اخبار داغ

روایت تکان دهنده یک زن از مخوف ترین زندان پهلوی / به محض ورود به زندان یک دست لباس خونی تنم کردند / یک بار شکنجه گر آن قدر کتک زد تا خسته شد و از حال رفت + تصاویر

روایت تکان دهنده یک زن از مخوف ترین زندان پهلوی / به محض ورود به زندان یک دست لباس خونی تنم کردند / یک بار شکنجه گر آن قدر کتک زد تا خسته شد و از حال رفت + تصاویر
یادم هست که یک بار یک روحانی را برای شکنجه اوردند و گفتند بگو : قوقولی قوقول ، او هم واژه را تکرار کرد ، چند بار این ماجرا تکرار شد و بعد از آن که کلی او را مسخره کردند گفتند به امام (ره) اهانت کند.پیرمرد گفت : امکانش نیست.گفتند چه طور است که می گوییم بگو: قوقولی قوقول می گویی ! امام می گوییم اهانت کن نمی گویی؟گفت : قوقولی قوقل را دیشب یادگرفتم ، وقتی می خواستم به فرزندم دیکته بگویم چشمم به این واژه افتاد ، اما فحش و اهانت را تا به حال در هیچ کتابی ندیه ام …بعد از این حرف او را به شدت کتک زدند…
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از "ره به ری" : سرکار خانم بتول غفاری هنگام حضور در یکی از مراسم های بانوان به همراه تمام حاضرین جلسه بازداشت شد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, ره به ری,

خواندن این مطلب به هیچ عنوان به افرادی که ناراحتی  قلبی دارند توصیه نمی شود…

, خواندن این مطلب به هیچ عنوان به افرادی که ناراحتی  قلبی دارند توصیه نمی شود…,

وی مطالبی را از جنایات ساواک نقل می کند که تا پیش از این به صورت نقل های در گوشی شنیده شده و هیچ کسی مستقیم آن را برای عموم ملت روایت نکرده بود.

,

وی که هنگام بازداشت ، تعدادی از اعلامیه های امام (ره) را به همراه داشته و از جرم سنگین همراه داشتن اعلامیه و احتمال اعدام با خبر بوده و در میان راه اعلامیه ها را به شکلی ماهرانه از خودرو (مینی بوس) به پایین می اندازد.

,

 

,

6566767 (2)

, 6566767 (2), 6566767 (2),

 

,

زمانی که وی وارد بازداشتگاه ساواک می شود ، یک دست لباس آغشته به خون به وی می دهند و لباس های او را از وی می گیرند.

,

وی در این خصوص می گوید: پیش از این شنیده بودم که ساواک برای این که زندانیان را به وحشت اندازد و برای سهولت روند اعتراف گیری دست به چنین کاری می زند و من نیز چون از ماجرا خبر داشتم ، ترس به خود راه ندادم.

,

بعضی خانم ها هم که از ماجرا خبر نداشتند و فقط برای شنیدن سخنان خانم حکمت جو به مراسم امده و با حمله ساواک مواجه شده بودند ، بسیار وحشت زده بودند.

,

سرکار خانم غفاری همان شب اول در ساواک بازجویی می شود و در آن بازجویی اسم و فامیلی دیگری را به عنوان نام خود عنوان می کند تا شناسایی نشود.

,

اما گویا پیش از این شخصی هویت واقعی وی را به ساواک لو داده بود.

,

وی در زندان نیز پوشش خود را حفظ می کرد و از این بابت مورد آزار زندان بانان ساواک قرار می گرفت و حسینی (شکنجه گر معروف) وقتی او را می دید می گفت : مگر اینجا مسجد است ؟ رویت را بازکن…

,

6566767 (5)

, 6566767 (5), 6566767 (5),

هنگام بازجویی هر یک از بازجوها که وارد اتاق می شد ، مشت ولگد و باتوم و ضربه ای به وی می زد.

,

شکنجه ها از زبان سرکار خانم غفاری :

, شکنجه ها از زبان سرکار خانم غفاری :,

آرش از شکنجه گران معروف ساواک موی سرمن را دور دست خود می پیچید و من را در اتاق می چرخاند.

,

بارها سرمن رابه پله می کوبید.

,

یک روز که بسیار مورد ضرب و شتم قرار گرفتم ، آرش روی هر دو پای من ایستاد (او این کار را می کرد تا پاهای من باد نکند و باز هم تاب و توان شکنجه را داشته باشم)

,

78877887

, 78877887, 78877887,

گروهی خاص از مبارزین را در این میان بیشتر شکنجه می کردند و یک بار که در اتاق شکنجه بودم دیدم که صدای جیغ و فریاد های بسیار بلند یک مرد به گوش رسید ، ناخود اگاه نگاه کردم و دیدم که یک مرد جوان را برای شکنجه اورده اند و به او باتوم استعمال می کنند.

,

یادم هست که یک بار یک روحانی را برای شکنجه اوردند و گفتند بگو : قوقولی قوقول ، او هم واژه را تکرار کرد ، چند بار این ماجرا تکرار شد و بعد از آن که کلی او را مسخره کردند گفتند به امام (ره) اهانت کند.

,

پیرمرد گفت : امکانش نیست.

,

گفتند چه طور است که می گوییم بگو: قوقولی قوقول می گویی ! امام می گوییم اهانت کن نمی گویی؟

,

گفت : قوقولی قوقل را دیشب یادگرفتم ، وقتی می خواستم به فرزندم دیکته بگویم چشمم به این واژه افتاد ، اما فحش و اهانت را تا به حال در هیچ کتابی ندیه ام …

,

بعد از این حرف او را به شدت کتک زدند…

,

شکنجه های وحشتناکی داشتند یک گاز سراسری داشتند مانند گاز کباب پزی که دختر و پسر و زن مرد را در ان می سوزاندند.

,

یک بار در اتاق حسینی بودم که ناگهان جوانی را کاملا برهنه کردند و ناگهان بازجو از پشت میز پرید و گفت : خر من می شوی؟ جوان فقط یا علی می گفت ، تا حد مرگ کتکش زدند و بعد رهایش کردند.

,

6566767 (4)

, 6566767 (4), 6566767 (4),

وقتی فرد شکنجه شده از بیمارستان باز می گشت ، دوباره شکنجه را از سر می گرفتند.

,

از دیگر شکنجه هایی که در زندان ساواک دیدم آپولو بود . دست و پا را می بستند و کلاهی از جنس اهن بر سر می گذاشتند و هرچه فریاد می زدی صدایت فقط در گوش خودت می پیچید.

,

زندانیان سعی می کردند تا حد امکان فریاد نزنند و وقتی از هوش می رفتند تا هنگام به هوش آمدن ، شکنجه متوقف می شد.

,

من را چندین بار به اتاق شکنجه برده و با زنجیر به تخت بستند و شکنجه آغاز شد و وقتی فریاد می زدم گاهی دهانم را با دست می گرفتند.

,

گاهی اوقات که شکنجه به اوج خود می رسید و فریاد می زدم ، آرش در دهانم تف می کرد و به همین دلیل ناچار بودم که در صورت شدید بودن شکنجه نیز فریاد نکشم….

,

منوچهری از دیگر بازجوها بود که به داو کتر می گفتند.بسیار بد دهن بود و همیشه ناسزا می گفت.از کتک زدن و شکنجه دادن سیر نمی شد.یک بار جوانی را آن قدر شکنجه کرد تا خودش بر اثر خستگی از حال رفت.

,

آن قدر خسته شده بود که او را با زور دارو و آمپول به هوش اوردند  وقتی به هوش امد گفت : من این قدر اینها را می زنم وشما باز می گویید که می زنید.

,

بیشترین کتک را از منوچهری و منصوری خوردم….

,

6566767 (3)

, 6566767 (3), 6566767 (3),

این بخش کوچکی از رنج و سختی جوانان بود که در این زندان ها متحمل شدند.

,

این اراده راسخ بود که ملت ایران را از چنگال استکبار جهانی و رژیم منحوس پهلوی که دست نشانده آنها بود نجات داد.

,

به پاس دلاوری ها و رشادت ها و صبر کم نظیر این زنان و مردان عاشورایی برای سلامتی آنها صلواتی ختم کنید.

,

اللهم صل علی محمد و آل محمد…

,

برگرفته از کتاب آن روزهای نامهربان- نویسنده فاطمه جلالوند

,

ادامه دارد/.ان شالله …

,

انتهای پیام/ش

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه