اخبار داغ

خاطره ای که همیشه ذهن مادر شهید را آزرده خاطر می کند/با بی حجابی و فساد مبارزه کنید

خاطره ای که همیشه ذهن مادر شهید را آزرده خاطر می کند/با بی حجابی و فساد مبارزه کنید
خاطره ای که همیشه مرا آزاده خاطر می کند،پرت شدن او از کوه بود،زیرا مدتی در بستر بیماری بود اما خوشبختانه خواست خدا چنین بود که زنده بماند و بعد ها در راه خدا و برای آرمان های والای خود جانش را فدا کند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانابه نقل از  سایت زنان استان کهگیلویه و بویراحمد(ایل بانو)در سال 1339 در روستای سرخون دشمن زیاری از توابع شهرستان کهگیلویه چشم به جهان گشود،پدر نام حقیقی را برای وی برگزید کسی که پای در طریق شریعت نهاد تا به حقیقت محض برسد.نگاهی نافذ دلی بینا و ضمیرمنیری داشت.انسانی بسیار ساده زیست بی ریا ومتواضع بود.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, سایت زنان استان کهگیلویه و بویراحمد(ایل بانو), .,

بارها آرزو می کرد ای کاش در هنگام نبرد آنگونه به شهادت برسم که سربر بدن نداشه و دست هایم قطع شوند تا فردای قیامت در مقابل امام حسین(ع) و ابوالفضل شرمنده نباشم.در دوران کودکی از سایه پدر محروم ماند و در دامن مادری پاکدامن و صبور تربیت یافت.

در سال 1361 به خدمت سربازی رفت.در عملیات کربلای 4 جان بر طبق اخلاص گذاشت و مردانه جنگید در میان گلوله باران دشمن زخمی و در بیمارستان های تهران و اصفهان بستری شد.

س رانجام در عملیات کربلای 5 در تاریخ 11/بهمن /1365در شلمچه به عنوان آرپی چی زن و فرمانده دسته رشادت های بی نظیری از خود نشان داد و در همین عملیات به شهادت رسید.

مثل هر مادری که دوست دارد فرزندی داشته باشد او نیز از آن جایی که فرزند پسر نقش مؤثری در اداره زندگی عشایری دارد،دوست داشت که فرزندش هنگام تولد پسر باشد تا عصای دستش شود.خیلی نذر و نیاز کرد و بالاخره چشمش به با دیدن فرزند پسر روشن شد.

بی بی ناز طاوسیان راد مادر شهید می گوید:دوره خردسالی نهایت تلاش را در پرورش او به عمل آوردم به خصوص در مراسمات مذهبی مثل عاشورا او را همراه خودم می بردم.

خاطره ای که همیشه مرا آزاده خاطر می کند،پرت شدن او از کوه بود،زیرا مدتی در بستر بیماری بود اما خوشبختانه خواست خدا چنین بود که زنده بماند و بعد ها در راه خدا و برای آرمان های والای خود جانش را فدا کند.

برادر شهید در مورد او این چینین می گوید:آنچه برایم خیلی جای تعجب داشت،درخواست ایشان از خدا در هنگام شهادت که سر و دست نداشته باشد و آخر هم با اصابت گلوله آرپی جی به سینه اش دست  ها و سرش از بدن جدا شد و به خیل شهدا پیوست.

فرازی از وصیت نامه؛

 از شما برادران می خواهم حال که این اسلحه از دست من به افتاد شما آن را بردارید و راه من را ادامه دهید.ای مردم شهید پرور ایران،از جنگ خسته نشوید و دست از جنگ برندارید تا قبر امام حسین(ع) را زیارت کنید.دست از دامن پربرکت امام برندارید؛از روحانیت مبارز خط امام حمایت کنید؛با بی حجابی و فساد مبارزه کنید و به ضد انقلاب فرصت توطئه ندهید.

انتهای پیام/ر

,

بارها آرزو می کرد ای کاش در هنگام نبرد آنگونه به شهادت برسم که سربر بدن نداشه و دست هایم قطع شوند تا فردای قیامت در مقابل امام حسین(ع) و ابوالفضل شرمنده نباشم.در دوران کودکی از سایه پدر محروم ماند و در دامن مادری پاکدامن و صبور تربیت یافت.

در سال 1361 به خدمت سربازی رفت.در عملیات کربلای 4 جان بر طبق اخلاص گذاشت و مردانه جنگید در میان گلوله باران دشمن زخمی و در بیمارستان های تهران و اصفهان بستری شد.

س رانجام در عملیات کربلای 5 در تاریخ 11/بهمن /1365در شلمچه به عنوان آرپی چی زن و فرمانده دسته رشادت های بی نظیری از خود نشان داد و در همین عملیات به شهادت رسید.

مثل هر مادری که دوست دارد فرزندی داشته باشد او نیز از آن جایی که فرزند پسر نقش مؤثری در اداره زندگی عشایری دارد،دوست داشت که فرزندش هنگام تولد پسر باشد تا عصای دستش شود.خیلی نذر و نیاز کرد و بالاخره چشمش به با دیدن فرزند پسر روشن شد.

بی بی ناز طاوسیان راد مادر شهید می گوید:دوره خردسالی نهایت تلاش را در پرورش او به عمل آوردم به خصوص در مراسمات مذهبی مثل عاشورا او را همراه خودم می بردم.

خاطره ای که همیشه مرا آزاده خاطر می کند،پرت شدن او از کوه بود،زیرا مدتی در بستر بیماری بود اما خوشبختانه خواست خدا چنین بود که زنده بماند و بعد ها در راه خدا و برای آرمان های والای خود جانش را فدا کند.

برادر شهید در مورد او این چینین می گوید:آنچه برایم خیلی جای تعجب داشت،درخواست ایشان از خدا در هنگام شهادت که سر و دست نداشته باشد و آخر هم با اصابت گلوله آرپی جی به سینه اش دست  ها و سرش از بدن جدا شد و به خیل شهدا پیوست.

فرازی از وصیت نامه؛

 از شما برادران می خواهم حال که این اسلحه از دست من به افتاد شما آن را بردارید و راه من را ادامه دهید.ای مردم شهید پرور ایران،از جنگ خسته نشوید و دست از جنگ برندارید تا قبر امام حسین(ع) را زیارت کنید.دست از دامن پربرکت امام برندارید؛از روحانیت مبارز خط امام حمایت کنید؛با بی حجابی و فساد مبارزه کنید و به ضد انقلاب فرصت توطئه ندهید.

انتهای پیام/ر

,

بارها آرزو می کرد ای کاش در هنگام نبرد آنگونه به شهادت برسم که سربر بدن نداشه و دست هایم قطع شوند تا فردای قیامت در مقابل امام حسین(ع) و ابوالفضل شرمنده نباشم.در دوران کودکی از سایه پدر محروم ماند و در دامن مادری پاکدامن و صبور تربیت یافت.

در سال 1361 به خدمت سربازی رفت.در عملیات کربلای 4 جان بر طبق اخلاص گذاشت و مردانه جنگید در میان گلوله باران دشمن زخمی و در بیمارستان های تهران و اصفهان بستری شد.

س رانجام در عملیات کربلای 5 در تاریخ 11/بهمن /1365در شلمچه به عنوان آرپی چی زن و فرمانده دسته رشادت های بی نظیری از خود نشان داد و در همین عملیات به شهادت رسید.

مثل هر مادری که دوست دارد فرزندی داشته باشد او نیز از آن جایی که فرزند پسر نقش مؤثری در اداره زندگی عشایری دارد،دوست داشت که فرزندش هنگام تولد پسر باشد تا عصای دستش شود.خیلی نذر و نیاز کرد و بالاخره چشمش به با دیدن فرزند پسر روشن شد.

بی بی ناز طاوسیان راد مادر شهید می گوید:دوره خردسالی نهایت تلاش را در پرورش او به عمل آوردم به خصوص در مراسمات مذهبی مثل عاشورا او را همراه خودم می بردم.

خاطره ای که همیشه مرا آزاده خاطر می کند،پرت شدن او از کوه بود،زیرا مدتی در بستر بیماری بود اما خوشبختانه خواست خدا چنین بود که زنده بماند و بعد ها در راه خدا و برای آرمان های والای خود جانش را فدا کند.

برادر شهید در مورد او این چینین می گوید:آنچه برایم خیلی جای تعجب داشت،درخواست ایشان از خدا در هنگام شهادت که سر و دست نداشته باشد و آخر هم با اصابت گلوله آرپی جی به سینه اش دست  ها و سرش از بدن جدا شد و به خیل شهدا پیوست.

فرازی از وصیت نامه؛

 از شما برادران می خواهم حال که این اسلحه از دست من به افتاد شما آن را بردارید و راه من را ادامه دهید.ای مردم شهید پرور ایران،از جنگ خسته نشوید و دست از جنگ برندارید تا قبر امام حسین(ع) را زیارت کنید.دست از دامن پربرکت امام برندارید؛از روحانیت مبارز خط امام حمایت کنید؛با بی حجابی و فساد مبارزه کنید و به ضد انقلاب فرصت توطئه ندهید.

انتهای پیام/ر

,

بارها آرزو می کرد ای کاش در هنگام نبرد آنگونه به شهادت برسم که سربر بدن نداشه و دست هایم قطع شوند تا فردای قیامت در مقابل امام حسین(ع) و ابوالفضل شرمنده نباشم.در دوران کودکی از سایه پدر محروم ماند و در دامن مادری پاکدامن و صبور تربیت یافت.

در سال 1361 به خدمت سربازی رفت.در عملیات کربلای 4 جان بر طبق اخلاص گذاشت و مردانه جنگید در میان گلوله باران دشمن زخمی و در بیمارستان های تهران و اصفهان بستری شد.

س رانجام در عملیات کربلای 5 در تاریخ 11/بهمن /1365در شلمچه به عنوان آرپی چی زن و فرمانده دسته رشادت های بی نظیری از خود نشان داد و در همین عملیات به شهادت رسید.

مثل هر مادری که دوست دارد فرزندی داشته باشد او نیز از آن جایی که فرزند پسر نقش مؤثری در اداره زندگی عشایری دارد،دوست داشت که فرزندش هنگام تولد پسر باشد تا عصای دستش شود.خیلی نذر و نیاز کرد و بالاخره چشمش به با دیدن فرزند پسر روشن شد.

بی بی ناز طاوسیان راد مادر شهید می گوید:دوره خردسالی نهایت تلاش را در پرورش او به عمل آوردم به خصوص در مراسمات مذهبی مثل عاشورا او را همراه خودم می بردم.

خاطره ای که همیشه مرا آزاده خاطر می کند،پرت شدن او از کوه بود،زیرا مدتی در بستر بیماری بود اما خوشبختانه خواست خدا چنین بود که زنده بماند و بعد ها در راه خدا و برای آرمان های والای خود جانش را فدا کند.

برادر شهید در مورد او این چینین می گوید:آنچه برایم خیلی جای تعجب داشت،درخواست ایشان از خدا در هنگام شهادت که سر و دست نداشته باشد و آخر هم با اصابت گلوله آرپی جی به سینه اش دست  ها و سرش از بدن جدا شد و به خیل شهدا پیوست.

فرازی از وصیت نامه؛

 از شما برادران می خواهم حال که این اسلحه از دست من به افتاد شما آن را بردارید و راه من را ادامه دهید.ای مردم شهید پرور ایران،از جنگ خسته نشوید و دست از جنگ برندارید تا قبر امام حسین(ع) را زیارت کنید.دست از دامن پربرکت امام برندارید؛از روحانیت مبارز خط امام حمایت کنید؛با بی حجابی و فساد مبارزه کنید و به ضد انقلاب فرصت توطئه ندهید.

انتهای پیام/ر

,

بارها آرزو می کرد ای کاش در هنگام نبرد آنگونه به شهادت برسم که سربر بدن نداشه و دست هایم قطع شوند تا فردای قیامت در مقابل امام حسین(ع) و ابوالفضل شرمنده نباشم.در دوران کودکی از سایه پدر محروم ماند و در دامن مادری پاکدامن و صبور تربیت یافت.

در سال 1361 به خدمت سربازی رفت.در عملیات کربلای 4 جان بر طبق اخلاص گذاشت و مردانه جنگید در میان گلوله باران دشمن زخمی و در بیمارستان های تهران و اصفهان بستری شد.

س رانجام در عملیات کربلای 5 در تاریخ 11/بهمن /1365در شلمچه به عنوان آرپی چی زن و فرمانده دسته رشادت های بی نظیری از خود نشان داد و در همین عملیات به شهادت رسید.

مثل هر مادری که دوست دارد فرزندی داشته باشد او نیز از آن جایی که فرزند پسر نقش مؤثری در اداره زندگی عشایری دارد،دوست داشت که فرزندش هنگام تولد پسر باشد تا عصای دستش شود.خیلی نذر و نیاز کرد و بالاخره چشمش به با دیدن فرزند پسر روشن شد.

بی بی ناز طاوسیان راد مادر شهید می گوید:دوره خردسالی نهایت تلاش را در پرورش او به عمل آوردم به خصوص در مراسمات مذهبی مثل عاشورا او را همراه خودم می بردم.

خاطره ای که همیشه مرا آزاده خاطر می کند،پرت شدن او از کوه بود،زیرا مدتی در بستر بیماری بود اما خوشبختانه خواست خدا چنین بود که زنده بماند و بعد ها در راه خدا و برای آرمان های والای خود جانش را فدا کند.

برادر شهید در مورد او این چینین می گوید:آنچه برایم خیلی جای تعجب داشت،درخواست ایشان از خدا در هنگام شهادت که سر و دست نداشته باشد و آخر هم با اصابت گلوله آرپی جی به سینه اش دست  ها و سرش از بدن جدا شد و به خیل شهدا پیوست.

فرازی از وصیت نامه؛

 از شما برادران می خواهم حال که این اسلحه از دست من به افتاد شما آن را بردارید و راه من را ادامه دهید.ای مردم شهید پرور ایران،از جنگ خسته نشوید و دست از جنگ برندارید تا قبر امام حسین(ع) را زیارت کنید.دست از دامن پربرکت امام برندارید؛از روحانیت مبارز خط امام حمایت کنید؛با بی حجابی و فساد مبارزه کنید و به ضد انقلاب فرصت توطئه ندهید.

انتهای پیام/ر

,

بارها آرزو می کرد ای کاش در هنگام نبرد آنگونه به شهادت برسم که سربر بدن نداشه و دست هایم قطع شوند تا فردای قیامت در مقابل امام حسین(ع) و ابوالفضل شرمنده نباشم.در دوران کودکی از سایه پدر محروم ماند و در دامن مادری پاکدامن و صبور تربیت یافت.

در سال 1361 به خدمت سربازی رفت.در عملیات کربلای 4 جان بر طبق اخلاص گذاشت و مردانه جنگید در میان گلوله باران دشمن زخمی و در بیمارستان های تهران و اصفهان بستری شد.

س رانجام در عملیات کربلای 5 در تاریخ 11/بهمن /1365در شلمچه به عنوان آرپی چی زن و فرمانده دسته رشادت های بی نظیری از خود نشان داد و در همین عملیات به شهادت رسید.

مثل هر مادری که دوست دارد فرزندی داشته باشد او نیز از آن جایی که فرزند پسر نقش مؤثری در اداره زندگی عشایری دارد،دوست داشت که فرزندش هنگام تولد پسر باشد تا عصای دستش شود.خیلی نذر و نیاز کرد و بالاخره چشمش به با دیدن فرزند پسر روشن شد.

بی بی ناز طاوسیان راد مادر شهید می گوید:دوره خردسالی نهایت تلاش را در پرورش او به عمل آوردم به خصوص در مراسمات مذهبی مثل عاشورا او را همراه خودم می بردم.

خاطره ای که همیشه مرا آزاده خاطر می کند،پرت شدن او از کوه بود،زیرا مدتی در بستر بیماری بود اما خوشبختانه خواست خدا چنین بود که زنده بماند و بعد ها در راه خدا و برای آرمان های والای خود جانش را فدا کند.

برادر شهید در مورد او این چینین می گوید:آنچه برایم خیلی جای تعجب داشت،درخواست ایشان از خدا در هنگام شهادت که سر و دست نداشته باشد و آخر هم با اصابت گلوله آرپی جی به سینه اش دست  ها و سرش از بدن جدا شد و به خیل شهدا پیوست.

فرازی از وصیت نامه؛

 از شما برادران می خواهم حال که این اسلحه از دست من به افتاد شما آن را بردارید و راه من را ادامه دهید.ای مردم شهید پرور ایران،از جنگ خسته نشوید و دست از جنگ برندارید تا قبر امام حسین(ع) را زیارت کنید.دست از دامن پربرکت امام برندارید؛از روحانیت مبارز خط امام حمایت کنید؛با بی حجابی و فساد مبارزه کنید و به ضد انقلاب فرصت توطئه ندهید.

انتهای پیام/ر

,

بارها آرزو می کرد ای کاش در هنگام نبرد آنگونه به شهادت برسم که سربر بدن نداشه و دست هایم قطع شوند تا فردای قیامت در مقابل امام حسین(ع) و ابوالفضل شرمنده نباشم.در دوران کودکی از سایه پدر محروم ماند و در دامن مادری پاکدامن و صبور تربیت یافت.

, .,

در سال 1361 به خدمت سربازی رفت.در عملیات کربلای 4 جان بر طبق اخلاص گذاشت و مردانه جنگید در میان گلوله باران دشمن زخمی و در بیمارستان های تهران و اصفهان بستری شد.

, .,

س رانجام در عملیات کربلای 5 در تاریخ 11/بهمن /1365در شلمچه به عنوان آرپی چی زن و فرمانده دسته رشادت های بی نظیری از خود نشان داد و در همین عملیات به شهادت رسید.

,

مثل هر مادری که دوست دارد فرزندی داشته باشد او نیز از آن جایی که فرزند پسر نقش مؤثری در اداره زندگی عشایری دارد،دوست داشت که فرزندش هنگام تولد پسر باشد تا عصای دستش شود.خیلی نذر و نیاز کرد و بالاخره چشمش به با دیدن فرزند پسر روشن شد.

, .,

بی بی ناز طاوسیان راد مادر شهید می گوید:دوره خردسالی نهایت تلاش را در پرورش او به عمل آوردم به خصوص در مراسمات مذهبی مثل عاشورا او را همراه خودم می بردم.

, .,

خاطره ای که همیشه مرا آزاده خاطر می کند،پرت شدن او از کوه بود،زیرا مدتی در بستر بیماری بود اما خوشبختانه خواست خدا چنین بود که زنده بماند و بعد ها در راه خدا و برای آرمان های والای خود جانش را فدا کند.

, .,

برادر شهید در مورد او این چینین می گوید:آنچه برایم خیلی جای تعجب داشت،درخواست ایشان از خدا در هنگام شهادت که سر و دست نداشته باشد و آخر هم با اصابت گلوله آرپی جی به سینه اش دست  ها و سرش از بدن جدا شد و به خیل شهدا پیوست.

, .,

فرازی از وصیت نامه؛

,

 از شما برادران می خواهم حال که این اسلحه از دست من به افتاد شما آن را بردارید و راه من را ادامه دهید.ای مردم شهید پرور ایران،از جنگ خسته نشوید و دست از جنگ برندارید تا قبر امام حسین(ع) را زیارت کنید.دست از دامن پربرکت امام برندارید؛از روحانیت مبارز خط امام حمایت کنید؛با بی حجابی و فساد مبارزه کنید و به ضد انقلاب فرصت توطئه ندهید.

, .,

انتهای پیام/ر

,

 

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه