یک نویسنده منتقد سمنانی میگوید این که برخی فکر کنند اگر در اتومبیل گرانقیمت بنشینند تا کوچکی خود را بزرگ نشان دهند، عیب بزرگی است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، متن سخنانش آنقدر گویا هست که نیاز به مقدمه نداشته باشد اما همینقدر بگویم که چندی قبل انتشار یکی از مقالاتش، مرا برای این گفتگو ترغیب کرد. درباره او جستجو کردم و پارهای از متون انتقادیاش را خواندم. انصافِ آمیخته با پرهیز از منورالفکرمآبی شاید گوهری کمیاب در میان نقادان باشد؛ چیزی که در نوشتههای «جعفر سید» نویسنده پرکار سمنانی به تمامی یافت میشود. متن گفتگو را از نظر میگذرانید.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,مرآت: جناب استاد جعفر سید! شما به عنوان یک نویسنده منتقد، چقدر آغوش طرفهای نقد را برای پذیرش خطاها باز میدانید؟
من در ابتدا باید تشکر کنم که شما این موضوع را تازه کردید تا حقایقی که درباره نقد پنهان مانده است، بارِ دیگر آشکار شود. نه تنها در ادبیات بلکه در دیگر زمینهها اعم از اجتماعی، سیاسی و اجرایی اگر بیخبران بدانند که نقد چه جواهری است و چه اثراتی دارد، هرگز بدبینانه به آن نمینگرند. آفت مدیران کشور این است که از تمجید خرسند میشوند.
من خود فعالیت اجرایی داشتهام و دیدهام که برخی صرفنظر از این که یک مدیر چه کاری انجام داده است، میکوشند با تمجید خود را به او نزدیک کنند. نقد در میان ما جا نیفتاده و همه از انتقادها ناراحت میشود. البته انتقاد هم باید به گونهای مطرح شود که مخاطب نقد بداند، هدف پیشرفت امور است. تصور کنید کسی به سمت مقصدی در حرکت است و دیگری به درستی به او میگوید مسیری که میروی خطاست؛ با چنین فرضی، درشتی با نقاد رواست؟
در سمنان، تابویی برای نقد آثار مرتبط با زبان سمنانی ایجاد کردهاند. برخی اساسا میگویند تو چه حقی برای نقد داری؟ من از همان زمان که انجمن ادبی تشکیل شد، شعر مرحوم عظیم حاجرمضانی را نقد کردم. مرحوم پژوم شریعتی را در مواردی نقد کردم. اکنون عکس یادگاری گرفتهاند که دو واحد اختیاری تدریس زبان سمنانی در دانشگاه سمنان ایجاد کردهاند.
مدعیان به تخریب زبان سمنانی مشغولاند!
این موضوع را یک افتخار قلمداد کردهاند. ما که در کارِ ادبیات مشغولیم، میدانیم که اینها ادبیات را پرورش نمیدهد. این گفتگوی مردم است که به زبان کمک میکند. مردم بهتر از مدعیان، سخن میگویند. مدعیان با روشهایی که به کار میبرند به تخریب زبان مشغولاند. اصلا زمینه شنیدن این نقدها وجود ندارد؛ با این وجود من بارها این مسائل را مطرح کردهام.
شما میبینید که درباره عملکرد دولتها شدیدترین و حادترین نقدها بیان میشود اما چرا نمیگذارند یکنفر درباره زبان سمنانی حرف بزند؟ نه فقط درباره زبان؛ چرا باید در نقد عملکرد شهردار سمنان تا این اندازه پرهیز وجود داشته باشد که کسی جرأت نکند حرفی بزند؟ مگر معتقدید شهردار سمنان معصوم است؟
اگر مسئولان شهرداری در خلوت خود بیندیشند...
مرآت: جناب استاد سید! آیا شهرداری سمنان به دلیل انتشار مطلبی در نقد خرید خودروی لوکس از شما شکایت کرده است؟
نمیدانم؛ امیدوارم این کار را کرده باشند. آنچه که من نوشتم، برابر شواهد بود. اگر در خلوت خود بیندیشند میبینند که نقدهای بسیاری بر آنها وارد است.
مرآت: جناب سید! ما بعضا با طبقهای شبهروشنفکر و برج عاجنشین روبرو هستیم که نقد مسائل کف جامعه را در شأن خود نمیداند. این که یک نویسنده فرهیخته، به دور از این اطوارها، درد جامعهاش را –ولو کوچک- بشناسد و نسبت به آن موضع داشته باشد، به گمان من مسأله ارزشمندی است.
من از این نقدها نفع شخصی نمیبرم. به عنوان یک شهروندِ ایرانیِ معتقد به کار فرهنگی و ارزشی، رفتم تا وقتی از شهردار بگیرم و با او صحبت کنم. اول که گفتند نمیشود؛ بعد گفتند در بین کارها دو دقیقهای وقت میدهیم. در همان دو دقیقه که میخواستم با شهردار محترم صحبت کنم، ایشان به جای این که مقابل من بنشیند، مثل سلاطین رفت و پشت میز نشست. من همان موقع، فهمیدم که رفتن من به دفتر شهردار اشتباه بوده است.
دفاع مستدل من؛ به شنیدهشدن بیشترِ سخنم کمک میکند
باید بپرسیم چگونه مدعی هستید که در به روی همه باز است؟ موقع انتخابات، همه به گونهای ادعا میکنند ما در بین مردم هستیم و پای حرف مردم مینشینیم! در حوزه ادبیات، منتقد واسطه بین هنرمند و مخاطب است و کمک میکند کار کسی که مورد انتقاد واقع شده، شناخته شود. از طرفی، وقتی به طور مثال شهرداری از منِ نوعی شکایت کند، من از خودم دفاع میکنم و دفاعِ مستدل من به شنیدن شدن بیشتر سخنم کمک میکند.
همواره نمیتوان با آزمایش و خطا کار کرد و اگر پیش از دست بردن به کاری، با اهل فن و نقد مشورت شود، اوضاع بهتر میشود.
مرآت: یادآوری سابقه پیشنهادات فرهنگی به مجموعه شهرداری، در مطلبی که در نقد شهردار سمنان نوشتهاید، نشان میدهد که نگاه شما سازنده است و هدف این است که اتفاق مثبتی بیفتد.
در دورههای پیشین، شهردار در جمع سمنانیهای مقیم مرکز یا انجمن کومشیان حاضر میشد و میگفت هر طرحی در حوزه فرهنگ دارید، از آن استقبال میکنیم. بگذارید از کلیگویی فاصله بگیرم. اینها آمدند از تیمهای ورزشی که شکست میخوردند، حمایت میکردند. من نمیخواهم بگویم شهرداری در کار ورزش ورود نکند اما بخشِ فرهنگیِ سازمان فرهنگی ورزشی کجاست؟
آنها با فرهنگ بیگانهاند...
در سمنان که میگویند ما پول نداریم، چه داعیهای دارند که از ورزشی کمثمر که گاهی بردهایی هم داشته، حمایت کنند؟ یکبار گفته بودند چه کسی گفته ما پول نداریم؟ داریم، زیاد هم داریم! اگر دارید چرا درباره کتاب اینقدر با خساست برخورد میکنید؟ اینها با فرهنگ بیگانهاند. تمام کسانی که در کار اجرایی هستند، دوست دارند کاری بکنند که دیده شود و به چشم بیاید.
مثلا تابلویی نصب کنند، یا پلی بسازند یا بادگیری که دیده میشود و به چشم میآید را مرمت کنند! تربیت اما به چشم ظاهر دیده نمیشود و امری تدریجی است. تربیت مثل پرورش درخت است. نمیتوان یکشبه بذری کاشت و محصول را برداشت کرد! هرکس فقط به دوره خود فکر میکند. ما میگوییم کاری بکنید که صد سال دیگر ثمر بدهد. در اجتماع ما رویه این است که هرکس روی کار میآید، دیگری را نفی میکند.
ما معتقدیم همه باید در یک مسیر حرکت کنیم.
وقتی شرکت تویوتا خیال مردم را میخرد!
مرآت: بگذارید به یک مصداق دیگر از نقدهای شما اشاره کنم. ما در دورانی زندگی میکنیم که به اصطلاح روشنفکران، با دوقطبیهای کاذب از آب گلآلود ماهی میگیرند. من متنی از شما خواندم که در آن ضمن تأکید بر ضرورت نقدها، نوشته بودید نه باید سپاه را ایستاده در برابر رأی مردم وانمود کرد و نه باید دولت را موافق استکبار دانست. ارزیابی شما از دوگانهسازیهایی که به سیاست و فرهنگ ما آسیب میزنند چیست؟
مطلقگرایی مذموم است. هیچ گروهی نباید ادعا کند که ما خالص و مخلص هستیم و همواره این دیگران هستند که اشتباه میکنند. مشکل در مطلقانگاری است. درِ انتقاد باید به روی همه باز باشد. اگر به طور مثال شهرداری به مردم بگوید، عیب ما را به ما بگویید، در واقع به مردم میگوید به ما کمک کنید. بگذارید مثالی از شرکت تویوتا بزنم. مطلبی که میخواهم بگویم را در کنگره اخلاقیات کارگزاران نظام که در سال 70 یا 72 برگزار شده بود، در قالب مقالهای مطرح کرده بودم.
شرکت تویوتا مسابقهای گذاشته که در آن خیال مردم را میخرد! وقتی آنها از خیال مردم در ساخت اتومبیلهایشان استفاده میکنند ما نباید واقعیتهایی که مطرح میشود را بپذیریم؟ من در کارهای اجراییِ هنری هم فعالیت داشتهام. دیدهام که یک کارگردان سینمایی به دانشآموزان میگوید برایم ظرف ده دقیقه یک خاطره بنویسید. او تکنیک میداند اما سوژه ندارد.
با اتومبیلهای گرانقیمت، کوچکی خود را بزرگ نشان میدهند!
او از بچههایی که بیآلایش خاطره مینویسند، سوژه به دست میآورد و فیلم میسازد. یک نویسنده یا شاعر موفق، برای خلق آثار خود از مردم الهام میگیرد. یک مدیر اجرایی یا یک شهردار موفق باید از مردم الهام بگیرد. چه بسا کودکی سخنی بگوید که تعیینکننده باشد. این که فکر کنند اگر در اتومبیل گرانقیمت بنشینند میتوانند با ابهت از کنار مردم بگذرند تا قدرتنمایی کنند و کوچکی خود را بزرگ نشان بدهند، عیب بزرگی است.
این یک نوع تبختر و استکبار است. این یک نوع خودبزرگبینی است که باید از آن پرهیز شود.
قناعت نباشد، اختلاس و زیادهخواهی رشد خواهد کرد
مرآت: شما کتابی تحت عنوان «قناعت و مناعت» دارید. وقتی کسی با اموال مردم خودروی چندصد میلیونی میخرد، قطعا قناعت ندارد. وقتی کسی به قول شما میخواهد به واسطه یک شیء(خودرو) ابهت کسب کند، قطعا مناعت ندارد. شما با این دو مفهوم آشنا هستید. شما چه نشانههایی از فقدان مناعت و قناعت در جامعه ما میبینید؟
وقتی نگارش کتاب «قناعت و مناعت» به پایان رسید، بغض گلویم را فشرد که چرا زود تمام شد؟ وقتی من به آنچه که هستم قانع نباشم، برای این که عقب نیفتم، به اختلاس، زیادهخواهی و تقلب روی میآورم. اگر پزشکی تصور کند که از همکارانش در سرمایهاندوزی عقب مانده است، ممکن است بیماری را بترساند که اگر عمل نکنی چنین و چنان میشود.
قناعت گوهر ارزشمندی است که ما را از این خصائص دور نگه میدارد.
مرآت: استاد! بگذارید کاممان شیرین کنیم! میدانیم که شما اشعار نیکویی میسرایید. دوست دارید درباره شعری از شعرهایتان با مخاطبان ما سخن بگویید؟
در هفته گذشته، در انجمن ادبی کومشیان، جلسهای داشتیم. یکی از یاران انجمن، مرحوم حاج عباسعلی نقاشیان به تازگی به دیار باقی شتافته است. جلسه در غیاب ایشان و با حضور خانواده ایشان برگزار شد. این مرد کارهای بزرگی برای سمنان انجام داده که از آن جمله بانی شدن برای ساخت مسجد جهادیه سمنان بوده است. تأسیس صندوق قرضالحسنه سمنانیان مقیم تهران هم از یادگارهای اوست.
یکی از اقدامات ایشان این بود که اختلافات جامعه 700-800 نفرهای از مهندسان و پیمانکاران را رفع و رجوع کرد. ایشان را به عنوان حکم و داور انتخاب کرده بودند و ایشان توانست به اختلافات پایان بدهد. در سمنان هم کارهای اجرایی بسیاری کرده بود. در یکی از کارها، دو سال در کش و قوس بود و به او وعدههایی دادند. من حدود دو هفته قبل، ساعت یازده و نیم شب با او تماس گرفتم.
درودم به استاد نقاشیان!
فکر میکردم خواب باشد اما با نفسهای بریده گفت تازه از سمنان آمدهام و مرا بسیار اذیت کردند. فردای آن شب، در بیمارستان بستری شد و پس از چند روز هم از دنیا رفت. چهار سال پیش ایشان به دلیل بیماری، در بیمارستان بستری شده بود. من در 18 مرداد 1394، چامهای برایش سرودم که مطلع آن چنین بود:«درودم به استاد نقاشیان/ که در باغ جان دارد او آشیان»
مرآت: به عنوان پرسش پایانی! مهمترین آرزوی شما چیست؟
کارهای زیادی در دست دارم که نتوانستهام بسیاری از آنها را به چاپ برسانم. بسیاری از این آثار درباره سمنان، فرهنگ و زبان آن است. مقالات زیادی هم نوشته و جمعآوری کردهام اما آنها را مدون نکردهام. بازنگری و تدوین اینها به چند ماه زمان نیاز دارد. شاید بیش از 300 مقاله در موضوع کتاب نوشته باشم که فکر میکنم چاپ آنها در این اوضاع کتاب، ضرورت داشته باشد.
من به آقای حمیدرضا نظری(با نام مستعار حکمت) گفتهام که اگر من از دنیا رفتم، این کارها بر زمین مانده است.
نکته دیگر آن که من در سمینار توسعه سمنان که چند سال قبل برگزار شده بود، گفتم که توسعه سمنان الزاما به معنای زیاد شدن طول و عرض شهر نیست؛ در کنار آن باید حتما فرهنگ هم باشد. هر توسعهای، واقعا توسعه نیست. اگر یک سیبزمینیِ پنج کیلویی دیدید، باید به آن شک کنید!
سمنان به لحاظ شرایط اقلیمی هم با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که باید فکری به حال آن شود.
شعار دارالمرحمه و روز سمنان دردی از ما دوا نمیکند
نکته دیگر؛ این که ما صفتی را که شاهان قاجار بر سمنان نهادهاند(دارالمرحمه) به عنوان شعار محوریمان اعلام کنیم، دردی از ما دوا نمیکند. اصلا بگویید سمنان در جهان اول است! باید در عمل هم کاری صورت بگیرد یا خیر؟ «روز سمنان» را تعیین میکنند؛ روزی که فرمانداری سمنان به استانداری تبدیل شد! این چه نفعی برای سمنان دارد؟ ما نیازمند برنامهریزیهای درست هستیم.
مرآت: جناب استاد سید! از مصاحبت با شما لذت بردم و برای شما آرزوی توفیق روزافزون دارم.
من هم برای شما و همکارانتان آرزوی موفقیت دارم.
انتهای پیام/
مرآت: جناب استاد جعفر سید! شما به عنوان یک نویسنده منتقد، چقدر آغوش طرفهای نقد را برای پذیرش خطاها باز میدانید؟
من در ابتدا باید تشکر کنم که شما این موضوع را تازه کردید تا حقایقی که درباره نقد پنهان مانده است، بارِ دیگر آشکار شود. نه تنها در ادبیات بلکه در دیگر زمینهها اعم از اجتماعی، سیاسی و اجرایی اگر بیخبران بدانند که نقد چه جواهری است و چه اثراتی دارد، هرگز بدبینانه به آن نمینگرند. آفت مدیران کشور این است که از تمجید خرسند میشوند.
من خود فعالیت اجرایی داشتهام و دیدهام که برخی صرفنظر از این که یک مدیر چه کاری انجام داده است، میکوشند با تمجید خود را به او نزدیک کنند. نقد در میان ما جا نیفتاده و همه از انتقادها ناراحت میشود. البته انتقاد هم باید به گونهای مطرح شود که مخاطب نقد بداند، هدف پیشرفت امور است. تصور کنید کسی به سمت مقصدی در حرکت است و دیگری به درستی به او میگوید مسیری که میروی خطاست؛ با چنین فرضی، درشتی با نقاد رواست؟
در سمنان، تابویی برای نقد آثار مرتبط با زبان سمنانی ایجاد کردهاند. برخی اساسا میگویند تو چه حقی برای نقد داری؟ من از همان زمان که انجمن ادبی تشکیل شد، شعر مرحوم عظیم حاجرمضانی را نقد کردم. مرحوم پژوم شریعتی را در مواردی نقد کردم. اکنون عکس یادگاری گرفتهاند که دو واحد اختیاری تدریس زبان سمنانی در دانشگاه سمنان ایجاد کردهاند.
مدعیان به تخریب زبان سمنانی مشغولاند!
این موضوع را یک افتخار قلمداد کردهاند. ما که در کارِ ادبیات مشغولیم، میدانیم که اینها ادبیات را پرورش نمیدهد. این گفتگوی مردم است که به زبان کمک میکند. مردم بهتر از مدعیان، سخن میگویند. مدعیان با روشهایی که به کار میبرند به تخریب زبان مشغولاند. اصلا زمینه شنیدن این نقدها وجود ندارد؛ با این وجود من بارها این مسائل را مطرح کردهام.
شما میبینید که درباره عملکرد دولتها شدیدترین و حادترین نقدها بیان میشود اما چرا نمیگذارند یکنفر درباره زبان سمنانی حرف بزند؟ نه فقط درباره زبان؛ چرا باید در نقد عملکرد شهردار سمنان تا این اندازه پرهیز وجود داشته باشد که کسی جرأت نکند حرفی بزند؟ مگر معتقدید شهردار سمنان معصوم است؟
اگر مسئولان شهرداری در خلوت خود بیندیشند...
مرآت: جناب استاد سید! آیا شهرداری سمنان به دلیل انتشار مطلبی در نقد خرید خودروی لوکس از شما شکایت کرده است؟
نمیدانم؛ امیدوارم این کار را کرده باشند. آنچه که من نوشتم، برابر شواهد بود. اگر در خلوت خود بیندیشند میبینند که نقدهای بسیاری بر آنها وارد است.
مرآت: جناب سید! ما بعضا با طبقهای شبهروشنفکر و برج عاجنشین روبرو هستیم که نقد مسائل کف جامعه را در شأن خود نمیداند. این که یک نویسنده فرهیخته، به دور از این اطوارها، درد جامعهاش را –ولو کوچک- بشناسد و نسبت به آن موضع داشته باشد، به گمان من مسأله ارزشمندی است.
من از این نقدها نفع شخصی نمیبرم. به عنوان یک شهروندِ ایرانیِ معتقد به کار فرهنگی و ارزشی، رفتم تا وقتی از شهردار بگیرم و با او صحبت کنم. اول که گفتند نمیشود؛ بعد گفتند در بین کارها دو دقیقهای وقت میدهیم. در همان دو دقیقه که میخواستم با شهردار محترم صحبت کنم، ایشان به جای این که مقابل من بنشیند، مثل سلاطین رفت و پشت میز نشست. من همان موقع، فهمیدم که رفتن من به دفتر شهردار اشتباه بوده است.
دفاع مستدل من؛ به شنیدهشدن بیشترِ سخنم کمک میکند
باید بپرسیم چگونه مدعی هستید که در به روی همه باز است؟ موقع انتخابات، همه به گونهای ادعا میکنند ما در بین مردم هستیم و پای حرف مردم مینشینیم! در حوزه ادبیات، منتقد واسطه بین هنرمند و مخاطب است و کمک میکند کار کسی که مورد انتقاد واقع شده، شناخته شود. از طرفی، وقتی به طور مثال شهرداری از منِ نوعی شکایت کند، من از خودم دفاع میکنم و دفاعِ مستدل من به شنیدن شدن بیشتر سخنم کمک میکند.
همواره نمیتوان با آزمایش و خطا کار کرد و اگر پیش از دست بردن به کاری، با اهل فن و نقد مشورت شود، اوضاع بهتر میشود.
مرآت: یادآوری سابقه پیشنهادات فرهنگی به مجموعه شهرداری، در مطلبی که در نقد شهردار سمنان نوشتهاید، نشان میدهد که نگاه شما سازنده است و هدف این است که اتفاق مثبتی بیفتد.
در دورههای پیشین، شهردار در جمع سمنانیهای مقیم مرکز یا انجمن کومشیان حاضر میشد و میگفت هر طرحی در حوزه فرهنگ دارید، از آن استقبال میکنیم. بگذارید از کلیگویی فاصله بگیرم. اینها آمدند از تیمهای ورزشی که شکست میخوردند، حمایت میکردند. من نمیخواهم بگویم شهرداری در کار ورزش ورود نکند اما بخشِ فرهنگیِ سازمان فرهنگی ورزشی کجاست؟
آنها با فرهنگ بیگانهاند...
در سمنان که میگویند ما پول نداریم، چه داعیهای دارند که از ورزشی کمثمر که گاهی بردهایی هم داشته، حمایت کنند؟ یکبار گفته بودند چه کسی گفته ما پول نداریم؟ داریم، زیاد هم داریم! اگر دارید چرا درباره کتاب اینقدر با خساست برخورد میکنید؟ اینها با فرهنگ بیگانهاند. تمام کسانی که در کار اجرایی هستند، دوست دارند کاری بکنند که دیده شود و به چشم بیاید.
مثلا تابلویی نصب کنند، یا پلی بسازند یا بادگیری که دیده میشود و به چشم میآید را مرمت کنند! تربیت اما به چشم ظاهر دیده نمیشود و امری تدریجی است. تربیت مثل پرورش درخت است. نمیتوان یکشبه بذری کاشت و محصول را برداشت کرد! هرکس فقط به دوره خود فکر میکند. ما میگوییم کاری بکنید که صد سال دیگر ثمر بدهد. در اجتماع ما رویه این است که هرکس روی کار میآید، دیگری را نفی میکند.
ما معتقدیم همه باید در یک مسیر حرکت کنیم.
وقتی شرکت تویوتا خیال مردم را میخرد!
مرآت: بگذارید به یک مصداق دیگر از نقدهای شما اشاره کنم. ما در دورانی زندگی میکنیم که به اصطلاح روشنفکران، با دوقطبیهای کاذب از آب گلآلود ماهی میگیرند. من متنی از شما خواندم که در آن ضمن تأکید بر ضرورت نقدها، نوشته بودید نه باید سپاه را ایستاده در برابر رأی مردم وانمود کرد و نه باید دولت را موافق استکبار دانست. ارزیابی شما از دوگانهسازیهایی که به سیاست و فرهنگ ما آسیب میزنند چیست؟
مطلقگرایی مذموم است. هیچ گروهی نباید ادعا کند که ما خالص و مخلص هستیم و همواره این دیگران هستند که اشتباه میکنند. مشکل در مطلقانگاری است. درِ انتقاد باید به روی همه باز باشد. اگر به طور مثال شهرداری به مردم بگوید، عیب ما را به ما بگویید، در واقع به مردم میگوید به ما کمک کنید. بگذارید مثالی از شرکت تویوتا بزنم. مطلبی که میخواهم بگویم را در کنگره اخلاقیات کارگزاران نظام که در سال 70 یا 72 برگزار شده بود، در قالب مقالهای مطرح کرده بودم.
شرکت تویوتا مسابقهای گذاشته که در آن خیال مردم را میخرد! وقتی آنها از خیال مردم در ساخت اتومبیلهایشان استفاده میکنند ما نباید واقعیتهایی که مطرح میشود را بپذیریم؟ من در کارهای اجراییِ هنری هم فعالیت داشتهام. دیدهام که یک کارگردان سینمایی به دانشآموزان میگوید برایم ظرف ده دقیقه یک خاطره بنویسید. او تکنیک میداند اما سوژه ندارد.
با اتومبیلهای گرانقیمت، کوچکی خود را بزرگ نشان میدهند!
او از بچههایی که بیآلایش خاطره مینویسند، سوژه به دست میآورد و فیلم میسازد. یک نویسنده یا شاعر موفق، برای خلق آثار خود از مردم الهام میگیرد. یک مدیر اجرایی یا یک شهردار موفق باید از مردم الهام بگیرد. چه بسا کودکی سخنی بگوید که تعیینکننده باشد. این که فکر کنند اگر در اتومبیل گرانقیمت بنشینند میتوانند با ابهت از کنار مردم بگذرند تا قدرتنمایی کنند و کوچکی خود را بزرگ نشان بدهند، عیب بزرگی است.
این یک نوع تبختر و استکبار است. این یک نوع خودبزرگبینی است که باید از آن پرهیز شود.
قناعت نباشد، اختلاس و زیادهخواهی رشد خواهد کرد
مرآت: شما کتابی تحت عنوان «قناعت و مناعت» دارید. وقتی کسی با اموال مردم خودروی چندصد میلیونی میخرد، قطعا قناعت ندارد. وقتی کسی به قول شما میخواهد به واسطه یک شیء(خودرو) ابهت کسب کند، قطعا مناعت ندارد. شما با این دو مفهوم آشنا هستید. شما چه نشانههایی از فقدان مناعت و قناعت در جامعه ما میبینید؟
وقتی نگارش کتاب «قناعت و مناعت» به پایان رسید، بغض گلویم را فشرد که چرا زود تمام شد؟ وقتی من به آنچه که هستم قانع نباشم، برای این که عقب نیفتم، به اختلاس، زیادهخواهی و تقلب روی میآورم. اگر پزشکی تصور کند که از همکارانش در سرمایهاندوزی عقب مانده است، ممکن است بیماری را بترساند که اگر عمل نکنی چنین و چنان میشود.
قناعت گوهر ارزشمندی است که ما را از این خصائص دور نگه میدارد.
مرآت: استاد! بگذارید کاممان شیرین کنیم! میدانیم که شما اشعار نیکویی میسرایید. دوست دارید درباره شعری از شعرهایتان با مخاطبان ما سخن بگویید؟
در هفته گذشته، در انجمن ادبی کومشیان، جلسهای داشتیم. یکی از یاران انجمن، مرحوم حاج عباسعلی نقاشیان به تازگی به دیار باقی شتافته است. جلسه در غیاب ایشان و با حضور خانواده ایشان برگزار شد. این مرد کارهای بزرگی برای سمنان انجام داده که از آن جمله بانی شدن برای ساخت مسجد جهادیه سمنان بوده است. تأسیس صندوق قرضالحسنه سمنانیان مقیم تهران هم از یادگارهای اوست.
یکی از اقدامات ایشان این بود که اختلافات جامعه 700-800 نفرهای از مهندسان و پیمانکاران را رفع و رجوع کرد. ایشان را به عنوان حکم و داور انتخاب کرده بودند و ایشان توانست به اختلافات پایان بدهد. در سمنان هم کارهای اجرایی بسیاری کرده بود. در یکی از کارها، دو سال در کش و قوس بود و به او وعدههایی دادند. من حدود دو هفته قبل، ساعت یازده و نیم شب با او تماس گرفتم.
درودم به استاد نقاشیان!
فکر میکردم خواب باشد اما با نفسهای بریده گفت تازه از سمنان آمدهام و مرا بسیار اذیت کردند. فردای آن شب، در بیمارستان بستری شد و پس از چند روز هم از دنیا رفت. چهار سال پیش ایشان به دلیل بیماری، در بیمارستان بستری شده بود. من در 18 مرداد 1394، چامهای برایش سرودم که مطلع آن چنین بود:«درودم به استاد نقاشیان/ که در باغ جان دارد او آشیان»
مرآت: به عنوان پرسش پایانی! مهمترین آرزوی شما چیست؟
کارهای زیادی در دست دارم که نتوانستهام بسیاری از آنها را به چاپ برسانم. بسیاری از این آثار درباره سمنان، فرهنگ و زبان آن است. مقالات زیادی هم نوشته و جمعآوری کردهام اما آنها را مدون نکردهام. بازنگری و تدوین اینها به چند ماه زمان نیاز دارد. شاید بیش از 300 مقاله در موضوع کتاب نوشته باشم که فکر میکنم چاپ آنها در این اوضاع کتاب، ضرورت داشته باشد.
من به آقای حمیدرضا نظری(با نام مستعار حکمت) گفتهام که اگر من از دنیا رفتم، این کارها بر زمین مانده است.
نکته دیگر آن که من در سمینار توسعه سمنان که چند سال قبل برگزار شده بود، گفتم که توسعه سمنان الزاما به معنای زیاد شدن طول و عرض شهر نیست؛ در کنار آن باید حتما فرهنگ هم باشد. هر توسعهای، واقعا توسعه نیست. اگر یک سیبزمینیِ پنج کیلویی دیدید، باید به آن شک کنید!
سمنان به لحاظ شرایط اقلیمی هم با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که باید فکری به حال آن شود.
شعار دارالمرحمه و روز سمنان دردی از ما دوا نمیکند
نکته دیگر؛ این که ما صفتی را که شاهان قاجار بر سمنان نهادهاند(دارالمرحمه) به عنوان شعار محوریمان اعلام کنیم، دردی از ما دوا نمیکند. اصلا بگویید سمنان در جهان اول است! باید در عمل هم کاری صورت بگیرد یا خیر؟ «روز سمنان» را تعیین میکنند؛ روزی که فرمانداری سمنان به استانداری تبدیل شد! این چه نفعی برای سمنان دارد؟ ما نیازمند برنامهریزیهای درست هستیم.
مرآت: جناب استاد سید! از مصاحبت با شما لذت بردم و برای شما آرزوی توفیق روزافزون دارم.
من هم برای شما و همکارانتان آرزوی موفقیت دارم.
انتهای پیام/
مرآت: جناب استاد جعفر سید! شما به عنوان یک نویسنده منتقد، چقدر آغوش طرفهای نقد را برای پذیرش خطاها باز میدانید؟
من در ابتدا باید تشکر کنم که شما این موضوع را تازه کردید تا حقایقی که درباره نقد پنهان مانده است، بارِ دیگر آشکار شود. نه تنها در ادبیات بلکه در دیگر زمینهها اعم از اجتماعی، سیاسی و اجرایی اگر بیخبران بدانند که نقد چه جواهری است و چه اثراتی دارد، هرگز بدبینانه به آن نمینگرند. آفت مدیران کشور این است که از تمجید خرسند میشوند.
من خود فعالیت اجرایی داشتهام و دیدهام که برخی صرفنظر از این که یک مدیر چه کاری انجام داده است، میکوشند با تمجید خود را به او نزدیک کنند. نقد در میان ما جا نیفتاده و همه از انتقادها ناراحت میشود. البته انتقاد هم باید به گونهای مطرح شود که مخاطب نقد بداند، هدف پیشرفت امور است. تصور کنید کسی به سمت مقصدی در حرکت است و دیگری به درستی به او میگوید مسیری که میروی خطاست؛ با چنین فرضی، درشتی با نقاد رواست؟
در سمنان، تابویی برای نقد آثار مرتبط با زبان سمنانی ایجاد کردهاند. برخی اساسا میگویند تو چه حقی برای نقد داری؟ من از همان زمان که انجمن ادبی تشکیل شد، شعر مرحوم عظیم حاجرمضانی را نقد کردم. مرحوم پژوم شریعتی را در مواردی نقد کردم. اکنون عکس یادگاری گرفتهاند که دو واحد اختیاری تدریس زبان سمنانی در دانشگاه سمنان ایجاد کردهاند.
مدعیان به تخریب زبان سمنانی مشغولاند!
این موضوع را یک افتخار قلمداد کردهاند. ما که در کارِ ادبیات مشغولیم، میدانیم که اینها ادبیات را پرورش نمیدهد. این گفتگوی مردم است که به زبان کمک میکند. مردم بهتر از مدعیان، سخن میگویند. مدعیان با روشهایی که به کار میبرند به تخریب زبان مشغولاند. اصلا زمینه شنیدن این نقدها وجود ندارد؛ با این وجود من بارها این مسائل را مطرح کردهام.
شما میبینید که درباره عملکرد دولتها شدیدترین و حادترین نقدها بیان میشود اما چرا نمیگذارند یکنفر درباره زبان سمنانی حرف بزند؟ نه فقط درباره زبان؛ چرا باید در نقد عملکرد شهردار سمنان تا این اندازه پرهیز وجود داشته باشد که کسی جرأت نکند حرفی بزند؟ مگر معتقدید شهردار سمنان معصوم است؟
اگر مسئولان شهرداری در خلوت خود بیندیشند...
مرآت: جناب استاد سید! آیا شهرداری سمنان به دلیل انتشار مطلبی در نقد خرید خودروی لوکس از شما شکایت کرده است؟
نمیدانم؛ امیدوارم این کار را کرده باشند. آنچه که من نوشتم، برابر شواهد بود. اگر در خلوت خود بیندیشند میبینند که نقدهای بسیاری بر آنها وارد است.
مرآت: جناب سید! ما بعضا با طبقهای شبهروشنفکر و برج عاجنشین روبرو هستیم که نقد مسائل کف جامعه را در شأن خود نمیداند. این که یک نویسنده فرهیخته، به دور از این اطوارها، درد جامعهاش را –ولو کوچک- بشناسد و نسبت به آن موضع داشته باشد، به گمان من مسأله ارزشمندی است.
من از این نقدها نفع شخصی نمیبرم. به عنوان یک شهروندِ ایرانیِ معتقد به کار فرهنگی و ارزشی، رفتم تا وقتی از شهردار بگیرم و با او صحبت کنم. اول که گفتند نمیشود؛ بعد گفتند در بین کارها دو دقیقهای وقت میدهیم. در همان دو دقیقه که میخواستم با شهردار محترم صحبت کنم، ایشان به جای این که مقابل من بنشیند، مثل سلاطین رفت و پشت میز نشست. من همان موقع، فهمیدم که رفتن من به دفتر شهردار اشتباه بوده است.
دفاع مستدل من؛ به شنیدهشدن بیشترِ سخنم کمک میکند
باید بپرسیم چگونه مدعی هستید که در به روی همه باز است؟ موقع انتخابات، همه به گونهای ادعا میکنند ما در بین مردم هستیم و پای حرف مردم مینشینیم! در حوزه ادبیات، منتقد واسطه بین هنرمند و مخاطب است و کمک میکند کار کسی که مورد انتقاد واقع شده، شناخته شود. از طرفی، وقتی به طور مثال شهرداری از منِ نوعی شکایت کند، من از خودم دفاع میکنم و دفاعِ مستدل من به شنیدن شدن بیشتر سخنم کمک میکند.
همواره نمیتوان با آزمایش و خطا کار کرد و اگر پیش از دست بردن به کاری، با اهل فن و نقد مشورت شود، اوضاع بهتر میشود.
مرآت: یادآوری سابقه پیشنهادات فرهنگی به مجموعه شهرداری، در مطلبی که در نقد شهردار سمنان نوشتهاید، نشان میدهد که نگاه شما سازنده است و هدف این است که اتفاق مثبتی بیفتد.
در دورههای پیشین، شهردار در جمع سمنانیهای مقیم مرکز یا انجمن کومشیان حاضر میشد و میگفت هر طرحی در حوزه فرهنگ دارید، از آن استقبال میکنیم. بگذارید از کلیگویی فاصله بگیرم. اینها آمدند از تیمهای ورزشی که شکست میخوردند، حمایت میکردند. من نمیخواهم بگویم شهرداری در کار ورزش ورود نکند اما بخشِ فرهنگیِ سازمان فرهنگی ورزشی کجاست؟
آنها با فرهنگ بیگانهاند...
در سمنان که میگویند ما پول نداریم، چه داعیهای دارند که از ورزشی کمثمر که گاهی بردهایی هم داشته، حمایت کنند؟ یکبار گفته بودند چه کسی گفته ما پول نداریم؟ داریم، زیاد هم داریم! اگر دارید چرا درباره کتاب اینقدر با خساست برخورد میکنید؟ اینها با فرهنگ بیگانهاند. تمام کسانی که در کار اجرایی هستند، دوست دارند کاری بکنند که دیده شود و به چشم بیاید.
مثلا تابلویی نصب کنند، یا پلی بسازند یا بادگیری که دیده میشود و به چشم میآید را مرمت کنند! تربیت اما به چشم ظاهر دیده نمیشود و امری تدریجی است. تربیت مثل پرورش درخت است. نمیتوان یکشبه بذری کاشت و محصول را برداشت کرد! هرکس فقط به دوره خود فکر میکند. ما میگوییم کاری بکنید که صد سال دیگر ثمر بدهد. در اجتماع ما رویه این است که هرکس روی کار میآید، دیگری را نفی میکند.
ما معتقدیم همه باید در یک مسیر حرکت کنیم.
وقتی شرکت تویوتا خیال مردم را میخرد!
مرآت: بگذارید به یک مصداق دیگر از نقدهای شما اشاره کنم. ما در دورانی زندگی میکنیم که به اصطلاح روشنفکران، با دوقطبیهای کاذب از آب گلآلود ماهی میگیرند. من متنی از شما خواندم که در آن ضمن تأکید بر ضرورت نقدها، نوشته بودید نه باید سپاه را ایستاده در برابر رأی مردم وانمود کرد و نه باید دولت را موافق استکبار دانست. ارزیابی شما از دوگانهسازیهایی که به سیاست و فرهنگ ما آسیب میزنند چیست؟
مطلقگرایی مذموم است. هیچ گروهی نباید ادعا کند که ما خالص و مخلص هستیم و همواره این دیگران هستند که اشتباه میکنند. مشکل در مطلقانگاری است. درِ انتقاد باید به روی همه باز باشد. اگر به طور مثال شهرداری به مردم بگوید، عیب ما را به ما بگویید، در واقع به مردم میگوید به ما کمک کنید. بگذارید مثالی از شرکت تویوتا بزنم. مطلبی که میخواهم بگویم را در کنگره اخلاقیات کارگزاران نظام که در سال 70 یا 72 برگزار شده بود، در قالب مقالهای مطرح کرده بودم.
شرکت تویوتا مسابقهای گذاشته که در آن خیال مردم را میخرد! وقتی آنها از خیال مردم در ساخت اتومبیلهایشان استفاده میکنند ما نباید واقعیتهایی که مطرح میشود را بپذیریم؟ من در کارهای اجراییِ هنری هم فعالیت داشتهام. دیدهام که یک کارگردان سینمایی به دانشآموزان میگوید برایم ظرف ده دقیقه یک خاطره بنویسید. او تکنیک میداند اما سوژه ندارد.
با اتومبیلهای گرانقیمت، کوچکی خود را بزرگ نشان میدهند!
او از بچههایی که بیآلایش خاطره مینویسند، سوژه به دست میآورد و فیلم میسازد. یک نویسنده یا شاعر موفق، برای خلق آثار خود از مردم الهام میگیرد. یک مدیر اجرایی یا یک شهردار موفق باید از مردم الهام بگیرد. چه بسا کودکی سخنی بگوید که تعیینکننده باشد. این که فکر کنند اگر در اتومبیل گرانقیمت بنشینند میتوانند با ابهت از کنار مردم بگذرند تا قدرتنمایی کنند و کوچکی خود را بزرگ نشان بدهند، عیب بزرگی است.
این یک نوع تبختر و استکبار است. این یک نوع خودبزرگبینی است که باید از آن پرهیز شود.
قناعت نباشد، اختلاس و زیادهخواهی رشد خواهد کرد
مرآت: شما کتابی تحت عنوان «قناعت و مناعت» دارید. وقتی کسی با اموال مردم خودروی چندصد میلیونی میخرد، قطعا قناعت ندارد. وقتی کسی به قول شما میخواهد به واسطه یک شیء(خودرو) ابهت کسب کند، قطعا مناعت ندارد. شما با این دو مفهوم آشنا هستید. شما چه نشانههایی از فقدان مناعت و قناعت در جامعه ما میبینید؟
وقتی نگارش کتاب «قناعت و مناعت» به پایان رسید، بغض گلویم را فشرد که چرا زود تمام شد؟ وقتی من به آنچه که هستم قانع نباشم، برای این که عقب نیفتم، به اختلاس، زیادهخواهی و تقلب روی میآورم. اگر پزشکی تصور کند که از همکارانش در سرمایهاندوزی عقب مانده است، ممکن است بیماری را بترساند که اگر عمل نکنی چنین و چنان میشود.
قناعت گوهر ارزشمندی است که ما را از این خصائص دور نگه میدارد.
مرآت: استاد! بگذارید کاممان شیرین کنیم! میدانیم که شما اشعار نیکویی میسرایید. دوست دارید درباره شعری از شعرهایتان با مخاطبان ما سخن بگویید؟
در هفته گذشته، در انجمن ادبی کومشیان، جلسهای داشتیم. یکی از یاران انجمن، مرحوم حاج عباسعلی نقاشیان به تازگی به دیار باقی شتافته است. جلسه در غیاب ایشان و با حضور خانواده ایشان برگزار شد. این مرد کارهای بزرگی برای سمنان انجام داده که از آن جمله بانی شدن برای ساخت مسجد جهادیه سمنان بوده است. تأسیس صندوق قرضالحسنه سمنانیان مقیم تهران هم از یادگارهای اوست.
یکی از اقدامات ایشان این بود که اختلافات جامعه 700-800 نفرهای از مهندسان و پیمانکاران را رفع و رجوع کرد. ایشان را به عنوان حکم و داور انتخاب کرده بودند و ایشان توانست به اختلافات پایان بدهد. در سمنان هم کارهای اجرایی بسیاری کرده بود. در یکی از کارها، دو سال در کش و قوس بود و به او وعدههایی دادند. من حدود دو هفته قبل، ساعت یازده و نیم شب با او تماس گرفتم.
درودم به استاد نقاشیان!
فکر میکردم خواب باشد اما با نفسهای بریده گفت تازه از سمنان آمدهام و مرا بسیار اذیت کردند. فردای آن شب، در بیمارستان بستری شد و پس از چند روز هم از دنیا رفت. چهار سال پیش ایشان به دلیل بیماری، در بیمارستان بستری شده بود. من در 18 مرداد 1394، چامهای برایش سرودم که مطلع آن چنین بود:«درودم به استاد نقاشیان/ که در باغ جان دارد او آشیان»
مرآت: به عنوان پرسش پایانی! مهمترین آرزوی شما چیست؟
کارهای زیادی در دست دارم که نتوانستهام بسیاری از آنها را به چاپ برسانم. بسیاری از این آثار درباره سمنان، فرهنگ و زبان آن است. مقالات زیادی هم نوشته و جمعآوری کردهام اما آنها را مدون نکردهام. بازنگری و تدوین اینها به چند ماه زمان نیاز دارد. شاید بیش از 300 مقاله در موضوع کتاب نوشته باشم که فکر میکنم چاپ آنها در این اوضاع کتاب، ضرورت داشته باشد.
من به آقای حمیدرضا نظری(با نام مستعار حکمت) گفتهام که اگر من از دنیا رفتم، این کارها بر زمین مانده است.
نکته دیگر آن که من در سمینار توسعه سمنان که چند سال قبل برگزار شده بود، گفتم که توسعه سمنان الزاما به معنای زیاد شدن طول و عرض شهر نیست؛ در کنار آن باید حتما فرهنگ هم باشد. هر توسعهای، واقعا توسعه نیست. اگر یک سیبزمینیِ پنج کیلویی دیدید، باید به آن شک کنید!
سمنان به لحاظ شرایط اقلیمی هم با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که باید فکری به حال آن شود.
شعار دارالمرحمه و روز سمنان دردی از ما دوا نمیکند
نکته دیگر؛ این که ما صفتی را که شاهان قاجار بر سمنان نهادهاند(دارالمرحمه) به عنوان شعار محوریمان اعلام کنیم، دردی از ما دوا نمیکند. اصلا بگویید سمنان در جهان اول است! باید در عمل هم کاری صورت بگیرد یا خیر؟ «روز سمنان» را تعیین میکنند؛ روزی که فرمانداری سمنان به استانداری تبدیل شد! این چه نفعی برای سمنان دارد؟ ما نیازمند برنامهریزیهای درست هستیم.
مرآت: جناب استاد سید! از مصاحبت با شما لذت بردم و برای شما آرزوی توفیق روزافزون دارم.
من هم برای شما و همکارانتان آرزوی موفقیت دارم.
انتهای پیام/
مرآت: جناب استاد جعفر سید! شما به عنوان یک نویسنده منتقد، چقدر آغوش طرفهای نقد را برای پذیرش خطاها باز میدانید؟
, مرآت: جناب استاد جعفر سید! شما به عنوان یک نویسنده منتقد، چقدر آغوش طرفهای نقد را برای پذیرش خطاها باز میدانید؟,من در ابتدا باید تشکر کنم که شما این موضوع را تازه کردید تا حقایقی که درباره نقد پنهان مانده است، بارِ دیگر آشکار شود. نه تنها در ادبیات بلکه در دیگر زمینهها اعم از اجتماعی، سیاسی و اجرایی اگر بیخبران بدانند که نقد چه جواهری است و چه اثراتی دارد، هرگز بدبینانه به آن نمینگرند. آفت مدیران کشور این است که از تمجید خرسند میشوند.
,من خود فعالیت اجرایی داشتهام و دیدهام که برخی صرفنظر از این که یک مدیر چه کاری انجام داده است، میکوشند با تمجید خود را به او نزدیک کنند. نقد در میان ما جا نیفتاده و همه از انتقادها ناراحت میشود. البته انتقاد هم باید به گونهای مطرح شود که مخاطب نقد بداند، هدف پیشرفت امور است. تصور کنید کسی به سمت مقصدی در حرکت است و دیگری به درستی به او میگوید مسیری که میروی خطاست؛ با چنین فرضی، درشتی با نقاد رواست؟
,در سمنان، تابویی برای نقد آثار مرتبط با زبان سمنانی ایجاد کردهاند. برخی اساسا میگویند تو چه حقی برای نقد داری؟ من از همان زمان که انجمن ادبی تشکیل شد، شعر مرحوم عظیم حاجرمضانی را نقد کردم. مرحوم پژوم شریعتی را در مواردی نقد کردم. اکنون عکس یادگاری گرفتهاند که دو واحد اختیاری تدریس زبان سمنانی در دانشگاه سمنان ایجاد کردهاند.
,مدعیان به تخریب زبان سمنانی مشغولاند!
, مدعیان به تخریب زبان سمنانی مشغولاند!, مدعیان به تخریب زبان سمنانی مشغولاند!,این موضوع را یک افتخار قلمداد کردهاند. ما که در کارِ ادبیات مشغولیم، میدانیم که اینها ادبیات را پرورش نمیدهد. این گفتگوی مردم است که به زبان کمک میکند. مردم بهتر از مدعیان، سخن میگویند. مدعیان با روشهایی که به کار میبرند به تخریب زبان مشغولاند. اصلا زمینه شنیدن این نقدها وجود ندارد؛ با این وجود من بارها این مسائل را مطرح کردهام.
,شما میبینید که درباره عملکرد دولتها شدیدترین و حادترین نقدها بیان میشود اما چرا نمیگذارند یکنفر درباره زبان سمنانی حرف بزند؟ نه فقط درباره زبان؛ چرا باید در نقد عملکرد شهردار سمنان تا این اندازه پرهیز وجود داشته باشد که کسی جرأت نکند حرفی بزند؟ مگر معتقدید شهردار سمنان معصوم است؟
,اگر مسئولان شهرداری در خلوت خود بیندیشند...
, اگر مسئولان شهرداری در خلوت خود بیندیشند..., اگر مسئولان شهرداری در خلوت خود بیندیشند...,مرآت: جناب استاد سید! آیا شهرداری سمنان به دلیل انتشار مطلبی در نقد خرید خودروی لوکس از شما شکایت کرده است؟
, مرآت: جناب استاد سید! آیا شهرداری سمنان به دلیل انتشار مطلبی در نقد خرید خودروی لوکس از شما شکایت کرده است؟,نمیدانم؛ امیدوارم این کار را کرده باشند. آنچه که من نوشتم، برابر شواهد بود. اگر در خلوت خود بیندیشند میبینند که نقدهای بسیاری بر آنها وارد است.
,مرآت: جناب سید! ما بعضا با طبقهای شبهروشنفکر و برج عاجنشین روبرو هستیم که نقد مسائل کف جامعه را در شأن خود نمیداند. این که یک نویسنده فرهیخته، به دور از این اطوارها، درد جامعهاش را –ولو کوچک- بشناسد و نسبت به آن موضع داشته باشد، به گمان من مسأله ارزشمندی است.
, مرآت: جناب سید! ما بعضا با طبقهای شبهروشنفکر و برج عاجنشین روبرو هستیم که نقد مسائل کف جامعه را در شأن خود نمیداند. این که یک نویسنده فرهیخته، به دور از این اطوارها، درد جامعهاش را –ولو کوچک- بشناسد و نسبت به آن موضع داشته باشد، به گمان من مسأله ارزشمندی است.,من از این نقدها نفع شخصی نمیبرم. به عنوان یک شهروندِ ایرانیِ معتقد به کار فرهنگی و ارزشی، رفتم تا وقتی از شهردار بگیرم و با او صحبت کنم. اول که گفتند نمیشود؛ بعد گفتند در بین کارها دو دقیقهای وقت میدهیم. در همان دو دقیقه که میخواستم با شهردار محترم صحبت کنم، ایشان به جای این که مقابل من بنشیند، مثل سلاطین رفت و پشت میز نشست. من همان موقع، فهمیدم که رفتن من به دفتر شهردار اشتباه بوده است.
,دفاع مستدل من؛ به شنیدهشدن بیشترِ سخنم کمک میکند
, دفاع مستدل من؛ به شنیدهشدن بیشترِ سخنم کمک میکند, دفاع مستدل من؛ به شنیدهشدن بیشترِ سخنم کمک میکند,باید بپرسیم چگونه مدعی هستید که در به روی همه باز است؟ موقع انتخابات، همه به گونهای ادعا میکنند ما در بین مردم هستیم و پای حرف مردم مینشینیم! در حوزه ادبیات، منتقد واسطه بین هنرمند و مخاطب است و کمک میکند کار کسی که مورد انتقاد واقع شده، شناخته شود. از طرفی، وقتی به طور مثال شهرداری از منِ نوعی شکایت کند، من از خودم دفاع میکنم و دفاعِ مستدل من به شنیدن شدن بیشتر سخنم کمک میکند.
,همواره نمیتوان با آزمایش و خطا کار کرد و اگر پیش از دست بردن به کاری، با اهل فن و نقد مشورت شود، اوضاع بهتر میشود.
,مرآت: یادآوری سابقه پیشنهادات فرهنگی به مجموعه شهرداری، در مطلبی که در نقد شهردار سمنان نوشتهاید، نشان میدهد که نگاه شما سازنده است و هدف این است که اتفاق مثبتی بیفتد.
, مرآت: یادآوری سابقه پیشنهادات فرهنگی به مجموعه شهرداری، در مطلبی که در نقد شهردار سمنان نوشتهاید، نشان میدهد که نگاه شما سازنده است و هدف این است که اتفاق مثبتی بیفتد.,در دورههای پیشین، شهردار در جمع سمنانیهای مقیم مرکز یا انجمن کومشیان حاضر میشد و میگفت هر طرحی در حوزه فرهنگ دارید، از آن استقبال میکنیم. بگذارید از کلیگویی فاصله بگیرم. اینها آمدند از تیمهای ورزشی که شکست میخوردند، حمایت میکردند. من نمیخواهم بگویم شهرداری در کار ورزش ورود نکند اما بخشِ فرهنگیِ سازمان فرهنگی ورزشی کجاست؟
,آنها با فرهنگ بیگانهاند...
, آنها با فرهنگ بیگانهاند..., آنها با فرهنگ بیگانهاند...,در سمنان که میگویند ما پول نداریم، چه داعیهای دارند که از ورزشی کمثمر که گاهی بردهایی هم داشته، حمایت کنند؟ یکبار گفته بودند چه کسی گفته ما پول نداریم؟ داریم، زیاد هم داریم! اگر دارید چرا درباره کتاب اینقدر با خساست برخورد میکنید؟ اینها با فرهنگ بیگانهاند. تمام کسانی که در کار اجرایی هستند، دوست دارند کاری بکنند که دیده شود و به چشم بیاید.
,مثلا تابلویی نصب کنند، یا پلی بسازند یا بادگیری که دیده میشود و به چشم میآید را مرمت کنند! تربیت اما به چشم ظاهر دیده نمیشود و امری تدریجی است. تربیت مثل پرورش درخت است. نمیتوان یکشبه بذری کاشت و محصول را برداشت کرد! هرکس فقط به دوره خود فکر میکند. ما میگوییم کاری بکنید که صد سال دیگر ثمر بدهد. در اجتماع ما رویه این است که هرکس روی کار میآید، دیگری را نفی میکند.
,ما معتقدیم همه باید در یک مسیر حرکت کنیم.
,وقتی شرکت تویوتا خیال مردم را میخرد!
, وقتی شرکت تویوتا خیال مردم را میخرد!, وقتی شرکت تویوتا خیال مردم را میخرد!,مرآت: بگذارید به یک مصداق دیگر از نقدهای شما اشاره کنم. ما در دورانی زندگی میکنیم که به اصطلاح روشنفکران، با دوقطبیهای کاذب از آب گلآلود ماهی میگیرند. من متنی از شما خواندم که در آن ضمن تأکید بر ضرورت نقدها، نوشته بودید نه باید سپاه را ایستاده در برابر رأی مردم وانمود کرد و نه باید دولت را موافق استکبار دانست. ارزیابی شما از دوگانهسازیهایی که به سیاست و فرهنگ ما آسیب میزنند چیست؟
, مرآت: بگذارید به یک مصداق دیگر از نقدهای شما اشاره کنم. ما در دورانی زندگی میکنیم که به اصطلاح روشنفکران، با دوقطبیهای کاذب از آب گلآلود ماهی میگیرند. من متنی از شما خواندم که در آن ضمن تأکید بر ضرورت نقدها، نوشته بودید نه باید سپاه را ایستاده در برابر رأی مردم وانمود کرد و نه باید دولت را موافق استکبار دانست. ارزیابی شما از دوگانهسازیهایی که به سیاست و فرهنگ ما آسیب میزنند چیست؟,مطلقگرایی مذموم است. هیچ گروهی نباید ادعا کند که ما خالص و مخلص هستیم و همواره این دیگران هستند که اشتباه میکنند. مشکل در مطلقانگاری است. درِ انتقاد باید به روی همه باز باشد. اگر به طور مثال شهرداری به مردم بگوید، عیب ما را به ما بگویید، در واقع به مردم میگوید به ما کمک کنید. بگذارید مثالی از شرکت تویوتا بزنم. مطلبی که میخواهم بگویم را در کنگره اخلاقیات کارگزاران نظام که در سال 70 یا 72 برگزار شده بود، در قالب مقالهای مطرح کرده بودم.
,شرکت تویوتا مسابقهای گذاشته که در آن خیال مردم را میخرد! وقتی آنها از خیال مردم در ساخت اتومبیلهایشان استفاده میکنند ما نباید واقعیتهایی که مطرح میشود را بپذیریم؟ من در کارهای اجراییِ هنری هم فعالیت داشتهام. دیدهام که یک کارگردان سینمایی به دانشآموزان میگوید برایم ظرف ده دقیقه یک خاطره بنویسید. او تکنیک میداند اما سوژه ندارد.
,با اتومبیلهای گرانقیمت، کوچکی خود را بزرگ نشان میدهند!
, با اتومبیلهای گرانقیمت، کوچکی خود را بزرگ نشان میدهند!, با اتومبیلهای گرانقیمت، کوچکی خود را بزرگ نشان میدهند!,او از بچههایی که بیآلایش خاطره مینویسند، سوژه به دست میآورد و فیلم میسازد. یک نویسنده یا شاعر موفق، برای خلق آثار خود از مردم الهام میگیرد. یک مدیر اجرایی یا یک شهردار موفق باید از مردم الهام بگیرد. چه بسا کودکی سخنی بگوید که تعیینکننده باشد. این که فکر کنند اگر در اتومبیل گرانقیمت بنشینند میتوانند با ابهت از کنار مردم بگذرند تا قدرتنمایی کنند و کوچکی خود را بزرگ نشان بدهند، عیب بزرگی است.
,این یک نوع تبختر و استکبار است. این یک نوع خودبزرگبینی است که باید از آن پرهیز شود.
,قناعت نباشد، اختلاس و زیادهخواهی رشد خواهد کرد
, قناعت نباشد، اختلاس و زیادهخواهی رشد خواهد کرد, قناعت نباشد، اختلاس و زیادهخواهی رشد خواهد کرد,مرآت: شما کتابی تحت عنوان «قناعت و مناعت» دارید. وقتی کسی با اموال مردم خودروی چندصد میلیونی میخرد، قطعا قناعت ندارد. وقتی کسی به قول شما میخواهد به واسطه یک شیء(خودرو) ابهت کسب کند، قطعا مناعت ندارد. شما با این دو مفهوم آشنا هستید. شما چه نشانههایی از فقدان مناعت و قناعت در جامعه ما میبینید؟
, مرآت: شما کتابی تحت عنوان «قناعت و مناعت» دارید. وقتی کسی با اموال مردم خودروی چندصد میلیونی میخرد، قطعا قناعت ندارد. وقتی کسی به قول شما میخواهد به واسطه یک شیء(خودرو) ابهت کسب کند، قطعا مناعت ندارد. شما با این دو مفهوم آشنا هستید. شما چه نشانههایی از فقدان مناعت و قناعت در جامعه ما میبینید؟,وقتی نگارش کتاب «قناعت و مناعت» به پایان رسید، بغض گلویم را فشرد که چرا زود تمام شد؟ وقتی من به آنچه که هستم قانع نباشم، برای این که عقب نیفتم، به اختلاس، زیادهخواهی و تقلب روی میآورم. اگر پزشکی تصور کند که از همکارانش در سرمایهاندوزی عقب مانده است، ممکن است بیماری را بترساند که اگر عمل نکنی چنین و چنان میشود.
,قناعت گوهر ارزشمندی است که ما را از این خصائص دور نگه میدارد.
,مرآت: استاد! بگذارید کاممان شیرین کنیم! میدانیم که شما اشعار نیکویی میسرایید. دوست دارید درباره شعری از شعرهایتان با مخاطبان ما سخن بگویید؟
, مرآت: استاد! بگذارید کاممان شیرین کنیم! میدانیم که شما اشعار نیکویی میسرایید. دوست دارید درباره شعری از شعرهایتان با مخاطبان ما سخن بگویید؟,در هفته گذشته، در انجمن ادبی کومشیان، جلسهای داشتیم. یکی از یاران انجمن، مرحوم حاج عباسعلی نقاشیان به تازگی به دیار باقی شتافته است. جلسه در غیاب ایشان و با حضور خانواده ایشان برگزار شد. این مرد کارهای بزرگی برای سمنان انجام داده که از آن جمله بانی شدن برای ساخت مسجد جهادیه سمنان بوده است. تأسیس صندوق قرضالحسنه سمنانیان مقیم تهران هم از یادگارهای اوست.
,یکی از اقدامات ایشان این بود که اختلافات جامعه 700-800 نفرهای از مهندسان و پیمانکاران را رفع و رجوع کرد. ایشان را به عنوان حکم و داور انتخاب کرده بودند و ایشان توانست به اختلافات پایان بدهد. در سمنان هم کارهای اجرایی بسیاری کرده بود. در یکی از کارها، دو سال در کش و قوس بود و به او وعدههایی دادند. من حدود دو هفته قبل، ساعت یازده و نیم شب با او تماس گرفتم.
,درودم به استاد نقاشیان!
, درودم به استاد نقاشیان!, درودم به استاد نقاشیان!,فکر میکردم خواب باشد اما با نفسهای بریده گفت تازه از سمنان آمدهام و مرا بسیار اذیت کردند. فردای آن شب، در بیمارستان بستری شد و پس از چند روز هم از دنیا رفت. چهار سال پیش ایشان به دلیل بیماری، در بیمارستان بستری شده بود. من در 18 مرداد 1394، چامهای برایش سرودم که مطلع آن چنین بود:«درودم به استاد نقاشیان/ که در باغ جان دارد او آشیان»
,مرآت: به عنوان پرسش پایانی! مهمترین آرزوی شما چیست؟
, مرآت: به عنوان پرسش پایانی! مهمترین آرزوی شما چیست؟,کارهای زیادی در دست دارم که نتوانستهام بسیاری از آنها را به چاپ برسانم. بسیاری از این آثار درباره سمنان، فرهنگ و زبان آن است. مقالات زیادی هم نوشته و جمعآوری کردهام اما آنها را مدون نکردهام. بازنگری و تدوین اینها به چند ماه زمان نیاز دارد. شاید بیش از 300 مقاله در موضوع کتاب نوشته باشم که فکر میکنم چاپ آنها در این اوضاع کتاب، ضرورت داشته باشد.
,من به آقای حمیدرضا نظری(با نام مستعار حکمت) گفتهام که اگر من از دنیا رفتم، این کارها بر زمین مانده است.
,نکته دیگر آن که من در سمینار توسعه سمنان که چند سال قبل برگزار شده بود، گفتم که توسعه سمنان الزاما به معنای زیاد شدن طول و عرض شهر نیست؛ در کنار آن باید حتما فرهنگ هم باشد. هر توسعهای، واقعا توسعه نیست. اگر یک سیبزمینیِ پنج کیلویی دیدید، باید به آن شک کنید!
,سمنان به لحاظ شرایط اقلیمی هم با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که باید فکری به حال آن شود.
,شعار دارالمرحمه و روز سمنان دردی از ما دوا نمیکند
, شعار دارالمرحمه و روز سمنان دردی از ما دوا نمیکند, شعار دارالمرحمه و روز سمنان دردی از ما دوا نمیکند,نکته دیگر؛ این که ما صفتی را که شاهان قاجار بر سمنان نهادهاند(دارالمرحمه) به عنوان شعار محوریمان اعلام کنیم، دردی از ما دوا نمیکند. اصلا بگویید سمنان در جهان اول است! باید در عمل هم کاری صورت بگیرد یا خیر؟ «روز سمنان» را تعیین میکنند؛ روزی که فرمانداری سمنان به استانداری تبدیل شد! این چه نفعی برای سمنان دارد؟ ما نیازمند برنامهریزیهای درست هستیم.
,مرآت: جناب استاد سید! از مصاحبت با شما لذت بردم و برای شما آرزوی توفیق روزافزون دارم.
, مرآت: جناب استاد سید! از مصاحبت با شما لذت بردم و برای شما آرزوی توفیق روزافزون دارم.,من هم برای شما و همکارانتان آرزوی موفقیت دارم.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه