلیم شده بودند جانشان در خطر بود و نمی توانستند برگردند. غروب که شد همه به خانه های خود برگشتیم. فردای آن روز تظاهرات گسترده ای برگزار شد و چند روز بعد هم انقلاب به پیروزی رسید.




گلاویژ اصحابی
- برگرفته از مجموعه کتاب "صلای صبح"

انتهای پیام/

, توانستیم احساسات ارتشی ها را تحریک کنیم. مردم گل هایی هم با خود آورده بودند که آ نها را دست ارتشی ها می دادند و یا در لولة تفنگ هایشان می گذاشتند. رهبران مردمی که اینگونه مردم را ساماندهی می کردند سعی کردند به صورت کدخدامنشی و بدون درگیری و خونریزی به کار پایان دهند.

وقتی مذاکره بین آنها تمام شد، درجه دارها تسلیم شدند و به سربازها دستور دادند اسلحه هایشان را به زمین بگذارند، مردم سلاح ها را جمع کردند و به سربازها لباس شخصی دادند و عده ای از آنها را با خود به خانه بردرجه دارها و فرماندهان نیز به منزل حجت الاسلام سیدرضا حسینی زابلی بردند.

چند روزی هم در منزل ایشان ماندند تا مدتی از این قضیه بگذرد، چون تسلیم شده بودند جانشان در خطر بود و نمی توانستند برگردند. غروب که شد همه به خانه های خود برگشتیم. فردای آن روز تظاهرات گسترده ای برگزار شد و چند روز بعد هم انقلاب به پیروزی رسید.
,
,
,
,
,
,
,
,
, گلاویژ اصحابی ,
, - برگرفته از مجموعه کتاب "صلای صبح", - برگرفته از مجموعه کتاب "صلای صبح",
,
, انتهای پیام/ ]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه