رزمنده قزوینی گفت: لباس غواصها نباید گشاد بلکه باید چسب بدن باشد؛ زیرا در غیر این صورت آب در آن وارد شده و بدن را سرد میکند در آن زمان یکی از رزمندهها به دلیل گشادی لباس یخ زده بود.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین ، ابوالفضل باجلان از غواصان اهل قزوین است که یادگاری از همرزمان شهدای غواص در کربلای چهار و پنج میباشد.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, , صبح قزوین ,
در این متن خاطراتی از این غواص قزوینی را میخوانید.
دوره آموزشی شما چگونه بود؟
ما عضو گردان حضرت رسول(ص) از لشگر 8 نجف بودیم و 9 ماه برای آموزش نیروها با توجه به اینکه سابقه عملیات نداشتند وقت در نظر گرفته شده بود.
در آموزش مقدماتی عملیات کربلای چهار نیروها را برای آموزش شنا یک ماه به اصفهان بردیم و پس از آن به سد دز در شمال شهر دزفول رفتیم که نزدیک 20 روز آموزشهای سختی را گذراندیم که روزها در داخل آب و شبها در راهپیمایی به سر میبردیم.
گاهی اوقات بچههای غواص برای آموزش 19 کیلومتر راهپیمایی میکردند؛ اما حسرت به دل ماندیم یکبار یکی از آنها اعتراض کند با این روحیه رزمندگان ما در جبههها حضور داشتند.
از سختیهای کار غواصی برایمان بگویید؟
در آن دوران لباس غواصی برای نیروها کم بود و اکثر نیروها دونفری یک لباس را استفاده میکردند؛ لباسهایی که بسیار پوشیدن آنها سخت بود و در زمان گرما خیلی رزمندهها اذیت میشدند؛ یا در زمان عملیات کربلای چهار در سرمای شدید با همین لباسها به آب میزدند اما هیچکدام از آنها شکایت و گلایه ای نمیکردند.
نیروهای غواص از رزمندههایی بودند که دورههای سخت را گذرانده و در چندین عملیات غواصی شرکت کرده بودند و به سختی گزینش میشدند؛ اکثر آنها دانش آموز و دانشجو بودند بنابراین مسئولین آموزش دهنده آنها باید افراد سطح بالایی بودند؛ شهید سید باقر علمی از فرماندههایی بود که از معنویت بسیار بالایی برخوردار بود و به صورت عملی به رزمندهها اخلاق را آموزش میداد.
عملیات غواصها در سکوت انجام میگرفت و اگر کسی زخمی میشد باید سر خود را داخل آب میبرد تا عملیات لو نرود و چه بسیار از رزمندگان عزیزی که برای حفظ امنیت کشورشان با سکوت و رنج شهید شدند و ما فقط نظاره گر شهادت این مردان آسمانی شدیم.
از عملیات کربلای چهار خاطره ای دارید؟
در ابتدای شروع عملیات کربلای چهار نیروها را وارد پادگان شهید مسعودی کردیم و در این پادگان سوله ای بود که لباس غواصی با سایزهای متفاوت آویزان بود؛ پس از پوشیدن لباسها هرشب ساعت 9 شب به آب میزدیم و 12 شب خارج میشدیم و در کنار تانکر آب هرکس 30 ثانیه فرصت دوش گرفتن داشت.
لباس غواصها نباید گشاد بلکه باید چسب بدن باشد؛ زیرا در غیر این صورت آب در آن وارد شده و بدن را سرد میکند در آن زمان یکی از رزمندهها به دلیل گشادی لباس یخ زده بود.
غواصها شبها در کنار اروند کنار تمرین غواصی میکردند و سخترین آموزشها از 9 شب تا 4 صبح به آنها داده میشد، در شب اولی که که برای تمرین تعدادی از نیروها را به داخل آب انداختیم متاسفانه به واسطه سرعت زیاد جریان آب چندنفر از دوستان را آب برد؛ در این شرایط غواصان فقط با معنویت بالای خود توانستند بر سرعت 60 کیلومتر در ساعت اروندکنار غلبه کنند.
در یکی از عملیاتها شهید احمد اللهیاری گفتند میخواهم غواص انتخاب کنم، همه داخل آب بریزید و هرکس به سمت دیگر اروند برسد انتخاب میشود در آن شب چند نفر را آب برد؛ سختی کار این بود که ما برای اینکه بتوانم به جریان آب غلبه کنیم خلاف جهت جریان آن شنا میکردیم مسیری که در 8 دقیقه قابل شناکردن بود در 20 دقیقه طی میشد.
ویژگی برجسته غواصها در جبههها چه بود؟
یکی از نکات برجسته در رفتار رزمندگان اطاعت عجیب آنها از فرمانده شان بود زیرا این پذیرش را برابر با اطاعت از ولی فقیه خود میدانستند؛ به طور نمونه در کربلای چهار در شب عملیات همه میدانستند که عملیات لو رفته است اما هیچ کس برنگشت و عاشورایی ایستادگی کردند؛ زیرا عمل به حرف فرمانده خود از همه چیز مهمتر بود.
همین نیروهای مخلص را نمیتوانستیم به مرخصی بفرستیم انتظار شهادت آنها را از خود بی خود کرده بود و در نهایت به این بهانه آنها به مرخصی میرفتند که همرزم برای جبههها بیاورند و واقعا به این ماموریت خود عمل کرده و در بازگشت به منطقه چند نفر را با خود همراه کرده بودند.
رفتن نیروهای غواص به مرخصی باید به صورت سری صورت میگرفت تا عملیاتهای ما لو نرود؛ یک بار خواهرم از من پرسید دوستان رزمنده شما به مرخصی آمده اند؟ تعجب کردم و گفتم چطور متوجه شدید؟
گفت چون تعداد بچههای محجوب و انقلابی در سطح شهر زیاد شده است و به همین دلیل متوجه حضور این رزمندهها شدم.
نگاه نیروهای رزمنده به مرگ چگونه بود؟
رزمندگان ما مرگ را به تمسخر گرفته بودند و این موضوع در شبهای وداع که آخرین شب زندگی اغلب رزمندگان بود بسیار دیدنی تر بود، همه میدانستند که شهید یا جانباز یا اسیر خواهند شد اما این شوق و ذوق در یک پسر 16 ساله و یک پیرمرد 60 ساله تفاوتی نداشت.
معنویت در شبهای عملیات و پشت سیمهای خاردار، کنار مینهای والمر بسیار دیدنی بود و رزمندگان این روح معنوی را چاشنی آموزشهای نظامی خود کرده بودند و به راحتی از روی مین والمر عبور میکردند.
در اکثر اوقات شهدا با همین معنویت جواز عبور از دنیا را گرفتند؛ تعریف سجده شکر بچههای گردان ما در منطقه پیچیده بود و اکثر رزمندهها در همین سجدهها جواز شهادت را از خدای متعال گرفتند.
برخیها میگویند شما فقط برای شهادت به میدان میرفتید و از جنگ و مقاومت غافل شده بودید، نظرتان چیست؟
این حرف پشتوانه یک تفکر ضعیف است؛ دشمن میدانست ایران بیش از یک بار توان انجام عملیات نظامی عظیم را ندارد زیرا امکانات اجازه این کار را نمیداد؛ از یک سو هم فرسایشی شدن جنگ کار را سخت کرده بود اما در همه این شرایط رزمندگان با جان و دل مقاومت میکردند.
افرادی که میگویند رزمندگان برای دفاع و مقاومت به جنگ نمیرفتند یا شکست عملیات کربلای چهار را برجسته میکنند بسیاری از مسائل جنگ را نمیدانند؛ این افراد باید بدانند که پیش از عملیات کربلای 4 ما عملیات والفجر 8 را انجام دادیم و 75 روز خاک عراق در دست ایران بود و پیروزمندانه عمل کردیم.
پس از والفجر 8 عراقیها تجربه لازم را از جنگ کردن با ایران به خوبی کسب کرده بودند؛ در عملیات والفجر 8 با عملیات ایذایی ام الرصاص یکبار فتح شده بود و پس از آن در کربلای 4 عراقیها تمام راههای ما را رصد کرده بودند و از طریق اطلاعات آواکسهای آمریکایی احتمال لو رفتن این عملیات بسیار زیاد بود و ما در بسیاری از عملیاتها این شرایط را پیش رو را داشتیم.
همین منتقدین چرا نمیبینند در کربلای 5 عراق 19 هزار کشته داد و انبوهی از ادوات آنها منهدم شد؟ جنگ شکست و پیروزی دارد.
در کربلای 5 ما انبوهی از تانکهای عراقی را نابود کردیم فقط به دلیل اینکه بصره را حفظ کنیم، هر کدام از این عملیاتها نیروی گسترده میخواست و عده ای نخواستند کمک کنند؛ اگر خوب همراهی شده بود و نیرو برای جبههها گسیل میشد ما در سال 64 جنگ را تمام کرده بودیم.
حرف شما برای نسل امروز؟
ذهن جوانان ما خالی از این واقعیات است و عده ای در حال پر کردن آن با شبهات مختلف هستند؛ مگر امام حسین(ع) برای حفظ اسلام خون نداد، اسارت و آوارگی اهل بیتش را نداشت؟ ما هم برای پیروزی انقلابمان باید خون بدهیم، شکست بخوریم و اسیر بشویم.
امروز پس از 36 سال پس از پیروزی انقلاب هنوز کشورهای غربی جرات نمیکنند به ایران اسلامی نگاه چپ داشته باشند و این به همت ایستادگی شهداست.
برخیها تصورشان این است که با پیدا شدن جنازههای پاک 175 شهید غواص و معرفی آنها به جامعه یک اشتباه است، اما این عزیزان گمنام نیستند این افراد همان نامداران بزرگ دفاع مقدس هستند که در تنگناهای انقلاب دستگیر ما میشوند.
شهدا انسانهایی هستند که حتی پس از شهادت خود برای خودشان به واسطه علاقه به انقلاب و ولایت ماموریت تعریف کردند.
حرف آخر؟
ما امروز به عشق دوستان شهید خود زنده ایم و زنذگی مادی فعلی برایمان معنا و مفهومی ندارد.
اغلب شهدای حرم که امروز به خیل شهدای ما میپیوندند بازماندگان سالهای جنگ هستند که با دلی پُر این روحیه را تا به امروز با خود یدک کشیده اند.
انتهای پیام/پ
ارسال دیدگاه