اخبار داغ

گویش باستانی دوسیروانی در کازرون هنوز زنده است + ویژگی های دستوری

گویش باستانی دوسیروانی در کازرون هنوز زنده است + ویژگی های دستوری
در گویش‌ دوسیرانی واژه‌های فارسی باستان، اوستایی و پهلوی دیده می‌شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم رایج است.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا، به نقل از کازرون خبر، گویشهای ایرانی در ادوار مختلف و در نقاط مختلف ایران تنوع زیادی دارد، که بعضی از آنها در حال حاضر منسوخ شده، و برخی در حال فراموشی هستند. در بعضی از روستاهای استان فارس گویشهای خاصی هست که با وجود زبان جاری سراسر آن استان که فارسی است هنوز بر جا مانده اند؛ اگر چه هرگز کتابت نداشته و مقام زبان دری نیافته اند. اینها عبارتند از گویش های متداول در شهر نودان و روستاهای دوسیران، سمغان، عبدوئی، کنده ای، پاپون، ماسرم و بعضی دهکده های دیگر. این گویش ها همه از گروه جنوب غربی شمرده می شوند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, به نقل از کازرون خبر، گویشهای ایرانی در ادوار مختلف و در نقاط مختلف ایران تنوع زیادی دارد، که بعضی از آنها در حال حاضر منسوخ شده، و برخی در حال فراموشی هستند. در بعضی از روستاهای استان فارس گویشهای خاصی هست که با وجود زبان جاری سراسر آن استان که فارسی است هنوز بر جا مانده اند؛ اگر چه هرگز کتابت نداشته و مقام زبان دری نیافته اند. اینها عبارتند از گویش های متداول در شهر نودان و روستاهای دوسیران، سمغان، عبدوئی، کنده ای، پاپون، ماسرم و بعضی دهکده های دیگر. این گویش ها همه از گروه جنوب غربی شمرده می شوند., کازرون خبر, کازرون خبر,

گویش‌های زبان فارسی بخشی از میراث ماندگار فارسی به شمار می‌آید که در مناطق مختلف استان فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد و به رغم آنکه در گذر تاریخ دستخوش تغییرات گسترده قرارگرفته اما در برخی از مناطق، این گویش ها همچنان کاربرد دارد.

 به طور کلی می‌توان گفت آمیختگی گویش‌ها و لهجه ها در استان فارس موجب شده‌است که‌ نوع گفتار در این استان بسیار فراوان و متنوع باشد و اگر بگوییم به ازای هرشهر یا روستای موجود در این استان، نوعی گویش و لهجه‌خاص وجود دارد که در برخی موارد شباهت‌ها و در پاره‌ای موارد اختلافاتی با هم دارد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.

روستای دوسیران، عکس

اگر این تقسیم‌بندی را قدری کلی تر و بسته تر ببینیم باید گفت هر شهرستان استان فارس دارای نوعی گفتار خاص و گویشی از زبان فارسی است به طوری که مثلا اصطلاحاتی که‌ در شهرستان جهرم ‌و روستاهای آن در جنوب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد با واژه‌ها و اصطلاحاتی که در شهرستان کازرون و روستاهای آن در غرب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد، متفاوت است.

روستای دوسیران، عکس

در برخی از مناطق استان فارس گویش‌های خاص آن قدر توسعه یافته و غنی شده است که‌ به‌ اعتقاد اهالی این مناطق باید نوع گویش آنان را زبانی دیگر نامید، این موضوع در بخش کوهمره نودان و روستای دوسیران، در غرب استان فارس به وضوح قابل رؤیت است. به طوری که بسیاری از صاحبنظران، گویش دوسیرانی را زبانی مستقل از زبان فارسی می دانند که دارای دستور زبان ویژه است.

روستای دوسیران، عکس

در عین حال کلمات و واژه‌های این نوع زبان‌ها که در شهرستان‌هایی مانند خنج و کازرون نیز در بین مردم رواج دارد بسیار شبیه به واژگان فارسی است و یک فرد فارسی زبان اگر چه نتواند به این زبان گفت و گو کند اما در مقابل فردی که به آن سخن می‌گوید می‌تواند مفاهیم کلی را دریابد.

روستای دوسیران، عکس

برخی از اهالی مناطق استان فارس از جمله روستاهایی در منطقۀ کوهمره نودان، واژهایی در گفتار و نوشتارهای خود به کار می‌برند که واژه‌های اصیل زبان پهلوی و زبان ایران باستان است و نیاکان ما افزون بر دو هزار و پانصد سال قبل این واژه‌ها را در گفت و گوهای خود به کار برده اند.

روستای دوسیران، عکس

 اگر چه ورود اقوام مختلف با مذهب و زبان های متفاوت تغییراتی در گویش بومیان و برخی لغات ایجاد کرده است اما به دلیل شرایط طبیعی و اقلیمی خاص دوسیران، بسیاری از واژگان اصیل پارسی ساختار اولیه خود را حفظ کرده و برخی کلمات نیز هنوز به همان شیوه اصلی خود تلفظ می شود.
محدود شدن کوهمره دوسیران در بین رشته کوههای بلند زاگرس، باعث شده است این منطقه در یک قرنطینه طبیعی قرار گیرد و به رغم تبادلات فرهنگی، ساختار فرهنگ و زبان، دست نخورده باقی بماند.

روستای دوسیران، عکس

زبان فارسی، زبان اصلی مردم دوسیران در همه ادوار تاریخی بوده است که امروز نیز با تغییراتی اندک، دراین خطه رایج است.

روستای دوسیران، عکس

در منطقه کوهمره، گویش ویژه کوهمره ای وجود دارد و بیشتر اهالی، با این گویش که برخی از ویژگی های باستانی راداراست، سخن می گویند. اهالی کوهمره را نمی توان لر دانست، زیرا اولاً گویش آنان لری نیست و ثانیاً عضویت یا پیوستگی نژادی با شهرستان های لر نشین مانند ممسنی و لرستان ندارند. بنا به دلایل متقن تاریخی و اسناد مستدل و مکتوب و اشارات برخی از زبان شناسان داخلی و خارجی، بی گمان گویش کوهمره ای، ادامه گویش ایرانیان باستان بویژه زبان ساسانیان است. پس بجاست که گویش آنان را با نام واقعی آن، کوهمره ای دوسیرانی بنامیم.

روستای دوسیران، عکس

سکندرامان الهی در کتاب قوم لر، به این نکته اشاره نموده است که برخی از طوایف کوهمره، از زمان های باستان دراین منطقه، سکونت داشته اند. گویش آنان، برخی از ویژگی های باستانی را حفظ کرده است.

کاوه بیات در کتاب شورش عشایر، از گویش کوهمره ای، به نام گویشی از گویش های تاتی نام برده است.

روستای دوسیران، عکس


در گویش‌ دوسیرانی واژه‌های فارسی باستان، اوستایی و پهلوی دیده می‌شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم رایج است.


گویش دوسیرانی از قدیمی‌ترین گویشهای استان فارس است که به وضوح صرف و نحو دستور زبان پهلوی ساسانی هنوز در آن استعمال می‌شود.

 ویژگی‌های دستوری

برای ساختن فعل جعلی بعد از بن مضارع شناسه (ی) به کار می‌رود که بازمانده ist زبان پهلوی ساسانی است .
ترسید؛ ترسی tersi  
که در زبان پهلوی ترسِست (tarsist) بوده است.

صرف فعل گذشتۀ خوردن در گویش دوسیرانی:
 
ماضی ساده:
من ؛ ام خه  om-kha

تو ؛ اُت  خه  ot-kha

او؛ اُش خه  osh-kha

ما ؛ا ُمو خه    omoo-kha

شما ؛ اتو خه   otoo-kha

آنها؛ اشو خه  
oshoo-kha

 

روستای دوسیران، عکس

ماضی استمراری:

ام می خه

ات می خه

اش می خه

امو می خه

اتو می خه

اشو می خه

 
ماضی نقلی:

ام خرده

ات خرده

اش خرده

امو خرده

اتو خرده

اشو خرده

 
روستای دوسیران، عکس
 
ماضی بعید:

ام خردسا

ات خردسا

اش خردسا

امو خردسا

اتو خردسا

اشو خردسا

 
ماضی ابعد:

ام می خرده بدسا

ات می خرده بدسا

اش می خرده بدسا

امو می خرده بدسا

اتو می خرده بدسا

اشو می خرده بدسا

 
حال ساده:

می خورم

می خوره

می خه

می خوروم

می خوری

می خورین

 
روستای دوسیران، عکس
 
 
آینده:

ام ما بخورم

ات ما بخوره

اش ما بخه

امو ما بخوروم

اتو ما بخوری

اشو ما بخورین

امر:

بخه

 
نهی:

مخه

 
حرف «ب» که در آخر کلمات چند حرفی فارسی بعد از «الف» بیاید و ساکن باشد در گویش دوسیرانی بدل به «واو» می‌شود.

خواب؛ خو xow

آفتاب؛ افتو aftow

دوشاب؛ دوشو doshow

 
 
کلمات دو حرفی که حرف آخر آنها «ب» است به «واو» تبدیل می‌شود.

شب؛ شو sow

آب؛ او ow

 

 

تلفظ a در آخر واژه‌ها به جای h صامت در اصل پسوند ag فارسی میانه بوده که g افتاده و a هنوز تلفظ می‌شود. به عنوان مثال:

خانه را خانگ xana می‌گفته‌اند.


علامت استمرار

برای ساختن فعل زمان حال به جای علامت استمرار «دارد» پیشوند هی hey یا اسی asey به کار می‌رود.

دارد می‌نویسد؛ هی می‌نویسد asey/hey minevise

 
 
منفی کردن افعال

برای منفی کردن افعال، حرف نفی نه را قبل از اسم یا صفت می‌آورند و فعل معین حذف می‌شود.

من بلد نیستم؛ مه نه بلدم   mo na baladam

باید توجه داشت این نه که برای منفی کردن به کار می‌رود فقط جلو افعال معین (است و هست) قرار می‌گیرد.

حرف «را» که نشانه مفعول بی واسطه (مستقیم) است در گویش بوشهری وجود ندارد و به جای «را» کو به کار می‌رود.

کتاب را بده؛ کتابکو هاده   ketaba kue hade

دفتر را بیاور؛ دفترکو اسبا   daftara kue osba


علامت جمع

در گویش دوسیرانی بجای علامت جمع که «ها» است، ال « al» مورد استفاده قرار می‌گیرد.

کتاب‌ها؛ کتابل ketabal
درخت‌ها؛ درختال deraytal

اکثر واوها به ای «I» تبدیل می‌شود.
بود؛ بید bid
دود؛ دید did
 
در لهجه دوسیرانی هنگام صحبت کردن واژه‌ها و اسامی را معمولا خلاصه می‌کنند و برای خلاصه شدن کلام همیشه چند حرف آن افتاده و مختصر می‌شود.

مثال:

عبدالرحیم = احری

ارغوان= اغو

سلطنت= سلی

قدرت اله = قرو (قری)


در گویش دوسیرانی «ن»های آخر کلمات ادا نمی‌شود. مثلا به نان «نو» می‌گویند.
نان؛ نو nu

دوسیران؛ دوسورو Dosorou

کازرون؛ کوزری Kowzeri

در گویش دوسیرانی همچنین جلو افعال یک «ها» یا«وا»   اضافه می‌شود.
بکن: واکن   vakan
بده؛ هاده hade    

 

 برخی از واژگان اوستایی، باستانی و پهلوی ساسانی در گویش دوسیرانی:

 اشکهل    Eshkahl    یعنی: صدای برخورد موجود زنده با کوه یا سنگ

ا گا اندن    Aga-andan   یعنی: آمادۀ شخم زدن، سفت شدن گل باران یا آب خورده

اور    Awr   یعنی: ابر

ایناق    Eynagh    یعنی: سرحال، باشکوه،

باهنده    Bahondah   یعنی: پرنده

برم    Borm   یعنی: ابرو

برهدن    Borhedan  یعنی: بریدن، از نفس افتادن

بلی بلی    Belibeli  یعنی: سوسو کردن نور

بشکدن    Boshkedan  یعنی: عاشق شدن

بو سمارک    Boosomarak  یعنی: بوی چیزهایی مثل گوشت و تخم مرغ و...

بونه    Boonah  یعنی: دکه، جایگاه

پره   Pera  یعنی: دوک

پریزه    Periza  یعنی: بقچه ای که در آن چیزهایی مثل داروهای محلی نگهداری می شود.

تاپندن    Tapondan  یعنی: حمله کردن

ترزندن    Terzondan  یعنی: سوزاندن مو

تلندن    Tolondan  یعنی: سوراخ کردن

تلواسه    Talwasah  یعنی: نگرانی، دلهره

تمبرک    Tambarak  یعنی: مسخره، طنز

تنخا    Tankha  یعنی: چارپا

پشک    Peshk  یعنی: پخش شده

پتور    Patoor  یعنی: پخش شده

پرماسندن    Pormasondan  یعنی: خرد کردن نان تیری و ...

پس    Poss  یعنی: پسر

پودون    Powdoon  یعنی: روال عادی

پهکدن    Pahkedan  یعنی: ترسیدن

جمبازه    Jambazah  یعنی: بالا و پایین پریدن

جمندن    Jomondan  یعنی: پرت کردن

جو    Joo  یعنی: جدول

جیزما    Jizma یعنی: زجر

چرندن    Charrondan  یعنی: چلاندن

چرز    Charaz  یعنی: خوردن تخمه و سایر آجیل ها

چهسدن    Chahsadan  یعنی: نشستن

چیل    Chil  یعنی: لب

خاشت وا کندن    Khasht-vakandan  یعنی: نشخوار کردن

خپاخپ    Khepakhep  یعنی: ناگهانی

خرندن    Khorrondan  یعنی: حمله کردن، شبیخون زدن

دالنجه    Dalenja  یعنی: گلاویز شدن

ددکو    Dedakoo  یعنی: دختر

دکدن   Dakedan  یعنی: لرزیدن

دکندکا    Dakandaka  یعنی: رسوایی

دلندن    Dalondan یعنی: نشت کردن  

دهت    Doht  یعنی: دختر

دیپ    Dip  یعنی: دیو

ره    Reh  یعنی: اسهال

زرندن    Zarondan  یعنی: آرد کردن

سرسا    Saresa  یعنی: تعلل، معطل کردن

سروکو    Sarowkoo  یعنی: منت نهادن، سرزنش کردن

شوار   Showar  یعنی: دره

شوور #  کر    Shoowar# Kor  یعنی: گسترانیدن

شوم    Shoom  یعنی: شام

شو    Shoo  یعنی: شب

کاسه پشت    Kasaposht  یعنی: لاک پشت

کر    Kor  یعنی: جمع کردن، منقبض کردن

کرچندن    Korchondan  یعنی: خوردن همراه با گاز زدن

کرزندن    Karzondan  یعنی: انداختن

کرکو    Karakoo  یعنی: پسر

کرندن    Karondan  یعنی: کندن

کروزه    Korooza  یعنی: نالیدن

کریزه    Keriza  یعنی: نق زدن

کشتر    Kashotor یعنی: کوچ کردن

کل    Kol  یعنی: خشک

کلاک    Kelak  یعنی: چوبی که ته آن کج بوده و برای چیدن میوه از آن استفاده می شود.

کل کلاسنگ    Kolkolasong  یعنی: بوی نا

کلهته    Kelahta  یعنی: لاغر

کلهم    Kolahm  یعنی: تکه، قطعه

کمبال    Kombal  یعنی: چوب صاف و درازی که با آن گردو می تکانند.

کنهتر    Kenehter  یعنی: وسیله ای برای حمل هیزم که بر روی الاغ می گذارند.

کهتر    Kohtor  یعنی: ریزش سنگ از کوه

کهشور    Kohshoor  یعنی: طغیان

کهکاس    Kohkas  یعنی: قحطی

کهلندن    Kohlondan  یعنی: با عجله آمدن

گاکال    Gakal  یعنی: شخم زدن با گاو

گربز    Gorbez  یعنی: زرنگ

گرده    Gorda  یعنی: پهلو

گرنه    Gorena یعنی: معبر

گلی    Geley یعنی: گلایه

گهر    Gohr یعنی: آب از دست دادن برخی مواد

لغم    Lagham  یعنی: هوای گرگ و میش

لنج    Lonj  یعنی: لب

لوندن    Lawondan یعنی: بلعیدن 

لیوه لیوه    Livaliva  یعنی: به آرامی رفتن

مردرا    Merdara  یعنی: بکارگرفتن کارگران همراه با صرف نهار

مرزنگ    Merzeng یعنی: مژه

نزندن    Nozondan یعنی: تنظیم کردن هیزم در طناب مخصوص برای بار چارپایان

نسه    Nesa  یعنی: مغرب

نوپلخار    Navapalkhar  یعنی: ناموزون

نوتوشونه    Navatowshoona یعنی: بی قاعده و با عجله کار کردن

واپردهتن    Vapardahtan  یعنی: آماده کردن

واپهتن    Vapahtan  یعنی: جمع کردن چیزی از روی زمین

وا پهکندن    Vapahkondan  یعنی: غذای خشک خرد شده را با کف دست خوردن

وا چخدن      Vachokhedan یعنی: صدا را بر کسی بلند کردن

واخار    Vakhar  یعنی: بر هم زدن خاک برای پیدا کردن غذا توسط حیوانات و پرندگان

وا خردن    Vakhardan  یعنی: نوشیدن

وارچدن    Varochedan  یعنی: یعنی: تکیدن، لاغر شدن

وا کروزدن    Vakoroozedan    یعنی: نحیف و لاغر شدن

وا کلاچندن    Vakolachondan  یعنی: استخوان و امثالهم با دندان خوردن

وا کوندن    Vakavondan  یعنی: کاویدن، جستجو کردن

وانداز    Vandaz  یعنی: موکول شدن به زمان دیگری

ور شوردن    Varshooredan  یعنی: له شدن

ور ششتن    Varshoshtan  یعنی: زدن

ور فراهدن    Varferahedan  یعنی: از خواب پریدن

ور ماسدن    Varmasedan یعنی: خشک شدن

ورنگفتن    Varangoftan  یعنی: بر حسب تصادف، بندرت

وورو    Vowroo  یعنی: فکر و خیال

ووکو    Vowkoo  یعنی: عود کردن

هپرون    Haparoon  یعنی: حمله کردن و گرفتن

هرچنه    Harachenah یعنی: ناودان

همبار    Hombar  یعنی: آرام، یواشکی

هوتون هوتون    Howtoon howtoon  یعنی: بسیار نادر، بندرت

هیمه    Hima  یعنی: هیزم

هیوا = هیبا    Hiva  یعنی: نزد

انتهای پیام/ج

,

, , ,

گویش‌های زبان فارسی بخشی از میراث ماندگار فارسی به شمار می‌آید که در مناطق مختلف استان فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد و به رغم آنکه در گذر تاریخ دستخوش تغییرات گسترده قرارگرفته اما در برخی از مناطق، این گویش ها همچنان کاربرد دارد.

, گویش‌های زبان فارسی بخشی از میراث ماندگار فارسی به شمار می‌آید که در مناطق مختلف استان فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد و به رغم آنکه در گذر تاریخ دستخوش تغییرات گسترده قرارگرفته اما در برخی از مناطق، این گویش ها همچنان کاربرد دارد. ,

, , ,

 به طور کلی می‌توان گفت آمیختگی گویش‌ها و لهجه ها در استان فارس موجب شده‌است که‌ نوع گفتار در این استان بسیار فراوان و متنوع باشد و اگر بگوییم به ازای هرشهر یا روستای موجود در این استان، نوعی گویش و لهجه‌خاص وجود دارد که در برخی موارد شباهت‌ها و در پاره‌ای موارد اختلافاتی با هم دارد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.

,  به طور کلی می‌توان گفت آمیختگی گویش‌ها و لهجه ها در استان فارس موجب شده‌است که‌ نوع گفتار در این استان بسیار فراوان و متنوع باشد و اگر بگوییم به ازای هرشهر یا روستای موجود در این استان، نوعی گویش و لهجه‌خاص وجود دارد که در برخی موارد شباهت‌ها و در پاره‌ای موارد اختلافاتی با هم دارد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. ,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,

اگر این تقسیم‌بندی را قدری کلی تر و بسته تر ببینیم باید گفت هر شهرستان استان فارس دارای نوعی گفتار خاص و گویشی از زبان فارسی است به طوری که مثلا اصطلاحاتی که‌ در شهرستان جهرم ‌و روستاهای آن در جنوب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد با واژه‌ها و اصطلاحاتی که در شهرستان کازرون و روستاهای آن در غرب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد، متفاوت است.

, اگر این تقسیم‌بندی را قدری کلی تر و بسته تر ببینیم باید گفت هر شهرستان استان فارس دارای نوعی گفتار خاص و گویشی از زبان فارسی است به طوری که مثلا اصطلاحاتی که‌ در شهرستان جهرم ‌و روستاهای آن در جنوب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد با واژه‌ها و اصطلاحاتی که در شهرستان کازرون و روستاهای آن در غرب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد، متفاوت است. ,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,

در برخی از مناطق استان فارس گویش‌های خاص آن قدر توسعه یافته و غنی شده است که‌ به‌ اعتقاد اهالی این مناطق باید نوع گویش آنان را زبانی دیگر نامید، این موضوع در بخش کوهمره نودان و روستای دوسیران، در غرب استان فارس به وضوح قابل رؤیت است. به طوری که بسیاری از صاحبنظران، گویش دوسیرانی را زبانی مستقل از زبان فارسی می دانند که دارای دستور زبان ویژه است.

, در برخی از مناطق استان فارس گویش‌های خاص آن قدر توسعه یافته و غنی شده است که‌ به‌ اعتقاد اهالی این مناطق باید نوع گویش آنان را زبانی دیگر نامید، این موضوع در بخش کوهمره نودان و روستای دوسیران، در غرب استان فارس به وضوح قابل رؤیت است. به طوری که بسیاری از صاحبنظران، گویش دوسیرانی را زبانی مستقل از زبان فارسی می دانند که دارای دستور زبان ویژه است. ,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,

در عین حال کلمات و واژه‌های این نوع زبان‌ها که در شهرستان‌هایی مانند خنج و کازرون نیز در بین مردم رواج دارد بسیار شبیه به واژگان فارسی است و یک فرد فارسی زبان اگر چه نتواند به این زبان گفت و گو کند اما در مقابل فردی که به آن سخن می‌گوید می‌تواند مفاهیم کلی را دریابد.

, در عین حال کلمات و واژه‌های این نوع زبان‌ها که در شهرستان‌هایی مانند خنج و کازرون نیز در بین مردم رواج دارد بسیار شبیه به واژگان فارسی است و یک فرد فارسی زبان اگر چه نتواند به این زبان گفت و گو کند اما در مقابل فردی که به آن سخن می‌گوید می‌تواند مفاهیم کلی را دریابد. ,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,

برخی از اهالی مناطق استان فارس از جمله روستاهایی در منطقۀ کوهمره نودان، واژهایی در گفتار و نوشتارهای خود به کار می‌برند که واژه‌های اصیل زبان پهلوی و زبان ایران باستان است و نیاکان ما افزون بر دو هزار و پانصد سال قبل این واژه‌ها را در گفت و گوهای خود به کار برده اند.

, برخی از اهالی مناطق استان فارس از جمله روستاهایی در منطقۀ کوهمره نودان، واژهایی در گفتار و نوشتارهای خود به کار می‌برند که واژه‌های اصیل زبان پهلوی و زبان ایران باستان است و نیاکان ما افزون بر دو هزار و پانصد سال قبل این واژه‌ها را در گفت و گوهای خود به کار برده اند.,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,

 اگر چه ورود اقوام مختلف با مذهب و زبان های متفاوت تغییراتی در گویش بومیان و برخی لغات ایجاد کرده است اما به دلیل شرایط طبیعی و اقلیمی خاص دوسیران، بسیاری از واژگان اصیل پارسی ساختار اولیه خود را حفظ کرده و برخی کلمات نیز هنوز به همان شیوه اصلی خود تلفظ می شود.
محدود شدن کوهمره دوسیران در بین رشته کوههای بلند زاگرس، باعث شده است این منطقه در یک قرنطینه طبیعی قرار گیرد و به رغم تبادلات فرهنگی، ساختار فرهنگ و زبان، دست نخورده باقی بماند.

,  اگر چه ورود اقوام مختلف با مذهب و زبان های متفاوت تغییراتی در گویش بومیان و برخی لغات ایجاد کرده است اما به دلیل شرایط طبیعی و اقلیمی خاص دوسیران، بسیاری از واژگان اصیل پارسی ساختار اولیه خود را حفظ کرده و برخی کلمات نیز هنوز به همان شیوه اصلی خود تلفظ می شود.
محدود شدن کوهمره دوسیران در بین رشته کوههای بلند زاگرس، باعث شده است این منطقه در یک قرنطینه طبیعی قرار گیرد و به رغم تبادلات فرهنگی، ساختار فرهنگ و زبان، دست نخورده باقی بماند.
,
,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس, زبان فارسی، زبان اصلی مردم دوسیران در همه ادوار تاریخی بوده است که امروز نیز با تغییراتی اندک، دراین خطه رایج است.,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,

در منطقه کوهمره، گویش ویژه کوهمره ای وجود دارد و بیشتر اهالی، با این گویش که برخی از ویژگی های باستانی راداراست، سخن می گویند. اهالی کوهمره را نمی توان لر دانست، زیرا اولاً گویش آنان لری نیست و ثانیاً عضویت یا پیوستگی نژادی با شهرستان های لر نشین مانند ممسنی و لرستان ندارند. بنا به دلایل متقن تاریخی و اسناد مستدل و مکتوب و اشارات برخی از زبان شناسان داخلی و خارجی، بی گمان گویش کوهمره ای، ادامه گویش ایرانیان باستان بویژه زبان ساسانیان است. پس بجاست که گویش آنان را با نام واقعی آن، کوهمره ای دوسیرانی بنامیم.

, در منطقه کوهمره، گویش ویژه کوهمره ای وجود دارد و بیشتر اهالی، با این گویش که برخی از ویژگی های باستانی راداراست، سخن می گویند. اهالی کوهمره را نمی توان لر دانست، زیرا اولاً گویش آنان لری نیست و ثانیاً عضویت یا پیوستگی نژادی با شهرستان های لر نشین مانند ممسنی و لرستان ندارند. بنا به دلایل متقن تاریخی و اسناد مستدل و مکتوب و اشارات برخی از زبان شناسان داخلی و خارجی، بی گمان گویش کوهمره ای، ادامه گویش ایرانیان باستان بویژه زبان ساسانیان است. پس بجاست که گویش آنان را با نام واقعی آن، کوهمره ای دوسیرانی بنامیم.,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,

سکندرامان الهی در کتاب قوم لر، به این نکته اشاره نموده است که برخی از طوایف کوهمره، از زمان های باستان دراین منطقه، سکونت داشته اند. گویش آنان، برخی از ویژگی های باستانی را حفظ کرده است.

, سکندرامان الهی در کتاب قوم لر، به این نکته اشاره نموده است که برخی از طوایف کوهمره، از زمان های باستان دراین منطقه، سکونت داشته اند. گویش آنان، برخی از ویژگی های باستانی را حفظ کرده است.,

کاوه بیات در کتاب شورش عشایر، از گویش کوهمره ای، به نام گویشی از گویش های تاتی نام برده است.

, کاوه بیات در کتاب شورش عشایر، از گویش کوهمره ای، به نام گویشی از گویش های تاتی نام برده است.,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,


در گویش‌ دوسیرانی واژه‌های فارسی باستان، اوستایی و پهلوی دیده می‌شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم رایج است.

,
, در گویش‌ دوسیرانی واژه‌های فارسی باستان، اوستایی و پهلوی دیده می‌شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم رایج است.,


گویش دوسیرانی از قدیمی‌ترین گویشهای استان فارس است که به وضوح صرف و نحو دستور زبان پهلوی ساسانی هنوز در آن استعمال می‌شود.

,
, گویش دوسیرانی از قدیمی‌ترین گویشهای استان فارس است که به وضوح صرف و نحو دستور زبان پهلوی ساسانی هنوز در آن استعمال می‌شود.,
 ویژگی‌های دستوری

برای ساختن فعل جعلی بعد از بن مضارع شناسه (ی) به کار می‌رود که بازمانده ist زبان پهلوی ساسانی است .
ترسید؛ ترسی tersi  
که در زبان پهلوی ترسِست (tarsist) بوده است.

صرف فعل گذشتۀ خوردن در گویش دوسیرانی:
,  ویژگی‌های دستوری

برای ساختن فعل جعلی بعد از بن مضارع شناسه (ی) به کار می‌رود که بازمانده ist زبان پهلوی ساسانی است .
ترسید؛ ترسی tersi  
که در زبان پهلوی ترسِست (tarsist) بوده است.

صرف فعل گذشتۀ خوردن در گویش دوسیرانی:
, ویژگی‌های دستوری,
,
,
,
,
,
, صرف فعل گذشتۀ خوردن در گویش دوسیرانی:,
 
,
ماضی ساده:
من ؛ ام خه  om-kha

تو ؛ اُت  خه  ot-kha

او؛ اُش خه  osh-kha

ما ؛ا ُمو خه    omoo-kha

شما ؛ اتو خه   otoo-kha

آنها؛ اشو خه  
oshoo-kha
, ماضی ساده:
من ؛ ام خه  om-kha

تو ؛ اُت  خه  ot-kha

او؛ اُش خه  osh-kha

ما ؛ا ُمو خه    omoo-kha

شما ؛ اتو خه   otoo-kha

آنها؛ اشو خه  
, ماضی ساده:,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
, oshoo-kha,

 

,

روستای دوسیران، عکس

, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس, ماضی استمراری:, ماضی استمراری:,

ام می خه

, ام می خه,

ات می خه

, ات می خه,

اش می خه

, اش می خه,

امو می خه

, امو می خه,

اتو می خه

, اتو می خه,

اشو می خه

, اشو می خه,
 
,  ,
ماضی نقلی:
, ماضی نقلی:, ماضی نقلی:,

ام خرده

, ام خرده,

ات خرده

, ات خرده,

اش خرده

, اش خرده,

امو خرده

, امو خرده,

اتو خرده

, اتو خرده,

اشو خرده

, اشو خرده,
 
,
روستای دوسیران، عکس
, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,
 
,
ماضی بعید:
, ماضی بعید:, ماضی بعید:,

ام خردسا

, ام خردسا,

ات خردسا

, ات خردسا,

اش خردسا

, اش خردسا,

امو خردسا

, امو خردسا,

اتو خردسا

, اتو خردسا,

اشو خردسا

, اشو خردسا,
 
,
ماضی ابعد:
, ماضی ابعد:, ماضی ابعد:,

ام می خرده بدسا

, ام می خرده بدسا,

ات می خرده بدسا

, ات می خرده بدسا,

اش می خرده بدسا

, اش می خرده بدسا,

امو می خرده بدسا

, امو می خرده بدسا,

اتو می خرده بدسا

, اتو می خرده بدسا,

اشو می خرده بدسا

, اشو می خرده بدسا,
 
,
حال ساده:
, حال ساده:, حال ساده:,

می خورم

, می خورم,

می خوره

, می خوره,

می خه

, می خه,

می خوروم

, می خوروم,

می خوری

, می خوری,

می خورین

, می خورین,
 
,
روستای دوسیران، عکس
, روستای دوسیران، عکس, روستای دوسیران، عکس,
 
,
 
,
آینده:
, آینده:, آینده:,

ام ما بخورم

, ام ما بخورم,

ات ما بخوره

, ات ما بخوره,

اش ما بخه

, اش ما بخه,

امو ما بخوروم

, امو ما بخوروم,

اتو ما بخوری

, اتو ما بخوری,

اشو ما بخورین

, اشو ما بخورین,

امر:

, امر: , امر: ,

بخه

, بخه,
 
,  ,  ,  ,
نهی:
, نهی:, نهی:,

مخه

, مخه,
 
,
حرف «ب» که در آخر کلمات چند حرفی فارسی بعد از «الف» بیاید و ساکن باشد در گویش دوسیرانی بدل به «واو» می‌شود.

خواب؛ خو xow

آفتاب؛ افتو aftow

دوشاب؛ دوشو doshow

 
, حرف «ب» که در آخر کلمات چند حرفی فارسی بعد از «الف» بیاید و ساکن باشد در گویش دوسیرانی بدل به «واو» می‌شود.

خواب؛ خو xow

آفتاب؛ افتو aftow

دوشاب؛ دوشو doshow
, حرف «ب» که در آخر کلمات چند حرفی فارسی بعد از «الف» بیاید و ساکن باشد در گویش دوسیرانی بدل به «واو» می‌شود.,
,
,
,
,
,
,
,
 
,
کلمات دو حرفی که حرف آخر آنها «ب» است به «واو» تبدیل می‌شود.

شب؛ شو sow

آب؛ او ow

 
, کلمات دو حرفی که حرف آخر آنها «ب» است به «واو» تبدیل می‌شود.

شب؛ شو sow

آب؛ او ow
, کلمات دو حرفی که حرف آخر آنها «ب» است به «واو» تبدیل می‌شود.,
,
,
,
,
,

 

,
تلفظ a در آخر واژه‌ها به جای h صامت در اصل پسوند ag فارسی میانه بوده که g افتاده و a هنوز تلفظ می‌شود. به عنوان مثال:

خانه را خانگ xana می‌گفته‌اند.


علامت استمرار

برای ساختن فعل زمان حال به جای علامت استمرار «دارد» پیشوند هی hey یا اسی asey به کار می‌رود.

دارد می‌نویسد؛ هی می‌نویسد asey/hey minevise

 
, تلفظ a در آخر واژه‌ها به جای h صامت در اصل پسوند ag فارسی میانه بوده که g افتاده و a هنوز تلفظ می‌شود. به عنوان مثال:

خانه را خانگ xana می‌گفته‌اند.


علامت استمرار

برای ساختن فعل زمان حال به جای علامت استمرار «دارد» پیشوند هی hey یا اسی asey به کار می‌رود.

دارد می‌نویسد؛ هی می‌نویسد asey/hey minevise
, تلفظ a در آخر واژه‌ها به جای h صامت در اصل پسوند ag فارسی میانه بوده که g افتاده و a هنوز تلفظ می‌شود. به عنوان مثال: ,
,
,
,
,
, علامت استمرار ,
,
,
,
,
,
 
,
منفی کردن افعال

برای منفی کردن افعال، حرف نفی نه را قبل از اسم یا صفت می‌آورند و فعل معین حذف می‌شود.

من بلد نیستم؛ مه نه بلدم   mo na baladam

باید توجه داشت این نه که برای منفی کردن به کار می‌رود فقط جلو افعال معین (است و هست) قرار می‌گیرد.

حرف «را» که نشانه مفعول بی واسطه (مستقیم) است در گویش بوشهری وجود ندارد و به جای «را» کو به کار می‌رود.

کتاب را بده؛ کتابکو هاده   ketaba kue hade

دفتر را بیاور؛ دفترکو اسبا   daftara kue osba


علامت جمع

در گویش دوسیرانی بجای علامت جمع که «ها» است، ال « al» مورد استفاده قرار می‌گیرد.

کتاب‌ها؛ کتابل ketabal
درخت‌ها؛ درختال deraytal
, منفی کردن افعال

برای منفی کردن افعال، حرف نفی نه را قبل از اسم یا صفت می‌آورند و فعل معین حذف می‌شود.

من بلد نیستم؛ مه نه بلدم   mo na baladam

باید توجه داشت این نه که برای منفی کردن به کار می‌رود فقط جلو افعال معین (است و هست) قرار می‌گیرد.

حرف «را» که نشانه مفعول بی واسطه (مستقیم) است در گویش بوشهری وجود ندارد و به جای «را» کو به کار می‌رود.

کتاب را بده؛ کتابکو هاده   ketaba kue hade

دفتر را بیاور؛ دفترکو اسبا   daftara kue osba


علامت جمع

در گویش دوسیرانی بجای علامت جمع که «ها» است، ال « al» مورد استفاده قرار می‌گیرد.

کتاب‌ها؛ کتابل ketabal
درخت‌ها؛ درختال deraytal
, منفی کردن افعال ,
,
,
,
,
,
,
,
, حرف «را» که نشانه مفعول بی واسطه (مستقیم) است در گویش بوشهری وجود ندارد و به جای «را» کو به کار می‌رود. ,
,
,
,
,
,
,
, علامت جمع,
,
,
,
,
,

اکثر واوها به ای «I» تبدیل می‌شود.
بود؛ بید bid
دود؛ دید did
,
, اکثر واوها به ای «I» تبدیل می‌شود.
بود؛ بید bid
دود؛ دید did
, اکثر واوها به ای «I» تبدیل می‌شود. ,
,
,
 
,
در لهجه دوسیرانی هنگام صحبت کردن واژه‌ها و اسامی را معمولا خلاصه می‌کنند و برای خلاصه شدن کلام همیشه چند حرف آن افتاده و مختصر می‌شود.
, در لهجه دوسیرانی هنگام صحبت کردن واژه‌ها و اسامی را معمولا خلاصه می‌کنند و برای خلاصه شدن کلام همیشه چند حرف آن افتاده و مختصر می‌شود. , در لهجه دوسیرانی هنگام صحبت کردن واژه‌ها و اسامی را معمولا خلاصه می‌کنند و برای خلاصه شدن کلام همیشه چند حرف آن افتاده و مختصر می‌شود. ,

مثال:

, مثال:,

عبدالرحیم = احری

, عبدالرحیم = احری,

ارغوان= اغو

, ارغوان= اغو,

سلطنت= سلی

, سلطنت= سلی,

قدرت اله = قرو (قری)

, قدرت اله = قرو (قری),


در گویش دوسیرانی «ن»های آخر کلمات ادا نمی‌شود. مثلا به نان «نو» می‌گویند.
نان؛ نو nu

,
, در گویش دوسیرانی «ن»های آخر کلمات ادا نمی‌شود. مثلا به نان «نو» می‌گویند.
نان؛ نو nu
, در گویش دوسیرانی «ن»های آخر کلمات ادا نمی‌شود. مثلا به نان «نو» می‌گویند.
نان؛ نو nu
,
,

دوسیران؛ دوسورو Dosorou

, دوسیران؛ دوسورو Dosorou ,

کازرون؛ کوزری Kowzeri

در گویش دوسیرانی همچنین جلو افعال یک «ها» یا«وا»   اضافه می‌شود.
بکن: واکن   vakan
بده؛ هاده hade    

, کازرون؛ کوزری Kowzeri

در گویش دوسیرانی همچنین جلو افعال یک «ها» یا«وا»   اضافه می‌شود.
بکن: واکن   vakan
بده؛ هاده hade    
,
,
, در گویش دوسیرانی همچنین جلو افعال یک «ها» یا«وا»   اضافه می‌شود.,
,
,

 

,  ,

 برخی از واژگان اوستایی، باستانی و پهلوی ساسانی در گویش دوسیرانی:

,  برخی از واژگان اوستایی، باستانی و پهلوی ساسانی در گویش دوسیرانی:, برخی از واژگان اوستایی، باستانی و پهلوی ساسانی در گویش دوسیرانی:,

 اشکهل    Eshkahl    یعنی: صدای برخورد موجود زنده با کوه یا سنگ

,  اشکهل    Eshkahl    یعنی: صدای برخورد موجود زنده با کوه یا سنگ,

ا گا اندن    Aga-andan   یعنی: آمادۀ شخم زدن، سفت شدن گل باران یا آب خورده

, ا گا اندن    Aga-andan   یعنی: آمادۀ شخم زدن، سفت شدن گل باران یا آب خورده,

اور    Awr   یعنی: ابر

, اور    Awr   یعنی: ابر,

ایناق    Eynagh    یعنی: سرحال، باشکوه،

, ایناق    Eynagh    یعنی: سرحال، باشکوه،,

باهنده    Bahondah   یعنی: پرنده

, باهنده    Bahondah   یعنی: پرنده,

برم    Borm   یعنی: ابرو

, برم    Borm   یعنی: ابرو,

برهدن    Borhedan  یعنی: بریدن، از نفس افتادن

, برهدن    Borhedan  یعنی: بریدن، از نفس افتادن,

بلی بلی    Belibeli  یعنی: سوسو کردن نور

, بلی بلی    Belibeli  یعنی: سوسو کردن نور,

بشکدن    Boshkedan  یعنی: عاشق شدن

, بشکدن    Boshkedan  یعنی: عاشق شدن,

بو سمارک    Boosomarak  یعنی: بوی چیزهایی مثل گوشت و تخم مرغ و...

, بو سمارک    Boosomarak  یعنی: بوی چیزهایی مثل گوشت و تخم مرغ و... ,

بونه    Boonah  یعنی: دکه، جایگاه

, بونه    Boonah  یعنی: دکه، جایگاه,

پره   Pera  یعنی: دوک

, پره   Pera  یعنی: دوک,

پریزه    Periza  یعنی: بقچه ای که در آن چیزهایی مثل داروهای محلی نگهداری می شود.

, پریزه    Periza  یعنی: بقچه ای که در آن چیزهایی مثل داروهای محلی نگهداری می شود.,

تاپندن    Tapondan  یعنی: حمله کردن

, تاپندن    Tapondan  یعنی: حمله کردن,

ترزندن    Terzondan  یعنی: سوزاندن مو

, ترزندن    Terzondan  یعنی: سوزاندن مو,

تلندن    Tolondan  یعنی: سوراخ کردن

, تلندن    Tolondan  یعنی: سوراخ کردن,

تلواسه    Talwasah  یعنی: نگرانی، دلهره

, تلواسه    Talwasah  یعنی: نگرانی، دلهره,

تمبرک    Tambarak  یعنی: مسخره، طنز

, تمبرک    Tambarak  یعنی: مسخره، طنز,

تنخا    Tankha  یعنی: چارپا

, تنخا    Tankha  یعنی: چارپا,

پشک    Peshk  یعنی: پخش شده

, پشک    Peshk  یعنی: پخش شده,

پتور    Patoor  یعنی: پخش شده

, پتور    Patoor  یعنی: پخش شده,

پرماسندن    Pormasondan  یعنی: خرد کردن نان تیری و ...

, پرماسندن    Pormasondan  یعنی: خرد کردن نان تیری و ...,

پس    Poss  یعنی: پسر

, پس    Poss  یعنی: پسر,

پودون    Powdoon  یعنی: روال عادی

, پودون    Powdoon  یعنی: روال عادی,

پهکدن    Pahkedan  یعنی: ترسیدن

, پهکدن    Pahkedan  یعنی: ترسیدن,

جمبازه    Jambazah  یعنی: بالا و پایین پریدن

, جمبازه    Jambazah  یعنی: بالا و پایین پریدن,

جمندن    Jomondan  یعنی: پرت کردن

, جمندن    Jomondan  یعنی: پرت کردن,

جو    Joo  یعنی: جدول

, جو    Joo  یعنی: جدول,

جیزما    Jizma یعنی: زجر

, جیزما    Jizma یعنی: زجر,

چرندن    Charrondan  یعنی: چلاندن

, چرندن    Charrondan  یعنی: چلاندن,

چرز    Charaz  یعنی: خوردن تخمه و سایر آجیل ها

, چرز    Charaz  یعنی: خوردن تخمه و سایر آجیل ها,

چهسدن    Chahsadan  یعنی: نشستن

, چهسدن    Chahsadan  یعنی: نشستن,

چیل    Chil  یعنی: لب

, چیل    Chil  یعنی: لب,

خاشت وا کندن    Khasht-vakandan  یعنی: نشخوار کردن

, خاشت وا کندن    Khasht-vakandan  یعنی: نشخوار کردن,

خپاخپ    Khepakhep  یعنی: ناگهانی

, خپاخپ    Khepakhep  یعنی: ناگهانی,

خرندن    Khorrondan  یعنی: حمله کردن، شبیخون زدن

, خرندن    Khorrondan  یعنی: حمله کردن، شبیخون زدن,

دالنجه    Dalenja  یعنی: گلاویز شدن

, دالنجه    Dalenja  یعنی: گلاویز شدن,

ددکو    Dedakoo  یعنی: دختر

, ددکو    Dedakoo  یعنی: دختر,

دکدن   Dakedan  یعنی: لرزیدن

, دکدن   Dakedan  یعنی: لرزیدن,

دکندکا    Dakandaka  یعنی: رسوایی

, دکندکا    Dakandaka  یعنی: رسوایی,

دلندن    Dalondan یعنی: نشت کردن  

, دلندن    Dalondan یعنی: نشت کردن   ,

دهت    Doht  یعنی: دختر

, دهت    Doht  یعنی: دختر,

دیپ    Dip  یعنی: دیو

, دیپ    Dip  یعنی: دیو,

ره    Reh  یعنی: اسهال

, ره    Reh  یعنی: اسهال,

زرندن    Zarondan  یعنی: آرد کردن

, زرندن    Zarondan  یعنی: آرد کردن,

سرسا    Saresa  یعنی: تعلل، معطل کردن

, سرسا    Saresa  یعنی: تعلل، معطل کردن,

سروکو    Sarowkoo  یعنی: منت نهادن، سرزنش کردن

, سروکو    Sarowkoo  یعنی: منت نهادن، سرزنش کردن,

شوار   Showar  یعنی: دره

, شوار   Showar  یعنی: دره,

شوور #  کر    Shoowar# Kor  یعنی: گسترانیدن

, شوور #  کر    Shoowar# Kor  یعنی: گسترانیدن,

شوم    Shoom  یعنی: شام

, شوم    Shoom  یعنی: شام,

شو    Shoo  یعنی: شب

, شو    Shoo  یعنی: شب,

کاسه پشت    Kasaposht  یعنی: لاک پشت

, کاسه پشت    Kasaposht  یعنی: لاک پشت,

کر    Kor  یعنی: جمع کردن، منقبض کردن

, کر    Kor  یعنی: جمع کردن، منقبض کردن,

کرچندن    Korchondan  یعنی: خوردن همراه با گاز زدن

, کرچندن    Korchondan  یعنی: خوردن همراه با گاز زدن,

کرزندن    Karzondan  یعنی: انداختن

, کرزندن    Karzondan  یعنی: انداختن,

کرکو    Karakoo  یعنی: پسر

, کرکو    Karakoo  یعنی: پسر,

کرندن    Karondan  یعنی: کندن

, کرندن    Karondan  یعنی: کندن ,

کروزه    Korooza  یعنی: نالیدن

, کروزه    Korooza  یعنی: نالیدن,

کریزه    Keriza  یعنی: نق زدن

, کریزه    Keriza  یعنی: نق زدن,

کشتر    Kashotor یعنی: کوچ کردن

, کشتر    Kashotor یعنی: کوچ کردن,

کل    Kol  یعنی: خشک

, کل    Kol  یعنی: خشک,

کلاک    Kelak  یعنی: چوبی که ته آن کج بوده و برای چیدن میوه از آن استفاده می شود.

, کلاک    Kelak  یعنی: چوبی که ته آن کج بوده و برای چیدن میوه از آن استفاده می شود.,

کل کلاسنگ    Kolkolasong  یعنی: بوی نا

, کل کلاسنگ    Kolkolasong  یعنی: بوی نا,

کلهته    Kelahta  یعنی: لاغر

, کلهته    Kelahta  یعنی: لاغر,

کلهم    Kolahm  یعنی: تکه، قطعه

, کلهم    Kolahm  یعنی: تکه، قطعه,

کمبال    Kombal  یعنی: چوب صاف و درازی که با آن گردو می تکانند.

, کمبال    Kombal  یعنی: چوب صاف و درازی که با آن گردو می تکانند.,

کنهتر    Kenehter  یعنی: وسیله ای برای حمل هیزم که بر روی الاغ می گذارند.

, کنهتر    Kenehter  یعنی: وسیله ای برای حمل هیزم که بر روی الاغ می گذارند.,

کهتر    Kohtor  یعنی: ریزش سنگ از کوه

, کهتر    Kohtor  یعنی: ریزش سنگ از کوه,

کهشور    Kohshoor  یعنی: طغیان

, کهشور    Kohshoor  یعنی: طغیان ,

کهکاس    Kohkas  یعنی: قحطی

, کهکاس    Kohkas  یعنی: قحطی,

کهلندن    Kohlondan  یعنی: با عجله آمدن

, کهلندن    Kohlondan  یعنی: با عجله آمدن,

گاکال    Gakal  یعنی: شخم زدن با گاو

, گاکال    Gakal  یعنی: شخم زدن با گاو,

گربز    Gorbez  یعنی: زرنگ

, گربز    Gorbez  یعنی: زرنگ,

گرده    Gorda  یعنی: پهلو

, گرده    Gorda  یعنی: پهلو,

گرنه    Gorena یعنی: معبر

, گرنه    Gorena یعنی: معبر ,

گلی    Geley یعنی: گلایه

, گلی    Geley یعنی: گلایه ,

گهر    Gohr یعنی: آب از دست دادن برخی مواد

, گهر    Gohr یعنی: آب از دست دادن برخی مواد ,

لغم    Lagham  یعنی: هوای گرگ و میش

, لغم    Lagham  یعنی: هوای گرگ و میش,

لنج    Lonj  یعنی: لب

, لنج    Lonj  یعنی: لب,

لوندن    Lawondan یعنی: بلعیدن 

, لوندن    Lawondan یعنی: بلعیدن  ,

لیوه لیوه    Livaliva  یعنی: به آرامی رفتن

, لیوه لیوه    Livaliva  یعنی: به آرامی رفتن,

مردرا    Merdara  یعنی: بکارگرفتن کارگران همراه با صرف نهار

, مردرا    Merdara  یعنی: بکارگرفتن کارگران همراه با صرف نهار,

مرزنگ    Merzeng یعنی: مژه

, مرزنگ    Merzeng یعنی: مژه ,

نزندن    Nozondan یعنی: تنظیم کردن هیزم در طناب مخصوص برای بار چارپایان

, نزندن    Nozondan یعنی: تنظیم کردن هیزم در طناب مخصوص برای بار چارپایان ,

نسه    Nesa  یعنی: مغرب

, نسه    Nesa  یعنی: مغرب,

نوپلخار    Navapalkhar  یعنی: ناموزون

, نوپلخار    Navapalkhar  یعنی: ناموزون,

نوتوشونه    Navatowshoona یعنی: بی قاعده و با عجله کار کردن

, نوتوشونه    Navatowshoona یعنی: بی قاعده و با عجله کار کردن,

واپردهتن    Vapardahtan  یعنی: آماده کردن

, واپردهتن    Vapardahtan  یعنی: آماده کردن,

واپهتن    Vapahtan  یعنی: جمع کردن چیزی از روی زمین

, واپهتن    Vapahtan  یعنی: جمع کردن چیزی از روی زمین,

وا پهکندن    Vapahkondan  یعنی: غذای خشک خرد شده را با کف دست خوردن

, وا پهکندن    Vapahkondan  یعنی: غذای خشک خرد شده را با کف دست خوردن,

وا چخدن      Vachokhedan یعنی: صدا را بر کسی بلند کردن

, وا چخدن      Vachokhedan یعنی: صدا را بر کسی بلند کردن,

واخار    Vakhar  یعنی: بر هم زدن خاک برای پیدا کردن غذا توسط حیوانات و پرندگان

, واخار    Vakhar  یعنی: بر هم زدن خاک برای پیدا کردن غذا توسط حیوانات و پرندگان,

وا خردن    Vakhardan  یعنی: نوشیدن

, وا خردن    Vakhardan  یعنی: نوشیدن,

وارچدن    Varochedan  یعنی: یعنی: تکیدن، لاغر شدن

, وارچدن    Varochedan  یعنی: یعنی: تکیدن، لاغر شدن,

وا کروزدن    Vakoroozedan    یعنی: نحیف و لاغر شدن

, وا کروزدن    Vakoroozedan    یعنی: نحیف و لاغر شدن,

وا کلاچندن    Vakolachondan  یعنی: استخوان و امثالهم با دندان خوردن

, وا کلاچندن    Vakolachondan  یعنی: استخوان و امثالهم با دندان خوردن,

وا کوندن    Vakavondan  یعنی: کاویدن، جستجو کردن

, وا کوندن    Vakavondan  یعنی: کاویدن، جستجو کردن,

وانداز    Vandaz  یعنی: موکول شدن به زمان دیگری

, وانداز    Vandaz  یعنی: موکول شدن به زمان دیگری,

ور شوردن    Varshooredan  یعنی: له شدن

, ور شوردن    Varshooredan  یعنی: له شدن,

ور ششتن    Varshoshtan  یعنی: زدن

, ور ششتن    Varshoshtan  یعنی: زدن,

ور فراهدن    Varferahedan  یعنی: از خواب پریدن

, ور فراهدن    Varferahedan  یعنی: از خواب پریدن,

ور ماسدن    Varmasedan یعنی: خشک شدن

, ور ماسدن    Varmasedan یعنی: خشک شدن ,

ورنگفتن    Varangoftan  یعنی: بر حسب تصادف، بندرت

, ورنگفتن    Varangoftan  یعنی: بر حسب تصادف، بندرت,

وورو    Vowroo  یعنی: فکر و خیال

, وورو    Vowroo  یعنی: فکر و خیال,

ووکو    Vowkoo  یعنی: عود کردن

, ووکو    Vowkoo  یعنی: عود کردن,

هپرون    Haparoon  یعنی: حمله کردن و گرفتن

, هپرون    Haparoon  یعنی: حمله کردن و گرفتن,

هرچنه    Harachenah یعنی: ناودان

, هرچنه    Harachenah یعنی: ناودان ,

همبار    Hombar  یعنی: آرام، یواشکی

, همبار    Hombar  یعنی: آرام، یواشکی,

هوتون هوتون    Howtoon howtoon  یعنی: بسیار نادر، بندرت

, هوتون هوتون    Howtoon howtoon  یعنی: بسیار نادر، بندرت,

هیمه    Hima  یعنی: هیزم

, هیمه    Hima  یعنی: هیزم,

هیوا = هیبا    Hiva  یعنی: نزد

, هیوا = هیبا    Hiva  یعنی: نزد,

انتهای پیام/ج

, انتهای پیام/ج,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه