اخبار داغ

یادداشت؛

سرنوشت اعتدالیون در انتخابات مجلس چگونه خواهد بود؟

سرنوشت اعتدالیون در انتخابات مجلس چگونه خواهد بود؟
پرسش اساسی این است که اگر آن ائتلاف پیشین از معادلات سیاسی رخت بربندد، چه بر سر اعتدالیون خواهد آمد؟
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، کم‌تر از چهارماه تا انتخابات مجلس شورای اسلامی زمان باقی است. هرچه می‌گذرد، آرایش جریان‌های سیاسی برای حضور در انتخابات روشن‌تر می‌شود و داده‌هایی که سیاسیون به دست می‌دهند، دورنمایی کلی از نحوه حضور جناح‌ها در انتخابات را پیش روی ما می‌نهد. در این میان نکته حائز اهمیت آن است که مردم نسبت به بسیاری از «تابلوهای سیاسی» بی‌اعتماد شده‌اند و جناح‌ها می‌کوشند این بی‌اعتمادی را به لطایف‌الحیل، جبران کنند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,

به تازگی، محمدرضا عارف، سرلیست امید در انتخابات اسفند 94، کسی که خود به سبب بی‌عملی شگفت‌آورش در مظان تندترین نقدهاست، اعلام کرده است راهبرد ائتلافی جریان اصلاحات در انتخابات 94 به این گفتمان ضربه‌هایی زد و به همین دلیل در انتخابات مجلس دهم باید با لیست اصلاح‌طلبانه به میدان بیاییم!

سخنان عارف آشکارا به معنای پایان یافتن «امید» در مجلس است؛ فرزند مشترک و نه چندان خلفِ اعتدالیون و اصلاح‌طلبان. حقیقت آن است که اعتدال، از ابتدا هم جعلی‌تر از دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا بود! یک نامِ بی‌پشتوانه که صرفا سودای ظهور به عنوان یک جریان سوم را داشت؛ بی‌آن‌که نسبت خود را با اصلاح‌طلبی به روشنی تبیین کرده باشد.

بدین ترتیب بود که اصطلاحات، چتر قیمومیت خود را بر سر اعتدال کشید و اکنون نیز آن را مایه ننگ خود می‌داند؛ چندان‌که بارِ دیگر به استقلال می‌اندیشد. اما چرا این استقلال‌طلبی انتخاباتی-تبلیغاتی فارغ از فریبکارانه بودنش، ناکارا نیز هست؛ به یک دلیل مهم: حتی وابستگان اعتدال نیز به دشواری می‌توانند از وجوه ممیزه اعتدال و اصلاحات سخن بگویند.

نگارنده به خاطر دارد که یکی از نمایندگان وابسته به اعتدال، پیش‌تر در پاسخ به این پرسش که آیا شما رئیس دولت اصلاحات و یا هاشمی رفسنجانی را معتدل می‌دانید یا اصلاح‌طلب، گفته بود که باید بیش‌تر اندیشید! طبعا پاسخ به این پرسش، یک بازی دوسر باخت بود. اگر آن‌ها معتدل‌اند پس انشقاق و فرقه‌ای به ظاهر دیگرگونه ساختن چرا؟ و اگر آن‌ها اصلاح‌طلب‌اند آیا معتدل نبودنشان را به مثابه تندروی می‌دانید؟ و اگر چنین است، در چه مواضعی با هم اختلاف‌نظر دارید؟ وابستگان اعتدال البته می‌هراسیدند که به بزرگ‌ترهای خود نقدی چنین وارد کنند.

با این تفاسیر، پرسش اساسی این است که اگر آن ائتلاف پیشین از معادلات سیاسی رخت بربندد، چه بر سر اعتدالیون خواهد آمد؟ یکی از فرض‌های منطقیِ محتمل آن است که وابستگان اعتدال، این‌بار زیر پرچم اصلاحات به میدان بیایند؛ در این صورت آیا مردم محق نخواهد بود که از فریبکاری آنان سخن بگویند و آنان را با برخی از پرسش‌های پیش‌گفته در محکمه عقل به قضاوت بنشینند؟

فرض منطقیِ محتمل دوم آن است که آن‌ها یک‌سره از اصلاحات و اعتدال ببُرند و از استقلال دم بزنند؛ آن‌گاه مجال آن خواهد بود که مردم از آن‌ها بخواهند به طور شفاف سیر تطور اندیشه خود را شرح دهند و بگویند در آن اعتدال و اصلاحات چه کژی‌هایی یافته‌اند که از سایه آن گریخته‌اند؟

و فرض منطقی محتمل سوم آن است که آن‌ها همچنان بر سبیل اعتدال، طی طریق کنند که در آن صورت، افزون بر علامت سوالی که درباره افتراق با اصلاحات پیش روی خواهند داشت؛ باید رنج عدم حمایت اصلاح‌طلبان را نیز بر خود هموار کنند؛ مگر آن که امثال عارف در دعوی خود مبنی بر ضرورت ارائه لیست اصلاح‌طلبانه نیز صادق نباشند!

همه این‌ها را باید در کنار ناکارآمدی آشکار اعتدالیون در اداره کشور تحلیل کرد. واقعیت برنتافتنی توسط وابستگان اعتدال این است که این جریان، همه ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل خود را به نمایش گذاشته است و رسانه‌های اجاره‌ایِ مجازی هم دیگر نمی‌توانند با پمپاژ دوگانه‌های جعلی و رقیب‌هراسی، مشی پیشین را در پیش بگیرند.

در چنین شرایطی، بالانشین‌های اعتدال نیازمند ماجراسازی هستند! هم از این روست که هرازچندی، یا از افشاگری در مجلس می‌گویند(که سپس با بهانه مصلحت، از عمل به وعده سر باز می‌زنند) یا از افشاگری درباره عامل تعطیلی کشور می‌گویند که خود مهر تأییدی است بر ناکارآمدی‌ها. این تقلاها را باید تلاشی برای بازکسبِ آبروی رفته در جوی اعتدال دانست.

باید منتظر ماند تا زمان، رویکرد جناح‌های سیاسی را آشکارتر کند. آن‌گاه با اطمینان بیشتری می‌توان درباره راهبردهای فریب افکار عمومی نوشت و سخن گفت!

انتهای پیام/

,

به تازگی، محمدرضا عارف، سرلیست امید در انتخابات اسفند 94، کسی که خود به سبب بی‌عملی شگفت‌آورش در مظان تندترین نقدهاست، اعلام کرده است راهبرد ائتلافی جریان اصلاحات در انتخابات 94 به این گفتمان ضربه‌هایی زد و به همین دلیل در انتخابات مجلس دهم باید با لیست اصلاح‌طلبانه به میدان بیاییم!

سخنان عارف آشکارا به معنای پایان یافتن «امید» در مجلس است؛ فرزند مشترک و نه چندان خلفِ اعتدالیون و اصلاح‌طلبان. حقیقت آن است که اعتدال، از ابتدا هم جعلی‌تر از دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا بود! یک نامِ بی‌پشتوانه که صرفا سودای ظهور به عنوان یک جریان سوم را داشت؛ بی‌آن‌که نسبت خود را با اصلاح‌طلبی به روشنی تبیین کرده باشد.

بدین ترتیب بود که اصطلاحات، چتر قیمومیت خود را بر سر اعتدال کشید و اکنون نیز آن را مایه ننگ خود می‌داند؛ چندان‌که بارِ دیگر به استقلال می‌اندیشد. اما چرا این استقلال‌طلبی انتخاباتی-تبلیغاتی فارغ از فریبکارانه بودنش، ناکارا نیز هست؛ به یک دلیل مهم: حتی وابستگان اعتدال نیز به دشواری می‌توانند از وجوه ممیزه اعتدال و اصلاحات سخن بگویند.

نگارنده به خاطر دارد که یکی از نمایندگان وابسته به اعتدال، پیش‌تر در پاسخ به این پرسش که آیا شما رئیس دولت اصلاحات و یا هاشمی رفسنجانی را معتدل می‌دانید یا اصلاح‌طلب، گفته بود که باید بیش‌تر اندیشید! طبعا پاسخ به این پرسش، یک بازی دوسر باخت بود. اگر آن‌ها معتدل‌اند پس انشقاق و فرقه‌ای به ظاهر دیگرگونه ساختن چرا؟ و اگر آن‌ها اصلاح‌طلب‌اند آیا معتدل نبودنشان را به مثابه تندروی می‌دانید؟ و اگر چنین است، در چه مواضعی با هم اختلاف‌نظر دارید؟ وابستگان اعتدال البته می‌هراسیدند که به بزرگ‌ترهای خود نقدی چنین وارد کنند.

با این تفاسیر، پرسش اساسی این است که اگر آن ائتلاف پیشین از معادلات سیاسی رخت بربندد، چه بر سر اعتدالیون خواهد آمد؟ یکی از فرض‌های منطقیِ محتمل آن است که وابستگان اعتدال، این‌بار زیر پرچم اصلاحات به میدان بیایند؛ در این صورت آیا مردم محق نخواهد بود که از فریبکاری آنان سخن بگویند و آنان را با برخی از پرسش‌های پیش‌گفته در محکمه عقل به قضاوت بنشینند؟

فرض منطقیِ محتمل دوم آن است که آن‌ها یک‌سره از اصلاحات و اعتدال ببُرند و از استقلال دم بزنند؛ آن‌گاه مجال آن خواهد بود که مردم از آن‌ها بخواهند به طور شفاف سیر تطور اندیشه خود را شرح دهند و بگویند در آن اعتدال و اصلاحات چه کژی‌هایی یافته‌اند که از سایه آن گریخته‌اند؟

و فرض منطقی محتمل سوم آن است که آن‌ها همچنان بر سبیل اعتدال، طی طریق کنند که در آن صورت، افزون بر علامت سوالی که درباره افتراق با اصلاحات پیش روی خواهند داشت؛ باید رنج عدم حمایت اصلاح‌طلبان را نیز بر خود هموار کنند؛ مگر آن که امثال عارف در دعوی خود مبنی بر ضرورت ارائه لیست اصلاح‌طلبانه نیز صادق نباشند!

همه این‌ها را باید در کنار ناکارآمدی آشکار اعتدالیون در اداره کشور تحلیل کرد. واقعیت برنتافتنی توسط وابستگان اعتدال این است که این جریان، همه ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل خود را به نمایش گذاشته است و رسانه‌های اجاره‌ایِ مجازی هم دیگر نمی‌توانند با پمپاژ دوگانه‌های جعلی و رقیب‌هراسی، مشی پیشین را در پیش بگیرند.

در چنین شرایطی، بالانشین‌های اعتدال نیازمند ماجراسازی هستند! هم از این روست که هرازچندی، یا از افشاگری در مجلس می‌گویند(که سپس با بهانه مصلحت، از عمل به وعده سر باز می‌زنند) یا از افشاگری درباره عامل تعطیلی کشور می‌گویند که خود مهر تأییدی است بر ناکارآمدی‌ها. این تقلاها را باید تلاشی برای بازکسبِ آبروی رفته در جوی اعتدال دانست.

باید منتظر ماند تا زمان، رویکرد جناح‌های سیاسی را آشکارتر کند. آن‌گاه با اطمینان بیشتری می‌توان درباره راهبردهای فریب افکار عمومی نوشت و سخن گفت!

انتهای پیام/

,

به تازگی، محمدرضا عارف، سرلیست امید در انتخابات اسفند 94، کسی که خود به سبب بی‌عملی شگفت‌آورش در مظان تندترین نقدهاست، اعلام کرده است راهبرد ائتلافی جریان اصلاحات در انتخابات 94 به این گفتمان ضربه‌هایی زد و به همین دلیل در انتخابات مجلس دهم باید با لیست اصلاح‌طلبانه به میدان بیاییم!

سخنان عارف آشکارا به معنای پایان یافتن «امید» در مجلس است؛ فرزند مشترک و نه چندان خلفِ اعتدالیون و اصلاح‌طلبان. حقیقت آن است که اعتدال، از ابتدا هم جعلی‌تر از دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا بود! یک نامِ بی‌پشتوانه که صرفا سودای ظهور به عنوان یک جریان سوم را داشت؛ بی‌آن‌که نسبت خود را با اصلاح‌طلبی به روشنی تبیین کرده باشد.

بدین ترتیب بود که اصطلاحات، چتر قیمومیت خود را بر سر اعتدال کشید و اکنون نیز آن را مایه ننگ خود می‌داند؛ چندان‌که بارِ دیگر به استقلال می‌اندیشد. اما چرا این استقلال‌طلبی انتخاباتی-تبلیغاتی فارغ از فریبکارانه بودنش، ناکارا نیز هست؛ به یک دلیل مهم: حتی وابستگان اعتدال نیز به دشواری می‌توانند از وجوه ممیزه اعتدال و اصلاحات سخن بگویند.

نگارنده به خاطر دارد که یکی از نمایندگان وابسته به اعتدال، پیش‌تر در پاسخ به این پرسش که آیا شما رئیس دولت اصلاحات و یا هاشمی رفسنجانی را معتدل می‌دانید یا اصلاح‌طلب، گفته بود که باید بیش‌تر اندیشید! طبعا پاسخ به این پرسش، یک بازی دوسر باخت بود. اگر آن‌ها معتدل‌اند پس انشقاق و فرقه‌ای به ظاهر دیگرگونه ساختن چرا؟ و اگر آن‌ها اصلاح‌طلب‌اند آیا معتدل نبودنشان را به مثابه تندروی می‌دانید؟ و اگر چنین است، در چه مواضعی با هم اختلاف‌نظر دارید؟ وابستگان اعتدال البته می‌هراسیدند که به بزرگ‌ترهای خود نقدی چنین وارد کنند.

با این تفاسیر، پرسش اساسی این است که اگر آن ائتلاف پیشین از معادلات سیاسی رخت بربندد، چه بر سر اعتدالیون خواهد آمد؟ یکی از فرض‌های منطقیِ محتمل آن است که وابستگان اعتدال، این‌بار زیر پرچم اصلاحات به میدان بیایند؛ در این صورت آیا مردم محق نخواهد بود که از فریبکاری آنان سخن بگویند و آنان را با برخی از پرسش‌های پیش‌گفته در محکمه عقل به قضاوت بنشینند؟

فرض منطقیِ محتمل دوم آن است که آن‌ها یک‌سره از اصلاحات و اعتدال ببُرند و از استقلال دم بزنند؛ آن‌گاه مجال آن خواهد بود که مردم از آن‌ها بخواهند به طور شفاف سیر تطور اندیشه خود را شرح دهند و بگویند در آن اعتدال و اصلاحات چه کژی‌هایی یافته‌اند که از سایه آن گریخته‌اند؟

و فرض منطقی محتمل سوم آن است که آن‌ها همچنان بر سبیل اعتدال، طی طریق کنند که در آن صورت، افزون بر علامت سوالی که درباره افتراق با اصلاحات پیش روی خواهند داشت؛ باید رنج عدم حمایت اصلاح‌طلبان را نیز بر خود هموار کنند؛ مگر آن که امثال عارف در دعوی خود مبنی بر ضرورت ارائه لیست اصلاح‌طلبانه نیز صادق نباشند!

همه این‌ها را باید در کنار ناکارآمدی آشکار اعتدالیون در اداره کشور تحلیل کرد. واقعیت برنتافتنی توسط وابستگان اعتدال این است که این جریان، همه ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل خود را به نمایش گذاشته است و رسانه‌های اجاره‌ایِ مجازی هم دیگر نمی‌توانند با پمپاژ دوگانه‌های جعلی و رقیب‌هراسی، مشی پیشین را در پیش بگیرند.

در چنین شرایطی، بالانشین‌های اعتدال نیازمند ماجراسازی هستند! هم از این روست که هرازچندی، یا از افشاگری در مجلس می‌گویند(که سپس با بهانه مصلحت، از عمل به وعده سر باز می‌زنند) یا از افشاگری درباره عامل تعطیلی کشور می‌گویند که خود مهر تأییدی است بر ناکارآمدی‌ها. این تقلاها را باید تلاشی برای بازکسبِ آبروی رفته در جوی اعتدال دانست.

باید منتظر ماند تا زمان، رویکرد جناح‌های سیاسی را آشکارتر کند. آن‌گاه با اطمینان بیشتری می‌توان درباره راهبردهای فریب افکار عمومی نوشت و سخن گفت!

انتهای پیام/

,

به تازگی، محمدرضا عارف، سرلیست امید در انتخابات اسفند 94، کسی که خود به سبب بی‌عملی شگفت‌آورش در مظان تندترین نقدهاست، اعلام کرده است راهبرد ائتلافی جریان اصلاحات در انتخابات 94 به این گفتمان ضربه‌هایی زد و به همین دلیل در انتخابات مجلس دهم باید با لیست اصلاح‌طلبانه به میدان بیاییم!

,

سخنان عارف آشکارا به معنای پایان یافتن «امید» در مجلس است؛ فرزند مشترک و نه چندان خلفِ اعتدالیون و اصلاح‌طلبان. حقیقت آن است که اعتدال، از ابتدا هم جعلی‌تر از دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا بود! یک نامِ بی‌پشتوانه که صرفا سودای ظهور به عنوان یک جریان سوم را داشت؛ بی‌آن‌که نسبت خود را با اصلاح‌طلبی به روشنی تبیین کرده باشد.

,

بدین ترتیب بود که اصطلاحات، چتر قیمومیت خود را بر سر اعتدال کشید و اکنون نیز آن را مایه ننگ خود می‌داند؛ چندان‌که بارِ دیگر به استقلال می‌اندیشد. اما چرا این استقلال‌طلبی انتخاباتی-تبلیغاتی فارغ از فریبکارانه بودنش، ناکارا نیز هست؛ به یک دلیل مهم: حتی وابستگان اعتدال نیز به دشواری می‌توانند از وجوه ممیزه اعتدال و اصلاحات سخن بگویند.

,

نگارنده به خاطر دارد که یکی از نمایندگان وابسته به اعتدال، پیش‌تر در پاسخ به این پرسش که آیا شما رئیس دولت اصلاحات و یا هاشمی رفسنجانی را معتدل می‌دانید یا اصلاح‌طلب، گفته بود که باید بیش‌تر اندیشید! طبعا پاسخ به این پرسش، یک بازی دوسر باخت بود. اگر آن‌ها معتدل‌اند پس انشقاق و فرقه‌ای به ظاهر دیگرگونه ساختن چرا؟ و اگر آن‌ها اصلاح‌طلب‌اند آیا معتدل نبودنشان را به مثابه تندروی می‌دانید؟ و اگر چنین است، در چه مواضعی با هم اختلاف‌نظر دارید؟ وابستگان اعتدال البته می‌هراسیدند که به بزرگ‌ترهای خود نقدی چنین وارد کنند.

,

با این تفاسیر، پرسش اساسی این است که اگر آن ائتلاف پیشین از معادلات سیاسی رخت بربندد، چه بر سر اعتدالیون خواهد آمد؟ یکی از فرض‌های منطقیِ محتمل آن است که وابستگان اعتدال، این‌بار زیر پرچم اصلاحات به میدان بیایند؛ در این صورت آیا مردم محق نخواهد بود که از فریبکاری آنان سخن بگویند و آنان را با برخی از پرسش‌های پیش‌گفته در محکمه عقل به قضاوت بنشینند؟

,

فرض منطقیِ محتمل دوم آن است که آن‌ها یک‌سره از اصلاحات و اعتدال ببُرند و از استقلال دم بزنند؛ آن‌گاه مجال آن خواهد بود که مردم از آن‌ها بخواهند به طور شفاف سیر تطور اندیشه خود را شرح دهند و بگویند در آن اعتدال و اصلاحات چه کژی‌هایی یافته‌اند که از سایه آن گریخته‌اند؟

,

و فرض منطقی محتمل سوم آن است که آن‌ها همچنان بر سبیل اعتدال، طی طریق کنند که در آن صورت، افزون بر علامت سوالی که درباره افتراق با اصلاحات پیش روی خواهند داشت؛ باید رنج عدم حمایت اصلاح‌طلبان را نیز بر خود هموار کنند؛ مگر آن که امثال عارف در دعوی خود مبنی بر ضرورت ارائه لیست اصلاح‌طلبانه نیز صادق نباشند!

,

همه این‌ها را باید در کنار ناکارآمدی آشکار اعتدالیون در اداره کشور تحلیل کرد. واقعیت برنتافتنی توسط وابستگان اعتدال این است که این جریان، همه ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل خود را به نمایش گذاشته است و رسانه‌های اجاره‌ایِ مجازی هم دیگر نمی‌توانند با پمپاژ دوگانه‌های جعلی و رقیب‌هراسی، مشی پیشین را در پیش بگیرند.

,

در چنین شرایطی، بالانشین‌های اعتدال نیازمند ماجراسازی هستند! هم از این روست که هرازچندی، یا از افشاگری در مجلس می‌گویند(که سپس با بهانه مصلحت، از عمل به وعده سر باز می‌زنند) یا از افشاگری درباره عامل تعطیلی کشور می‌گویند که خود مهر تأییدی است بر ناکارآمدی‌ها. این تقلاها را باید تلاشی برای بازکسبِ آبروی رفته در جوی اعتدال دانست.

,

باید منتظر ماند تا زمان، رویکرد جناح‌های سیاسی را آشکارتر کند. آن‌گاه با اطمینان بیشتری می‌توان درباره راهبردهای فریب افکار عمومی نوشت و سخن گفت!

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه