اورول به ما نشان میدهد که چگونه «آینده بدتر» را به ما میباورانند تا به «اکنونِ بد» قانع شویم و خوشحال هم باشیم! یاد چیز خاصی نمیافتید؟[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، روزهای زیادی را مشغول خواندن «1984» جورج اورول بودم! شاید عمدا آرامآرام میخواندمش؛ اما بالاخره دیروز به پایان رسید. خالی از لطف ندیدم که با نوشتن چندخطی، کسانی که این کتاب را نخواندهاند، به خواندن این نوشته اورول دعوت کنم و در ضمن چند نکتهای را درباره آن با شما به اشتراک بگذارم:
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,1.درباره 1984 بسیار نوشتهاند؛ هم وطنیها و هم بیگانگان! هرکس از ظن خود یار اورول شده! هرکس جامعه خود یا دیگری را با محتوای 1984 مطابقت داده و خلاصه هرکس بهره خود را برده است! پس در مطابقت دادنها جوگیر نشوید!(احتمالا خودم هم جوگیر شدهام!) BBC هم درباره 1984 سهچهار مطلب بلند دارد و از آن مثلا برای تاختن به ایران استفاده کرده؛ بنگاهی که داستان کتاب در مهد آن اتفاق میافتد!
2.شما در 1984 با یک رمانِ سیاسی خشک روبرو نیستید. هرچند تلخی داستان، میتواند ذهن شما را بسیار بیازارد، اما علاقهمندان به کتابهای عاشقانه هم از این کتاب بینصیب نمیمانند! «جولیا و وینستون» شخصیتهای اصلی داستان هستند و البته از همین الان بدانید که داستان این دو نفر مثل فیلمهای ایرانی تمام نمیشود!
3.«برادر بزرگ» به قول نویسندهای، یکی از شخصیتهای «مهیب و رعبآور» داستان است که هرگز علنی نمیشود و حتی در اصل وجودش تردید وجود دارد اما همه استبدادورزیها زیر پرچم او صورت میگیرد. بکوشید برادران بزرگ سیارهتان را بشناسید!
4.داستان پس از جنگ جهانی اول و در واقع پس از درافتادن بسیاری از مردم جهان در ورطه ناامیدی نسبت به آینده نوشته شده است. اورول آن را در 1949 نوشته و آینده را در 1984 پیشبینی کرده! در جنگِ جهانیِ ششسال و یکروزه، فقط در اتحاد جماهیر شوروی، 20 تا 27 میلیوننفر کشته شدند که 13 میلیوننفرشان غیرنظامی بودند. این جنگ در مجموع 40 میلیون کشته و زخمی و ناپدید بر جای گذاشت! وقایع تلخ امروز، بر نگاه منفی نسبت به آینده و «ناامیدی نسبت به آینده» تأثیر میگذارند.
5.استبدادگرانِ 1984، به جامعه فقرزدهشان القاء میکنند که وضعیت همواره در حال بهبود است! عدم پذیرش خطاها و ناگواریها و حتی تغییر حقایق برای اثبات کارآمدی از جمله ویژگیهای جامعهای است که اورول به تصویر میکشد. گاهی وسط خواندن کتاب به یاد وضعیت خودمان میافتادم که به قول رئیس دولت، قیمت مسکن فقط و فقط 30 درصد افزایش یافته و همهچیز آرام است!
6.قبول دارم که تشخیص بین شرایط بدِ واقعی و شرایط بدِ ساختگی میتواند دشوار باشد. آینده چیزی از جنس عدم است و هرچه درباره آن بگویید به آن میچسبد تا زمانی که خود آینده از راه برسد و حقیقت را آشکار کند. از این ویژگی آینده بسیار سوءاستفاده شده است. اورول به ما نشان میدهد که چگونه «آینده بدتر» را به ما میباورانند تا به «اکنونِ بد» قانع شویم و خوشحال هم باشیم! یاد چیز خاصی نمیافتید؟ من ناخودآگاه یاد دیوارکشی و پیادهرو و دلار 5 هزار تومانی و این چیزهای کمارزش افتادم!
7.«ویرانشهر»، «مدینه فاسده» و «پادآرمانشهر» از زیباترین تعابیری است که برای توصیف جامعه اورول در نوشتههای دیگران دیدهام. اگر میخواهید با یک پادآرمانشهرِ واقعی روبرو شوید 1984 میتواند به شما کمک کند. خدا را چه دیدید! شاید لمس ابعاد زخمت یک پادآرمانشهر رهیافتی باشد برای دوری کردن از آن!
8.در 1984 با یک سیستم تمامیتخواه روبرو هستیم! تمامیتخواهی چنان که از نامش پیداست یعنی طلب کردن همهچیز! همهچیز! در چنین نگاهی منتقد اساسا اجازه وجود ندارد و رقیب اجازه تنفس! «من» باید بر سر کار باشم و اگر من نباشم، گو این که ملک و مملکت نباشد! همه اختیارات باید از آنِ من باشد حتی اگر تا الان هم 95 درصد اختیارات در دست من بوده باشد و هی غُر زده باشم که اختیار ندارم! مصادیق تمامیتخواهی را میتوانید ببینید یا روشنتر بگویم؟
9.«دوباوری» یا «دوگانهباوری» هم از مسائل اساسی مطرحشده در 1984 است. شما میتوانید یک مغزِ منهدمشده به واسطه باوراندن آموزههای خطا را در این داستان ببینید. در روزگار ما این مسأله به شکل آشکاری قابل لمس است. مثلا جنگافروزان خود منادی صلحاند! حیرت اندیشمندان جهان از مطرح شدن ترامپ به عنوان یکی از کاندیداهای دریافت جایزه صلح نوبل را به خاطر دارید؟ در داستان 1984، چیزی به نام «وزارت صلح» وجود دارد که کارش جنگافروزی است! اکنون دقیقا در چنین جهان عجیبی زندگی میکنیم! جهانی که در آن مدعیان دموکراسی، به دو کشور عراق و افغانستان حمله میکنند و میلیونها کشته و زخمی بر جای میگذارند! جهانی که مدعیان حقوق بشر در آن ناکازاکی و هیروشیما را با خاک یکسان میکنند و حتی سالها پس از این فاجعه، یک عذرخواهی ساده را از مردم دریغ میکنند، مبادا تاج غرورشان از سر بیفتد! جهانی که در آن مدعیان احترام به مسائل داخلی کشورها، رسما کشور فلسطین را «اشغال» میکنند! این همه تناقض زیبا نیست؟!
10.«پلیس فکر»! خود این عبارت گویای همهچیز است! در جامعه 1984، شما باید آنگونه فکر کنید که سیستم میخواهد! ممکن است شما به یاد مصادیق داخلی بیفتید اما من اساتیدی را به یاد میآورم که به خاطر نفی هولوکاست در غربِ دموکرات، زندانی شدند! استاد! چنان بیندیش که ما میخواهیم!
البته در روزگار ما بسیاری از رسانهها چه در داخل و چه در داخل به نوعی نقش پلیس فکر را ایفا میکنند! مثلا وقتی میخواهید به مسائل معیشتی فکر کنید، ناگهان احساسِ نیاز میکنید که چرا زنانمان موتورسواری نمیکنند؟ یا وقتی میخواهید بپرسید چرا قیمت مسکن n رقمی شده، یادتان میافتد که با گذاشتن قرآن در داشبورد ماشین، ماشینِ اسلامی تولید نمیشود! پلیس فکرِ جدید شما را دستگیر نمیکند، بلکه درگیر میکند؛ با مسائل سطحی و غیرواقعی!
11.اما نکته آخر! ماشین رماننویسی در جهانِ 1984 اورول هست که وقاحتنگاری میکند! جسارتا به زبان ساده یعنی این که داستان جنسی مینویسد تا با سرگرم کردن مردم جلوی دردسرآفرینیشان را بگیرد. واقعا قصد نداشتم در این نوشته من هم از ظن خود یار اورول شوم اما واقعا این ماجرا برایتان آشنا نیست؟ سوءاستفاده از مسائل جنسی برای رأی آوردن! سرگرم مردم با چیزهایی از این دست برای این که دردسری برای بزرگترها ایجاد نکنند! تو مشغول باش تا ما هم مشغول مسئولیتمان باشیم!
کوتاه سخن؛ شما هم کتابهایی که میخوانید را به ما معرفی کنید. اگر نوشتهای در این زمینه دارید، در مرآت منتشرش میکنیم، بجنبید!
انتهای پیام/
1.درباره 1984 بسیار نوشتهاند؛ هم وطنیها و هم بیگانگان! هرکس از ظن خود یار اورول شده! هرکس جامعه خود یا دیگری را با محتوای 1984 مطابقت داده و خلاصه هرکس بهره خود را برده است! پس در مطابقت دادنها جوگیر نشوید!(احتمالا خودم هم جوگیر شدهام!) BBC هم درباره 1984 سهچهار مطلب بلند دارد و از آن مثلا برای تاختن به ایران استفاده کرده؛ بنگاهی که داستان کتاب در مهد آن اتفاق میافتد!
2.شما در 1984 با یک رمانِ سیاسی خشک روبرو نیستید. هرچند تلخی داستان، میتواند ذهن شما را بسیار بیازارد، اما علاقهمندان به کتابهای عاشقانه هم از این کتاب بینصیب نمیمانند! «جولیا و وینستون» شخصیتهای اصلی داستان هستند و البته از همین الان بدانید که داستان این دو نفر مثل فیلمهای ایرانی تمام نمیشود!
3.«برادر بزرگ» به قول نویسندهای، یکی از شخصیتهای «مهیب و رعبآور» داستان است که هرگز علنی نمیشود و حتی در اصل وجودش تردید وجود دارد اما همه استبدادورزیها زیر پرچم او صورت میگیرد. بکوشید برادران بزرگ سیارهتان را بشناسید!
4.داستان پس از جنگ جهانی اول و در واقع پس از درافتادن بسیاری از مردم جهان در ورطه ناامیدی نسبت به آینده نوشته شده است. اورول آن را در 1949 نوشته و آینده را در 1984 پیشبینی کرده! در جنگِ جهانیِ ششسال و یکروزه، فقط در اتحاد جماهیر شوروی، 20 تا 27 میلیوننفر کشته شدند که 13 میلیوننفرشان غیرنظامی بودند. این جنگ در مجموع 40 میلیون کشته و زخمی و ناپدید بر جای گذاشت! وقایع تلخ امروز، بر نگاه منفی نسبت به آینده و «ناامیدی نسبت به آینده» تأثیر میگذارند.
5.استبدادگرانِ 1984، به جامعه فقرزدهشان القاء میکنند که وضعیت همواره در حال بهبود است! عدم پذیرش خطاها و ناگواریها و حتی تغییر حقایق برای اثبات کارآمدی از جمله ویژگیهای جامعهای است که اورول به تصویر میکشد. گاهی وسط خواندن کتاب به یاد وضعیت خودمان میافتادم که به قول رئیس دولت، قیمت مسکن فقط و فقط 30 درصد افزایش یافته و همهچیز آرام است!
6.قبول دارم که تشخیص بین شرایط بدِ واقعی و شرایط بدِ ساختگی میتواند دشوار باشد. آینده چیزی از جنس عدم است و هرچه درباره آن بگویید به آن میچسبد تا زمانی که خود آینده از راه برسد و حقیقت را آشکار کند. از این ویژگی آینده بسیار سوءاستفاده شده است. اورول به ما نشان میدهد که چگونه «آینده بدتر» را به ما میباورانند تا به «اکنونِ بد» قانع شویم و خوشحال هم باشیم! یاد چیز خاصی نمیافتید؟ من ناخودآگاه یاد دیوارکشی و پیادهرو و دلار 5 هزار تومانی و این چیزهای کمارزش افتادم!
7.«ویرانشهر»، «مدینه فاسده» و «پادآرمانشهر» از زیباترین تعابیری است که برای توصیف جامعه اورول در نوشتههای دیگران دیدهام. اگر میخواهید با یک پادآرمانشهرِ واقعی روبرو شوید 1984 میتواند به شما کمک کند. خدا را چه دیدید! شاید لمس ابعاد زخمت یک پادآرمانشهر رهیافتی باشد برای دوری کردن از آن!
8.در 1984 با یک سیستم تمامیتخواه روبرو هستیم! تمامیتخواهی چنان که از نامش پیداست یعنی طلب کردن همهچیز! همهچیز! در چنین نگاهی منتقد اساسا اجازه وجود ندارد و رقیب اجازه تنفس! «من» باید بر سر کار باشم و اگر من نباشم، گو این که ملک و مملکت نباشد! همه اختیارات باید از آنِ من باشد حتی اگر تا الان هم 95 درصد اختیارات در دست من بوده باشد و هی غُر زده باشم که اختیار ندارم! مصادیق تمامیتخواهی را میتوانید ببینید یا روشنتر بگویم؟
9.«دوباوری» یا «دوگانهباوری» هم از مسائل اساسی مطرحشده در 1984 است. شما میتوانید یک مغزِ منهدمشده به واسطه باوراندن آموزههای خطا را در این داستان ببینید. در روزگار ما این مسأله به شکل آشکاری قابل لمس است. مثلا جنگافروزان خود منادی صلحاند! حیرت اندیشمندان جهان از مطرح شدن ترامپ به عنوان یکی از کاندیداهای دریافت جایزه صلح نوبل را به خاطر دارید؟ در داستان 1984، چیزی به نام «وزارت صلح» وجود دارد که کارش جنگافروزی است! اکنون دقیقا در چنین جهان عجیبی زندگی میکنیم! جهانی که در آن مدعیان دموکراسی، به دو کشور عراق و افغانستان حمله میکنند و میلیونها کشته و زخمی بر جای میگذارند! جهانی که مدعیان حقوق بشر در آن ناکازاکی و هیروشیما را با خاک یکسان میکنند و حتی سالها پس از این فاجعه، یک عذرخواهی ساده را از مردم دریغ میکنند، مبادا تاج غرورشان از سر بیفتد! جهانی که در آن مدعیان احترام به مسائل داخلی کشورها، رسما کشور فلسطین را «اشغال» میکنند! این همه تناقض زیبا نیست؟!
10.«پلیس فکر»! خود این عبارت گویای همهچیز است! در جامعه 1984، شما باید آنگونه فکر کنید که سیستم میخواهد! ممکن است شما به یاد مصادیق داخلی بیفتید اما من اساتیدی را به یاد میآورم که به خاطر نفی هولوکاست در غربِ دموکرات، زندانی شدند! استاد! چنان بیندیش که ما میخواهیم!
البته در روزگار ما بسیاری از رسانهها چه در داخل و چه در داخل به نوعی نقش پلیس فکر را ایفا میکنند! مثلا وقتی میخواهید به مسائل معیشتی فکر کنید، ناگهان احساسِ نیاز میکنید که چرا زنانمان موتورسواری نمیکنند؟ یا وقتی میخواهید بپرسید چرا قیمت مسکن n رقمی شده، یادتان میافتد که با گذاشتن قرآن در داشبورد ماشین، ماشینِ اسلامی تولید نمیشود! پلیس فکرِ جدید شما را دستگیر نمیکند، بلکه درگیر میکند؛ با مسائل سطحی و غیرواقعی!
11.اما نکته آخر! ماشین رماننویسی در جهانِ 1984 اورول هست که وقاحتنگاری میکند! جسارتا به زبان ساده یعنی این که داستان جنسی مینویسد تا با سرگرم کردن مردم جلوی دردسرآفرینیشان را بگیرد. واقعا قصد نداشتم در این نوشته من هم از ظن خود یار اورول شوم اما واقعا این ماجرا برایتان آشنا نیست؟ سوءاستفاده از مسائل جنسی برای رأی آوردن! سرگرم مردم با چیزهایی از این دست برای این که دردسری برای بزرگترها ایجاد نکنند! تو مشغول باش تا ما هم مشغول مسئولیتمان باشیم!
کوتاه سخن؛ شما هم کتابهایی که میخوانید را به ما معرفی کنید. اگر نوشتهای در این زمینه دارید، در مرآت منتشرش میکنیم، بجنبید!
انتهای پیام/
1.درباره 1984 بسیار نوشتهاند؛ هم وطنیها و هم بیگانگان! هرکس از ظن خود یار اورول شده! هرکس جامعه خود یا دیگری را با محتوای 1984 مطابقت داده و خلاصه هرکس بهره خود را برده است! پس در مطابقت دادنها جوگیر نشوید!(احتمالا خودم هم جوگیر شدهام!) BBC هم درباره 1984 سهچهار مطلب بلند دارد و از آن مثلا برای تاختن به ایران استفاده کرده؛ بنگاهی که داستان کتاب در مهد آن اتفاق میافتد!
2.شما در 1984 با یک رمانِ سیاسی خشک روبرو نیستید. هرچند تلخی داستان، میتواند ذهن شما را بسیار بیازارد، اما علاقهمندان به کتابهای عاشقانه هم از این کتاب بینصیب نمیمانند! «جولیا و وینستون» شخصیتهای اصلی داستان هستند و البته از همین الان بدانید که داستان این دو نفر مثل فیلمهای ایرانی تمام نمیشود!
3.«برادر بزرگ» به قول نویسندهای، یکی از شخصیتهای «مهیب و رعبآور» داستان است که هرگز علنی نمیشود و حتی در اصل وجودش تردید وجود دارد اما همه استبدادورزیها زیر پرچم او صورت میگیرد. بکوشید برادران بزرگ سیارهتان را بشناسید!
4.داستان پس از جنگ جهانی اول و در واقع پس از درافتادن بسیاری از مردم جهان در ورطه ناامیدی نسبت به آینده نوشته شده است. اورول آن را در 1949 نوشته و آینده را در 1984 پیشبینی کرده! در جنگِ جهانیِ ششسال و یکروزه، فقط در اتحاد جماهیر شوروی، 20 تا 27 میلیوننفر کشته شدند که 13 میلیوننفرشان غیرنظامی بودند. این جنگ در مجموع 40 میلیون کشته و زخمی و ناپدید بر جای گذاشت! وقایع تلخ امروز، بر نگاه منفی نسبت به آینده و «ناامیدی نسبت به آینده» تأثیر میگذارند.
5.استبدادگرانِ 1984، به جامعه فقرزدهشان القاء میکنند که وضعیت همواره در حال بهبود است! عدم پذیرش خطاها و ناگواریها و حتی تغییر حقایق برای اثبات کارآمدی از جمله ویژگیهای جامعهای است که اورول به تصویر میکشد. گاهی وسط خواندن کتاب به یاد وضعیت خودمان میافتادم که به قول رئیس دولت، قیمت مسکن فقط و فقط 30 درصد افزایش یافته و همهچیز آرام است!
6.قبول دارم که تشخیص بین شرایط بدِ واقعی و شرایط بدِ ساختگی میتواند دشوار باشد. آینده چیزی از جنس عدم است و هرچه درباره آن بگویید به آن میچسبد تا زمانی که خود آینده از راه برسد و حقیقت را آشکار کند. از این ویژگی آینده بسیار سوءاستفاده شده است. اورول به ما نشان میدهد که چگونه «آینده بدتر» را به ما میباورانند تا به «اکنونِ بد» قانع شویم و خوشحال هم باشیم! یاد چیز خاصی نمیافتید؟ من ناخودآگاه یاد دیوارکشی و پیادهرو و دلار 5 هزار تومانی و این چیزهای کمارزش افتادم!
7.«ویرانشهر»، «مدینه فاسده» و «پادآرمانشهر» از زیباترین تعابیری است که برای توصیف جامعه اورول در نوشتههای دیگران دیدهام. اگر میخواهید با یک پادآرمانشهرِ واقعی روبرو شوید 1984 میتواند به شما کمک کند. خدا را چه دیدید! شاید لمس ابعاد زخمت یک پادآرمانشهر رهیافتی باشد برای دوری کردن از آن!
8.در 1984 با یک سیستم تمامیتخواه روبرو هستیم! تمامیتخواهی چنان که از نامش پیداست یعنی طلب کردن همهچیز! همهچیز! در چنین نگاهی منتقد اساسا اجازه وجود ندارد و رقیب اجازه تنفس! «من» باید بر سر کار باشم و اگر من نباشم، گو این که ملک و مملکت نباشد! همه اختیارات باید از آنِ من باشد حتی اگر تا الان هم 95 درصد اختیارات در دست من بوده باشد و هی غُر زده باشم که اختیار ندارم! مصادیق تمامیتخواهی را میتوانید ببینید یا روشنتر بگویم؟
9.«دوباوری» یا «دوگانهباوری» هم از مسائل اساسی مطرحشده در 1984 است. شما میتوانید یک مغزِ منهدمشده به واسطه باوراندن آموزههای خطا را در این داستان ببینید. در روزگار ما این مسأله به شکل آشکاری قابل لمس است. مثلا جنگافروزان خود منادی صلحاند! حیرت اندیشمندان جهان از مطرح شدن ترامپ به عنوان یکی از کاندیداهای دریافت جایزه صلح نوبل را به خاطر دارید؟ در داستان 1984، چیزی به نام «وزارت صلح» وجود دارد که کارش جنگافروزی است! اکنون دقیقا در چنین جهان عجیبی زندگی میکنیم! جهانی که در آن مدعیان دموکراسی، به دو کشور عراق و افغانستان حمله میکنند و میلیونها کشته و زخمی بر جای میگذارند! جهانی که مدعیان حقوق بشر در آن ناکازاکی و هیروشیما را با خاک یکسان میکنند و حتی سالها پس از این فاجعه، یک عذرخواهی ساده را از مردم دریغ میکنند، مبادا تاج غرورشان از سر بیفتد! جهانی که در آن مدعیان احترام به مسائل داخلی کشورها، رسما کشور فلسطین را «اشغال» میکنند! این همه تناقض زیبا نیست؟!
10.«پلیس فکر»! خود این عبارت گویای همهچیز است! در جامعه 1984، شما باید آنگونه فکر کنید که سیستم میخواهد! ممکن است شما به یاد مصادیق داخلی بیفتید اما من اساتیدی را به یاد میآورم که به خاطر نفی هولوکاست در غربِ دموکرات، زندانی شدند! استاد! چنان بیندیش که ما میخواهیم!
البته در روزگار ما بسیاری از رسانهها چه در داخل و چه در داخل به نوعی نقش پلیس فکر را ایفا میکنند! مثلا وقتی میخواهید به مسائل معیشتی فکر کنید، ناگهان احساسِ نیاز میکنید که چرا زنانمان موتورسواری نمیکنند؟ یا وقتی میخواهید بپرسید چرا قیمت مسکن n رقمی شده، یادتان میافتد که با گذاشتن قرآن در داشبورد ماشین، ماشینِ اسلامی تولید نمیشود! پلیس فکرِ جدید شما را دستگیر نمیکند، بلکه درگیر میکند؛ با مسائل سطحی و غیرواقعی!
11.اما نکته آخر! ماشین رماننویسی در جهانِ 1984 اورول هست که وقاحتنگاری میکند! جسارتا به زبان ساده یعنی این که داستان جنسی مینویسد تا با سرگرم کردن مردم جلوی دردسرآفرینیشان را بگیرد. واقعا قصد نداشتم در این نوشته من هم از ظن خود یار اورول شوم اما واقعا این ماجرا برایتان آشنا نیست؟ سوءاستفاده از مسائل جنسی برای رأی آوردن! سرگرم مردم با چیزهایی از این دست برای این که دردسری برای بزرگترها ایجاد نکنند! تو مشغول باش تا ما هم مشغول مسئولیتمان باشیم!
کوتاه سخن؛ شما هم کتابهایی که میخوانید را به ما معرفی کنید. اگر نوشتهای در این زمینه دارید، در مرآت منتشرش میکنیم، بجنبید!
انتهای پیام/
1.درباره 1984 بسیار نوشتهاند؛ هم وطنیها و هم بیگانگان! هرکس از ظن خود یار اورول شده! هرکس جامعه خود یا دیگری را با محتوای 1984 مطابقت داده و خلاصه هرکس بهره خود را برده است! پس در مطابقت دادنها جوگیر نشوید!(احتمالا خودم هم جوگیر شدهام!) BBC هم درباره 1984 سهچهار مطلب بلند دارد و از آن مثلا برای تاختن به ایران استفاده کرده؛ بنگاهی که داستان کتاب در مهد آن اتفاق میافتد!
,2.شما در 1984 با یک رمانِ سیاسی خشک روبرو نیستید. هرچند تلخی داستان، میتواند ذهن شما را بسیار بیازارد، اما علاقهمندان به کتابهای عاشقانه هم از این کتاب بینصیب نمیمانند! «جولیا و وینستون» شخصیتهای اصلی داستان هستند و البته از همین الان بدانید که داستان این دو نفر مثل فیلمهای ایرانی تمام نمیشود!
,3.«برادر بزرگ» به قول نویسندهای، یکی از شخصیتهای «مهیب و رعبآور» داستان است که هرگز علنی نمیشود و حتی در اصل وجودش تردید وجود دارد اما همه استبدادورزیها زیر پرچم او صورت میگیرد. بکوشید برادران بزرگ سیارهتان را بشناسید!
,4.داستان پس از جنگ جهانی اول و در واقع پس از درافتادن بسیاری از مردم جهان در ورطه ناامیدی نسبت به آینده نوشته شده است. اورول آن را در 1949 نوشته و آینده را در 1984 پیشبینی کرده! در جنگِ جهانیِ ششسال و یکروزه، فقط در اتحاد جماهیر شوروی، 20 تا 27 میلیوننفر کشته شدند که 13 میلیوننفرشان غیرنظامی بودند. این جنگ در مجموع 40 میلیون کشته و زخمی و ناپدید بر جای گذاشت! وقایع تلخ امروز، بر نگاه منفی نسبت به آینده و «ناامیدی نسبت به آینده» تأثیر میگذارند.
,5.استبدادگرانِ 1984، به جامعه فقرزدهشان القاء میکنند که وضعیت همواره در حال بهبود است! عدم پذیرش خطاها و ناگواریها و حتی تغییر حقایق برای اثبات کارآمدی از جمله ویژگیهای جامعهای است که اورول به تصویر میکشد. گاهی وسط خواندن کتاب به یاد وضعیت خودمان میافتادم که به قول رئیس دولت، قیمت مسکن فقط و فقط 30 درصد افزایش یافته و همهچیز آرام است!
,6.قبول دارم که تشخیص بین شرایط بدِ واقعی و شرایط بدِ ساختگی میتواند دشوار باشد. آینده چیزی از جنس عدم است و هرچه درباره آن بگویید به آن میچسبد تا زمانی که خود آینده از راه برسد و حقیقت را آشکار کند. از این ویژگی آینده بسیار سوءاستفاده شده است. اورول به ما نشان میدهد که چگونه «آینده بدتر» را به ما میباورانند تا به «اکنونِ بد» قانع شویم و خوشحال هم باشیم! یاد چیز خاصی نمیافتید؟ من ناخودآگاه یاد دیوارکشی و پیادهرو و دلار 5 هزار تومانی و این چیزهای کمارزش افتادم!
,7.«ویرانشهر»، «مدینه فاسده» و «پادآرمانشهر» از زیباترین تعابیری است که برای توصیف جامعه اورول در نوشتههای دیگران دیدهام. اگر میخواهید با یک پادآرمانشهرِ واقعی روبرو شوید 1984 میتواند به شما کمک کند. خدا را چه دیدید! شاید لمس ابعاد زخمت یک پادآرمانشهر رهیافتی باشد برای دوری کردن از آن!
,8.در 1984 با یک سیستم تمامیتخواه روبرو هستیم! تمامیتخواهی چنان که از نامش پیداست یعنی طلب کردن همهچیز! همهچیز! در چنین نگاهی منتقد اساسا اجازه وجود ندارد و رقیب اجازه تنفس! «من» باید بر سر کار باشم و اگر من نباشم، گو این که ملک و مملکت نباشد! همه اختیارات باید از آنِ من باشد حتی اگر تا الان هم 95 درصد اختیارات در دست من بوده باشد و هی غُر زده باشم که اختیار ندارم! مصادیق تمامیتخواهی را میتوانید ببینید یا روشنتر بگویم؟
,9.«دوباوری» یا «دوگانهباوری» هم از مسائل اساسی مطرحشده در 1984 است. شما میتوانید یک مغزِ منهدمشده به واسطه باوراندن آموزههای خطا را در این داستان ببینید. در روزگار ما این مسأله به شکل آشکاری قابل لمس است. مثلا جنگافروزان خود منادی صلحاند! حیرت اندیشمندان جهان از مطرح شدن ترامپ به عنوان یکی از کاندیداهای دریافت جایزه صلح نوبل را به خاطر دارید؟ در داستان 1984، چیزی به نام «وزارت صلح» وجود دارد که کارش جنگافروزی است! اکنون دقیقا در چنین جهان عجیبی زندگی میکنیم! جهانی که در آن مدعیان دموکراسی، به دو کشور عراق و افغانستان حمله میکنند و میلیونها کشته و زخمی بر جای میگذارند! جهانی که مدعیان حقوق بشر در آن ناکازاکی و هیروشیما را با خاک یکسان میکنند و حتی سالها پس از این فاجعه، یک عذرخواهی ساده را از مردم دریغ میکنند، مبادا تاج غرورشان از سر بیفتد! جهانی که در آن مدعیان احترام به مسائل داخلی کشورها، رسما کشور فلسطین را «اشغال» میکنند! این همه تناقض زیبا نیست؟!
,10.«پلیس فکر»! خود این عبارت گویای همهچیز است! در جامعه 1984، شما باید آنگونه فکر کنید که سیستم میخواهد! ممکن است شما به یاد مصادیق داخلی بیفتید اما من اساتیدی را به یاد میآورم که به خاطر نفی هولوکاست در غربِ دموکرات، زندانی شدند! استاد! چنان بیندیش که ما میخواهیم!
,البته در روزگار ما بسیاری از رسانهها چه در داخل و چه در داخل به نوعی نقش پلیس فکر را ایفا میکنند! مثلا وقتی میخواهید به مسائل معیشتی فکر کنید، ناگهان احساسِ نیاز میکنید که چرا زنانمان موتورسواری نمیکنند؟ یا وقتی میخواهید بپرسید چرا قیمت مسکن n رقمی شده، یادتان میافتد که با گذاشتن قرآن در داشبورد ماشین، ماشینِ اسلامی تولید نمیشود! پلیس فکرِ جدید شما را دستگیر نمیکند، بلکه درگیر میکند؛ با مسائل سطحی و غیرواقعی!
,11.اما نکته آخر! ماشین رماننویسی در جهانِ 1984 اورول هست که وقاحتنگاری میکند! جسارتا به زبان ساده یعنی این که داستان جنسی مینویسد تا با سرگرم کردن مردم جلوی دردسرآفرینیشان را بگیرد. واقعا قصد نداشتم در این نوشته من هم از ظن خود یار اورول شوم اما واقعا این ماجرا برایتان آشنا نیست؟ سوءاستفاده از مسائل جنسی برای رأی آوردن! سرگرم مردم با چیزهایی از این دست برای این که دردسری برای بزرگترها ایجاد نکنند! تو مشغول باش تا ما هم مشغول مسئولیتمان باشیم!
,کوتاه سخن؛ شما هم کتابهایی که میخوانید را به ما معرفی کنید. اگر نوشتهای در این زمینه دارید، در مرآت منتشرش میکنیم، بجنبید!
,انتهای پیام/
,]
ارسال دیدگاه