اخبار داغ

روایت روزهای پیروزی انقلاب در البرز؛

حوادث 20 بهمن 57 از زبان دو مبارز انقلابی کرج/ وقتی کوکتول مولوتوف تنها سلاح مقابله مردم با رژیم در محمدآباد کرج بود

حوادث 20 بهمن 57 از زبان دو مبارز انقلابی کرج/ وقتی کوکتول مولوتوف تنها سلاح مقابله مردم با رژیم در محمدآباد کرج بود
آنچه در ادامه می خوانید روایت انقلابیون کرجی از حوادث 20 بهمن ماه سال 1357 در این شهر است، مبارزات و حماسه ای که پیروزی انقلاب را رقم زد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از تیتریک، در هوای ابری 20 بهمن 57 از اشتهارد خبر آوردند که نیروهای ارتش از طرف همدان آمده و می خواهند به تهران بروند، باید برای متوقف کردنشان آماده می شدیم، اما هنوز هیچ کاری نکرده بودیم. 

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, تیتریک, تیتریک,
نیم ساعت بعد، سر و کله دو جیپ ارتشی هم پیدا شد، برای شناسایی و پاکسازی جاده می خواستند تا تهران بروند، چند سرباز و استاوار بودند، افسری پیششان نبود. حاج کریم و عده ای از انقلابیون مردآباد با آنها درگیر شدند و خلع سلاحشان کردند. 
,
 
,
غلا محسین قر هخانلو متولد سال 1328 و مردی از تبار روزهای انقلاب البرز با بیان جملات بالا ادامه می دهد: آن موقع خانة ما هم در همان خیابان بود، خواب بودم که آقای اصلانی و چند نفر دیگر سراسیمه در زدند، قبل از اذان صبح بود، ساعت 4 یا 5 صبح. در را باز کردم، گفتند زود باش لباس بپوش که باید جاده را با شن و ماسه ببندیم چون ارتشی ها به تهران می آیند.
,
 
,
http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/20/530865_449.jpg
, http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/20/530865_449.jpg,
 
,
پل رود شور اشتهارد - ماهدشت
,
 
,
پرسیدم از کجا می دانید؟ گفتند همان هایی که غروب دستگیر کرده ایم به حرف آمده اند. آن زمان دو کمپرسی داشتم، چند نفری که به دنبال من آمده بودند نیز خودوری کمپرسی داشتند.
,
 
,
باران تندی می بارید، کاپشنم را برداشتم  و بیرون رفتم. 1 چهار دیواری نزدیک میدان اصلی آبادی مان بود که ماشین های سنگین را آنجا پنهان می کردیم، به محض ورود یکی از اهالی استارت لودر را زد و من هم چراغ های ماشین را روشن کردم. 
,
 
,
هنوز از جایمان حرکت نکرده بودیم که یک نفر دوان دوان آمد و گفت: خاموش کنید نیروهای گشت زنی از کرج آمده اند و همه مسلح دور میدان هستند. 
,
 
,
نیم ساعت همانجا در چهار دیواری ماندیم، سر و گشی آب دادیم، وقتی که به کرج بازگشتند ما نیز از فرعی ها یک راست به خانه هایمان رفتیم. 
,
 
,
مدتی را در خانه ماندیم و بعد سراغ حسین قلیچ و حسن رفتیم که آهن فروشی داشتند. عده ای گفتند این دو نفر به سمت رود شور رفته اند، پرس و جو کردیم و متوجه شدیم که رفته بودند از دو طرف به پل نرده جوش بزنند و مسدودش کنند. 
,
 
,
ادامه دارد... 
,
 
,
و اما 20 بهمن در محمدآباد کرج نیز حال و هوای خاصی داشت، زینب خاتون نصیر زارع که متولد سال 1345 محمد آباد کرج است، می گوید: همه خبردار شده بودند که نیروهای ارتش قرار است از راه برسد و احتمال درگیری و کشته و زخمی شدن مردم هم وجود دارد، مردم دست خالی بودند، پدرم به اهالی محل گفته بود هر چه می توانند وسایل اولیه پانسمان، ملحفه و پارچه جمع کنند. 
,
 
,
http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/20/530864_262.jpg
, http://titre1.ir/files/fa/news/1397/11/20/530864_262.jpg,
 
,
زینب خاتون نصیر زارع همراه مادرش سال ها پس از انقلاب
,
 
,
در خانة ما همیشه باز بود. پسردایی های پدرم، یک سری بطری آورده بودند و در گوشة حیاط گذاشته بودند. آ نها را با بنزین و صابون و ...پر می کردند تا به اصطلاح کوکتول مولوتوف درست کنند.
,
 
,
بعد عدة دیگری از مردها و جوانان محل نیز به آ نها اضافه شدند. همه کمک می کردند که این کار هرچه سریعتر انجام شود. ما هم برای آ نها چایی می بردیم و پذیرایی می کردیم تا به پیشرفت کار کمکی کرده باشیم.
,
 
,
 
,
 
ادامه دارد.... 
,
,
 
,
 
,

 
,
,
گلاویژ اصحابی
, گلاویژ اصحابی , گلاویژ اصحابی ,
 
,
- برگرفته از مجموعه کتاب "صلای صبح"
, - برگرفته از مجموعه کتاب "صلای صبح", - برگرفته از مجموعه کتاب "صلای صبح", - برگرفته از مجموعه کتاب "صلای صبح"]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه