اخبار داغ

30 تا 35 درصد زنان آمریکایی مورد خشونت خانگی قرار می‌گیرند/ اعتیاد مهم‌ترین دلیل خشونت خانگی علیه زنان

30 تا 35 درصد زنان آمریکایی مورد خشونت خانگی قرار می‌گیرند/ اعتیاد مهم‌ترین دلیل خشونت خانگی علیه زنان
مهم‌ترین عامل بروز خشونت‌های خانگی اعتیاد به مواد مخدر مردان است؛ اعتیاد به مواد مخدر سنتی، صنعتی و حتی الکل درصد خشونت خانگی را افزایش داده و حتی باعث ضرب و شتمی منجر به مرگ می‌شود در ایران خشونت کلامی و روحی در رأس خشونت خانگی قرار دارد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، مرد جوان، مؤدب و خوش لباس است؛ به سرعت با مردی که در صندلی رو‌به‌رویی نشسته است ارتباط برقرار می‌کند. به نظر بسیار آرام است اما در دنباله نگاهش خشمی نهفته علیه زن جوانی که گوشه‌ای از راهرو روی صندلی نشسته است، دیده می‌شود، مراقب است با چه کسی صحبت می کند و چه می‌گوید!

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

ز - ح بانوی جوانی است که برای مشاوره طلاق آمده است و اصرار بر انجام گرفتن طلاق توافقی دارد. او می‌گوید: 1 سال و سه ماه از ازدواج عاشقانه ما می گذرد اما گویی از اول عشقی در میان نبود! درست یک هفته بعد از عروسی رفت و آمدم را حتی با خانواده خودش هم محدود کرد و گاهی بعد از برگشت از سر کار متوجه می‌شدم که دارد شماره‌های ثبت شده بر تلفن را چک می‌کند!!

این زن جوان ادامه می‌دهد ابتدا فکر می‌کردم این نشانه‌های عشق است اما نه اینگونه نبود او می‌خواست مرا آزار دهد و وقتی می دید که با محدودیت‌ها و سخت‌گیری‌هایش ناراحت می‌شوم نه تنها آنها را کم نمی‌کرد بلکه به شدت آن می‌افزود.

خانم ز - ح با اشاره به تکه کلامی از همسرش «زن وبال زندگی مرد است! اگر رو به او بدهی بر سرت سوار می‌شود!!) می‌گوید: به راستی این نگاه به زن برایم سخت و زجرآور است او لحظه که قصد کند مرا خوار و خفیف می‌کند اصلا در زندگی او حقی ندارم...

خشونت خانگی علیه زنان امری جهانی است که در تمام سنین، قومیت‌ها، زمینه های آموزشی، گروه‌های اقتصادی – اجتماعی و سطوح مختلف فرهنگی رخ می‌دهد و به طبقه خاصی اختصاص ندارد. همسر آزارها عمدتاً به ظاهر شهروندانی عادی هستند وقتی در محیط کار و خیابان آنها را ببینید حتی بسیار آرام و قابل احترام به نظر می‌آید؛ از آن مردهایی که لابد تحصیل کرده و با شعور هستند، آنها اتفاقاً صمیمی هم هستند! به خصوص با دوستان و همکاران همجنس خود اما در خانه چهره‌ای دیگر دارند. همسرشان بارها برای درمان زخم‌های ناشی از آزار و اذیت‌های آنها به بیمارستان رفته و مدتی واقعاً بستری بوده‌اند. بله آنها همسرشان را به شدت کتک می‌‌زنند و گاه آنقدر شدید و مدام که راهی بیمارستانشان می‌کنند.

واقعیت این است که همسر آزارها، خود انگاره ضعیف هستند و بسیار از ناکامی‌های خود را با خشونت در محیط خانه و علیه همسرانشان جبران می‌کنند. این دسته از مردان از لحاظ روانی افرادی ناامن هستند، معمولاً دوست دارند همسری داشته باشند که منفعل و مطیع باشد، کسی که به سادگی بتوانند به او زور بگویند و درهمه مشکلات خود او را مقصر قلمداد کنند، آنها سپر بلا می‌خواهند چرا که خود قادر به رو به رو شدن با مسئولیت هایشان نیستند. آنها به طور کلی زمینه نفرت از زن دارند و سعی می‌کنند این نفرت خود را از طریق آزار زنان یا تلاش برای کنتل آنهان بروز دهند آنها می‌خواهند تمام ابعاد زندگی همسر خود را به عنوان یک " زن" در سلطه داشته باشند و از طریق ایجاد آزار، ترس و تحقیر و توهین او را مجبور کنند به همه خواسته‌های آنها تن بدهد!

مرد تقریبا جا افتاده ای که خود را احمد رشتی معرفی می کند، وسط راهرو عربده می کشد و گویی به دنبال مبارز می گردد. با چشمانش منتظر است که کسی چیزی بگوید تا فریاد هایش را بلند تر کند.

او خود را نشان می دهد و می گوید: 15 سال پیش این قیافه ای نبودم! با دست به همسرش اشاره می کند و با کلماتی توهین آمیز علیه زن ادامه می دهد که این زن و خانواده اش و بعد هم بچه هایش مرا  به این روز انداختند!!

از سر و وضع او مشخص است که اعتیاد شدید دارد و به دنبال مقصری برای این بیماری خود و شکست هایی که به خاطر آن بر زندگی اش وارد کرده است. زن که مشخص است چند سالی از او کوچکتر می باشد، سکوت کرده و هیچ نمی گوید. اما پسر نوجوانش با تکان دادن سرش می گوید : از روزی که با مادرم ازدواج کرد معتاد بود و هیچ در زندگی نداشت.. مادرام تا حال به خاطر ما تحمل کرده است و دیگر نمی خواهیم کتک خوردن!! و فحش شنیدنش را ببینیم.

 همسر آزارها، زنا را متهم و گناهکار معرفی می‌کنند و با این کار آزارهای جمسی و .. خود را توجیه می کنند. در این میان زنان آزار دیده معمولاً درباره خود و همسرشان سر در گم هستند و گاهی رفته رفته باورشان می‌شود همانطور که همسران آزارگرشان می‌گویند، خطایی مرتکب شده‌اند که به موجب آن باید مجازات شوند.بسیاری از آنها به دلیل مختلف فرهنگی- اجتماعی مجبورند به شرایط تأسف‌بار خود با ترس ادامه دهند.

خشونت خانگی به معنای رفتار خشونت آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. از آنجایی که خانه اغلب محیطی است دور از چشم سایرین، محیطی که در آن تعمال میان افراد خانواده از هر جای دیگر بیشتر است و شاید به همین دلیل تماس بیشتر، فرصت برای اعمال خشونت از سوی کسانی که زمینه‌های آن را دارند بیشتر فراهم می‌شود و البته متهمان خشونت خانگی مردان هستند، و به لحاظ نقشی که زنان در محیط خانواده ایفا می کنند، این خشونت متوجه آنان می‌شود. شایان توجه اینکه این خشونت فقط شامل ضرب و شتم، آزار جسمی نیست بلکه شیوه‌های مختلف از جمله آزارهای جنسی، روانی و حتی فشارها و محدودیت‌های اقتصادی صورت می‌پذیرد.

همسر آزاری یا خشونت خانگی به نوعی پرخاشگری اشاره دارد که در روابط زوجین رخ می دهد. یکی از بهترین تعریف برای خشونت خانگی بیانگر الگویی از رفتارهای تهاجمی و اجباری شامل حملات فیزیکی، جنسی و روانی و همچنین تهدید اقتصادی است که افراد علیه شریک زندگی خود بکار می‌برند.

سازمان بهداشت جهانی از تحقیقاتش نتیجه گرفته که در هر 18 ثانیه یک زن مورد آزار قرار می‌گیرد و باردار بودن زنان هم آنها را از این خشونت مصون نمی‌دارد. از سوی دیگر خشونت خانگی امری است پنهان. متأسفانه در برخی از کشورها به دلیل نبود حمایت از قربانیان، بسیاری از این خشونت‌ها گزارش نمی‌شود. همه جای دنیا کم و بیش زنان در معرض خشونت هستند. 30 تا 35 درصد زنان آمریکایی، مورد آزار جسمی همسران خود هستند و 15 تا 25 درصد آنها هنگام بارداری مورد ضرب و شتم واقع می شوند. در هند 41 درصد خودکشی زنان در اثر آزارجسمی همسرانشان صورت می گیرد، در بنگلادش 50 درصد قتل‌ها ناشی از خشونت مردان است و در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می‌گیرند.

الهه ملاعلی کارشناس مسائل اجتماعی  در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس در تعریف خشونت خانگی علیه زنان می گوید: هرگونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر خشونت علیه زنان که بیشتر از سوی مردان صورت بگیرد و باعث بروز صدمات و آسیب‌های جسمی، جنسی و روانی و رنج و آزار و تهدید علیه آنها شود خشونت تلقی می شود .
وی در تعریف خشونت خانگی  می افزاید: یکی از ویژگی‌های اصلی خشونت خانگی علیه زنان، تداوم و استمرار آن از سوی مرد علیه زن است.

این کارشناس مسائل اجتماعی در توضیح انواغ خشونت می‌گوید: خشونت جسمی ( ضرب و شتم)، خشونت روانی و کلامی ( فحاشی و تحقیر زن)، خشونت جنسی ( سوء استفاده جنسی از دختران نابالغ) از مهم‌ترین گونه‌های خشونت علیه زنان است که در ایران خشونت کلامی و روانی علیه زنان در رأس خشونت‌ها قرار دارد. .

وی با اشاره به اینکه دین اسلام، دین تکریم زن و ارج دادن به نقش همسری و مادری است، می‌افزاید: همین پیشینه فرهنگی قوی باعث می‌شود در اکثر استان‌های ایران پهناور به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد کمتر شدن خشونت خانگی علیه زنان باشیم.

ملاعلی با تأکید بر اینکه میزان و انواع خشونت خانگی در استان‌های کشور تفاوت معناداری دارد، می‌افزاید: در این زمینه باید به بحث ارتقاء فرهنگ و بالا بردن مهارت‌های زندگی مشترک بین زنان و مردان مطابق با آداب و رسوم و آیین‌های هر منطقه توجه خاص شود.

وی در ادامه: مهم‌ترین عامل بروز خشونت‌های خانگی را در چند دهه اخیر اعتیاد به مواد مخدر مردان دانسته و می گوید: اعتیاد به مواد مخدر سنتی، صنعتی و حتی الکل  درصد خشونت خانگی را افزایش داده و حتی باعث ضرب و شتمی منجر به مرگ می‌شود.

این کارشناس مسائل اجتماعی عدم مهارت‌های گفت وگو، اعتیاد، ناسازگاری خانواده‌های زوجین با هم! و در نهایت تنگناهای مالی را به ویژه در یک سال اول زندگی از مهم‌ترین دلایل خشونت خانگی برشمرد.

شیوع خشونت خانگی در جهان متفاوت است بطوری که میزان آن از 10 تا 69 درصد در کل زندگی ذکر شده است. در آمریکا تقریبا سه نفر از هر 10 زن در معرض اقسام مختلف خشونت شریک زندگی شامل خشونت و تجاوز هستند که البته آمار واقعی بسیار بیشتر از این مقدار است.

امروزه کارشناسان حقوقی و مدافعانه حقوقی زنان در بسیاری از کشورها خشونت خانگی را یکی از جرم‌هایی می‌دانند که بیشتر ازهمه روی می‌دهد اما کمتر گزارش می‌شود. خشونت در روابط زناشویی بر سلامت روانی و جسمانی هر دو جنس یعنی زنان و مردان تأثیرگذار است و ممکن است پیامدهای منفی کوتاه مدت و بلند مدت برای افراد حتی زمانی که به پایان رسیده داشته باشد.

خشونت زناشویی سلامت جسمی و روانی زنان را به طریق مستقیم مانند آسیب‌دیدگی و غیر مستقیم مانند مشکلات سلامتی مزمن ناشی از استرس طولانی مدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. شواهد نشان می‌دهد زنانی که مورد آزار شریک زندگی خود قرار گرفته‌ اند نسبت به زنان آزار ندیده از سطح بالای افسردگی، اضطراب رنج می برند.

زهرا پورانی، بانوی 48 ساله‌ای که 30 سال از زندگی مشترکش با مردی 55 ساله می‌گذرد. او که اکنون در حال تحصیل در رشته تاریخ است، از مهم‌ترین دلایل موفقیت خود را همراهی و همدلی همسرش با خود می‌داند و می‌گوید: همسرم با تمام وجود برایم احترام قائل است و همین امر باعث شده است که عزت نفس و اعتماد به نفسم برای انجام امور مختلف بالا رفته و می‌توانم بگویم: مهربانی‌، احترام و عشقی که همسرم برایم به ارمغان آورده است، از مهم ترین دلایل موفقیت من در زندگی است.

وی ادامه می دهد: با این حس که همسرم همیشه تکیه گاه محکم وقابل اعتمادی برایم هست، در مسیر زندگی محکم گام برمی‌دارم.

نقطه مقابل خانم پورانی، لیلا احمدی است او که بانویی 58 ساله است و قریب 35 سال از زندگی مشترکش می‌گذرد می‌گوید: همسرم مردی بددهن و فحاش است، او همیشه در خانه عصبانی است و از زمانی که یادم می‌اید به تمام کارهای من ایراد غیرمنصفانه گرفته است.

وی  با اشاره به اینکه همسرش با وجود یک عروس و دو نوه همچنان دست از تمسخر او بر نمی‌دارد، می گوید: شوهر من به جای اینکه نام مرا صدا بزند قومیتم را مورد تمسخر قرار داده و مرا با نام قومیتم صدا می‌زند!

این بانوی میانسال در ادامه وجود دو فرزندش را تنها دلیل ادامه زندگی مشترکش می داند و می‌گوید: شوهرم هرگز دست به روی من بلند نکرده است اما تیشه ای که زبان تلخش بر روحم وارد می کند از سیلی محکم تر و ویران کننده تر است.

وی می‌گوید: با انجام کارهای دستی، هنرهای خانگی و رفت و آمد با دوستان و رسیدگی به باغچه منزل سعی می‌کنم حس دوست داشتن را در خود زنده نگه داشته و افسرده نشوم.

مطالعه سازمان بهداشت جهانی در چند کشور حاکی از این است که گزارش ها از رنج عاطفی، افکار خودکشی، اقدام به خودکشی، در میان زنان که خشونت فیزیکی و جنسی را تجربه کرده بودند نسبت به کسانی که این تجربه را نداشتند به طور قابل توجهی بالاتر بود. علاوه بر این خشونت زناشویی با سوء مصرف الکل و مواد مخدر، اختلال های خوردن و خواب، نداشتن تحرک بدنی، ضعف عزت نفس، اختلال استرس پس از سانحه، سیگار کشیدن، خودآزاری و رفتارهای جنسی پرخطر ارتباط دارد.

از عمده ترین آسیب‌های روانی واسبته به خشونت علیه زنان می توان به احساس درماندگی، تشویش، افسردگی وافکار خودکشی اشاره کرد. خشونت خانگی، مشکلی قدیمی است که در دهه های اخیر به دنبال افزایش آگاهی نسبت به بی عدالتی، خشونت علیه زنان و اثرات نفی آن بر قربانیان توجه بیشتری به آن شده است و از آنجا که اثرات منفی گسترده آن تمام اعضای خانواده و نیز جامعه را در بر می‌گیرد باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد.

واقعیت این است که خشونت در روابط بروز و ظهور می‌یابد و میان افرادی دیده می‌شود که باید نسبت به یکدیگر علاقه و محبت داشته و یکدیگر را دوست داشته باشند، در بسیاری از موارد و در چنین وضعیتی امکان قطع رابطه خشونت آمیز اصلا ممکن نیست، امری که در مورد کودکان صدق می‌کند یا قطع رابطه با مشکلات فراوان رو به رو است که این مطلب در مورد زنان صدق می‌کند.

اما تأثیر خشونت در خانواده روی اعضای ضعیف نه فقط باعث محرومیت آنان از حقوق انسانی می‌شود بلکه بر روابط اجتماعی آنها نیز تأثیر می‌گذارد و به ظهور رفتارهای نابهنجار در جامعه دامن می زند از این رو آشنایی با خشونت خانگی پیش گیری و درمان آن، یکی از اهداف مهم درمانگران و مشاوران خانواده است.

گزارش: منیره غلامی توکلی

انتهای پیام/خ

,

ز - ح بانوی جوانی است که برای مشاوره طلاق آمده است و اصرار بر انجام گرفتن طلاق توافقی دارد. او می‌گوید: 1 سال و سه ماه از ازدواج عاشقانه ما می گذرد اما گویی از اول عشقی در میان نبود! درست یک هفته بعد از عروسی رفت و آمدم را حتی با خانواده خودش هم محدود کرد و گاهی بعد از برگشت از سر کار متوجه می‌شدم که دارد شماره‌های ثبت شده بر تلفن را چک می‌کند!!

این زن جوان ادامه می‌دهد ابتدا فکر می‌کردم این نشانه‌های عشق است اما نه اینگونه نبود او می‌خواست مرا آزار دهد و وقتی می دید که با محدودیت‌ها و سخت‌گیری‌هایش ناراحت می‌شوم نه تنها آنها را کم نمی‌کرد بلکه به شدت آن می‌افزود.

خانم ز - ح با اشاره به تکه کلامی از همسرش «زن وبال زندگی مرد است! اگر رو به او بدهی بر سرت سوار می‌شود!!) می‌گوید: به راستی این نگاه به زن برایم سخت و زجرآور است او لحظه که قصد کند مرا خوار و خفیف می‌کند اصلا در زندگی او حقی ندارم...

خشونت خانگی علیه زنان امری جهانی است که در تمام سنین، قومیت‌ها، زمینه های آموزشی، گروه‌های اقتصادی – اجتماعی و سطوح مختلف فرهنگی رخ می‌دهد و به طبقه خاصی اختصاص ندارد. همسر آزارها عمدتاً به ظاهر شهروندانی عادی هستند وقتی در محیط کار و خیابان آنها را ببینید حتی بسیار آرام و قابل احترام به نظر می‌آید؛ از آن مردهایی که لابد تحصیل کرده و با شعور هستند، آنها اتفاقاً صمیمی هم هستند! به خصوص با دوستان و همکاران همجنس خود اما در خانه چهره‌ای دیگر دارند. همسرشان بارها برای درمان زخم‌های ناشی از آزار و اذیت‌های آنها به بیمارستان رفته و مدتی واقعاً بستری بوده‌اند. بله آنها همسرشان را به شدت کتک می‌‌زنند و گاه آنقدر شدید و مدام که راهی بیمارستانشان می‌کنند.

واقعیت این است که همسر آزارها، خود انگاره ضعیف هستند و بسیار از ناکامی‌های خود را با خشونت در محیط خانه و علیه همسرانشان جبران می‌کنند. این دسته از مردان از لحاظ روانی افرادی ناامن هستند، معمولاً دوست دارند همسری داشته باشند که منفعل و مطیع باشد، کسی که به سادگی بتوانند به او زور بگویند و درهمه مشکلات خود او را مقصر قلمداد کنند، آنها سپر بلا می‌خواهند چرا که خود قادر به رو به رو شدن با مسئولیت هایشان نیستند. آنها به طور کلی زمینه نفرت از زن دارند و سعی می‌کنند این نفرت خود را از طریق آزار زنان یا تلاش برای کنتل آنهان بروز دهند آنها می‌خواهند تمام ابعاد زندگی همسر خود را به عنوان یک " زن" در سلطه داشته باشند و از طریق ایجاد آزار، ترس و تحقیر و توهین او را مجبور کنند به همه خواسته‌های آنها تن بدهد!

مرد تقریبا جا افتاده ای که خود را احمد رشتی معرفی می کند، وسط راهرو عربده می کشد و گویی به دنبال مبارز می گردد. با چشمانش منتظر است که کسی چیزی بگوید تا فریاد هایش را بلند تر کند.

او خود را نشان می دهد و می گوید: 15 سال پیش این قیافه ای نبودم! با دست به همسرش اشاره می کند و با کلماتی توهین آمیز علیه زن ادامه می دهد که این زن و خانواده اش و بعد هم بچه هایش مرا  به این روز انداختند!!

از سر و وضع او مشخص است که اعتیاد شدید دارد و به دنبال مقصری برای این بیماری خود و شکست هایی که به خاطر آن بر زندگی اش وارد کرده است. زن که مشخص است چند سالی از او کوچکتر می باشد، سکوت کرده و هیچ نمی گوید. اما پسر نوجوانش با تکان دادن سرش می گوید : از روزی که با مادرم ازدواج کرد معتاد بود و هیچ در زندگی نداشت.. مادرام تا حال به خاطر ما تحمل کرده است و دیگر نمی خواهیم کتک خوردن!! و فحش شنیدنش را ببینیم.

 همسر آزارها، زنا را متهم و گناهکار معرفی می‌کنند و با این کار آزارهای جمسی و .. خود را توجیه می کنند. در این میان زنان آزار دیده معمولاً درباره خود و همسرشان سر در گم هستند و گاهی رفته رفته باورشان می‌شود همانطور که همسران آزارگرشان می‌گویند، خطایی مرتکب شده‌اند که به موجب آن باید مجازات شوند.بسیاری از آنها به دلیل مختلف فرهنگی- اجتماعی مجبورند به شرایط تأسف‌بار خود با ترس ادامه دهند.

خشونت خانگی به معنای رفتار خشونت آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. از آنجایی که خانه اغلب محیطی است دور از چشم سایرین، محیطی که در آن تعمال میان افراد خانواده از هر جای دیگر بیشتر است و شاید به همین دلیل تماس بیشتر، فرصت برای اعمال خشونت از سوی کسانی که زمینه‌های آن را دارند بیشتر فراهم می‌شود و البته متهمان خشونت خانگی مردان هستند، و به لحاظ نقشی که زنان در محیط خانواده ایفا می کنند، این خشونت متوجه آنان می‌شود. شایان توجه اینکه این خشونت فقط شامل ضرب و شتم، آزار جسمی نیست بلکه شیوه‌های مختلف از جمله آزارهای جنسی، روانی و حتی فشارها و محدودیت‌های اقتصادی صورت می‌پذیرد.

همسر آزاری یا خشونت خانگی به نوعی پرخاشگری اشاره دارد که در روابط زوجین رخ می دهد. یکی از بهترین تعریف برای خشونت خانگی بیانگر الگویی از رفتارهای تهاجمی و اجباری شامل حملات فیزیکی، جنسی و روانی و همچنین تهدید اقتصادی است که افراد علیه شریک زندگی خود بکار می‌برند.

سازمان بهداشت جهانی از تحقیقاتش نتیجه گرفته که در هر 18 ثانیه یک زن مورد آزار قرار می‌گیرد و باردار بودن زنان هم آنها را از این خشونت مصون نمی‌دارد. از سوی دیگر خشونت خانگی امری است پنهان. متأسفانه در برخی از کشورها به دلیل نبود حمایت از قربانیان، بسیاری از این خشونت‌ها گزارش نمی‌شود. همه جای دنیا کم و بیش زنان در معرض خشونت هستند. 30 تا 35 درصد زنان آمریکایی، مورد آزار جسمی همسران خود هستند و 15 تا 25 درصد آنها هنگام بارداری مورد ضرب و شتم واقع می شوند. در هند 41 درصد خودکشی زنان در اثر آزارجسمی همسرانشان صورت می گیرد، در بنگلادش 50 درصد قتل‌ها ناشی از خشونت مردان است و در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می‌گیرند.

الهه ملاعلی کارشناس مسائل اجتماعی  در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس در تعریف خشونت خانگی علیه زنان می گوید: هرگونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر خشونت علیه زنان که بیشتر از سوی مردان صورت بگیرد و باعث بروز صدمات و آسیب‌های جسمی، جنسی و روانی و رنج و آزار و تهدید علیه آنها شود خشونت تلقی می شود .
وی در تعریف خشونت خانگی  می افزاید: یکی از ویژگی‌های اصلی خشونت خانگی علیه زنان، تداوم و استمرار آن از سوی مرد علیه زن است.

این کارشناس مسائل اجتماعی در توضیح انواغ خشونت می‌گوید: خشونت جسمی ( ضرب و شتم)، خشونت روانی و کلامی ( فحاشی و تحقیر زن)، خشونت جنسی ( سوء استفاده جنسی از دختران نابالغ) از مهم‌ترین گونه‌های خشونت علیه زنان است که در ایران خشونت کلامی و روانی علیه زنان در رأس خشونت‌ها قرار دارد. .

وی با اشاره به اینکه دین اسلام، دین تکریم زن و ارج دادن به نقش همسری و مادری است، می‌افزاید: همین پیشینه فرهنگی قوی باعث می‌شود در اکثر استان‌های ایران پهناور به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد کمتر شدن خشونت خانگی علیه زنان باشیم.

ملاعلی با تأکید بر اینکه میزان و انواع خشونت خانگی در استان‌های کشور تفاوت معناداری دارد، می‌افزاید: در این زمینه باید به بحث ارتقاء فرهنگ و بالا بردن مهارت‌های زندگی مشترک بین زنان و مردان مطابق با آداب و رسوم و آیین‌های هر منطقه توجه خاص شود.

وی در ادامه: مهم‌ترین عامل بروز خشونت‌های خانگی را در چند دهه اخیر اعتیاد به مواد مخدر مردان دانسته و می گوید: اعتیاد به مواد مخدر سنتی، صنعتی و حتی الکل  درصد خشونت خانگی را افزایش داده و حتی باعث ضرب و شتمی منجر به مرگ می‌شود.

این کارشناس مسائل اجتماعی عدم مهارت‌های گفت وگو، اعتیاد، ناسازگاری خانواده‌های زوجین با هم! و در نهایت تنگناهای مالی را به ویژه در یک سال اول زندگی از مهم‌ترین دلایل خشونت خانگی برشمرد.

شیوع خشونت خانگی در جهان متفاوت است بطوری که میزان آن از 10 تا 69 درصد در کل زندگی ذکر شده است. در آمریکا تقریبا سه نفر از هر 10 زن در معرض اقسام مختلف خشونت شریک زندگی شامل خشونت و تجاوز هستند که البته آمار واقعی بسیار بیشتر از این مقدار است.

امروزه کارشناسان حقوقی و مدافعانه حقوقی زنان در بسیاری از کشورها خشونت خانگی را یکی از جرم‌هایی می‌دانند که بیشتر ازهمه روی می‌دهد اما کمتر گزارش می‌شود. خشونت در روابط زناشویی بر سلامت روانی و جسمانی هر دو جنس یعنی زنان و مردان تأثیرگذار است و ممکن است پیامدهای منفی کوتاه مدت و بلند مدت برای افراد حتی زمانی که به پایان رسیده داشته باشد.

خشونت زناشویی سلامت جسمی و روانی زنان را به طریق مستقیم مانند آسیب‌دیدگی و غیر مستقیم مانند مشکلات سلامتی مزمن ناشی از استرس طولانی مدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. شواهد نشان می‌دهد زنانی که مورد آزار شریک زندگی خود قرار گرفته‌ اند نسبت به زنان آزار ندیده از سطح بالای افسردگی، اضطراب رنج می برند.

زهرا پورانی، بانوی 48 ساله‌ای که 30 سال از زندگی مشترکش با مردی 55 ساله می‌گذرد. او که اکنون در حال تحصیل در رشته تاریخ است، از مهم‌ترین دلایل موفقیت خود را همراهی و همدلی همسرش با خود می‌داند و می‌گوید: همسرم با تمام وجود برایم احترام قائل است و همین امر باعث شده است که عزت نفس و اعتماد به نفسم برای انجام امور مختلف بالا رفته و می‌توانم بگویم: مهربانی‌، احترام و عشقی که همسرم برایم به ارمغان آورده است، از مهم ترین دلایل موفقیت من در زندگی است.

وی ادامه می دهد: با این حس که همسرم همیشه تکیه گاه محکم وقابل اعتمادی برایم هست، در مسیر زندگی محکم گام برمی‌دارم.

نقطه مقابل خانم پورانی، لیلا احمدی است او که بانویی 58 ساله است و قریب 35 سال از زندگی مشترکش می‌گذرد می‌گوید: همسرم مردی بددهن و فحاش است، او همیشه در خانه عصبانی است و از زمانی که یادم می‌اید به تمام کارهای من ایراد غیرمنصفانه گرفته است.

وی  با اشاره به اینکه همسرش با وجود یک عروس و دو نوه همچنان دست از تمسخر او بر نمی‌دارد، می گوید: شوهر من به جای اینکه نام مرا صدا بزند قومیتم را مورد تمسخر قرار داده و مرا با نام قومیتم صدا می‌زند!

این بانوی میانسال در ادامه وجود دو فرزندش را تنها دلیل ادامه زندگی مشترکش می داند و می‌گوید: شوهرم هرگز دست به روی من بلند نکرده است اما تیشه ای که زبان تلخش بر روحم وارد می کند از سیلی محکم تر و ویران کننده تر است.

وی می‌گوید: با انجام کارهای دستی، هنرهای خانگی و رفت و آمد با دوستان و رسیدگی به باغچه منزل سعی می‌کنم حس دوست داشتن را در خود زنده نگه داشته و افسرده نشوم.

مطالعه سازمان بهداشت جهانی در چند کشور حاکی از این است که گزارش ها از رنج عاطفی، افکار خودکشی، اقدام به خودکشی، در میان زنان که خشونت فیزیکی و جنسی را تجربه کرده بودند نسبت به کسانی که این تجربه را نداشتند به طور قابل توجهی بالاتر بود. علاوه بر این خشونت زناشویی با سوء مصرف الکل و مواد مخدر، اختلال های خوردن و خواب، نداشتن تحرک بدنی، ضعف عزت نفس، اختلال استرس پس از سانحه، سیگار کشیدن، خودآزاری و رفتارهای جنسی پرخطر ارتباط دارد.

از عمده ترین آسیب‌های روانی واسبته به خشونت علیه زنان می توان به احساس درماندگی، تشویش، افسردگی وافکار خودکشی اشاره کرد. خشونت خانگی، مشکلی قدیمی است که در دهه های اخیر به دنبال افزایش آگاهی نسبت به بی عدالتی، خشونت علیه زنان و اثرات نفی آن بر قربانیان توجه بیشتری به آن شده است و از آنجا که اثرات منفی گسترده آن تمام اعضای خانواده و نیز جامعه را در بر می‌گیرد باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد.

واقعیت این است که خشونت در روابط بروز و ظهور می‌یابد و میان افرادی دیده می‌شود که باید نسبت به یکدیگر علاقه و محبت داشته و یکدیگر را دوست داشته باشند، در بسیاری از موارد و در چنین وضعیتی امکان قطع رابطه خشونت آمیز اصلا ممکن نیست، امری که در مورد کودکان صدق می‌کند یا قطع رابطه با مشکلات فراوان رو به رو است که این مطلب در مورد زنان صدق می‌کند.

اما تأثیر خشونت در خانواده روی اعضای ضعیف نه فقط باعث محرومیت آنان از حقوق انسانی می‌شود بلکه بر روابط اجتماعی آنها نیز تأثیر می‌گذارد و به ظهور رفتارهای نابهنجار در جامعه دامن می زند از این رو آشنایی با خشونت خانگی پیش گیری و درمان آن، یکی از اهداف مهم درمانگران و مشاوران خانواده است.

گزارش: منیره غلامی توکلی

انتهای پیام/خ

,

ز - ح بانوی جوانی است که برای مشاوره طلاق آمده است و اصرار بر انجام گرفتن طلاق توافقی دارد. او می‌گوید: 1 سال و سه ماه از ازدواج عاشقانه ما می گذرد اما گویی از اول عشقی در میان نبود! درست یک هفته بعد از عروسی رفت و آمدم را حتی با خانواده خودش هم محدود کرد و گاهی بعد از برگشت از سر کار متوجه می‌شدم که دارد شماره‌های ثبت شده بر تلفن را چک می‌کند!!

این زن جوان ادامه می‌دهد ابتدا فکر می‌کردم این نشانه‌های عشق است اما نه اینگونه نبود او می‌خواست مرا آزار دهد و وقتی می دید که با محدودیت‌ها و سخت‌گیری‌هایش ناراحت می‌شوم نه تنها آنها را کم نمی‌کرد بلکه به شدت آن می‌افزود.

خانم ز - ح با اشاره به تکه کلامی از همسرش «زن وبال زندگی مرد است! اگر رو به او بدهی بر سرت سوار می‌شود!!) می‌گوید: به راستی این نگاه به زن برایم سخت و زجرآور است او لحظه که قصد کند مرا خوار و خفیف می‌کند اصلا در زندگی او حقی ندارم...

خشونت خانگی علیه زنان امری جهانی است که در تمام سنین، قومیت‌ها، زمینه های آموزشی، گروه‌های اقتصادی – اجتماعی و سطوح مختلف فرهنگی رخ می‌دهد و به طبقه خاصی اختصاص ندارد. همسر آزارها عمدتاً به ظاهر شهروندانی عادی هستند وقتی در محیط کار و خیابان آنها را ببینید حتی بسیار آرام و قابل احترام به نظر می‌آید؛ از آن مردهایی که لابد تحصیل کرده و با شعور هستند، آنها اتفاقاً صمیمی هم هستند! به خصوص با دوستان و همکاران همجنس خود اما در خانه چهره‌ای دیگر دارند. همسرشان بارها برای درمان زخم‌های ناشی از آزار و اذیت‌های آنها به بیمارستان رفته و مدتی واقعاً بستری بوده‌اند. بله آنها همسرشان را به شدت کتک می‌‌زنند و گاه آنقدر شدید و مدام که راهی بیمارستانشان می‌کنند.

واقعیت این است که همسر آزارها، خود انگاره ضعیف هستند و بسیار از ناکامی‌های خود را با خشونت در محیط خانه و علیه همسرانشان جبران می‌کنند. این دسته از مردان از لحاظ روانی افرادی ناامن هستند، معمولاً دوست دارند همسری داشته باشند که منفعل و مطیع باشد، کسی که به سادگی بتوانند به او زور بگویند و درهمه مشکلات خود او را مقصر قلمداد کنند، آنها سپر بلا می‌خواهند چرا که خود قادر به رو به رو شدن با مسئولیت هایشان نیستند. آنها به طور کلی زمینه نفرت از زن دارند و سعی می‌کنند این نفرت خود را از طریق آزار زنان یا تلاش برای کنتل آنهان بروز دهند آنها می‌خواهند تمام ابعاد زندگی همسر خود را به عنوان یک " زن" در سلطه داشته باشند و از طریق ایجاد آزار، ترس و تحقیر و توهین او را مجبور کنند به همه خواسته‌های آنها تن بدهد!

مرد تقریبا جا افتاده ای که خود را احمد رشتی معرفی می کند، وسط راهرو عربده می کشد و گویی به دنبال مبارز می گردد. با چشمانش منتظر است که کسی چیزی بگوید تا فریاد هایش را بلند تر کند.

او خود را نشان می دهد و می گوید: 15 سال پیش این قیافه ای نبودم! با دست به همسرش اشاره می کند و با کلماتی توهین آمیز علیه زن ادامه می دهد که این زن و خانواده اش و بعد هم بچه هایش مرا  به این روز انداختند!!

از سر و وضع او مشخص است که اعتیاد شدید دارد و به دنبال مقصری برای این بیماری خود و شکست هایی که به خاطر آن بر زندگی اش وارد کرده است. زن که مشخص است چند سالی از او کوچکتر می باشد، سکوت کرده و هیچ نمی گوید. اما پسر نوجوانش با تکان دادن سرش می گوید : از روزی که با مادرم ازدواج کرد معتاد بود و هیچ در زندگی نداشت.. مادرام تا حال به خاطر ما تحمل کرده است و دیگر نمی خواهیم کتک خوردن!! و فحش شنیدنش را ببینیم.

 همسر آزارها، زنا را متهم و گناهکار معرفی می‌کنند و با این کار آزارهای جمسی و .. خود را توجیه می کنند. در این میان زنان آزار دیده معمولاً درباره خود و همسرشان سر در گم هستند و گاهی رفته رفته باورشان می‌شود همانطور که همسران آزارگرشان می‌گویند، خطایی مرتکب شده‌اند که به موجب آن باید مجازات شوند.بسیاری از آنها به دلیل مختلف فرهنگی- اجتماعی مجبورند به شرایط تأسف‌بار خود با ترس ادامه دهند.

خشونت خانگی به معنای رفتار خشونت آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. از آنجایی که خانه اغلب محیطی است دور از چشم سایرین، محیطی که در آن تعمال میان افراد خانواده از هر جای دیگر بیشتر است و شاید به همین دلیل تماس بیشتر، فرصت برای اعمال خشونت از سوی کسانی که زمینه‌های آن را دارند بیشتر فراهم می‌شود و البته متهمان خشونت خانگی مردان هستند، و به لحاظ نقشی که زنان در محیط خانواده ایفا می کنند، این خشونت متوجه آنان می‌شود. شایان توجه اینکه این خشونت فقط شامل ضرب و شتم، آزار جسمی نیست بلکه شیوه‌های مختلف از جمله آزارهای جنسی، روانی و حتی فشارها و محدودیت‌های اقتصادی صورت می‌پذیرد.

همسر آزاری یا خشونت خانگی به نوعی پرخاشگری اشاره دارد که در روابط زوجین رخ می دهد. یکی از بهترین تعریف برای خشونت خانگی بیانگر الگویی از رفتارهای تهاجمی و اجباری شامل حملات فیزیکی، جنسی و روانی و همچنین تهدید اقتصادی است که افراد علیه شریک زندگی خود بکار می‌برند.

سازمان بهداشت جهانی از تحقیقاتش نتیجه گرفته که در هر 18 ثانیه یک زن مورد آزار قرار می‌گیرد و باردار بودن زنان هم آنها را از این خشونت مصون نمی‌دارد. از سوی دیگر خشونت خانگی امری است پنهان. متأسفانه در برخی از کشورها به دلیل نبود حمایت از قربانیان، بسیاری از این خشونت‌ها گزارش نمی‌شود. همه جای دنیا کم و بیش زنان در معرض خشونت هستند. 30 تا 35 درصد زنان آمریکایی، مورد آزار جسمی همسران خود هستند و 15 تا 25 درصد آنها هنگام بارداری مورد ضرب و شتم واقع می شوند. در هند 41 درصد خودکشی زنان در اثر آزارجسمی همسرانشان صورت می گیرد، در بنگلادش 50 درصد قتل‌ها ناشی از خشونت مردان است و در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می‌گیرند.

الهه ملاعلی کارشناس مسائل اجتماعی  در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس در تعریف خشونت خانگی علیه زنان می گوید: هرگونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر خشونت علیه زنان که بیشتر از سوی مردان صورت بگیرد و باعث بروز صدمات و آسیب‌های جسمی، جنسی و روانی و رنج و آزار و تهدید علیه آنها شود خشونت تلقی می شود .
وی در تعریف خشونت خانگی  می افزاید: یکی از ویژگی‌های اصلی خشونت خانگی علیه زنان، تداوم و استمرار آن از سوی مرد علیه زن است.

این کارشناس مسائل اجتماعی در توضیح انواغ خشونت می‌گوید: خشونت جسمی ( ضرب و شتم)، خشونت روانی و کلامی ( فحاشی و تحقیر زن)، خشونت جنسی ( سوء استفاده جنسی از دختران نابالغ) از مهم‌ترین گونه‌های خشونت علیه زنان است که در ایران خشونت کلامی و روانی علیه زنان در رأس خشونت‌ها قرار دارد. .

وی با اشاره به اینکه دین اسلام، دین تکریم زن و ارج دادن به نقش همسری و مادری است، می‌افزاید: همین پیشینه فرهنگی قوی باعث می‌شود در اکثر استان‌های ایران پهناور به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد کمتر شدن خشونت خانگی علیه زنان باشیم.

ملاعلی با تأکید بر اینکه میزان و انواع خشونت خانگی در استان‌های کشور تفاوت معناداری دارد، می‌افزاید: در این زمینه باید به بحث ارتقاء فرهنگ و بالا بردن مهارت‌های زندگی مشترک بین زنان و مردان مطابق با آداب و رسوم و آیین‌های هر منطقه توجه خاص شود.

وی در ادامه: مهم‌ترین عامل بروز خشونت‌های خانگی را در چند دهه اخیر اعتیاد به مواد مخدر مردان دانسته و می گوید: اعتیاد به مواد مخدر سنتی، صنعتی و حتی الکل  درصد خشونت خانگی را افزایش داده و حتی باعث ضرب و شتمی منجر به مرگ می‌شود.

این کارشناس مسائل اجتماعی عدم مهارت‌های گفت وگو، اعتیاد، ناسازگاری خانواده‌های زوجین با هم! و در نهایت تنگناهای مالی را به ویژه در یک سال اول زندگی از مهم‌ترین دلایل خشونت خانگی برشمرد.

شیوع خشونت خانگی در جهان متفاوت است بطوری که میزان آن از 10 تا 69 درصد در کل زندگی ذکر شده است. در آمریکا تقریبا سه نفر از هر 10 زن در معرض اقسام مختلف خشونت شریک زندگی شامل خشونت و تجاوز هستند که البته آمار واقعی بسیار بیشتر از این مقدار است.

امروزه کارشناسان حقوقی و مدافعانه حقوقی زنان در بسیاری از کشورها خشونت خانگی را یکی از جرم‌هایی می‌دانند که بیشتر ازهمه روی می‌دهد اما کمتر گزارش می‌شود. خشونت در روابط زناشویی بر سلامت روانی و جسمانی هر دو جنس یعنی زنان و مردان تأثیرگذار است و ممکن است پیامدهای منفی کوتاه مدت و بلند مدت برای افراد حتی زمانی که به پایان رسیده داشته باشد.

خشونت زناشویی سلامت جسمی و روانی زنان را به طریق مستقیم مانند آسیب‌دیدگی و غیر مستقیم مانند مشکلات سلامتی مزمن ناشی از استرس طولانی مدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. شواهد نشان می‌دهد زنانی که مورد آزار شریک زندگی خود قرار گرفته‌ اند نسبت به زنان آزار ندیده از سطح بالای افسردگی، اضطراب رنج می برند.

زهرا پورانی، بانوی 48 ساله‌ای که 30 سال از زندگی مشترکش با مردی 55 ساله می‌گذرد. او که اکنون در حال تحصیل در رشته تاریخ است، از مهم‌ترین دلایل موفقیت خود را همراهی و همدلی همسرش با خود می‌داند و می‌گوید: همسرم با تمام وجود برایم احترام قائل است و همین امر باعث شده است که عزت نفس و اعتماد به نفسم برای انجام امور مختلف بالا رفته و می‌توانم بگویم: مهربانی‌، احترام و عشقی که همسرم برایم به ارمغان آورده است، از مهم ترین دلایل موفقیت من در زندگی است.

وی ادامه می دهد: با این حس که همسرم همیشه تکیه گاه محکم وقابل اعتمادی برایم هست، در مسیر زندگی محکم گام برمی‌دارم.

نقطه مقابل خانم پورانی، لیلا احمدی است او که بانویی 58 ساله است و قریب 35 سال از زندگی مشترکش می‌گذرد می‌گوید: همسرم مردی بددهن و فحاش است، او همیشه در خانه عصبانی است و از زمانی که یادم می‌اید به تمام کارهای من ایراد غیرمنصفانه گرفته است.

وی  با اشاره به اینکه همسرش با وجود یک عروس و دو نوه همچنان دست از تمسخر او بر نمی‌دارد، می گوید: شوهر من به جای اینکه نام مرا صدا بزند قومیتم را مورد تمسخر قرار داده و مرا با نام قومیتم صدا می‌زند!

این بانوی میانسال در ادامه وجود دو فرزندش را تنها دلیل ادامه زندگی مشترکش می داند و می‌گوید: شوهرم هرگز دست به روی من بلند نکرده است اما تیشه ای که زبان تلخش بر روحم وارد می کند از سیلی محکم تر و ویران کننده تر است.

وی می‌گوید: با انجام کارهای دستی، هنرهای خانگی و رفت و آمد با دوستان و رسیدگی به باغچه منزل سعی می‌کنم حس دوست داشتن را در خود زنده نگه داشته و افسرده نشوم.

مطالعه سازمان بهداشت جهانی در چند کشور حاکی از این است که گزارش ها از رنج عاطفی، افکار خودکشی، اقدام به خودکشی، در میان زنان که خشونت فیزیکی و جنسی را تجربه کرده بودند نسبت به کسانی که این تجربه را نداشتند به طور قابل توجهی بالاتر بود. علاوه بر این خشونت زناشویی با سوء مصرف الکل و مواد مخدر، اختلال های خوردن و خواب، نداشتن تحرک بدنی، ضعف عزت نفس، اختلال استرس پس از سانحه، سیگار کشیدن، خودآزاری و رفتارهای جنسی پرخطر ارتباط دارد.

از عمده ترین آسیب‌های روانی واسبته به خشونت علیه زنان می توان به احساس درماندگی، تشویش، افسردگی وافکار خودکشی اشاره کرد. خشونت خانگی، مشکلی قدیمی است که در دهه های اخیر به دنبال افزایش آگاهی نسبت به بی عدالتی، خشونت علیه زنان و اثرات نفی آن بر قربانیان توجه بیشتری به آن شده است و از آنجا که اثرات منفی گسترده آن تمام اعضای خانواده و نیز جامعه را در بر می‌گیرد باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد.

واقعیت این است که خشونت در روابط بروز و ظهور می‌یابد و میان افرادی دیده می‌شود که باید نسبت به یکدیگر علاقه و محبت داشته و یکدیگر را دوست داشته باشند، در بسیاری از موارد و در چنین وضعیتی امکان قطع رابطه خشونت آمیز اصلا ممکن نیست، امری که در مورد کودکان صدق می‌کند یا قطع رابطه با مشکلات فراوان رو به رو است که این مطلب در مورد زنان صدق می‌کند.

اما تأثیر خشونت در خانواده روی اعضای ضعیف نه فقط باعث محرومیت آنان از حقوق انسانی می‌شود بلکه بر روابط اجتماعی آنها نیز تأثیر می‌گذارد و به ظهور رفتارهای نابهنجار در جامعه دامن می زند از این رو آشنایی با خشونت خانگی پیش گیری و درمان آن، یکی از اهداف مهم درمانگران و مشاوران خانواده است.

گزارش: منیره غلامی توکلی

انتهای پیام/خ

,

ز - ح بانوی جوانی است که برای مشاوره طلاق آمده است و اصرار بر انجام گرفتن طلاق توافقی دارد. او می‌گوید: 1 سال و سه ماه از ازدواج عاشقانه ما می گذرد اما گویی از اول عشقی در میان نبود! درست یک هفته بعد از عروسی رفت و آمدم را حتی با خانواده خودش هم محدود کرد و گاهی بعد از برگشت از سر کار متوجه می‌شدم که دارد شماره‌های ثبت شده بر تلفن را چک می‌کند!!

این زن جوان ادامه می‌دهد ابتدا فکر می‌کردم این نشانه‌های عشق است اما نه اینگونه نبود او می‌خواست مرا آزار دهد و وقتی می دید که با محدودیت‌ها و سخت‌گیری‌هایش ناراحت می‌شوم نه تنها آنها را کم نمی‌کرد بلکه به شدت آن می‌افزود.

خانم ز - ح با اشاره به تکه کلامی از همسرش «زن وبال زندگی مرد است! اگر رو به او بدهی بر سرت سوار می‌شود!!) می‌گوید: به راستی این نگاه به زن برایم سخت و زجرآور است او لحظه که قصد کند مرا خوار و خفیف می‌کند اصلا در زندگی او حقی ندارم...

خشونت خانگی علیه زنان امری جهانی است که در تمام سنین، قومیت‌ها، زمینه های آموزشی، گروه‌های اقتصادی – اجتماعی و سطوح مختلف فرهنگی رخ می‌دهد و به طبقه خاصی اختصاص ندارد. همسر آزارها عمدتاً به ظاهر شهروندانی عادی هستند وقتی در محیط کار و خیابان آنها را ببینید حتی بسیار آرام و قابل احترام به نظر می‌آید؛ از آن مردهایی که لابد تحصیل کرده و با شعور هستند، آنها اتفاقاً صمیمی هم هستند! به خصوص با دوستان و همکاران همجنس خود اما در خانه چهره‌ای دیگر دارند. همسرشان بارها برای درمان زخم‌های ناشی از آزار و اذیت‌های آنها به بیمارستان رفته و مدتی واقعاً بستری بوده‌اند. بله آنها همسرشان را به شدت کتک می‌‌زنند و گاه آنقدر شدید و مدام که راهی بیمارستانشان می‌کنند.

واقعیت این است که همسر آزارها، خود انگاره ضعیف هستند و بسیار از ناکامی‌های خود را با خشونت در محیط خانه و علیه همسرانشان جبران می‌کنند. این دسته از مردان از لحاظ روانی افرادی ناامن هستند، معمولاً دوست دارند همسری داشته باشند که منفعل و مطیع باشد، کسی که به سادگی بتوانند به او زور بگویند و درهمه مشکلات خود او را مقصر قلمداد کنند، آنها سپر بلا می‌خواهند چرا که خود قادر به رو به رو شدن با مسئولیت هایشان نیستند. آنها به طور کلی زمینه نفرت از زن دارند و سعی می‌کنند این نفرت خود را از طریق آزار زنان یا تلاش برای کنتل آنهان بروز دهند آنها می‌خواهند تمام ابعاد زندگی همسر خود را به عنوان یک " زن" در سلطه داشته باشند و از طریق ایجاد آزار، ترس و تحقیر و توهین او را مجبور کنند به همه خواسته‌های آنها تن بدهد!

مرد تقریبا جا افتاده ای که خود را احمد رشتی معرفی می کند، وسط راهرو عربده می کشد و گویی به دنبال مبارز می گردد. با چشمانش منتظر است که کسی چیزی بگوید تا فریاد هایش را بلند تر کند.

او خود را نشان می دهد و می گوید: 15 سال پیش این قیافه ای نبودم! با دست به همسرش اشاره می کند و با کلماتی توهین آمیز علیه زن ادامه می دهد که این زن و خانواده اش و بعد هم بچه هایش مرا  به این روز انداختند!!

از سر و وضع او مشخص است که اعتیاد شدید دارد و به دنبال مقصری برای این بیماری خود و شکست هایی که به خاطر آن بر زندگی اش وارد کرده است. زن که مشخص است چند سالی از او کوچکتر می باشد، سکوت کرده و هیچ نمی گوید. اما پسر نوجوانش با تکان دادن سرش می گوید : از روزی که با مادرم ازدواج کرد معتاد بود و هیچ در زندگی نداشت.. مادرام تا حال به خاطر ما تحمل کرده است و دیگر نمی خواهیم کتک خوردن!! و فحش شنیدنش را ببینیم.

 همسر آزارها، زنا را متهم و گناهکار معرفی می‌کنند و با این کار آزارهای جمسی و .. خود را توجیه می کنند. در این میان زنان آزار دیده معمولاً درباره خود و همسرشان سر در گم هستند و گاهی رفته رفته باورشان می‌شود همانطور که همسران آزارگرشان می‌گویند، خطایی مرتکب شده‌اند که به موجب آن باید مجازات شوند.بسیاری از آنها به دلیل مختلف فرهنگی- اجتماعی مجبورند به شرایط تأسف‌بار خود با ترس ادامه دهند.

خشونت خانگی به معنای رفتار خشونت آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. از آنجایی که خانه اغلب محیطی است دور از چشم سایرین، محیطی که در آن تعمال میان افراد خانواده از هر جای دیگر بیشتر است و شاید به همین دلیل تماس بیشتر، فرصت برای اعمال خشونت از سوی کسانی که زمینه‌های آن را دارند بیشتر فراهم می‌شود و البته متهمان خشونت خانگی مردان هستند، و به لحاظ نقشی که زنان در محیط خانواده ایفا می کنند، این خشونت متوجه آنان می‌شود. شایان توجه اینکه این خشونت فقط شامل ضرب و شتم، آزار جسمی نیست بلکه شیوه‌های مختلف از جمله آزارهای جنسی، روانی و حتی فشارها و محدودیت‌های اقتصادی صورت می‌پذیرد.

همسر آزاری یا خشونت خانگی به نوعی پرخاشگری اشاره دارد که در روابط زوجین رخ می دهد. یکی از بهترین تعریف برای خشونت خانگی بیانگر الگویی از رفتارهای تهاجمی و اجباری شامل حملات فیزیکی، جنسی و روانی و همچنین تهدید اقتصادی است که افراد علیه شریک زندگی خود بکار می‌برند.

سازمان بهداشت جهانی از تحقیقاتش نتیجه گرفته که در هر 18 ثانیه یک زن مورد آزار قرار می‌گیرد و باردار بودن زنان هم آنها را از این خشونت مصون نمی‌دارد. از سوی دیگر خشونت خانگی امری است پنهان. متأسفانه در برخی از کشورها به دلیل نبود حمایت از قربانیان، بسیاری از این خشونت‌ها گزارش نمی‌شود. همه جای دنیا کم و بیش زنان در معرض خشونت هستند. 30 تا 35 درصد زنان آمریکایی، مورد آزار جسمی همسران خود هستند و 15 تا 25 درصد آنها هنگام بارداری مورد ضرب و شتم واقع می شوند. در هند 41 درصد خودکشی زنان در اثر آزارجسمی همسرانشان صورت می گیرد، در بنگلادش 50 درصد قتل‌ها ناشی از خشونت مردان است و در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می‌گیرند.

الهه ملاعلی کارشناس مسائل اجتماعی  در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس در تعریف خشونت خانگی علیه زنان می گوید: هرگونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر خشونت علیه زنان که بیشتر از سوی مردان صورت بگیرد و باعث بروز صدمات و آسیب‌های جسمی، جنسی و روانی و رنج و آزار و تهدید علیه آنها شود خشونت تلقی می شود .
وی در تعریف خشونت خانگی  می افزاید: یکی از ویژگی‌های اصلی خشونت خانگی علیه زنان، تداوم و استمرار آن از سوی مرد علیه زن است.

این کارشناس مسائل اجتماعی در توضیح انواغ خشونت می‌گوید: خشونت جسمی ( ضرب و شتم)، خشونت روانی و کلامی ( فحاشی و تحقیر زن)، خشونت جنسی ( سوء استفاده جنسی از دختران نابالغ) از مهم‌ترین گونه‌های خشونت علیه زنان است که در ایران خشونت کلامی و روانی علیه زنان در رأس خشونت‌ها قرار دارد. .

وی با اشاره به اینکه دین اسلام، دین تکریم زن و ارج دادن به نقش همسری و مادری است، می‌افزاید: همین پیشینه فرهنگی قوی باعث می‌شود در اکثر استان‌های ایران پهناور به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد کمتر شدن خشونت خانگی علیه زنان باشیم.

ملاعلی با تأکید بر اینکه میزان و انواع خشونت خانگی در استان‌های کشور تفاوت معناداری دارد، می‌افزاید: در این زمینه باید به بحث ارتقاء فرهنگ و بالا بردن مهارت‌های زندگی مشترک بین زنان و مردان مطابق با آداب و رسوم و آیین‌های هر منطقه توجه خاص شود.

وی در ادامه: مهم‌ترین عامل بروز خشونت‌های خانگی را در چند دهه اخیر اعتیاد به مواد مخدر مردان دانسته و می گوید: اعتیاد به مواد مخدر سنتی، صنعتی و حتی الکل  درصد خشونت خانگی را افزایش داده و حتی باعث ضرب و شتمی منجر به مرگ می‌شود.

این کارشناس مسائل اجتماعی عدم مهارت‌های گفت وگو، اعتیاد، ناسازگاری خانواده‌های زوجین با هم! و در نهایت تنگناهای مالی را به ویژه در یک سال اول زندگی از مهم‌ترین دلایل خشونت خانگی برشمرد.

شیوع خشونت خانگی در جهان متفاوت است بطوری که میزان آن از 10 تا 69 درصد در کل زندگی ذکر شده است. در آمریکا تقریبا سه نفر از هر 10 زن در معرض اقسام مختلف خشونت شریک زندگی شامل خشونت و تجاوز هستند که البته آمار واقعی بسیار بیشتر از این مقدار است.

امروزه کارشناسان حقوقی و مدافعانه حقوقی زنان در بسیاری از کشورها خشونت خانگی را یکی از جرم‌هایی می‌دانند که بیشتر ازهمه روی می‌دهد اما کمتر گزارش می‌شود. خشونت در روابط زناشویی بر سلامت روانی و جسمانی هر دو جنس یعنی زنان و مردان تأثیرگذار است و ممکن است پیامدهای منفی کوتاه مدت و بلند مدت برای افراد حتی زمانی که به پایان رسیده داشته باشد.

خشونت زناشویی سلامت جسمی و روانی زنان را به طریق مستقیم مانند آسیب‌دیدگی و غیر مستقیم مانند مشکلات سلامتی مزمن ناشی از استرس طولانی مدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. شواهد نشان می‌دهد زنانی که مورد آزار شریک زندگی خود قرار گرفته‌ اند نسبت به زنان آزار ندیده از سطح بالای افسردگی، اضطراب رنج می برند.

زهرا پورانی، بانوی 48 ساله‌ای که 30 سال از زندگی مشترکش با مردی 55 ساله می‌گذرد. او که اکنون در حال تحصیل در رشته تاریخ است، از مهم‌ترین دلایل موفقیت خود را همراهی و همدلی همسرش با خود می‌داند و می‌گوید: همسرم با تمام وجود برایم احترام قائل است و همین امر باعث شده است که عزت نفس و اعتماد به نفسم برای انجام امور مختلف بالا رفته و می‌توانم بگویم: مهربانی‌، احترام و عشقی که همسرم برایم به ارمغان آورده است، از مهم ترین دلایل موفقیت من در زندگی است.

وی ادامه می دهد: با این حس که همسرم همیشه تکیه گاه محکم وقابل اعتمادی برایم هست، در مسیر زندگی محکم گام برمی‌دارم.

نقطه مقابل خانم پورانی، لیلا احمدی است او که بانویی 58 ساله است و قریب 35 سال از زندگی مشترکش می‌گذرد می‌گوید: همسرم مردی بددهن و فحاش است، او همیشه در خانه عصبانی است و از زمانی که یادم می‌اید به تمام کارهای من ایراد غیرمنصفانه گرفته است.

وی  با اشاره به اینکه همسرش با وجود یک عروس و دو نوه همچنان دست از تمسخر او بر نمی‌دارد، می گوید: شوهر من به جای اینکه نام مرا صدا بزند قومیتم را مورد تمسخر قرار داده و مرا با نام قومیتم صدا می‌زند!

این بانوی میانسال در ادامه وجود دو فرزندش را تنها دلیل ادامه زندگی مشترکش می داند و می‌گوید: شوهرم هرگز دست به روی من بلند نکرده است اما تیشه ای که زبان تلخش بر روحم وارد می کند از سیلی محکم تر و ویران کننده تر است.

وی می‌گوید: با انجام کارهای دستی، هنرهای خانگی و رفت و آمد با دوستان و رسیدگی به باغچه منزل سعی می‌کنم حس دوست داشتن را در خود زنده نگه داشته و افسرده نشوم.

مطالعه سازمان بهداشت جهانی در چند کشور حاکی از این است که گزارش ها از رنج عاطفی، افکار خودکشی، اقدام به خودکشی، در میان زنان که خشونت فیزیکی و جنسی را تجربه کرده بودند نسبت به کسانی که این تجربه را نداشتند به طور قابل توجهی بالاتر بود. علاوه بر این خشونت زناشویی با سوء مصرف الکل و مواد مخدر، اختلال های خوردن و خواب، نداشتن تحرک بدنی، ضعف عزت نفس، اختلال استرس پس از سانحه، سیگار کشیدن، خودآزاری و رفتارهای جنسی پرخطر ارتباط دارد.

از عمده ترین آسیب‌های روانی واسبته به خشونت علیه زنان می توان به احساس درماندگی، تشویش، افسردگی وافکار خودکشی اشاره کرد. خشونت خانگی، مشکلی قدیمی است که در دهه های اخیر به دنبال افزایش آگاهی نسبت به بی عدالتی، خشونت علیه زنان و اثرات نفی آن بر قربانیان توجه بیشتری به آن شده است و از آنجا که اثرات منفی گسترده آن تمام اعضای خانواده و نیز جامعه را در بر می‌گیرد باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد.

واقعیت این است که خشونت در روابط بروز و ظهور می‌یابد و میان افرادی دیده می‌شود که باید نسبت به یکدیگر علاقه و محبت داشته و یکدیگر را دوست داشته باشند، در بسیاری از موارد و در چنین وضعیتی امکان قطع رابطه خشونت آمیز اصلا ممکن نیست، امری که در مورد کودکان صدق می‌کند یا قطع رابطه با مشکلات فراوان رو به رو است که این مطلب در مورد زنان صدق می‌کند.

اما تأثیر خشونت در خانواده روی اعضای ضعیف نه فقط باعث محرومیت آنان از حقوق انسانی می‌شود بلکه بر روابط اجتماعی آنها نیز تأثیر می‌گذارد و به ظهور رفتارهای نابهنجار در جامعه دامن می زند از این رو آشنایی با خشونت خانگی پیش گیری و درمان آن، یکی از اهداف مهم درمانگران و مشاوران خانواده است.

گزارش: منیره غلامی توکلی

انتهای پیام/خ

,

ز - ح بانوی جوانی است که برای مشاوره طلاق آمده است و اصرار بر انجام گرفتن طلاق توافقی دارد. او می‌گوید: 1 سال و سه ماه از ازدواج عاشقانه ما می گذرد اما گویی از اول عشقی در میان نبود! درست یک هفته بعد از عروسی رفت و آمدم را حتی با خانواده خودش هم محدود کرد و گاهی بعد از برگشت از سر کار متوجه می‌شدم که دارد شماره‌های ثبت شده بر تلفن را چک می‌کند!!

,

این زن جوان ادامه می‌دهد ابتدا فکر می‌کردم این نشانه‌های عشق است اما نه اینگونه نبود او می‌خواست مرا آزار دهد و وقتی می دید که با محدودیت‌ها و سخت‌گیری‌هایش ناراحت می‌شوم نه تنها آنها را کم نمی‌کرد بلکه به شدت آن می‌افزود.

,

خانم ز - ح با اشاره به تکه کلامی از همسرش «زن وبال زندگی مرد است! اگر رو به او بدهی بر سرت سوار می‌شود!!) می‌گوید: به راستی این نگاه به زن برایم سخت و زجرآور است او لحظه که قصد کند مرا خوار و خفیف می‌کند اصلا در زندگی او حقی ندارم...

,

خشونت خانگی علیه زنان امری جهانی است که در تمام سنین، قومیت‌ها، زمینه های آموزشی، گروه‌های اقتصادی – اجتماعی و سطوح مختلف فرهنگی رخ می‌دهد و به طبقه خاصی اختصاص ندارد. همسر آزارها عمدتاً به ظاهر شهروندانی عادی هستند وقتی در محیط کار و خیابان آنها را ببینید حتی بسیار آرام و قابل احترام به نظر می‌آید؛ از آن مردهایی که لابد تحصیل کرده و با شعور هستند، آنها اتفاقاً صمیمی هم هستند! به خصوص با دوستان و همکاران همجنس خود اما در خانه چهره‌ای دیگر دارند. همسرشان بارها برای درمان زخم‌های ناشی از آزار و اذیت‌های آنها به بیمارستان رفته و مدتی واقعاً بستری بوده‌اند. بله آنها همسرشان را به شدت کتک می‌‌زنند و گاه آنقدر شدید و مدام که راهی بیمارستانشان می‌کنند.

,

واقعیت این است که همسر آزارها، خود انگاره ضعیف هستند و بسیار از ناکامی‌های خود را با خشونت در محیط خانه و علیه همسرانشان جبران می‌کنند. این دسته از مردان از لحاظ روانی افرادی ناامن هستند، معمولاً دوست دارند همسری داشته باشند که منفعل و مطیع باشد، کسی که به سادگی بتوانند به او زور بگویند و درهمه مشکلات خود او را مقصر قلمداد کنند، آنها سپر بلا می‌خواهند چرا که خود قادر به رو به رو شدن با مسئولیت هایشان نیستند. آنها به طور کلی زمینه نفرت از زن دارند و سعی می‌کنند این نفرت خود را از طریق آزار زنان یا تلاش برای کنتل آنهان بروز دهند آنها می‌خواهند تمام ابعاد زندگی همسر خود را به عنوان یک " زن" در سلطه داشته باشند و از طریق ایجاد آزار، ترس و تحقیر و توهین او را مجبور کنند به همه خواسته‌های آنها تن بدهد!

,

مرد تقریبا جا افتاده ای که خود را احمد رشتی معرفی می کند، وسط راهرو عربده می کشد و گویی به دنبال مبارز می گردد. با چشمانش منتظر است که کسی چیزی بگوید تا فریاد هایش را بلند تر کند.

,

او خود را نشان می دهد و می گوید: 15 سال پیش این قیافه ای نبودم! با دست به همسرش اشاره می کند و با کلماتی توهین آمیز علیه زن ادامه می دهد که این زن و خانواده اش و بعد هم بچه هایش مرا  به این روز انداختند!!

,

از سر و وضع او مشخص است که اعتیاد شدید دارد و به دنبال مقصری برای این بیماری خود و شکست هایی که به خاطر آن بر زندگی اش وارد کرده است. زن که مشخص است چند سالی از او کوچکتر می باشد، سکوت کرده و هیچ نمی گوید. اما پسر نوجوانش با تکان دادن سرش می گوید : از روزی که با مادرم ازدواج کرد معتاد بود و هیچ در زندگی نداشت.. مادرام تا حال به خاطر ما تحمل کرده است و دیگر نمی خواهیم کتک خوردن!! و فحش شنیدنش را ببینیم.

,

 همسر آزارها، زنا را متهم و گناهکار معرفی می‌کنند و با این کار آزارهای جمسی و .. خود را توجیه می کنند. در این میان زنان آزار دیده معمولاً درباره خود و همسرشان سر در گم هستند و گاهی رفته رفته باورشان می‌شود همانطور که همسران آزارگرشان می‌گویند، خطایی مرتکب شده‌اند که به موجب آن باید مجازات شوند.بسیاری از آنها به دلیل مختلف فرهنگی- اجتماعی مجبورند به شرایط تأسف‌بار خود با ترس ادامه دهند.

,

خشونت خانگی به معنای رفتار خشونت آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. از آنجایی که خانه اغلب محیطی است دور از چشم سایرین، محیطی که در آن تعمال میان افراد خانواده از هر جای دیگر بیشتر است و شاید به همین دلیل تماس بیشتر، فرصت برای اعمال خشونت از سوی کسانی که زمینه‌های آن را دارند بیشتر فراهم می‌شود و البته متهمان خشونت خانگی مردان هستند، و به لحاظ نقشی که زنان در محیط خانواده ایفا می کنند، این خشونت متوجه آنان می‌شود. شایان توجه اینکه این خشونت فقط شامل ضرب و شتم، آزار جسمی نیست بلکه شیوه‌های مختلف از جمله آزارهای جنسی، روانی و حتی فشارها و محدودیت‌های اقتصادی صورت می‌پذیرد.

,

همسر آزاری یا خشونت خانگی به نوعی پرخاشگری اشاره دارد که در روابط زوجین رخ می دهد. یکی از بهترین تعریف برای خشونت خانگی بیانگر الگویی از رفتارهای تهاجمی و اجباری شامل حملات فیزیکی، جنسی و روانی و همچنین تهدید اقتصادی است که افراد علیه شریک زندگی خود بکار می‌برند.

,

سازمان بهداشت جهانی از تحقیقاتش نتیجه گرفته که در هر 18 ثانیه یک زن مورد آزار قرار می‌گیرد و باردار بودن زنان هم آنها را از این خشونت مصون نمی‌دارد. از سوی دیگر خشونت خانگی امری است پنهان. متأسفانه در برخی از کشورها به دلیل نبود حمایت از قربانیان، بسیاری از این خشونت‌ها گزارش نمی‌شود. همه جای دنیا کم و بیش زنان در معرض خشونت هستند. 30 تا 35 درصد زنان آمریکایی، مورد آزار جسمی همسران خود هستند و 15 تا 25 درصد آنها هنگام بارداری مورد ضرب و شتم واقع می شوند. در هند 41 درصد خودکشی زنان در اثر آزارجسمی همسرانشان صورت می گیرد، در بنگلادش 50 درصد قتل‌ها ناشی از خشونت مردان است و در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می‌گیرند.

,

الهه ملاعلی کارشناس مسائل اجتماعی  در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس در تعریف خشونت خانگی علیه زنان می گوید: هرگونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر خشونت علیه زنان که بیشتر از سوی مردان صورت بگیرد و باعث بروز صدمات و آسیب‌های جسمی، جنسی و روانی و رنج و آزار و تهدید علیه آنها شود خشونت تلقی می شود .
وی در تعریف خشونت خانگی  می افزاید: یکی از ویژگی‌های اصلی خشونت خانگی علیه زنان، تداوم و استمرار آن از سوی مرد علیه زن است.

,
,

این کارشناس مسائل اجتماعی در توضیح انواغ خشونت می‌گوید: خشونت جسمی ( ضرب و شتم)، خشونت روانی و کلامی ( فحاشی و تحقیر زن)، خشونت جنسی ( سوء استفاده جنسی از دختران نابالغ) از مهم‌ترین گونه‌های خشونت علیه زنان است که در ایران خشونت کلامی و روانی علیه زنان در رأس خشونت‌ها قرار دارد. .

,

وی با اشاره به اینکه دین اسلام، دین تکریم زن و ارج دادن به نقش همسری و مادری است، می‌افزاید: همین پیشینه فرهنگی قوی باعث می‌شود در اکثر استان‌های ایران پهناور به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد کمتر شدن خشونت خانگی علیه زنان باشیم.

,

ملاعلی با تأکید بر اینکه میزان و انواع خشونت خانگی در استان‌های کشور تفاوت معناداری دارد، می‌افزاید: در این زمینه باید به بحث ارتقاء فرهنگ و بالا بردن مهارت‌های زندگی مشترک بین زنان و مردان مطابق با آداب و رسوم و آیین‌های هر منطقه توجه خاص شود.

,

وی در ادامه: مهم‌ترین عامل بروز خشونت‌های خانگی را در چند دهه اخیر اعتیاد به مواد مخدر مردان دانسته و می گوید: اعتیاد به مواد مخدر سنتی، صنعتی و حتی الکل  درصد خشونت خانگی را افزایش داده و حتی باعث ضرب و شتمی منجر به مرگ می‌شود.

,

این کارشناس مسائل اجتماعی عدم مهارت‌های گفت وگو، اعتیاد، ناسازگاری خانواده‌های زوجین با هم! و در نهایت تنگناهای مالی را به ویژه در یک سال اول زندگی از مهم‌ترین دلایل خشونت خانگی برشمرد.

,

شیوع خشونت خانگی در جهان متفاوت است بطوری که میزان آن از 10 تا 69 درصد در کل زندگی ذکر شده است. در آمریکا تقریبا سه نفر از هر 10 زن در معرض اقسام مختلف خشونت شریک زندگی شامل خشونت و تجاوز هستند که البته آمار واقعی بسیار بیشتر از این مقدار است.

,

امروزه کارشناسان حقوقی و مدافعانه حقوقی زنان در بسیاری از کشورها خشونت خانگی را یکی از جرم‌هایی می‌دانند که بیشتر ازهمه روی می‌دهد اما کمتر گزارش می‌شود. خشونت در روابط زناشویی بر سلامت روانی و جسمانی هر دو جنس یعنی زنان و مردان تأثیرگذار است و ممکن است پیامدهای منفی کوتاه مدت و بلند مدت برای افراد حتی زمانی که به پایان رسیده داشته باشد.

,

خشونت زناشویی سلامت جسمی و روانی زنان را به طریق مستقیم مانند آسیب‌دیدگی و غیر مستقیم مانند مشکلات سلامتی مزمن ناشی از استرس طولانی مدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. شواهد نشان می‌دهد زنانی که مورد آزار شریک زندگی خود قرار گرفته‌ اند نسبت به زنان آزار ندیده از سطح بالای افسردگی، اضطراب رنج می برند.

,

زهرا پورانی، بانوی 48 ساله‌ای که 30 سال از زندگی مشترکش با مردی 55 ساله می‌گذرد. او که اکنون در حال تحصیل در رشته تاریخ است، از مهم‌ترین دلایل موفقیت خود را همراهی و همدلی همسرش با خود می‌داند و می‌گوید: همسرم با تمام وجود برایم احترام قائل است و همین امر باعث شده است که عزت نفس و اعتماد به نفسم برای انجام امور مختلف بالا رفته و می‌توانم بگویم: مهربانی‌، احترام و عشقی که همسرم برایم به ارمغان آورده است، از مهم ترین دلایل موفقیت من در زندگی است.

,

وی ادامه می دهد: با این حس که همسرم همیشه تکیه گاه محکم وقابل اعتمادی برایم هست، در مسیر زندگی محکم گام برمی‌دارم.

,

نقطه مقابل خانم پورانی، لیلا احمدی است او که بانویی 58 ساله است و قریب 35 سال از زندگی مشترکش می‌گذرد می‌گوید: همسرم مردی بددهن و فحاش است، او همیشه در خانه عصبانی است و از زمانی که یادم می‌اید به تمام کارهای من ایراد غیرمنصفانه گرفته است.

,

وی  با اشاره به اینکه همسرش با وجود یک عروس و دو نوه همچنان دست از تمسخر او بر نمی‌دارد، می گوید: شوهر من به جای اینکه نام مرا صدا بزند قومیتم را مورد تمسخر قرار داده و مرا با نام قومیتم صدا می‌زند!

,

این بانوی میانسال در ادامه وجود دو فرزندش را تنها دلیل ادامه زندگی مشترکش می داند و می‌گوید: شوهرم هرگز دست به روی من بلند نکرده است اما تیشه ای که زبان تلخش بر روحم وارد می کند از سیلی محکم تر و ویران کننده تر است.

,

وی می‌گوید: با انجام کارهای دستی، هنرهای خانگی و رفت و آمد با دوستان و رسیدگی به باغچه منزل سعی می‌کنم حس دوست داشتن را در خود زنده نگه داشته و افسرده نشوم.

,

مطالعه سازمان بهداشت جهانی در چند کشور حاکی از این است که گزارش ها از رنج عاطفی، افکار خودکشی، اقدام به خودکشی، در میان زنان که خشونت فیزیکی و جنسی را تجربه کرده بودند نسبت به کسانی که این تجربه را نداشتند به طور قابل توجهی بالاتر بود. علاوه بر این خشونت زناشویی با سوء مصرف الکل و مواد مخدر، اختلال های خوردن و خواب، نداشتن تحرک بدنی، ضعف عزت نفس، اختلال استرس پس از سانحه، سیگار کشیدن، خودآزاری و رفتارهای جنسی پرخطر ارتباط دارد.

,

از عمده ترین آسیب‌های روانی واسبته به خشونت علیه زنان می توان به احساس درماندگی، تشویش، افسردگی وافکار خودکشی اشاره کرد. خشونت خانگی، مشکلی قدیمی است که در دهه های اخیر به دنبال افزایش آگاهی نسبت به بی عدالتی، خشونت علیه زنان و اثرات نفی آن بر قربانیان توجه بیشتری به آن شده است و از آنجا که اثرات منفی گسترده آن تمام اعضای خانواده و نیز جامعه را در بر می‌گیرد باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد.

,

واقعیت این است که خشونت در روابط بروز و ظهور می‌یابد و میان افرادی دیده می‌شود که باید نسبت به یکدیگر علاقه و محبت داشته و یکدیگر را دوست داشته باشند، در بسیاری از موارد و در چنین وضعیتی امکان قطع رابطه خشونت آمیز اصلا ممکن نیست، امری که در مورد کودکان صدق می‌کند یا قطع رابطه با مشکلات فراوان رو به رو است که این مطلب در مورد زنان صدق می‌کند.

,

اما تأثیر خشونت در خانواده روی اعضای ضعیف نه فقط باعث محرومیت آنان از حقوق انسانی می‌شود بلکه بر روابط اجتماعی آنها نیز تأثیر می‌گذارد و به ظهور رفتارهای نابهنجار در جامعه دامن می زند از این رو آشنایی با خشونت خانگی پیش گیری و درمان آن، یکی از اهداف مهم درمانگران و مشاوران خانواده است.

,

گزارش: منیره غلامی توکلی

,

انتهای پیام/خ

,

 

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه