امام حسین (ع)، در مقابل اصرار و دعوتهای مکرر مردم کوفه، تصمیم گرفت «مسلم بن عقیل» را براى ارزیابى دقیق اوضاع کوفه، به آن شهر بفرستد، اما...[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پایگاه خبری تحلیلی کریمه، در میان جوانان برومند «بنیهاشم»، فرزند عقیل که برادر حضرت على (علیهالسلام) و دومین فرزند ابوطالب بود، یکى از چهرههای تابناک و شخصیتهای بارز به شمار میرفت؛ آری، «مسلم بن عقیل»، برادرزاده امیرالمؤمنین و پسرعموی حسین بن على (ع) بود.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, پایگاه خبری تحلیلی کریمه،, پایگاه خبری تحلیلی کریمه،, پایگاه خبری تحلیلی کریمه،,مسلم در دودمانى که در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود و خاندانى که شخصیت انسانى و اسلامى «مسلم بن عقیل» در آن شکل گرفت، بهترین زمینه را براى تربیت و تکامل معنوى و حماسى مسلم فراهم کرد.
,اجداد «مسلم بن عقیل» کسانى، چون «ابوطالب» و «فاطمه بنت اسد» بودند که در فرزندان خویش، شجاعت و ایمان و دلاورى را به ارث میگذاشتند که «مسلم»، شاخهای پربار از این اصل و تبار بود.
,وی از همان اوان کودکى، در میان جوانان بنیهاشم بهخصوص در کنار امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) بزرگ شد و کمالات اخلاقى و بنیان ولایت و درسهای حماسه و ایثار و شجاعت را بهخوبی فراگرفت.
,تا اینکه در دوران امامت دهساله امام حسن مجتبى (علیهالسلام) که از سختترین دورههای تاریخ اسلام نسبت به پیروان اهلبیت و طرفداران حق بود، «مسلم بن عقیل» با خلوص هر چه تمام در مسیر حق بود و از باوفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن محسوب میشد.
,و سرانجام به سال شصت هجرى میرسیم. اقامت چهارماهه امام حسین (علیهالسلام) در مکه و برخورد با مردم و تشکیل اجتماعات و گفتگوها، مردم را باانگیزه و اهداف امام، از امتناع از بیعت با یزید، آشنا کرد؛ بهخصوص مردم کوفه از اقدام انقلابى امام حسین (ع) خوشحال و امیدوار شدند.
,
از این رو نامهها و طومارهاى مفصلى با امضاى چهرههای معروف شیعه در کوفه و بصره به امام حسین (علیهالسلام) نوشتند، که تعداد این نامهها به هزاران میرسید. کوفیان، گروهى را هم به نمایندگى از طرف خود به سرکردگى «ابوعبدالله جدلى» به نزد آن حضرت فرستادند و نامههایى همراه آنان ارسال کردند.
در میان نامهها و امضاها، نام شخصیتهای بزرگى از کوفه همچون «شبث بن ربعى» و «سلیمان بن صرد» و «مسیب بن نجبه» و ... به چشم میخورد که از آن حضرت میخواستند مردم را به بیعت با خود دعوت کند و به کوفه بیاید و یزید را از خلافت خلع کند.
امام، تصمیم گرفت در مقابل اصرار و دعوتهای مکرر مردم کوفه، عکسالعمل نشان داده و اقدامى کند. براى ارزیابى دقیق اوضاع کوفه و میزان علاقه و استقبال مردم و تهیه مقدمات لازم و شناسایى و سازماندهی و تشکل نیروهاى انقلابى، ضرورى بود که کسى قبلاً به کوفه رفته و این مأموریت را انجام دهد و گزارشى دقیق از وضعیت شهر و مردم، به او بدهد.
امام حسین (ع) مناسبترین فرد براى این مأموریت محرمانه را «مسلم بن عقیل» دید، که هم آگاهى سیاسى و درایت کافى داشت و هم تقوا و دیانت و هم خویشاوند نزدیک امام بود.
,به نمایندگانى که از کوفه آمده بودند، فرمود: من، برادر و پسرعمویم «مسلم بن عقیل» را با شما به کوفه میفرستم، اگر مردم با او بیعت کردند؛ من نیز خواهم آمد.
,اعزام «مسلم بن عقیل» و فرستادن این پیام به کوفه، پاسخى به همه نامهها و دعوتها و طومارها بود.
,
اینک، «مسلم بن عقیل»، با شهرى روبهروست، حادثهخیز و پرماجرا و با گرایشهای مختلف؛ شهرى با افکار گوناگون که اگرچه بهظاهر آرام است، اما آرامش قبل از طوفان را میگذراند.
شیعیان، دستهدسته به خانه مختار میآمدند و با «مسلم بن عقیل» دیدار و بیعت میکردند و «مسلم بن عقیل» هم نامه امام حسین (علیهالسلام) را خطاب به مؤمنان و مسلمانان کوفه براى هر جماعتى از آنان میخواند.
روز به روز بر تعداد هواداران امام حسین (ع) که با نمایندهاش «مسلم بن عقیل»، بیعت میکردند افزوده میشد تا این که پس از چند روز، به هزاران نفر میرسید.
«مسلم بن عقیل»، در خانه «مختار» بود که صحنه حوادث به صورتى که یاد شد، پیش آمد. از آن جا که ابن زیاد، براى سرکوبى انقلابیها به دنبال رهبر این نهضت؛ یعنى «مسلم بن عقیل» میگشت، «مسلم بن عقیل» میبایست جاى امنتر و مطمئنتری انتخاب کند. این بود که مقر و مخفیگاه خود را تغییر داد و به خانه «هانى» که از بزرگان کوفه و چهرههای معروف و پرنفوذ شیعه در این شهر بود رفت.
,نهضت «مسلم بن عقیل» و هوادارانش، صورت مخفیتری گرفت و ارتباطها پنهانتر انجام میشد. با تغییر شرایط، کوفه به کانون خطرى براى انقلابیهاى شیعه تبدیلشده بود که با کمترین غفلتى ممکن بود خطرات بزرگى پیش بیاید.
,از این رو براى پی بردن به مخفیگاه «مسلم بن عقیل» و اطلاع از قرارها و برنامهها و شناختن عوامل مؤثر در نهضت «مسلم بن عقیل»، راهى که از سوى ابن زیاد پیشگرفته شد، استفاده از یک عامل نفوذى بود که با جاسوسى، اخبار نهضت مسلم را به حکومت برساند. این عامل نفوذى ابن زیاد کسى جز «معقل» که از سرسپردگان حکومت بود، نبود.
,به این صورت، کمکم این جاسوس ابن زیاد، به خانه هانى هم که پناهگاه «مسلم بن عقیل» بود راه پیدا کرد و با مسلم ملاقات نمود و پولها را به او تحویل داد و به تدریج خود را یکى از طرفداران نهضت، جا زد. صبحها زودتر از همه میآمد و دیرتر از همه میرفت و اخبار درونى نهضت را به عبیدالله زیاد، گزارش میداد.
,با پى بردن به مخفیگاه «مسلم بن عقیل» و مرکزیت نهضت و افراد مؤثر در جریان مبارزه، ابن زیاد، بیشتر احساس خطر کرد و تصمیم گرفت که هر چه زودتر دستبهکار شود؛ این بود که نقشه حمله گسترده به نهضت و پیشگامان آن و چهرههای سرشناس تشکیلات «مسلم بن عقیل» کشیده شد و اولین گام، دستگیرى «هانى» بود.
,و حالا در کوفه، همه درها به روی «مسلم بن عقیل» بسته بود و هر کس، سوداى سلامت و آسایش خویش را در سر داشت. تا این که پس از چند روز آوارگی در محله «بنى بجیله» زنى به نام «طوعه» به مسلم پناه داد.
,پسر طوعه، بر خلاف مادرش از هواداران «ابن زیاد» بود. شب که به خانه آمد، از حرکات و رفتار مادر، متوجه اوضاع غیرعادى شد. با کنجکاوى فراوان بالأخره فهمید که مهمانِ خانهشان کسى جز «مسلم بن عقیل» نیست. بسیار خوشحال شد، که اگر به والى شهر خبر دهد، جایزه خواهد گرفت. گرچه به مادرش قول داد و تعهد سپرد که به کسى نگوید.
,بنابراین سپاهیان ابن زیاد شبانه به قصد جان «مسلم بن عقیل» به خانه طوعه یورش بردند. حضرت «مسلم بن عقیل» یکتنه در برابر انبوهى از سپاهیان ابن زیاد ایستاده بود و دلیرانه مقاومت و جنگ میکرد، اما اطرافش را گرفتند و در یک حلقه محاصره از پشت سر، نیزهای بر او زده و او را به زمین افکندند و بدین گونه، اسیرش کردند؛ طبق برخى از نقلها سر راهش گودالى کندند و «مسلم بن عقیل» در آن افتاد و اسیر شد.
,عبیدالله بن زیاد پس از بازجویی از مسلم (ع) و هتاکی به وی و خاندان رسالت، دستور داد وی را به شهادت رسانند.
,از این رو مردی از اهالی شام که در نبرد با مسلم بن عقیل (ع) زخمی شده بود، مأمور کشتن وی شد و آن مظلوم و غریب را به بالای کوشک دارالاماره برد و سرش را از بدن جدا کرد و تن بیجانش را به زمین انداخت.
,
اما حضرت «مسلم بن عقیل» با خرسندی از تقرب به مقام والای شهادت خود، دشمنان را ندا داد:
من امروز، از خُم خون، میچشم شهد شهادت را ولى خرسند و خشنودم که مرگم جز به راه حق و قرآن نیست.
از این مردن سرافرازم که پیش باطل و بیداد نیاوردم فرود، این سر نکردم سجده بر دینار، نسودم لحظهای پیشانیام بر زر، کنون در چنگ این دشمن، شرافتمند میمیرم که من، مردانه جنگیدم و بر مرگ دلیران و جوانمردان نمیبایست گرییدن.
,
ولى ناگاه «مسلم بن عقیل » را گریه فراگرفت، و گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» یکى از سران سپاه ابن زیاد، از روى طعنه، گفت: کسى که در پى این کارها باشد، بر این پیشامدها نباید گریه کند. «مسلم بن عقیل» گفت:
«به خدا سوگند! گریهام براى خویش و به خاطر ترس از مرگ نیست، بلکه گریه من براى خانوادهام و براى حسین بن على و خانواده اوست، که بهسوی شما میآیند.»
عبیدالله بن زیاد، پس از کشتن مسلم بن عقیل (ع) دستور داد هانی بن عروه و دو تن از یاران مسلم بن عقیل (ع) به نامهای: هانی بن ابی حیةوادعی و زبیر بن ارواح تمیمی را که به دست مزدوران حکومتی دستگیر شده بودند، نیز گردن زنند.
,آنگاه، بدنهای شهیدان را نگونسار بر دار کرده و سرهایشان را با نامهای به نزد یزید بن معاویه در شام فرستاد.
,تاریخ قیام مسلم بن عقیل (ع) در کوفه، روز سهشنبه هشتم ذی حجّه و روز شهادتش نهم ذی حجّه سال ۶۰ قمری بود.
]
ارسال دیدگاه