اخبار داغ

کیچه باغ تنگستون

زندگی نامه شاعر روشندل اهرمی زنده یاد عباس محمدزاده

زندگی نامه شاعر روشندل اهرمی زنده یاد عباس محمدزاده
هنگامی که عباس پانزده ساله بود دست اجل او را از داشتن پدری مهربان و دلسوز محروم ساخت از این پس چون خودش فرزند بزرگ خانواده بود مسئولیت و سرپرستی خانواده به او سپرده شد به قول خود شاعر : منم آن شاعر پر سوز و احساس محمد زاده شهرت نام عباس چو خواهی زادگاهم ای مکرم به تنگستان بود.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از تنگستان نما، برای اولین بار پس از سال ها انتظار مجموعه اشعار محلی شاعر روشندل زنده یاد عباس محمدزاده اهرمی به کوشش و همّت محسن محمدزاده به چاپ رسید .

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, به نقل از تنگستان نما، برای اولین بار پس از سال ها انتظار مجموعه اشعار محلی شاعر روشندل زنده یاد عباس محمدزاده اهرمی به کوشش و همّت محسن محمدزاده به چاپ رسید . , تنگستان نما،,

هنگامی که عباس پانزده ساله بود دست اجل او را از داشتن پدری مهربان و دلسوز محروم ساخت از این پس چون خودش فرزند بزرگ خانواده بود مسئولیت و سرپرستی خانواده به او سپرده شد به قول خود شاعر : منم آن شاعر پر سوز و احساس محمد زاده شهرت نام عباس چو خواهی زادگاهم ای مکرم به تنگستان بود.

, هنگامی که عباس پانزده ساله بود دست اجل او را از داشتن پدری مهربان و دلسوز محروم ساخت از این پس چون خودش فرزند بزرگ خانواده بود مسئولیت و سرپرستی خانواده به او سپرده شد به قول خود شاعر : منم آن شاعر پر سوز و احساس محمد زاده شهرت نام عباس چو خواهی زادگاهم ای مکرم به تنگستان بود., هنگامی که عباس پانزده ساله بود دست اجل او را از داشتن پدری مهربان و دلسوز محروم ساخت از این پس چون خودش فرزند بزرگ خانواده بود مسئولیت و سرپرستی خانواده به او سپرده شد به قول خود شاعر : منم آن شاعر پر سوز و احساس محمد زاده شهرت نام عباس چو خواهی زادگاهم ای مکرم به تنگستان بود., هنگامی که عباس پانزده ساله بود دست اجل او را از داشتن پدری مهربان و دلسوز محروم ساخت از این پس چون خودش فرزند بزرگ خانواده بود مسئولیت و سرپرستی خانواده به او سپرده شد به قول خود شاعر : منم آن شاعر پر سوز و احساس محمد زاده شهرت نام عباس چو خواهی زادگاهم ای مکرم به تنگستان بود.,

وی در شهر اهرم به سال یک هزار و سیصد و بیست زدم گام اندر ین غمخانه ی زیست پس از دوران درس ابتدایی پدر لبیک گفت امر خدایی بر او بادا هزاران بار رحمت که آسایش ندید از کار و زحمت قریب هفت عضو خانواده نمودم سرپرستی یا اداره من ازتن پروری بیگانه بودم که فرزند بزرگ خانه بودم مرحوم پدرش از سواد مکتبی برخوردار بود و با قرآن انس و الفت داشت .

, وی در شهر اهرم به سال یک هزار و سیصد و بیست زدم گام اندر ین غمخانه ی زیست پس از دوران درس ابتدایی پدر لبیک گفت امر خدایی بر او بادا هزاران بار رحمت که آسایش ندید از کار و زحمت قریب هفت عضو خانواده نمودم سرپرستی یا اداره من ازتن پروری بیگانه بودم که فرزند بزرگ خانه بودم مرحوم پدرش از سواد مکتبی برخوردار بود و با قرآن انس و الفت داشت ., وی در شهر اهرم به سال یک هزار و سیصد و بیست زدم گام اندر ین غمخانه ی زیست پس از دوران درس ابتدایی پدر لبیک گفت امر خدایی بر او بادا هزاران بار رحمت که آسایش ندید از کار و زحمت قریب هفت عضو خانواده نمودم سرپرستی یا اداره من ازتن پروری بیگانه بودم که فرزند بزرگ خانه بودم مرحوم پدرش از سواد مکتبی برخوردار بود و با قرآن انس و الفت داشت ., وی در شهر اهرم به سال یک هزار و سیصد و بیست زدم گام اندر ین غمخانه ی زیست پس از دوران درس ابتدایی پدر لبیک گفت امر خدایی بر او بادا هزاران بار رحمت که آسایش ندید از کار و زحمت قریب هفت عضو خانواده نمودم سرپرستی یا اداره من ازتن پروری بیگانه بودم که فرزند بزرگ خانه بودم مرحوم پدرش از سواد مکتبی برخوردار بود و با قرآن انس و الفت داشت .,

از این رو قر آن را نزد پدر آموخته و آن را ختم کرد او علاوه بر سختی هایی که تحمل می کرد ، تا آنجا که توانست کوشش کرد تا از نعمت سواد محروم نگردد، بالاخره به مدرک سیکل اکتفا نمود ، زیرا تلاش برای به دست آوردن رزق و روزی برای خانواده ی پدر ، او را از ادامه ی تحصیل باز داشت ، دست به هر کاری می زد تا بتواند مخارج خانواده را تامین کند.

, از این رو قر آن را نزد پدر آموخته و آن را ختم کرد او علاوه بر سختی هایی که تحمل می کرد ، تا آنجا که توانست کوشش کرد تا از نعمت سواد محروم نگردد، بالاخره به مدرک سیکل اکتفا نمود ، زیرا تلاش برای به دست آوردن رزق و روزی برای خانواده ی پدر ، او را از ادامه ی تحصیل باز داشت ، دست به هر کاری می زد تا بتواند مخارج خانواده را تامین کند. , از این رو قر آن را نزد پدر آموخته و آن را ختم کرد او علاوه بر سختی هایی که تحمل می کرد ، تا آنجا که توانست کوشش کرد تا از نعمت سواد محروم نگردد، بالاخره به مدرک سیکل اکتفا نمود ، زیرا تلاش برای به دست آوردن رزق و روزی برای خانواده ی پدر ، او را از ادامه ی تحصیل باز داشت ، دست به هر کاری می زد تا بتواند مخارج خانواده را تامین کند. , از این رو قر آن را نزد پدر آموخته و آن را ختم کرد او علاوه بر سختی هایی که تحمل می کرد ، تا آنجا که توانست کوشش کرد تا از نعمت سواد محروم نگردد، بالاخره به مدرک سیکل اکتفا نمود ، زیرا تلاش برای به دست آوردن رزق و روزی برای خانواده ی پدر ، او را از ادامه ی تحصیل باز داشت ، دست به هر کاری می زد تا بتواند مخارج خانواده را تامین کند. ,

دگر آغاز شد بدبختی من نمایان گشت رنج و سختی من درون خانه نگرفتم قراری دویدم هر طرف از بهر کاری گهی بیکار و گاهی بر سرکار زمانی چاره ساز و گاه ناچار گهی بفروختم اسباب بازی گهی پرداختم در راهسازی زمانی شهرداری یا ادارات برفتم تا که حل گردد امورات آنچه شاعر ما را ناراحت می ساخت ضعف بینایی بوده است که یکی از چشم های عزیز خود را در سن کودکی بر اثر بیماری سرخک از دست داد و از این پس با یک چشم زندگی خود را ادامه داد : به سن خرد سالی کمتر از هفت یکی از چشم هایم از میان رفت به خاطر کم بینایی و سرپرستی خانواده از خدمت سربازی معاف شد و از آن پس برای یافتن شغلی مناسب به جست و جو پرداخت .

, دگر آغاز شد بدبختی من نمایان گشت رنج و سختی من درون خانه نگرفتم قراری دویدم هر طرف از بهر کاری گهی بیکار و گاهی بر سرکار زمانی چاره ساز و گاه ناچار گهی بفروختم اسباب بازی گهی پرداختم در راهسازی زمانی شهرداری یا ادارات برفتم تا که حل گردد امورات آنچه شاعر ما را ناراحت می ساخت ضعف بینایی بوده است که یکی از چشم های عزیز خود را در سن کودکی بر اثر بیماری سرخک از دست داد و از این پس با یک چشم زندگی خود را ادامه داد : به سن خرد سالی کمتر از هفت یکی از چشم هایم از میان رفت به خاطر کم بینایی و سرپرستی خانواده از خدمت سربازی معاف شد و از آن پس برای یافتن شغلی مناسب به جست و جو پرداخت . , دگر آغاز شد بدبختی من نمایان گشت رنج و سختی من درون خانه نگرفتم قراری دویدم هر طرف از بهر کاری گهی بیکار و گاهی بر سرکار زمانی چاره ساز و گاه ناچار گهی بفروختم اسباب بازی گهی پرداختم در راهسازی زمانی شهرداری یا ادارات برفتم تا که حل گردد امورات آنچه شاعر ما را ناراحت می ساخت ضعف بینایی بوده است که یکی از چشم های عزیز خود را در سن کودکی بر اثر بیماری سرخک از دست داد و از این پس با یک چشم زندگی خود را ادامه داد : به سن خرد سالی کمتر از هفت یکی از چشم هایم از میان رفت به خاطر کم بینایی و سرپرستی خانواده از خدمت سربازی معاف شد و از آن پس برای یافتن شغلی مناسب به جست و جو پرداخت . , دگر آغاز شد بدبختی من نمایان گشت رنج و سختی من درون خانه نگرفتم قراری دویدم هر طرف از بهر کاری گهی بیکار و گاهی بر سرکار زمانی چاره ساز و گاه ناچار گهی بفروختم اسباب بازی گهی پرداختم در راهسازی زمانی شهرداری یا ادارات برفتم تا که حل گردد امورات آنچه شاعر ما را ناراحت می ساخت ضعف بینایی بوده است که یکی از چشم های عزیز خود را در سن کودکی بر اثر بیماری سرخک از دست داد و از این پس با یک چشم زندگی خود را ادامه داد : به سن خرد سالی کمتر از هفت یکی از چشم هایم از میان رفت به خاطر کم بینایی و سرپرستی خانواده از خدمت سربازی معاف شد و از آن پس برای یافتن شغلی مناسب به جست و جو پرداخت . ,

از سال 1346 تا 1352 به طور حق التدریس به عنوان آموزگار در دبستان تابش ، ناحیه ی 1 شیراز مشغول به تدریس شد در این چند سال که به شغل معلمی پرداخت بنا به گواهی مدارک موجود کارنامه قابل قبولی را از خود به جا گذاشته که باعث رضایت متولیان امر قرار می گیرد .

, از سال 1346 تا 1352 به طور حق التدریس به عنوان آموزگار در دبستان تابش ، ناحیه ی 1 شیراز مشغول به تدریس شد در این چند سال که به شغل معلمی پرداخت بنا به گواهی مدارک موجود کارنامه قابل قبولی را از خود به جا گذاشته که باعث رضایت متولیان امر قرار می گیرد ., از سال 1346 تا 1352 به طور حق التدریس به عنوان آموزگار در دبستان تابش ، ناحیه ی 1 شیراز مشغول به تدریس شد در این چند سال که به شغل معلمی پرداخت بنا به گواهی مدارک موجود کارنامه قابل قبولی را از خود به جا گذاشته که باعث رضایت متولیان امر قرار می گیرد ., از سال 1346 تا 1352 به طور حق التدریس به عنوان آموزگار در دبستان تابش ، ناحیه ی 1 شیراز مشغول به تدریس شد در این چند سال که به شغل معلمی پرداخت بنا به گواهی مدارک موجود کارنامه قابل قبولی را از خود به جا گذاشته که باعث رضایت متولیان امر قرار می گیرد .,

اما دوری خانواده ادامه ی کار را برای او سخت و دشوار می ساخت تا این که مجبور شد به اهرم بر گردد . شدم شیراز ساکن روزگاری به شغل شامخ آموزگاری و لیکن بود چون آن هم موقت برای من نشد رفع مشقت پس از آن ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد ، در این مدت چند شغل ا انتخاب می کند از جمله مغازه ای در اهرم راه می اندازد ولی چون سودی نمی کند پس از مدتی آن را می بندد تا اینکه در سال 1358 ه .ش به عنوان خدمتگزار به استخدام رسمی آموزش و پرورش در آمد .

, اما دوری خانواده ادامه ی کار را برای او سخت و دشوار می ساخت تا این که مجبور شد به اهرم بر گردد . شدم شیراز ساکن روزگاری به شغل شامخ آموزگاری و لیکن بود چون آن هم موقت برای من نشد رفع مشقت پس از آن ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد ، در این مدت چند شغل ا انتخاب می کند از جمله مغازه ای در اهرم راه می اندازد ولی چون سودی نمی کند پس از مدتی آن را می بندد تا اینکه در سال 1358 ه .ش به عنوان خدمتگزار به استخدام رسمی آموزش و پرورش در آمد . , اما دوری خانواده ادامه ی کار را برای او سخت و دشوار می ساخت تا این که مجبور شد به اهرم بر گردد . شدم شیراز ساکن روزگاری به شغل شامخ آموزگاری و لیکن بود چون آن هم موقت برای من نشد رفع مشقت پس از آن ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد ، در این مدت چند شغل ا انتخاب می کند از جمله مغازه ای در اهرم راه می اندازد ولی چون سودی نمی کند پس از مدتی آن را می بندد تا اینکه در سال 1358 ه .ش به عنوان خدمتگزار به استخدام رسمی آموزش و پرورش در آمد . , اما دوری خانواده ادامه ی کار را برای او سخت و دشوار می ساخت تا این که مجبور شد به اهرم بر گردد . شدم شیراز ساکن روزگاری به شغل شامخ آموزگاری و لیکن بود چون آن هم موقت برای من نشد رفع مشقت پس از آن ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد ، در این مدت چند شغل ا انتخاب می کند از جمله مغازه ای در اهرم راه می اندازد ولی چون سودی نمی کند پس از مدتی آن را می بندد تا اینکه در سال 1358 ه .ش به عنوان خدمتگزار به استخدام رسمی آموزش و پرورش در آمد . ,

, ,

چو شد پنجاه و هشت شمسی از سال کمی گویا به من رو کرد اقبال پس از پیمودن رنج معوق به استخدام گردیدم موفق به کار و پیشه ی خدمتگزاری شدم سرگرم بعد از انتظاری از این به بعد خوشحال بود که توانسته شغلی مناسب و آینده دارو مطمئن برای خود پیدا کند اما پس از مدتی بیماری چشم به سراغ او آمد و ناراحتی اش شروع شد و تنها چشم بینایش کم کم رو به تاریکی رفت به پزشکان زیادی در شیراز ، تهران و مشهد مراجعه کرد از جمله در مشهد عمل پیوند قرنیه انجام داد مدت هشت ماه در آنجا بستری بود و داشت بهبودی می یافت.

, چو شد پنجاه و هشت شمسی از سال کمی گویا به من رو کرد اقبال پس از پیمودن رنج معوق به استخدام گردیدم موفق به کار و پیشه ی خدمتگزاری شدم سرگرم بعد از انتظاری از این به بعد خوشحال بود که توانسته شغلی مناسب و آینده دارو مطمئن برای خود پیدا کند اما پس از مدتی بیماری چشم به سراغ او آمد و ناراحتی اش شروع شد و تنها چشم بینایش کم کم رو به تاریکی رفت به پزشکان زیادی در شیراز ، تهران و مشهد مراجعه کرد از جمله در مشهد عمل پیوند قرنیه انجام داد مدت هشت ماه در آنجا بستری بود و داشت بهبودی می یافت., چو شد پنجاه و هشت شمسی از سال کمی گویا به من رو کرد اقبال پس از پیمودن رنج معوق به استخدام گردیدم موفق به کار و پیشه ی خدمتگزاری شدم سرگرم بعد از انتظاری از این به بعد خوشحال بود که توانسته شغلی مناسب و آینده دارو مطمئن برای خود پیدا کند اما پس از مدتی بیماری چشم به سراغ او آمد و ناراحتی اش شروع شد و تنها چشم بینایش کم کم رو به تاریکی رفت به پزشکان زیادی در شیراز ، تهران و مشهد مراجعه کرد از جمله در مشهد عمل پیوند قرنیه انجام داد مدت هشت ماه در آنجا بستری بود و داشت بهبودی می یافت., چو شد پنجاه و هشت شمسی از سال کمی گویا به من رو کرد اقبال پس از پیمودن رنج معوق به استخدام گردیدم موفق به کار و پیشه ی خدمتگزاری شدم سرگرم بعد از انتظاری از این به بعد خوشحال بود که توانسته شغلی مناسب و آینده دارو مطمئن برای خود پیدا کند اما پس از مدتی بیماری چشم به سراغ او آمد و ناراحتی اش شروع شد و تنها چشم بینایش کم کم رو به تاریکی رفت به پزشکان زیادی در شیراز ، تهران و مشهد مراجعه کرد از جمله در مشهد عمل پیوند قرنیه انجام داد مدت هشت ماه در آنجا بستری بود و داشت بهبودی می یافت.,

اما به علت مصرف قطره اشتباهی در سال 1362 به کلی بینایی خود را از دست داد و دریچه ی چشمانش برای همیشه برروی این جهان بسته ماند .

, اما به علت مصرف قطره اشتباهی در سال 1362 به کلی بینایی خود را از دست داد و دریچه ی چشمانش برای همیشه برروی این جهان بسته ماند . , اما به علت مصرف قطره اشتباهی در سال 1362 به کلی بینایی خود را از دست داد و دریچه ی چشمانش برای همیشه برروی این جهان بسته ماند . , اما به علت مصرف قطره اشتباهی در سال 1362 به کلی بینایی خود را از دست داد و دریچه ی چشمانش برای همیشه برروی این جهان بسته ماند . ,

زیک چشم دگر دل داشتم زار که آن چشم دگر هم گشت بیمار تلاش و سعی گرچه بیشتر شد دل اندوهناکم ریشتر شد گهی شیراز رفتم گاه تهران به مشهد گاه دیگر بهر درمان و لیکن عاقبت سودی نبخشید پزشکان را زمن شد قطع امید اما نابینایی باعث انزوا و شکست او در زندگی نشد بعد از حمد و شکر الهی از درگاه خداوند ناامید نگردید و با تلاش و کوشش مضاعف به زندگی فرزندان و خانواده ی خود عشق ورزید و به حیات خود ادامه داد.

, زیک چشم دگر دل داشتم زار که آن چشم دگر هم گشت بیمار تلاش و سعی گرچه بیشتر شد دل اندوهناکم ریشتر شد گهی شیراز رفتم گاه تهران به مشهد گاه دیگر بهر درمان و لیکن عاقبت سودی نبخشید پزشکان را زمن شد قطع امید اما نابینایی باعث انزوا و شکست او در زندگی نشد بعد از حمد و شکر الهی از درگاه خداوند ناامید نگردید و با تلاش و کوشش مضاعف به زندگی فرزندان و خانواده ی خود عشق ورزید و به حیات خود ادامه داد. , زیک چشم دگر دل داشتم زار که آن چشم دگر هم گشت بیمار تلاش و سعی گرچه بیشتر شد دل اندوهناکم ریشتر شد گهی شیراز رفتم گاه تهران به مشهد گاه دیگر بهر درمان و لیکن عاقبت سودی نبخشید پزشکان را زمن شد قطع امید اما نابینایی باعث انزوا و شکست او در زندگی نشد بعد از حمد و شکر الهی از درگاه خداوند ناامید نگردید و با تلاش و کوشش مضاعف به زندگی فرزندان و خانواده ی خود عشق ورزید و به حیات خود ادامه داد. , زیک چشم دگر دل داشتم زار که آن چشم دگر هم گشت بیمار تلاش و سعی گرچه بیشتر شد دل اندوهناکم ریشتر شد گهی شیراز رفتم گاه تهران به مشهد گاه دیگر بهر درمان و لیکن عاقبت سودی نبخشید پزشکان را زمن شد قطع امید اما نابینایی باعث انزوا و شکست او در زندگی نشد بعد از حمد و شکر الهی از درگاه خداوند ناامید نگردید و با تلاش و کوشش مضاعف به زندگی فرزندان و خانواده ی خود عشق ورزید و به حیات خود ادامه داد. ,

رسیده آفتابم گر لب بام شده روزم اگر چه تیره چون شام ولی از سوی درگاه خدایی نباشم ناامید از روشنایی مرا تا یک رمق در جسم باقی ست دلم نومید از درگاه او نیست استعداد و قریحه ی شعر از دوران کودکی زمانی که به دبستان می رفت در وجود خود کشف کرد هر چند ناقص اما به این باور رسیده بود که اگر بخواهد می تواند در آینده بهتر بسراید آموزگارانش نیز استعداد او را در زمینه ادبیات و شعر تحسین می کردند و او را مورد تشویق قرار می دادند اما بعد از فوت پدر و دور شدن از درس و مدرسه و وارد شدن به بازار کار وسختی زندگی تا مدت هجده سال ز شعر دور ماند .

, رسیده آفتابم گر لب بام شده روزم اگر چه تیره چون شام ولی از سوی درگاه خدایی نباشم ناامید از روشنایی مرا تا یک رمق در جسم باقی ست دلم نومید از درگاه او نیست استعداد و قریحه ی شعر از دوران کودکی زمانی که به دبستان می رفت در وجود خود کشف کرد هر چند ناقص اما به این باور رسیده بود که اگر بخواهد می تواند در آینده بهتر بسراید آموزگارانش نیز استعداد او را در زمینه ادبیات و شعر تحسین می کردند و او را مورد تشویق قرار می دادند اما بعد از فوت پدر و دور شدن از درس و مدرسه و وارد شدن به بازار کار وسختی زندگی تا مدت هجده سال ز شعر دور ماند ., رسیده آفتابم گر لب بام شده روزم اگر چه تیره چون شام ولی از سوی درگاه خدایی نباشم ناامید از روشنایی مرا تا یک رمق در جسم باقی ست دلم نومید از درگاه او نیست استعداد و قریحه ی شعر از دوران کودکی زمانی که به دبستان می رفت در وجود خود کشف کرد هر چند ناقص اما به این باور رسیده بود که اگر بخواهد می تواند در آینده بهتر بسراید آموزگارانش نیز استعداد او را در زمینه ادبیات و شعر تحسین می کردند و او را مورد تشویق قرار می دادند اما بعد از فوت پدر و دور شدن از درس و مدرسه و وارد شدن به بازار کار وسختی زندگی تا مدت هجده سال ز شعر دور ماند ., رسیده آفتابم گر لب بام شده روزم اگر چه تیره چون شام ولی از سوی درگاه خدایی نباشم ناامید از روشنایی مرا تا یک رمق در جسم باقی ست دلم نومید از درگاه او نیست استعداد و قریحه ی شعر از دوران کودکی زمانی که به دبستان می رفت در وجود خود کشف کرد هر چند ناقص اما به این باور رسیده بود که اگر بخواهد می تواند در آینده بهتر بسراید آموزگارانش نیز استعداد او را در زمینه ادبیات و شعر تحسین می کردند و او را مورد تشویق قرار می دادند اما بعد از فوت پدر و دور شدن از درس و مدرسه و وارد شدن به بازار کار وسختی زندگی تا مدت هجده سال ز شعر دور ماند .,

سن خردسالی در دبستان سرودم شعرها در حد امکان شدم زآموزگاران چون که تشویق بسی کوشیدم اندر راه توفیق پس از فوت پدر از روی اجبار زهر فکری گذشتم جز غم کار قریب هجده سالی کم و بیش تهی از شعر کردم خاطر خویش ایشان علاوه بر هنر شعر در سال های جوانی به عنوان شبیه خوان در مراسم تعزیه مرحوم حاج شیر علی علمدار شرکت می کرد و نقش خود را به خوبی اجرا می نمود .

, سن خردسالی در دبستان سرودم شعرها در حد امکان شدم زآموزگاران چون که تشویق بسی کوشیدم اندر راه توفیق پس از فوت پدر از روی اجبار زهر فکری گذشتم جز غم کار قریب هجده سالی کم و بیش تهی از شعر کردم خاطر خویش ایشان علاوه بر هنر شعر در سال های جوانی به عنوان شبیه خوان در مراسم تعزیه مرحوم حاج شیر علی علمدار شرکت می کرد و نقش خود را به خوبی اجرا می نمود ., سن خردسالی در دبستان سرودم شعرها در حد امکان شدم زآموزگاران چون که تشویق بسی کوشیدم اندر راه توفیق پس از فوت پدر از روی اجبار زهر فکری گذشتم جز غم کار قریب هجده سالی کم و بیش تهی از شعر کردم خاطر خویش ایشان علاوه بر هنر شعر در سال های جوانی به عنوان شبیه خوان در مراسم تعزیه مرحوم حاج شیر علی علمدار شرکت می کرد و نقش خود را به خوبی اجرا می نمود ., سن خردسالی در دبستان سرودم شعرها در حد امکان شدم زآموزگاران چون که تشویق بسی کوشیدم اندر راه توفیق پس از فوت پدر از روی اجبار زهر فکری گذشتم جز غم کار قریب هجده سالی کم و بیش تهی از شعر کردم خاطر خویش ایشان علاوه بر هنر شعر در سال های جوانی به عنوان شبیه خوان در مراسم تعزیه مرحوم حاج شیر علی علمدار شرکت می کرد و نقش خود را به خوبی اجرا می نمود .,

از سال 1336 تا 1352 به عنوان خبرنگار و عامل فروش روزنامه ها و مجلات آن روز ایران در اهرم چهره ای شناخته شده و معروف بود که به طور رسمی و با کارت خبرنگاری این کار فرهنگی مهم را انجام می داد روزنامه هایی چون کیهان ، اتحاد ملی ، اطلاعات و مجلات روشنفکر امید ایران ، کیهان جوانان ، کیهان ورزشی ، ... سوار بر دوچرخه ای عاشقانه به خوانندگان علاقه مند آن روزها می رساند با از دست دادن چشم ظاهر با چشم دل پا به عالم روحی و معنوی شعر گذاشت با پیشینه ای که از قبل داشت علاقه مندی او به شعر بیشتر شد.کار اصلی خود در شعر از سال 1357 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایرن شروع کرد .

, از سال 1336 تا 1352 به عنوان خبرنگار و عامل فروش روزنامه ها و مجلات آن روز ایران در اهرم چهره ای شناخته شده و معروف بود که به طور رسمی و با کارت خبرنگاری این کار فرهنگی مهم را انجام می داد روزنامه هایی چون کیهان ، اتحاد ملی ، اطلاعات و مجلات روشنفکر امید ایران ، کیهان جوانان ، کیهان ورزشی ، ... سوار بر دوچرخه ای عاشقانه به خوانندگان علاقه مند آن روزها می رساند با از دست دادن چشم ظاهر با چشم دل پا به عالم روحی و معنوی شعر گذاشت با پیشینه ای که از قبل داشت علاقه مندی او به شعر بیشتر شد.کار اصلی خود در شعر از سال 1357 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایرن شروع کرد . , از سال 1336 تا 1352 به عنوان خبرنگار و عامل فروش روزنامه ها و مجلات آن روز ایران در اهرم چهره ای شناخته شده و معروف بود که به طور رسمی و با کارت خبرنگاری این کار فرهنگی مهم را انجام می داد روزنامه هایی چون کیهان ، اتحاد ملی ، اطلاعات و مجلات روشنفکر امید ایران ، کیهان جوانان ، کیهان ورزشی ، ... سوار بر دوچرخه ای عاشقانه به خوانندگان علاقه مند آن روزها می رساند با از دست دادن چشم ظاهر با چشم دل پا به عالم روحی و معنوی شعر گذاشت با پیشینه ای که از قبل داشت علاقه مندی او به شعر بیشتر شد.کار اصلی خود در شعر از سال 1357 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایرن شروع کرد . , از سال 1336 تا 1352 به عنوان خبرنگار و عامل فروش روزنامه ها و مجلات آن روز ایران در اهرم چهره ای شناخته شده و معروف بود که به طور رسمی و با کارت خبرنگاری این کار فرهنگی مهم را انجام می داد روزنامه هایی چون کیهان ، اتحاد ملی ، اطلاعات و مجلات روشنفکر امید ایران ، کیهان جوانان ، کیهان ورزشی ، ... سوار بر دوچرخه ای عاشقانه به خوانندگان علاقه مند آن روزها می رساند با از دست دادن چشم ظاهر با چشم دل پا به عالم روحی و معنوی شعر گذاشت با پیشینه ای که از قبل داشت علاقه مندی او به شعر بیشتر شد.کار اصلی خود در شعر از سال 1357 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایرن شروع کرد . ,

سروده های انقلابی که موضوع داغ آن روزهای ایران بود درون مایه ی اصلی اشعار او بود . چون در یک محیط فرهنگی مشغول به کار بود اکثر سروده هایش مورد توجه معلمان مدرسه و دانش آموزان قرار می گرفت که گاه با اجرای خود شاعر و گاه نیز توسط معلمان و شاگردان قرائت و یا به سرود تبدیل و اجرا می شد . محمد زاده در شعر دارای ذوقی لطیف و سرشار بود شعر را ساده ، روان و موزون می سرود ذاتا با اوزان عروضی و شعر فارسی آشنا بود بدون این که یک دقیقه هم درسی از عروض یا قافیه خوانده باشد .

, سروده های انقلابی که موضوع داغ آن روزهای ایران بود درون مایه ی اصلی اشعار او بود . چون در یک محیط فرهنگی مشغول به کار بود اکثر سروده هایش مورد توجه معلمان مدرسه و دانش آموزان قرار می گرفت که گاه با اجرای خود شاعر و گاه نیز توسط معلمان و شاگردان قرائت و یا به سرود تبدیل و اجرا می شد . محمد زاده در شعر دارای ذوقی لطیف و سرشار بود شعر را ساده ، روان و موزون می سرود ذاتا با اوزان عروضی و شعر فارسی آشنا بود بدون این که یک دقیقه هم درسی از عروض یا قافیه خوانده باشد . , سروده های انقلابی که موضوع داغ آن روزهای ایران بود درون مایه ی اصلی اشعار او بود . چون در یک محیط فرهنگی مشغول به کار بود اکثر سروده هایش مورد توجه معلمان مدرسه و دانش آموزان قرار می گرفت که گاه با اجرای خود شاعر و گاه نیز توسط معلمان و شاگردان قرائت و یا به سرود تبدیل و اجرا می شد . محمد زاده در شعر دارای ذوقی لطیف و سرشار بود شعر را ساده ، روان و موزون می سرود ذاتا با اوزان عروضی و شعر فارسی آشنا بود بدون این که یک دقیقه هم درسی از عروض یا قافیه خوانده باشد . , سروده های انقلابی که موضوع داغ آن روزهای ایران بود درون مایه ی اصلی اشعار او بود . چون در یک محیط فرهنگی مشغول به کار بود اکثر سروده هایش مورد توجه معلمان مدرسه و دانش آموزان قرار می گرفت که گاه با اجرای خود شاعر و گاه نیز توسط معلمان و شاگردان قرائت و یا به سرود تبدیل و اجرا می شد . محمد زاده در شعر دارای ذوقی لطیف و سرشار بود شعر را ساده ، روان و موزون می سرود ذاتا با اوزان عروضی و شعر فارسی آشنا بود بدون این که یک دقیقه هم درسی از عروض یا قافیه خوانده باشد . ,

قافیه ها را در شعر زیبا و بجا به کار می برد و هیچ گاه از پیدا کردن قافیه های خود به تنگ نمی آمد او در بحر های سالم شعر می سروده اوزانی چون هزج ، رمل ، رجز ، متقارب و .. در اشعار او ابهامات لفظی و معنوی وجود ندارد ، لفظ و معنا را به طور یکسان به کارگرفته ویکی را فدای دیگری نساخته است در اکثر قالب های سنتی چون مثنوی ، دو بیتی ، رباعی ، مستزاد ، مسمط ، قطعه ، ترانه و تنصیف و سرود طبع آزمایی نموده است . آنچه بیشتر در دفترهایش به چشم می خورد مثنوی های بلندی است که درون مایه های مختلف دارد ، گاه داستان خیر و شر از نظامی را به شعر بازنویسی کرده ، گاه به مناظره پرداخته ، گاه داستان انقلاب و جنگ را به نظم کشیده و زمانی از دلاوریها و رشادتهای مردم جنوب ، از جمله دلیران تنگستانی ، مردانی چون زائر خضر خان اهرمی ، احمد خان ، و باقر خان تنگستانی و سردار دلاور شهید رئیسعلی دلاوری ، سخن گفته و نسل امروز تنگستان را با تاریخ خود در لباس شعر آشنا ساخته است .

, قافیه ها را در شعر زیبا و بجا به کار می برد و هیچ گاه از پیدا کردن قافیه های خود به تنگ نمی آمد او در بحر های سالم شعر می سروده اوزانی چون هزج ، رمل ، رجز ، متقارب و .. در اشعار او ابهامات لفظی و معنوی وجود ندارد ، لفظ و معنا را به طور یکسان به کارگرفته ویکی را فدای دیگری نساخته است در اکثر قالب های سنتی چون مثنوی ، دو بیتی ، رباعی ، مستزاد ، مسمط ، قطعه ، ترانه و تنصیف و سرود طبع آزمایی نموده است . آنچه بیشتر در دفترهایش به چشم می خورد مثنوی های بلندی است که درون مایه های مختلف دارد ، گاه داستان خیر و شر از نظامی را به شعر بازنویسی کرده ، گاه به مناظره پرداخته ، گاه داستان انقلاب و جنگ را به نظم کشیده و زمانی از دلاوریها و رشادتهای مردم جنوب ، از جمله دلیران تنگستانی ، مردانی چون زائر خضر خان اهرمی ، احمد خان ، و باقر خان تنگستانی و سردار دلاور شهید رئیسعلی دلاوری ، سخن گفته و نسل امروز تنگستان را با تاریخ خود در لباس شعر آشنا ساخته است ., قافیه ها را در شعر زیبا و بجا به کار می برد و هیچ گاه از پیدا کردن قافیه های خود به تنگ نمی آمد او در بحر های سالم شعر می سروده اوزانی چون هزج ، رمل ، رجز ، متقارب و .. در اشعار او ابهامات لفظی و معنوی وجود ندارد ، لفظ و معنا را به طور یکسان به کارگرفته ویکی را فدای دیگری نساخته است در اکثر قالب های سنتی چون مثنوی ، دو بیتی ، رباعی ، مستزاد ، مسمط ، قطعه ، ترانه و تنصیف و سرود طبع آزمایی نموده است . آنچه بیشتر در دفترهایش به چشم می خورد مثنوی های بلندی است که درون مایه های مختلف دارد ، گاه داستان خیر و شر از نظامی را به شعر بازنویسی کرده ، گاه به مناظره پرداخته ، گاه داستان انقلاب و جنگ را به نظم کشیده و زمانی از دلاوریها و رشادتهای مردم جنوب ، از جمله دلیران تنگستانی ، مردانی چون زائر خضر خان اهرمی ، احمد خان ، و باقر خان تنگستانی و سردار دلاور شهید رئیسعلی دلاوری ، سخن گفته و نسل امروز تنگستان را با تاریخ خود در لباس شعر آشنا ساخته است ., قافیه ها را در شعر زیبا و بجا به کار می برد و هیچ گاه از پیدا کردن قافیه های خود به تنگ نمی آمد او در بحر های سالم شعر می سروده اوزانی چون هزج ، رمل ، رجز ، متقارب و .. در اشعار او ابهامات لفظی و معنوی وجود ندارد ، لفظ و معنا را به طور یکسان به کارگرفته ویکی را فدای دیگری نساخته است در اکثر قالب های سنتی چون مثنوی ، دو بیتی ، رباعی ، مستزاد ، مسمط ، قطعه ، ترانه و تنصیف و سرود طبع آزمایی نموده است . آنچه بیشتر در دفترهایش به چشم می خورد مثنوی های بلندی است که درون مایه های مختلف دارد ، گاه داستان خیر و شر از نظامی را به شعر بازنویسی کرده ، گاه به مناظره پرداخته ، گاه داستان انقلاب و جنگ را به نظم کشیده و زمانی از دلاوریها و رشادتهای مردم جنوب ، از جمله دلیران تنگستانی ، مردانی چون زائر خضر خان اهرمی ، احمد خان ، و باقر خان تنگستانی و سردار دلاور شهید رئیسعلی دلاوری ، سخن گفته و نسل امروز تنگستان را با تاریخ خود در لباس شعر آشنا ساخته است .,

سرودن شعر طنز یکی دیگر از توانایی های این شاعر بود که گاه به زبان معیار و اکثراً به زبان محلی و گویش تنگسیری می باشد سروده های محلی او بسیار زیبا و دلنشین است که در آن به یادآوری رسم ها و سنت های مردم تنگستان اشاره دارد .

, سرودن شعر طنز یکی دیگر از توانایی های این شاعر بود که گاه به زبان معیار و اکثراً به زبان محلی و گویش تنگسیری می باشد سروده های محلی او بسیار زیبا و دلنشین است که در آن به یادآوری رسم ها و سنت های مردم تنگستان اشاره دارد ., سرودن شعر طنز یکی دیگر از توانایی های این شاعر بود که گاه به زبان معیار و اکثراً به زبان محلی و گویش تنگسیری می باشد سروده های محلی او بسیار زیبا و دلنشین است که در آن به یادآوری رسم ها و سنت های مردم تنگستان اشاره دارد ., سرودن شعر طنز یکی دیگر از توانایی های این شاعر بود که گاه به زبان معیار و اکثراً به زبان محلی و گویش تنگسیری می باشد سروده های محلی او بسیار زیبا و دلنشین است که در آن به یادآوری رسم ها و سنت های مردم تنگستان اشاره دارد .,

دیگر موضوعات شعری ایشان مدح امامان ، ستایش خداوند ، مسائل اخلاقی و اجتماعی ، مسائل مذهبی ، ادبیات عاشورایی و ادبیات تعلیمی است . تخلص او در شعر راضی بود. به علت نابینایی شخصا قادر به نوشتن اشعار نیست ، بنابراین هنگام سرودن اشعار ، اشعار را بر روی واکمنی ضبط می کرد سپس از دیگران می خواست آن را در دفترش به ثبت برسانند .

, دیگر موضوعات شعری ایشان مدح امامان ، ستایش خداوند ، مسائل اخلاقی و اجتماعی ، مسائل مذهبی ، ادبیات عاشورایی و ادبیات تعلیمی است . تخلص او در شعر راضی بود. به علت نابینایی شخصا قادر به نوشتن اشعار نیست ، بنابراین هنگام سرودن اشعار ، اشعار را بر روی واکمنی ضبط می کرد سپس از دیگران می خواست آن را در دفترش به ثبت برسانند . , دیگر موضوعات شعری ایشان مدح امامان ، ستایش خداوند ، مسائل اخلاقی و اجتماعی ، مسائل مذهبی ، ادبیات عاشورایی و ادبیات تعلیمی است . تخلص او در شعر راضی بود. به علت نابینایی شخصا قادر به نوشتن اشعار نیست ، بنابراین هنگام سرودن اشعار ، اشعار را بر روی واکمنی ضبط می کرد سپس از دیگران می خواست آن را در دفترش به ثبت برسانند . , دیگر موضوعات شعری ایشان مدح امامان ، ستایش خداوند ، مسائل اخلاقی و اجتماعی ، مسائل مذهبی ، ادبیات عاشورایی و ادبیات تعلیمی است . تخلص او در شعر راضی بود. به علت نابینایی شخصا قادر به نوشتن اشعار نیست ، بنابراین هنگام سرودن اشعار ، اشعار را بر روی واکمنی ضبط می کرد سپس از دیگران می خواست آن را در دفترش به ثبت برسانند . ,

معلولیت چشم باعث شده بود که نتواند کار مطالعه و تحقیق درباره شاعران و شعر امروز ایران داشته باشد و زبان شعر خود را به شعر معاصر نزدیکتر سازد ، لذا نشانه هایی از کهنگی زبانی در شعر او یافت می شود ، ولی هر چه بود هنر نمایی او در عرصه شعر قابل ستایش است .

, معلولیت چشم باعث شده بود که نتواند کار مطالعه و تحقیق درباره شاعران و شعر امروز ایران داشته باشد و زبان شعر خود را به شعر معاصر نزدیکتر سازد ، لذا نشانه هایی از کهنگی زبانی در شعر او یافت می شود ، ولی هر چه بود هنر نمایی او در عرصه شعر قابل ستایش است . , معلولیت چشم باعث شده بود که نتواند کار مطالعه و تحقیق درباره شاعران و شعر امروز ایران داشته باشد و زبان شعر خود را به شعر معاصر نزدیکتر سازد ، لذا نشانه هایی از کهنگی زبانی در شعر او یافت می شود ، ولی هر چه بود هنر نمایی او در عرصه شعر قابل ستایش است . , معلولیت چشم باعث شده بود که نتواند کار مطالعه و تحقیق درباره شاعران و شعر امروز ایران داشته باشد و زبان شعر خود را به شعر معاصر نزدیکتر سازد ، لذا نشانه هایی از کهنگی زبانی در شعر او یافت می شود ، ولی هر چه بود هنر نمایی او در عرصه شعر قابل ستایش است . ,

دفترهای شعر او تا به امروز به قرار زیر است : 1.کیچه باغ تنگستان (به زبان محلی ) 2- گام های استوار مجموعه سروده های انقلابی 3- آئین تنگستان در سه جلد 4- چنته درویش 5- نور پاکان ، اشعار سروده شده در مدح بزرگان دین، سروده های انقلاب.
زنده یاد عباس محمدزاده سال 89 را با درد و بیماری آغاز می کند. پایش به مطب های پزشکان باز می شود ولی متاسفانه هر روز بر شدت بیماری وی افزوده می گردد و نتیجه ای نمی گیرد در همین اواخر به مدت ده روز در بیمارستان شیراز برای عمل کلیه بستری می شود و پس از عمل به علت درد شدید در ناحیه ستون فقرات زیر تیغ تیز جراحان قرار می گیرد پس از عمل چندان حال خوشی نمی یابد از دو پا فلج می گردد و مشکل تنفسی پیدا می کند تا اینکه بعد از یک ماه بستری بودن در بیمارستان فاطمه زهرا بوشهر ساعت ده صبح روز یکشنبه 26/7/89 جان به جان آفرین تسلیم می کند و همه ی دوستداران را غرق در غصه و ماتم می نماید.

, دفترهای شعر او تا به امروز به قرار زیر است : 1.کیچه باغ تنگستان (به زبان محلی ) 2- گام های استوار مجموعه سروده های انقلابی 3- آئین تنگستان در سه جلد 4- چنته درویش 5- نور پاکان ، اشعار سروده شده در مدح بزرگان دین، سروده های انقلاب.
زنده یاد عباس محمدزاده سال 89 را با درد و بیماری آغاز می کند. پایش به مطب های پزشکان باز می شود ولی متاسفانه هر روز بر شدت بیماری وی افزوده می گردد و نتیجه ای نمی گیرد در همین اواخر به مدت ده روز در بیمارستان شیراز برای عمل کلیه بستری می شود و پس از عمل به علت درد شدید در ناحیه ستون فقرات زیر تیغ تیز جراحان قرار می گیرد پس از عمل چندان حال خوشی نمی یابد از دو پا فلج می گردد و مشکل تنفسی پیدا می کند تا اینکه بعد از یک ماه بستری بودن در بیمارستان فاطمه زهرا بوشهر ساعت ده صبح روز یکشنبه 26/7/89 جان به جان آفرین تسلیم می کند و همه ی دوستداران را غرق در غصه و ماتم می نماید.
, دفترهای شعر او تا به امروز به قرار زیر است : 1.کیچه باغ تنگستان (به زبان محلی ) 2- گام های استوار مجموعه سروده های انقلابی 3- آئین تنگستان در سه جلد 4- چنته درویش 5- نور پاکان ، اشعار سروده شده در مدح بزرگان دین، سروده های انقلاب.
زنده یاد عباس محمدزاده سال 89 را با درد و بیماری آغاز می کند. پایش به مطب های پزشکان باز می شود ولی متاسفانه هر روز بر شدت بیماری وی افزوده می گردد و نتیجه ای نمی گیرد در همین اواخر به مدت ده روز در بیمارستان شیراز برای عمل کلیه بستری می شود و پس از عمل به علت درد شدید در ناحیه ستون فقرات زیر تیغ تیز جراحان قرار می گیرد پس از عمل چندان حال خوشی نمی یابد از دو پا فلج می گردد و مشکل تنفسی پیدا می کند تا اینکه بعد از یک ماه بستری بودن در بیمارستان فاطمه زهرا بوشهر ساعت ده صبح روز یکشنبه 26/7/89 جان به جان آفرین تسلیم می کند و همه ی دوستداران را غرق در غصه و ماتم می نماید.
, دفترهای شعر او تا به امروز به قرار زیر است : 1.کیچه باغ تنگستان (به زبان محلی ) 2- گام های استوار مجموعه سروده های انقلابی 3- آئین تنگستان در سه جلد 4- چنته درویش 5- نور پاکان ، اشعار سروده شده در مدح بزرگان دین، سروده های انقلاب.
زنده یاد عباس محمدزاده سال 89 را با درد و بیماری آغاز می کند. پایش به مطب های پزشکان باز می شود ولی متاسفانه هر روز بر شدت بیماری وی افزوده می گردد و نتیجه ای نمی گیرد در همین اواخر به مدت ده روز در بیمارستان شیراز برای عمل کلیه بستری می شود و پس از عمل به علت درد شدید در ناحیه ستون فقرات زیر تیغ تیز جراحان قرار می گیرد پس از عمل چندان حال خوشی نمی یابد از دو پا فلج می گردد و مشکل تنفسی پیدا می کند تا اینکه بعد از یک ماه بستری بودن در بیمارستان فاطمه زهرا بوشهر ساعت ده صبح روز یکشنبه 26/7/89 جان به جان آفرین تسلیم می کند و همه ی دوستداران را غرق در غصه و ماتم می نماید.
,
,

آنچه تا به امروز باعث تاسف شده است این است که تا کنون هیچ کدام از مجموعه های شعر او به چاپ نرسیده است آن هم تنها به علت مشکلات مالی بوده است. علی رغم همه ی وعده هایی که بعضی از مسئولین وقت استان به او می دادند و عمل نمی نمودند و این آرزویی بود که تبدیل به دردی بزرگ شد و با خود به گور برد.

, آنچه تا به امروز باعث تاسف شده است این است که تا کنون هیچ کدام از مجموعه های شعر او به چاپ نرسیده است آن هم تنها به علت مشکلات مالی بوده است. علی رغم همه ی وعده هایی که بعضی از مسئولین وقت استان به او می دادند و عمل نمی نمودند و این آرزویی بود که تبدیل به دردی بزرگ شد و با خود به گور برد. , آنچه تا به امروز باعث تاسف شده است این است که تا کنون هیچ کدام از مجموعه های شعر او به چاپ نرسیده است آن هم تنها به علت مشکلات مالی بوده است. علی رغم همه ی وعده هایی که بعضی از مسئولین وقت استان به او می دادند و عمل نمی نمودند و این آرزویی بود که تبدیل به دردی بزرگ شد و با خود به گور برد. , آنچه تا به امروز باعث تاسف شده است این است که تا کنون هیچ کدام از مجموعه های شعر او به چاپ نرسیده است آن هم تنها به علت مشکلات مالی بوده است. علی رغم همه ی وعده هایی که بعضی از مسئولین وقت استان به او می دادند و عمل نمی نمودند و این آرزویی بود که تبدیل به دردی بزرگ شد و با خود به گور برد. ,

مراسم تشییع و تدفین این بزرگوار صبح روز دوشنبه 27/7/89 در شهر اهرم برگزار گردید. این مراسم دور از انتظار بود آن هم برای مردی که یک عمر در راه اعتلای فرهنگ و ادب شهر خود تلاش کردو یک فرهنگی بازنشسته بود. امیدواریم که روحش شاد و پر رهرو باد.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

, مراسم تشییع و تدفین این بزرگوار صبح روز دوشنبه 27/7/89 در شهر اهرم برگزار گردید. این مراسم دور از انتظار بود آن هم برای مردی که یک عمر در راه اعتلای فرهنگ و ادب شهر خود تلاش کردو یک فرهنگی بازنشسته بود. امیدواریم که روحش شاد و پر رهرو باد., مراسم تشییع و تدفین این بزرگوار صبح روز دوشنبه 27/7/89 در شهر اهرم برگزار گردید. این مراسم دور از انتظار بود آن هم برای مردی که یک عمر در راه اعتلای فرهنگ و ادب شهر خود تلاش کردو یک فرهنگی بازنشسته بود. امیدواریم که روحش شاد و پر رهرو باد., مراسم تشییع و تدفین این بزرگوار صبح روز دوشنبه 27/7/89 در شهر اهرم برگزار گردید. این مراسم دور از انتظار بود آن هم برای مردی که یک عمر در راه اعتلای فرهنگ و ادب شهر خود تلاش کردو یک فرهنگی بازنشسته بود. امیدواریم که روحش شاد و پر رهرو باد.,
, هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق, هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق, هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق,
, ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما, ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما, ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما,

 

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه