خادمالرضایی که سالها پیش در زمان انقلاب محافظ امام راحل بود، این روزها در مرز خسروی خادمالحسین شده است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از مرصادنیوز جلوی ورودی پایانه خسروی بود؛ چندباری که مسیر را آمدم و رفت مدام سرپا بود و زوار را دعوت میکرد به موکب بروند و استراحتی کوتاه داشته باشند و گلویی تازه کنند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرصادنیوز,خادم موکب آستان قدس رضوی بود؛ جلو رفتم و خداقوتی به او گفتم دعوتم کرد به داخل موکب، گفتم خبرنگارم میخواهم با هم گپی بزنیم که با روی گشاده قبول کرد.
نامش را پرسیدم گفت خادم الرضا هستم؛ دلش میخواست گمنام بماند مثل همه این سالها که خدمت میکرد به زوار امام هشتم بی آنکه نامش را بدانند.
از حس و حالش برای خدمت به زوار پرسیدم میخواستم بدانم چه سری در این خدمت به زوار ائمه نهفته که او را هزارران کیلومتر راهی اینجا کرده تا نشان افتخار خادمالحسینی را هم به نام خودش بزند.
او که خادمالرضاست و در حرم امام خوبیها مشغول، در جواب سوالم لبخندی زد و گفت جز عشق چه میتواند باشد.
تازه بحثمان گُل کرد؛ برگشت به ۴۰ سال پیش و برایم تعریف کرد که آنزمان محافظ امام راحل بوده. از ارادتش به ایشان گفت و چقدر تشکر کرد از تمام آنهایی که به او اجازه داده بودند محافظ جان عزیزینِ ملت باشد...
او محافظت از جان امام (ره) را بزرگترین افتخار زندگیاش میدانست و شیرینترین خاطراتش را مربوط به آن روزها میدانست.
حالا او سالهاست خادم بارگاه امام رضا (ع) است و این روزها آمده در مرز خسروی تا زوار اباعبدالله (ع) را راهی دیار عشاق کند.
همنشینی با حرم یار حسابی هواییاش کرده بود و میگفت دوست دارد تا وقتی زنده است به زوار خدمت کند.
آدم از ذوقی که برای خدمت داشت به وجد میآمد؛ به راستی که اجر خدمت به زوار کمتر از زیارت نیست.
خادم موکب آستان قدس رضوی بود؛ جلو رفتم و خداقوتی به او گفتم دعوتم کرد به داخل موکب، گفتم خبرنگارم میخواهم با هم گپی بزنیم که با روی گشاده قبول کرد.
,نامش را پرسیدم گفت خادم الرضا هستم؛ دلش میخواست گمنام بماند مثل همه این سالها که خدمت میکرد به زوار امام هشتم بی آنکه نامش را بدانند.
,از حس و حالش برای خدمت به زوار پرسیدم میخواستم بدانم چه سری در این خدمت به زوار ائمه نهفته که او را هزارران کیلومتر راهی اینجا کرده تا نشان افتخار خادمالحسینی را هم به نام خودش بزند.
,او که خادمالرضاست و در حرم امام خوبیها مشغول، در جواب سوالم لبخندی زد و گفت جز عشق چه میتواند باشد.
,تازه بحثمان گُل کرد؛ برگشت به ۴۰ سال پیش و برایم تعریف کرد که آنزمان محافظ امام راحل بوده. از ارادتش به ایشان گفت و چقدر تشکر کرد از تمام آنهایی که به او اجازه داده بودند محافظ جان عزیزینِ ملت باشد...
,او محافظت از جان امام (ره) را بزرگترین افتخار زندگیاش میدانست و شیرینترین خاطراتش را مربوط به آن روزها میدانست.
,حالا او سالهاست خادم بارگاه امام رضا (ع) است و این روزها آمده در مرز خسروی تا زوار اباعبدالله (ع) را راهی دیار عشاق کند.
,همنشینی با حرم یار حسابی هواییاش کرده بود و میگفت دوست دارد تا وقتی زنده است به زوار خدمت کند.
,آدم از ذوقی که برای خدمت داشت به وجد میآمد؛ به راستی که اجر خدمت به زوار کمتر از زیارت نیست.
,]
ارسال دیدگاه