اخبار داغ

دلنوشته زائر گنابادی که برای اولین بار به کربلا می رود

دلنوشته زائر گنابادی که برای اولین بار به کربلا می رود
در تمام این سال ها حسرت به دل مانده بودم و نمی دانستم مقدر شده تا اولین دیدار من و حسین(ع) در اربعین 94 رقم بخورد. چه انتظار طولانی و سختی...
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از ندای گناباد، یکی از همشهریان گنابادی که برای اولین بار در اربعین حسینی عازم کربلای حسینی است با ارسال دلنوشته برای پایگاه خبری تحلیلی ندای گناباد حال و هوای ورود به کربلا را بیان نموده است.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, ندای گناباد,

متن این دلنوشته به شرح ذیل است:

,

5 آذر 94-  مرز چزابه - منطقه صفر مرزی

,

مهر خروج روی گذرنامه، یعنی برای رفتن به آن سوی مرز می توانی وارد نقطه صفر مرزی شوی.

,

و حالا درست وقتی خورشید داشت زیبایی آخرین تلألؤ های نارنجی شده اش را به رخ می کشید، گذرنامه مُهر خورده در دست، با جمعی از دوستان وارد منطقه صفر مرزی شدیم.

,

حال عجیبی بود. پشت سر، سرزمین اجدادی با تمام خاطرات زندگی و عزیزانی که دل ‌تنگ شان می شدم، و روبرو سرزمینی غریب، اما آشنا که با جاذبه ای سِتِرگ مرا، و بسیاری مانند مرا به سوی خود می کشاند.

,

غریب بود؛ چراکه برای اولین بار بر خاک عراق قدم می‌گذاشتم و آشنا بود از آن سو که از کودکی، با روضه حسین قد کشیده بودم و وقایع کربلا... پس کربلا نمی توانست برایم غریب باشد.

,

حال و هوای عجیب اون لحظه، ناخودآگاه خاطره ام رو برد پای همون روضه های کودکی، وقتی که همنوا با عزاداران حسرت به دل زیارت کربلا زمزمه می کردم: « بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا، بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا، تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده...».

,

در تمام این سال ها حسرت به دل مانده بودم و نمی دانستم مقدر شده تا اولین دیدار من و حسین(ع) در اربعین 94 رقم بخورد. چه انتظار طولانی و سختی...

,

چشمانم هم انگار تصویر خاطره ها را مرور می کرد. این را از نمناکی پرده اشکی که بر دیدگانم نشسته بود فهمیدم...

,

و اکنون گام هایم را بر زمینی می گذاشتم که تا کربلا فقط 420 کیلومتر فاصله داشت...

,

خدایا! شکرت...

,

انتهای پیام/رض

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه