اخبار داغ

مرور زندگانی مردی که یک عمر مدرسه ساخته است

مرور زندگانی مردی که یک عمر مدرسه ساخته است
سهراب رخشا خیرمدرسه ساز اشنویه ای که تا کنون سه مدرسه در اشنویه احداث کرده فراز و فرود زندگی و دلایل گرایش به انجام کارهای عام المنفعه را تشریح کرد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از شنوباس سهراب رخشا دیرزمانی است با انجام کارهای خیر و یاری رساندن به نیازمندان و افراد بی بضاعت، خود را برای اقشار مختلف جامعه شناسانده است.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, شنوباس سهراب رخشا دیرزمانی است با انجام کارهای خیر و یاری رساندن به نیازمندان و افراد بی بضاعت، خود را برای اقشار مختلف جامعه شناسانده است., شنوباس سهراب رخشا دیرزمانی است با انجام کارهای خیر و یاری رساندن به نیازمندان و افراد بی بضاعت، خود را برای اقشار مختلف جامعه شناسانده است., شنوباس,

پاکی، سادگی و بی آلایشی سهراب رخشا در لابه لای سخنان موقر و با احساسش خود را نشان میدهد، وی سواد خواندن و نوشتن ندارد اما به گفته کسانی (مانند خبرنگار روز نامه ایران) که حتی یک بار با وی نشست و برخاست داشته اند، سهراب رخشا فیلسوفی اجتماعی است که بیشتر از هر تحصیل کرده و با سوادی دردها و مشکلات جامعه را درک کرده و راه حل آنها را کشف کرده است.

, پاکی، سادگی و بی آلایشی سهراب رخشا در لابه لای سخنان موقر و با احساسش خود را نشان میدهد، وی سواد خواندن و نوشتن ندارد اما به گفته کسانی (مانند خبرنگار روز نامه ایران) که حتی یک بار با وی نشست و برخاست داشته اند، سهراب رخشا فیلسوفی اجتماعی است که بیشتر از هر تحصیل کرده و با سوادی دردها و مشکلات جامعه را درک کرده و راه حل آنها را کشف کرده است., پاکی، سادگی و بی آلایشی سهراب رخشا در لابه لای سخنان موقر و با احساسش خود را نشان میدهد، وی سواد خواندن و نوشتن ندارد اما به گفته کسانی (مانند خبرنگار روز نامه ایران) که حتی یک بار با وی نشست و برخاست داشته اند، سهراب رخشا فیلسوفی اجتماعی است که بیشتر از هر تحصیل کرده و با سوادی دردها و مشکلات جامعه را درک کرده و راه حل آنها را کشف کرده است., خبرنگار روز نامه ایران),

در زیر فراز و فرود زندگی مشقت بار اما پرماجرای سهراب رخشا از زبان خود وی بیان می شود.

, در زیر فراز و فرود زندگی مشقت بار اما پرماجرای سهراب رخشا از زبان خود وی بیان می شود., در زیر فراز و فرود زندگی مشقت بار اما پرماجرای سهراب رخشا از زبان خود وی بیان می شود.,

در یک خانواده کارگر و  چوپان به دنیا آمدم

, در یک خانواده کارگر و  چوپان به دنیا آمدم, در یک خانواده کارگر و  چوپان به دنیا آمدم, در یک خانواده کارگر و  چوپان به دنیا آمدم, در یک خانواده کارگر و  چوپان به دنیا آمدم,

سال   1351در روستای کوچکی در سلماس به نام "پیرمند شپیران" به دنیا آمدم، خانواده ام از لحاظ مالی در وضعیت نامناسبی قرار داشتند، پدرم با چوپانی و کار کردن در مزارع هزینه خانواده را تامین می کرد. در خانواده ای 13 نفره ما تنها خواهر بزرگم سواد خواندن و نوشتن داشت.

, سال   1351در روستای کوچکی در سلماس به نام "پیرمند شپیران" به دنیا آمدم، خانواده ام از لحاظ مالی در وضعیت نامناسبی قرار داشتند، پدرم با چوپانی و کار کردن در مزارع هزینه خانواده را تامین می کرد. در خانواده ای 13 نفره ما تنها خواهر بزرگم سواد خواندن و نوشتن داشت., سال   1351در روستای کوچکی در سلماس به نام "پیرمند شپیران" به دنیا آمدم، خانواده ام از لحاظ مالی در وضعیت نامناسبی قرار داشتند، پدرم با چوپانی و کار کردن در مزارع هزینه خانواده را تامین می کرد. در خانواده ای 13 نفره ما تنها خواهر بزرگم سواد خواندن و نوشتن داشت.,

به یاددارم سال 1357 با شور و شوق خاصی وارد مدرسه شدم، هنوز دست های کوچکم با قلم مانوس نشده بود، دفترهای مشقم خط نخورده بود که وضعیت نامطلوب مالی پدرم باعث شد دست از تحصیل بردارم. تصمیم گرفتم در کنار پدر زحمت کش و خستگی ناپذیرم گوشه ای از هزینه های زندگی خانواده را تامین کنم.

, به یاددارم سال 1357 با شور و شوق خاصی وارد مدرسه شدم، هنوز دست های کوچکم با قلم مانوس نشده بود، دفترهای مشقم خط نخورده بود که وضعیت نامطلوب مالی پدرم باعث شد دست از تحصیل بردارم. تصمیم گرفتم در کنار پدر زحمت کش و خستگی ناپذیرم گوشه ای از هزینه های زندگی خانواده را تامین کنم., به یاددارم سال 1357 با شور و شوق خاصی وارد مدرسه شدم، هنوز دست های کوچکم با قلم مانوس نشده بود، دفترهای مشقم خط نخورده بود که وضعیت نامطلوب مالی پدرم باعث شد دست از تحصیل بردارم. تصمیم گرفتم در کنار پدر زحمت کش و خستگی ناپذیرم گوشه ای از هزینه های زندگی خانواده را تامین کنم.,

همیشه از اطرافیانم می شنیدم که صنعت، تخصص و مهارت در یک کار، منبع درآمد خوبی خواهد بود به همین خاطر بعداز سه سال از ترک تحصیل یعنی در سن 9 سالگی در سلماس شاگرد مکانیک شدم. بعداز 4 سال شاگرد مکانیکی و زندگی با روغن و گازوئیل و ابزارالات صنعتی در سلماس، پدرم برای بهتر شدن وضعیت مالی تصمیم گرفت به اشنویه مهاجرت کرده و در این شهر به کشاورزی بپردازد.

, همیشه از اطرافیانم می شنیدم که صنعت، تخصص و مهارت در یک کار، منبع درآمد خوبی خواهد بود به همین خاطر بعداز سه سال از ترک تحصیل یعنی در سن 9 سالگی در سلماس شاگرد مکانیک شدم. بعداز 4 سال شاگرد مکانیکی و زندگی با روغن و گازوئیل و ابزارالات صنعتی در سلماس، پدرم برای بهتر شدن وضعیت مالی تصمیم گرفت به اشنویه مهاجرت کرده و در این شهر به کشاورزی بپردازد., همیشه از اطرافیانم می شنیدم که صنعت، تخصص و مهارت در یک کار، منبع درآمد خوبی خواهد بود به همین خاطر بعداز سه سال از ترک تحصیل یعنی در سن 9 سالگی در سلماس شاگرد مکانیک شدم. بعداز 4 سال شاگرد مکانیکی و زندگی با روغن و گازوئیل و ابزارالات صنعتی در سلماس، پدرم برای بهتر شدن وضعیت مالی تصمیم گرفت به اشنویه مهاجرت کرده و در این شهر به کشاورزی بپردازد.,

بعداز عزیمت به اشنویه در روستای کیصل آباد مستقر شدیم. در این شهر نیز سعی کردم به کسب مهارت در تعمیر خودروهای گازوئیلی ادامه دهم. حدود 5 سال در اشنویه شاگرد دو نفر به نامهای "استاد حسام" و "استاد هوشنگ" شدم. در طی سالهایی که شاگرد مکانیک بودم کم کم به این نتیجه می رسیدم که شاگرد مکانیکی با درآمدهای بسیار کمش نمی تواند آرزوهای بزرگ مرا برآورده کند. از سوی دیگر در شغل مکانیکی شاهد اتفاقاتی بودم که هرچند لازم نیست به آنها اشاره کنم ولی با روحیه خیرخواهانه من از همان دوران نوجوانی سازگار نبود. به همین خاطر بعداز 9 سال وقت تلفی دست از شغل مکانیکی کشیدم.

, بعداز عزیمت به اشنویه در روستای کیصل آباد مستقر شدیم. در این شهر نیز سعی کردم به کسب مهارت در تعمیر خودروهای گازوئیلی ادامه دهم. حدود 5 سال در اشنویه شاگرد دو نفر به نامهای "استاد حسام" و "استاد هوشنگ" شدم. در طی سالهایی که شاگرد مکانیک بودم کم کم به این نتیجه می رسیدم که شاگرد مکانیکی با درآمدهای بسیار کمش نمی تواند آرزوهای بزرگ مرا برآورده کند. از سوی دیگر در شغل مکانیکی شاهد اتفاقاتی بودم که هرچند لازم نیست به آنها اشاره کنم ولی با روحیه خیرخواهانه من از همان دوران نوجوانی سازگار نبود. به همین خاطر بعداز 9 سال وقت تلفی دست از شغل مکانیکی کشیدم., بعداز عزیمت به اشنویه در روستای کیصل آباد مستقر شدیم. در این شهر نیز سعی کردم به کسب مهارت در تعمیر خودروهای گازوئیلی ادامه دهم. حدود 5 سال در اشنویه شاگرد دو نفر به نامهای "استاد حسام" و "استاد هوشنگ" شدم. در طی سالهایی که شاگرد مکانیک بودم کم کم به این نتیجه می رسیدم که شاگرد مکانیکی با درآمدهای بسیار کمش نمی تواند آرزوهای بزرگ مرا برآورده کند. از سوی دیگر در شغل مکانیکی شاهد اتفاقاتی بودم که هرچند لازم نیست به آنها اشاره کنم ولی با روحیه خیرخواهانه من از همان دوران نوجوانی سازگار نبود. به همین خاطر بعداز 9 سال وقت تلفی دست از شغل مکانیکی کشیدم.,

گاهاً تا 20 روز غذای گرم برای خوردن نداشتیم

, گاهاً تا 20 روز غذای گرم برای خوردن نداشتیم, گاهاً تا 20 روز غذای گرم برای خوردن نداشتیم, گاهاً تا 20 روز غذای گرم برای خوردن نداشتیم, گاهاً تا 20 روز غذای گرم برای خوردن نداشتیم,

در روستای کیصل آباد سخت ترین روزهای زندگی مان را گذراندیم. گاهاً حدود 20 روز غذای گرم برای خوردن نداشتیم، وضعیت مالی خانواده و مردم فقیر روستا بسیار ناراحت و آزرده ام می کرد، از همان دوران کودکی آرزو داشتم روزی بتوانم مشکلات نیازمندان و فقرا را حل کنم، از کسادی بازار و کمی درآمد مردم خیلی رنجور می شدم، گاهی وقت ها که می دیدم قهوه خانه خالی است و صاحب قهوه خانه درآمد کمی دارد از ته دل ناراحت می شدم.

, در روستای کیصل آباد سخت ترین روزهای زندگی مان را گذراندیم. گاهاً حدود 20 روز غذای گرم برای خوردن نداشتیم، وضعیت مالی خانواده و مردم فقیر روستا بسیار ناراحت و آزرده ام می کرد، از همان دوران کودکی آرزو داشتم روزی بتوانم مشکلات نیازمندان و فقرا را حل کنم، از کسادی بازار و کمی درآمد مردم خیلی رنجور می شدم، گاهی وقت ها که می دیدم قهوه خانه خالی است و صاحب قهوه خانه درآمد کمی دارد از ته دل ناراحت می شدم., در روستای کیصل آباد سخت ترین روزهای زندگی مان را گذراندیم. گاهاً حدود 20 روز غذای گرم برای خوردن نداشتیم، وضعیت مالی خانواده و مردم فقیر روستا بسیار ناراحت و آزرده ام می کرد، از همان دوران کودکی آرزو داشتم روزی بتوانم مشکلات نیازمندان و فقرا را حل کنم، از کسادی بازار و کمی درآمد مردم خیلی رنجور می شدم، گاهی وقت ها که می دیدم قهوه خانه خالی است و صاحب قهوه خانه درآمد کمی دارد از ته دل ناراحت می شدم.,

حس نوع دوستی و کمک به نیازمندان باعث شده بود اگر غذای گرم در خانه داشته باشیم دوستان فقیرم را به خانه دعوت کنم و با آنها در خوردن غذای گرم شریک شوم.

, حس نوع دوستی و کمک به نیازمندان باعث شده بود اگر غذای گرم در خانه داشته باشیم دوستان فقیرم را به خانه دعوت کنم و با آنها در خوردن غذای گرم شریک شوم., حس نوع دوستی و کمک به نیازمندان باعث شده بود اگر غذای گرم در خانه داشته باشیم دوستان فقیرم را به خانه دعوت کنم و با آنها در خوردن غذای گرم شریک شوم.,

حس بسیار خوبی که هنگام کمک به دیگران به من دست میداد از همان دوران نوجوانی معنی سعادت و خوشبختی را در وجوم نهادینه کرد. به این مفهوم که خوشبختی و سعادت خود را در شاد کردن دیگران و دست گیری نیازمندان می دیدم...

, حس بسیار خوبی که هنگام کمک به دیگران به من دست میداد از همان دوران نوجوانی معنی سعادت و خوشبختی را در وجوم نهادینه کرد. به این مفهوم که خوشبختی و سعادت خود را در شاد کردن دیگران و دست گیری نیازمندان می دیدم..., حس بسیار خوبی که هنگام کمک به دیگران به من دست میداد از همان دوران نوجوانی معنی سعادت و خوشبختی را در وجوم نهادینه کرد. به این مفهوم که خوشبختی و سعادت خود را در شاد کردن دیگران و دست گیری نیازمندان می دیدم...,

معاملات مرزی زندگی مرا متحول کرد

, معاملات مرزی زندگی مرا متحول کرد, معاملات مرزی زندگی مرا متحول کرد, معاملات مرزی زندگی مرا متحول کرد, معاملات مرزی زندگی مرا متحول کرد,

بعداز رهاکردن  پیشه مکانیکی در سال 1369 فرصت معاملات مرزی پیدا کردم و وارد کار صادرات و واردات اقلام خرد مانند شکر، گازوئیل و غیره شدم.

, بعداز رهاکردن  پیشه مکانیکی در سال 1369 فرصت معاملات مرزی پیدا کردم و وارد کار صادرات و واردات اقلام خرد مانند شکر، گازوئیل و غیره شدم., بعداز رهاکردن  پیشه مکانیکی در سال 1369 فرصت معاملات مرزی پیدا کردم و وارد کار صادرات و واردات اقلام خرد مانند شکر، گازوئیل و غیره شدم.,

در این مدت که درآمد خوبی کسب می کردم به تدریج توانایی خرید زمین کشاورزی و مسکونی پیدا کردم. به طور کلی هرچه از معاملات مرزی پیدا می کردم، روی زمین و ملک سرمایه گذاری می کردم. بعداز چند سال فعالیت مستمر در مرز متوجه شدم به تدریج در حال تبدیل به یک ملاک هستم!

, در این مدت که درآمد خوبی کسب می کردم به تدریج توانایی خرید زمین کشاورزی و مسکونی پیدا کردم. به طور کلی هرچه از معاملات مرزی پیدا می کردم، روی زمین و ملک سرمایه گذاری می کردم. بعداز چند سال فعالیت مستمر در مرز متوجه شدم به تدریج در حال تبدیل به یک ملاک هستم!, در این مدت که درآمد خوبی کسب می کردم به تدریج توانایی خرید زمین کشاورزی و مسکونی پیدا کردم. به طور کلی هرچه از معاملات مرزی پیدا می کردم، روی زمین و ملک سرمایه گذاری می کردم. بعداز چند سال فعالیت مستمر در مرز متوجه شدم به تدریج در حال تبدیل به یک ملاک هستم!,

بعداز رکود معاملات مرزی در اشنویه مشغول معاملات زمین و مسکن شدم و تا کنون در این شغل پردرآمد فعالیت می کنم. شغلی که واقعاً زندگی مرا متحول کرد و درآمد زیادی عاید من کرد.

, بعداز رکود معاملات مرزی در اشنویه مشغول معاملات زمین و مسکن شدم و تا کنون در این شغل پردرآمد فعالیت می کنم. شغلی که واقعاً زندگی مرا متحول کرد و درآمد زیادی عاید من کرد., بعداز رکود معاملات مرزی در اشنویه مشغول معاملات زمین و مسکن شدم و تا کنون در این شغل پردرآمد فعالیت می کنم. شغلی که واقعاً زندگی مرا متحول کرد و درآمد زیادی عاید من کرد.,

آرزو داشتم با یک دختر فقیر ازدواج کنم

, آرزو داشتم با یک دختر فقیر ازدواج کنم, آرزو داشتم با یک دختر فقیر ازدواج کنم, آرزو داشتم با یک دختر فقیر ازدواج کنم, آرزو داشتم با یک دختر فقیر ازدواج کنم,

بعداز اینکه با معاملات مرز و ملک صاحب ثروت شدم آرزو داشتم با دختری از خانواده فقیر و مستضعف ازدواج کنم تا هرچه در توان دارم برای رفع نیاز وی و خانواده اش به کار ببرم، احساس می کردم اگر بتوانم به شریک زندگی ام خوبی کنم و مشکلات مالی خانواده اش را حل کنم زندگی بسیار شاد و خوشی خواهم داشت.

, بعداز اینکه با معاملات مرز و ملک صاحب ثروت شدم آرزو داشتم با دختری از خانواده فقیر و مستضعف ازدواج کنم تا هرچه در توان دارم برای رفع نیاز وی و خانواده اش به کار ببرم، احساس می کردم اگر بتوانم به شریک زندگی ام خوبی کنم و مشکلات مالی خانواده اش را حل کنم زندگی بسیار شاد و خوشی خواهم داشت., بعداز اینکه با معاملات مرز و ملک صاحب ثروت شدم آرزو داشتم با دختری از خانواده فقیر و مستضعف ازدواج کنم تا هرچه در توان دارم برای رفع نیاز وی و خانواده اش به کار ببرم، احساس می کردم اگر بتوانم به شریک زندگی ام خوبی کنم و مشکلات مالی خانواده اش را حل کنم زندگی بسیار شاد و خوشی خواهم داشت.,

هرچند این فرصت برایم مهیا نشد و به دلیل مرسوم بودن ازدواج های فامیلی در سال 1378 با یکی از اقوام پدرم در روستای شیخان اشنویه ازدواج کردم. خانواده همسرم از لحاظ مالی در وضعیت خوبی بودند و من فرصت رفع نیاز مالی آنان را کسب نکردم!

, هرچند این فرصت برایم مهیا نشد و به دلیل مرسوم بودن ازدواج های فامیلی در سال 1378 با یکی از اقوام پدرم در روستای شیخان اشنویه ازدواج کردم. خانواده همسرم از لحاظ مالی در وضعیت خوبی بودند و من فرصت رفع نیاز مالی آنان را کسب نکردم!, هرچند این فرصت برایم مهیا نشد و به دلیل مرسوم بودن ازدواج های فامیلی در سال 1378 با یکی از اقوام پدرم در روستای شیخان اشنویه ازدواج کردم. خانواده همسرم از لحاظ مالی در وضعیت خوبی بودند و من فرصت رفع نیاز مالی آنان را کسب نکردم!,

استارت مدرسه سازی با خرید کانکس 4 میلیون تومانی

, استارت مدرسه سازی با خرید کانکس 4 میلیون تومانی , استارت مدرسه سازی با خرید کانکس 4 میلیون تومانی , استارت مدرسه سازی با خرید کانکس 4 میلیون تومانی , استارت مدرسه سازی با خرید کانکس 4 میلیون تومانی ,

همیشه احساس می کرده ام تحصیل، سواد و به طور کلی آگاهی حلال همه مشکلات است، مردمی که آگاهی نداشته باشند همیشه در فقر و فلاکت و بدبختی زندگی خواهند کرد. به دلیل همین حسی که به سواد و تحصیل داشتم، احداث مدرسه و تشویق مردم به تحصیل و درس را مهمتر از همه کارها میدانستم.

, همیشه احساس می کرده ام تحصیل، سواد و به طور کلی آگاهی حلال همه مشکلات است، مردمی که آگاهی نداشته باشند همیشه در فقر و فلاکت و بدبختی زندگی خواهند کرد. به دلیل همین حسی که به سواد و تحصیل داشتم، احداث مدرسه و تشویق مردم به تحصیل و درس را مهمتر از همه کارها میدانستم., همیشه احساس می کرده ام تحصیل، سواد و به طور کلی آگاهی حلال همه مشکلات است، مردمی که آگاهی نداشته باشند همیشه در فقر و فلاکت و بدبختی زندگی خواهند کرد. به دلیل همین حسی که به سواد و تحصیل داشتم، احداث مدرسه و تشویق مردم به تحصیل و درس را مهمتر از همه کارها میدانستم.,

اولین اقدامی که برای آموزش و پروش کردم در سال 1387 با خرید یک کانکس 4 میلیون تومانی بود. وقتی این کانکس را در روستای هفت وان سلماس برای دانش آموزان خریدم چنان حس زیبا و خوبی به من دست داد که تمام انرژی خود را برروی مدرسه سازی متمرکز کردم. هرچند در این مدت چندین بار برای جوانان نیازمندی که توان مالی برای تامین هزینه های ازدواج نداشتند تلاش کردم و برایشان جهیزیه، طلا و عیره تهیه کردم ولی به اندازه مدرسه سازی و فراهم کردن شرایط تحصیل برای مردم خوشحال نشدم.

, اولین اقدامی که برای آموزش و پروش کردم در سال 1387 با خرید یک کانکس 4 میلیون تومانی بود. وقتی این کانکس را در روستای هفت وان سلماس برای دانش آموزان خریدم چنان حس زیبا و خوبی به من دست داد که تمام انرژی خود را برروی مدرسه سازی متمرکز کردم. هرچند در این مدت چندین بار برای جوانان نیازمندی که توان مالی برای تامین هزینه های ازدواج نداشتند تلاش کردم و برایشان جهیزیه، طلا و عیره تهیه کردم ولی به اندازه مدرسه سازی و فراهم کردن شرایط تحصیل برای مردم خوشحال نشدم., اولین اقدامی که برای آموزش و پروش کردم در سال 1387 با خرید یک کانکس 4 میلیون تومانی بود. وقتی این کانکس را در روستای هفت وان سلماس برای دانش آموزان خریدم چنان حس زیبا و خوبی به من دست داد که تمام انرژی خود را برروی مدرسه سازی متمرکز کردم. هرچند در این مدت چندین بار برای جوانان نیازمندی که توان مالی برای تامین هزینه های ازدواج نداشتند تلاش کردم و برایشان جهیزیه، طلا و عیره تهیه کردم ولی به اندازه مدرسه سازی و فراهم کردن شرایط تحصیل برای مردم خوشحال نشدم.,

, , , ,

با این وجود از آن تاریخ به بعد مدرسه سازی را در دستور کار خود قرار دادم و برای ساخت مدرسه در روستاهای اشنویه شروع به کار کردم. از من می پرسند چرا اشنویه را برای مدرسه سازی انتخاب کردم، جواب میدهم به چند دلیل اول اینکه اشنویه شهر محرومی است و من خاطرات زیادی در این شهر دارم، دوم اینکه می خواهم با همکاری تعدادی از خیرین اشنویه را به نمادی از تلاش جهت آبادانی تبدیل کنیم و سایر خیرین را به ساخت مدرسه در اشنویه و شهرهای دیگر ترغیب کنیم.

, با این وجود از آن تاریخ به بعد مدرسه سازی را در دستور کار خود قرار دادم و برای ساخت مدرسه در روستاهای اشنویه شروع به کار کردم. از من می پرسند چرا اشنویه را برای مدرسه سازی انتخاب کردم، جواب میدهم به چند دلیل اول اینکه اشنویه شهر محرومی است و من خاطرات زیادی در این شهر دارم، دوم اینکه می خواهم با همکاری تعدادی از خیرین اشنویه را به نمادی از تلاش جهت آبادانی تبدیل کنیم و سایر خیرین را به ساخت مدرسه در اشنویه و شهرهای دیگر ترغیب کنیم., با این وجود از آن تاریخ به بعد مدرسه سازی را در دستور کار خود قرار دادم و برای ساخت مدرسه در روستاهای اشنویه شروع به کار کردم. از من می پرسند چرا اشنویه را برای مدرسه سازی انتخاب کردم، جواب میدهم به چند دلیل اول اینکه اشنویه شهر محرومی است و من خاطرات زیادی در این شهر دارم، دوم اینکه می خواهم با همکاری تعدادی از خیرین اشنویه را به نمادی از تلاش جهت آبادانی تبدیل کنیم و سایر خیرین را به ساخت مدرسه در اشنویه و شهرهای دیگر ترغیب کنیم.,

تا کنون حدود 600 میلیون تومان برای مدرسه سازی هزینه کرده ام

, تا کنون حدود 600 میلیون تومان برای مدرسه سازی هزینه کرده ام, تا کنون حدود 600 میلیون تومان برای مدرسه سازی هزینه کرده ام, تا کنون حدود 600 میلیون تومان برای مدرسه سازی هزینه کرده ام, تا کنون حدود 600 میلیون تومان برای مدرسه سازی هزینه کرده ام,

از دو سال پیش در اشنویه ساخت مدرسه را شروع کرده ام، هم اکنون یک مدرسه سه کلاسه در هق و یک مدرسه 10 کلاسه با زیربنای 600 متر در روستای شیخان احداث کرده ام، در نرزیوه هم یک مدرسه 4 کلاسه با 220 متر زیربنا در حال احداث دارم که انشاء الله با همکاری اهالی فهیم روستای نرزیوه به زودی به اتمام می رسد.

, از دو سال پیش در اشنویه ساخت مدرسه را شروع کرده ام، هم اکنون یک مدرسه سه کلاسه در هق و یک مدرسه 10 کلاسه با زیربنای 600 متر در روستای شیخان احداث کرده ام، در نرزیوه هم یک مدرسه 4 کلاسه با 220 متر زیربنا در حال احداث دارم که انشاء الله با همکاری اهالی فهیم روستای نرزیوه به زودی به اتمام می رسد., از دو سال پیش در اشنویه ساخت مدرسه را شروع کرده ام، هم اکنون یک مدرسه سه کلاسه در هق و یک مدرسه 10 کلاسه با زیربنای 600 متر در روستای شیخان احداث کرده ام، در نرزیوه هم یک مدرسه 4 کلاسه با 220 متر زیربنا در حال احداث دارم که انشاء الله با همکاری اهالی فهیم روستای نرزیوه به زودی به اتمام می رسد.,

مدارسی که ساخته ام تمام دارایی من هستند

, مدارسی که ساخته ام تمام دارایی من هستند, مدارسی که ساخته ام تمام دارایی من هستند, مدارسی که ساخته ام تمام دارایی من هستند, مدارسی که ساخته ام تمام دارایی من هستند,

گاهاً دوستانم از من می پرسند چقدر ثروت داری!؟ راستش را بخواهید هنوز کل ثروتم را جمع بندی نکرده ام، از لحاظ عددی ثروتم را نشمرده ام ولی باور کنید مدارسی که ساخته ام تمام دارایی قلبی من هستند.

, گاهاً دوستانم از من می پرسند چقدر ثروت داری!؟ راستش را بخواهید هنوز کل ثروتم را جمع بندی نکرده ام، از لحاظ عددی ثروتم را نشمرده ام ولی باور کنید مدارسی که ساخته ام تمام دارایی قلبی من هستند., گاهاً دوستانم از من می پرسند چقدر ثروت داری!؟ راستش را بخواهید هنوز کل ثروتم را جمع بندی نکرده ام، از لحاظ عددی ثروتم را نشمرده ام ولی باور کنید مدارسی که ساخته ام تمام دارایی قلبی من هستند.,

وقتی از کنار مدارسی که ساخته ام رد می شود و می بینم دانش آموزان در این مدارس تحصیل می کنند، از ته دل خوشحال می شوم و آرامش پیدا می کنم. در حقیقت این مدارس تمام دارایی من هستند.

, وقتی از کنار مدارسی که ساخته ام رد می شود و می بینم دانش آموزان در این مدارس تحصیل می کنند، از ته دل خوشحال می شوم و آرامش پیدا می کنم. در حقیقت این مدارس تمام دارایی من هستند., وقتی از کنار مدارسی که ساخته ام رد می شود و می بینم دانش آموزان در این مدارس تحصیل می کنند، از ته دل خوشحال می شوم و آرامش پیدا می کنم. در حقیقت این مدارس تمام دارایی من هستند.,

کارخانه آب معدنی و تله کابین در اشنویه می سازم

, کارخانه آب معدنی و تله کابین در اشنویه می سازم, کارخانه آب معدنی و تله کابین در اشنویه می سازم, کارخانه آب معدنی و تله کابین در اشنویه می سازم, کارخانه آب معدنی و تله کابین در اشنویه می سازم,

همزمان با ساخت مدرسه در اشنویه ایده های خوبی برای رفع معضل بیکاری و رونق این شهرستان در ذهن دارم، یکی از این برنامه ها ساخت کارخانه آب معدنی است که اشنویه با دارا بودن امکانات اولیه می تواند محل خوبی برای احداث آن باشد.

, همزمان با ساخت مدرسه در اشنویه ایده های خوبی برای رفع معضل بیکاری و رونق این شهرستان در ذهن دارم، یکی از این برنامه ها ساخت کارخانه آب معدنی است که اشنویه با دارا بودن امکانات اولیه می تواند محل خوبی برای احداث آن باشد., همزمان با ساخت مدرسه در اشنویه ایده های خوبی برای رفع معضل بیکاری و رونق این شهرستان در ذهن دارم، یکی از این برنامه ها ساخت کارخانه آب معدنی است که اشنویه با دارا بودن امکانات اولیه می تواند محل خوبی برای احداث آن باشد.,

از سوی دیگر معتقدم دلیل رکود و عدم رونق بازار اشنویه نبود گردشگر است. احداث تله کابین به دلیل پرطرفدار بودن و عدم وجود آن در شهرهای اطراف می تواند سیل گسترده ای از گردشگر به اشنویه سرازیر کند. می توان از کوههای رندوله و سپی ریز برای احداث تله کابین بهره برد.

, از سوی دیگر معتقدم دلیل رکود و عدم رونق بازار اشنویه نبود گردشگر است. احداث تله کابین به دلیل پرطرفدار بودن و عدم وجود آن در شهرهای اطراف می تواند سیل گسترده ای از گردشگر به اشنویه سرازیر کند. می توان از کوههای رندوله و سپی ریز برای احداث تله کابین بهره برد., از سوی دیگر معتقدم دلیل رکود و عدم رونق بازار اشنویه نبود گردشگر است. احداث تله کابین به دلیل پرطرفدار بودن و عدم وجود آن در شهرهای اطراف می تواند سیل گسترده ای از گردشگر به اشنویه سرازیر کند. می توان از کوههای رندوله و سپی ریز برای احداث تله کابین بهره برد.,

اگر مسئولین شهرستان همکاری کنند به یاری خدا این دو پروژه بزرگ را انجام خواهم داد. البته نه برای نفع شخصی بلکه درآمد این دو پروژه را برای محرومین و نیازمندان خرج خواهم کرد. در آغاز به صورت تدریجی تنها هزینه کرد خود را برداشت خواهم کرد و سپس تمام درآمد های آن را صرف حل مشکل بیکاری و دستگیری نیازمندان خواهم کرد.

, اگر مسئولین شهرستان همکاری کنند به یاری خدا این دو پروژه بزرگ را انجام خواهم داد. البته نه برای نفع شخصی بلکه درآمد این دو پروژه را برای محرومین و نیازمندان خرج خواهم کرد. در آغاز به صورت تدریجی تنها هزینه کرد خود را برداشت خواهم کرد و سپس تمام درآمد های آن را صرف حل مشکل بیکاری و دستگیری نیازمندان خواهم کرد., اگر مسئولین شهرستان همکاری کنند به یاری خدا این دو پروژه بزرگ را انجام خواهم داد. البته نه برای نفع شخصی بلکه درآمد این دو پروژه را برای محرومین و نیازمندان خرج خواهم کرد. در آغاز به صورت تدریجی تنها هزینه کرد خود را برداشت خواهم کرد و سپس تمام درآمد های آن را صرف حل مشکل بیکاری و دستگیری نیازمندان خواهم کرد.,

نمی خواهم وارد فعالیت های سیاسی و جناحی شوم

, نمی خواهم وارد فعالیت های سیاسی و جناحی شوم, نمی خواهم وارد فعالیت های سیاسی و جناحی شوم, نمی خواهم وارد فعالیت های سیاسی و جناحی شوم, نمی خواهم وارد فعالیت های سیاسی و جناحی شوم,

اخیراً بعضی اتفاقات باعث سوء تفاهم هایی بین بنده و یک مسئول در اشنویه شد. این اتفاق بزرگترین نفع را به من رساند. چراکه متوجه شدم لازم نیست وارد کارهای سیاسی و جناحی شوم. می خواهم به دور از حاشیه سازی و بهره برداری جناحی از کارهایم، فقط برای مردم کار کنم. لذا دیگر در هیچ برنامه و گردهمایی که مسئولین ترتیب داده اند حاضر نمی شوم.

, اخیراً بعضی اتفاقات باعث سوء تفاهم هایی بین بنده و یک مسئول در اشنویه شد. این اتفاق بزرگترین نفع را به من رساند. چراکه متوجه شدم لازم نیست وارد کارهای سیاسی و جناحی شوم. می خواهم به دور از حاشیه سازی و بهره برداری جناحی از کارهایم، فقط برای مردم کار کنم. لذا دیگر در هیچ برنامه و گردهمایی که مسئولین ترتیب داده اند حاضر نمی شوم., اخیراً بعضی اتفاقات باعث سوء تفاهم هایی بین بنده و یک مسئول در اشنویه شد. این اتفاق بزرگترین نفع را به من رساند. چراکه متوجه شدم لازم نیست وارد کارهای سیاسی و جناحی شوم. می خواهم به دور از حاشیه سازی و بهره برداری جناحی از کارهایم، فقط برای مردم کار کنم. لذا دیگر در هیچ برنامه و گردهمایی که مسئولین ترتیب داده اند حاضر نمی شوم.,

اصلاً من خودم را از آنها جدا می بینم، کار خودم را انجام میدهم. از نشست و برخواست با یک چوپان و شخص کوچه بازاری بیشتر لذت می برم. در بین مردم حاضر می شوم و فقط با مردم کار می کنم. هرچند مسئولین نیز به نوبه خود خدمات زیادی به مردم می کنند ولی نمی خواهم به سبک و سیاق رسمی و اداری کارهای خیرخواهانه خود را انجام دهم.

, اصلاً من خودم را از آنها جدا می بینم، کار خودم را انجام میدهم. از نشست و برخواست با یک چوپان و شخص کوچه بازاری بیشتر لذت می برم. در بین مردم حاضر می شوم و فقط با مردم کار می کنم. هرچند مسئولین نیز به نوبه خود خدمات زیادی به مردم می کنند ولی نمی خواهم به سبک و سیاق رسمی و اداری کارهای خیرخواهانه خود را انجام دهم., اصلاً من خودم را از آنها جدا می بینم، کار خودم را انجام میدهم. از نشست و برخواست با یک چوپان و شخص کوچه بازاری بیشتر لذت می برم. در بین مردم حاضر می شوم و فقط با مردم کار می کنم. هرچند مسئولین نیز به نوبه خود خدمات زیادی به مردم می کنند ولی نمی خواهم به سبک و سیاق رسمی و اداری کارهای خیرخواهانه خود را انجام دهم.,

در پایان اینکه خدمت بازدید کنندگان شنوباس یک جمله به یادگار میگذارم که همواره سرمشق من در زندگی بوده است:

, در پایان اینکه خدمت بازدید کنندگان شنوباس یک جمله به یادگار میگذارم که همواره سرمشق من در زندگی بوده است:, در پایان اینکه خدمت بازدید کنندگان شنوباس یک جمله به یادگار میگذارم که همواره سرمشق من در زندگی بوده است:,

انسان بودن به درک و احساس دردهای دیگران است، اگر درد کسی را احساس کردیم و تلاش کردیم دردهای وی را کاهش دهیم زنده هستیم وگرنه مرده ای متحرک بوده و خواهیم بود...

, انسان بودن به درک و احساس دردهای دیگران است، اگر درد کسی را احساس کردیم و تلاش کردیم دردهای وی را کاهش دهیم زنده هستیم وگرنه مرده ای متحرک بوده و خواهیم بود..., انسان بودن به درک و احساس دردهای دیگران است، اگر درد کسی را احساس کردیم و تلاش کردیم دردهای وی را کاهش دهیم زنده هستیم وگرنه مرده ای متحرک بوده و خواهیم بود..., انسان بودن به درک و احساس دردهای دیگران است، اگر درد کسی را احساس کردیم و تلاش کردیم دردهای وی را کاهش دهیم زنده هستیم وگرنه مرده ای متحرک بوده و خواهیم بود...,


 

, , , , ,
,

گزارش از صدیق پیغامی

, گزارش از صدیق پیغامی, گزارش از صدیق پیغامی, گزارش از صدیق پیغامی,

انتهای پیام/

, انتهای پیام/, انتهای پیام/]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه