اخبار داغ

روایتی از مش حسن بچه دهات؛

مینی بوسی که کلاس سیار عشق به زندگی و هویت تاریخی است/ مسئولان سمنانی میزبانان خوبی نبودند!

مینی بوسی که کلاس سیار عشق به زندگی و هویت تاریخی است/ مسئولان سمنانی میزبانان خوبی نبودند!
مش حسن به هر سمساری که می رسد دیگ و دیگچه و .... می خرد و با کمک برادرش تصاویری از روستا با رنگ روغن می کشند و گلچینی از آن ها را با مینی بوسی شهر به شهر می برند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، چند روزی دو مینی بوس در شهر، توجه همه را به خود جلب کرد. هرکسی به مینی بوس می رسد چشمش می خورد به اتاقک و نگاهش سربالایی می رود سمت سقف. روی سقف مینی بوس پر است از دیگ و دیگچه، روی پیشانی طاق هم ابریقی که رویش یک الاغ با پالانی دلفریب کشیده اند. روی بیشتر دیگ ها با خط خوش نوشته سادگی یادت به خیر.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,

تصاویر شبکه اطلاع رسانی مرآت استان سمنان

, تصاویر شبکه اطلاع رسانی مرآت استان سمنان,

هرجا که توقف می کند چشم ها به او خیره می شود و مردم با گوشی های خود مشغول عکس برداری از آن می شوند. همه کنجکاون که بدانند در این مینی بوس چه خبر است اما کنجکاوی خود را فرو نشانده و بعد از عکاسی از کنار آن رد می شوند.اما من نتوانستم بر کنجکاوی خود غلبه کنم، این شد که رفتم سراغ راننده مینی بوس تا از او اصل ماجرا را جویا شوم.

,

صاحب این مینی موزه سیار، مش حسن جفری است. مردی که با افتخار می گوید بچه دهات هستم، اهل روستای دولت آباد دامغان است. به قیافه اش نمی خورد 70 سال از بهار عمرش گذشته باشد.

,

تصاویر شبکه اطلاع رسانی مرآت استان سمنان

, تصاویر شبکه اطلاع رسانی مرآت استان سمنان,

مش حسن می گوید، به عشق زنده کردن یاد و خاطرات زندگی های دوران قدیم، به هر سمساری و مغازه ای می رسم دیگ و دیگچه و ملاقه و.... می خرم و با کمک برادرم، تصاویری از روستا با رنگ روغن می کشیم و بعد گلچینی از آن ها را در مینی بوس بی صندلی ام می گذارم و شهر به شهر می برم تا نشان مردم کنجکاو دهد و همه را ببرم به آن قدیم ها.

,

تصاویر شبکه اطلاع رسانی مرآت استان سمنان

, تصاویر شبکه اطلاع رسانی مرآت استان سمنان,

در مینی بوس مش حسن، مادر حکومت می کند. مادری که حتی پس از گذشت 7 سال از مرگش، خاطراتش، عطر و بویش، همراه مش حسن از شهری به شهر دیگر می رود. ارادت و علاقه مش حسن به مادرش تا جایی است که کفش های مادرش را قاب گرفته و با بغض به همه نشان می دهد.

,

گوشه مینی بوس دلنوشته هایی به صورت جزوه های دست نویس هست که مش حسن سفرنامه های خود را در آن نوشته ، و روی جلد آن ها نقاشی های روستا نفس می کشند.

,

وسط مینی بوس تابوت چوبی هست که می گوید، می خواهم روی سقف ماشین نصب کنم تا به همه یادآوری کنم، ته زندگی به همین تابوت چوبی ختم می شود.

,

تصاویر شبکه اطلاع رسانی مرآت استان سمنان

, تصاویر شبکه اطلاع رسانی مرآت استان سمنان,

رابطه حسن با کامیون مثل رابطه او با روستا محکم است. او ده سال راننده کامیون بوده ومسافر جاده ها اما سال 64 که رانندگی را کنار گذاشته دل از کامیون نکنده. کامیون را می شود تکه ای از روح او دانست، توی مینی بوس مش حسن که موزه کوچک و سیاری است کامیون ها جایشان محفوظ است.

,

او حتی وقتی نیت کرد با فلزات ضایعاتی صندوق صدقات بسازد و آنها را پخش کند درجاهای مورد اعتماد، صندوق صدقاتش شکل کامیون شد. یکی از این صندوق ها با خودش است، روی بدنه اش پر است از حرف های عبرت آموز و شعر و حتی عکسی از ردیف قبرهای خالی گورستان: تیره روزان جهان را به چراغی دریاب/ عاقبت منزل ما وادی خاموشان است.

,

مش حسن روی شیشه های مینی بوس اش نوشته مش حسن بچه دهات و این دهاتی بودن را آن قدر محکم می گوید که دیگران هم برای گفتنش دل و جرات پیدا کنند. او می گوید یک بار دعوت شده به موزه پروفسورحسابی، میکروفون سیار را داده اند دستش و مش حسن خطاب به حضار خوانده: غیر از هنر که تاج سرآفرینش است/ دوران هیچ منزلتی پایدار نیست و بعد سرحرف را بازکرده و رسانده به توهین به روستا و مردمش. او ناراحت است که چرا هرکسی کار بدی می کند به او می گویند دهاتی یا هرکسی بی عقلی و بد سلیقگی می کند به او می گویند چوپان.

,

مش حسن دوست دارد مردم یادشان نرود این میوه های خوش طعم و عطر را که می خورند کار مردم روستاست، او دوست دارد مردم هر لقمه نانی که می خورند ذهنشان برود سمت روستاییان زحمتکش و به پاس این همه زحمت قدرشناس باشند. مش حسن مینی بوس اش را اصلا برای احیای حرمت روستا علم کرده، او یادش نرفته که مردم روستای کویری دولت آباد دامغان با وجود هجوم خشکسالی، اندک زراعتشان را با آب چشم زنده نگه داشتن.

,

 اما مش حسن، کمی دلخور و رنجور شده از مسئولین استان سمنان، می گوید به شهر های دیگر که قدم می گذارم، با استقبال و حمایت مسئولین آن استان رو به رو می شوم. اما از وقتی به سمنان آمده ام، حتی یک فضایی در اختیارم نگذاشته اند که من موزه ام را علم کنم تا مردم از آن بازدید کنند.

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه