اخبار داغ

تولد یک تراژدی؛

پنج بهار تا خزان عمر یک نوزاد کردستانی/اشتباه پزشکی، داستانی که همچنان ادامه دارد

پنج بهار تا خزان عمر یک نوزاد کردستانی/اشتباه پزشکی، داستانی که همچنان ادامه دارد
شاید پایان داستان زندگیم تلخ تر از خود زندگیم نباشد. درد و بیماری چنان بر شانه زندگی کودکانه ام سنگینی می کند که همین آغاز راه دلخوش به پایانی هستم که قرار است نزدیک باشد، و داغی که قرار است تا ابد بر زندگی خانواده ام حک شود...
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آفتاب دل، شاید پایان داستان زندگیم تلخ تر از خود زندگیم نباشد. درد و بیماری چنان بر شانه زندگی کودکانه ام سنگینی می کند که همین آغاز راه دلخوش به  پایانی هستم که قرار است نزدیک باشد، و داغی که قرار است تا ابد بر زندگی خانواده ام حک شود.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آفتاب دل,

 

,


این پیش بینی را همان پزشکانی کرده اند که می توانستند جلوی به دنیا آمدنم را بگیرند و نگرفتند. پزشکانی که می توانستند این مرگ تدریجی را برای من و خانواده ام رقم نزنند و زدند و خدا می داند که این اشتباهات روتینگ و عادی از دید جامعه پزشکی، زندگی چندین خانواده را از درون متلاشی کرده است.

,
,

 

,

, ,


  آری اکنون این پزشکان که خودشان هم خوب می دانند درد امروز من و این چند ورق داستان کوتاه زندگی پر رنج ، زاده اشتباهات و کم کاری خودشان است در اوج مهارت پیش بینی کرده اند که بیش از 5 سال توان زندگی کردن نخواهم داشت و به احتمال زیاد قبل از آنکه سواد خواندن و نوشتن یاد بگیرم مسافر خانه باغ های بهشت خواهم بود، این را اگر صهیب می توانست حرف بزند دل پر دردش را اینطور برایمان خالی می کرد.

,
,

 

,


آری سخن از بچه ای 7 ماهه است، نوزادی که پدرش تشخیص نادرست پزشکان در هنگام سونوگرافی را دلیل بیماری فرزندش می داند.

,
,

 

,

, ,

دنیایم  پر شده است از کار و بدبختی
پدر صهیب می گوید؛ دنیایم  پر شده است از کار و بدبختی ، سالها کار کردم تا بتوانم زندگی خوبی داشته باشم، زیرا به خاطر کار به شهرهای زیادی سفر کردم بعد از اتکامسربازیم ازدواج کردم و دو سال بعد از آن فهمیدیم که می خواهیم بچه دار شویم با اینکه سنم زیاد نبود اما حس خوبی از پدر شدن داشتم،  برای اینکه آزمایش ها و سونوگرافی های ما پول زیادی را می خواست لذا بیشتر کار می کردم تا زن و فرزندم سالم باشند و بعد از 4 بار سونوگرافی امیدوار شدیم که بچه ی ما سالم و تا چند ماه دیگر پسرم به دنیا خواهد آمد.

,
,

 

,


وی گفت: همانند همه خانواده هایی که وسایل مورد نیاز بچه را اماده میکردند من هم بهترین وسایل را برای پسر عزیزم آماده کردم و خوشحالیم هر روز بیشتر می شد تا این که پسرم به دنیا اومد وقتی پا در این سرا گذاشت و دکتر پیشم آمد و خیلی ناراحت بود ناامید شدم که پسرم مرده به دنیا آمده  ولی بعد از چند دقیقه یک لکه جوش مانندی در پشت بچه بوجودآمده بود، لکه ای که طول و عرضش ۱۰سانتی متر و باعث شده بود که پسر هم فلج باشد و هم مغزش خوب کار نکند.

,
,

 

,


اما وقتی به پزشک قسمت سونوگرافی مراجعه کردم تنها جوابی که به ما دادند این بود که ببخشید ندانستیم ....

,
,

 

,

, ,


پدر صهیب می گوید؛ بعد از این که بچه ۲روزش بود به تهران فرستاده شد ولی هیچ دکتری نتوانست که حتی لکه جوش مانندی که پشت بچه بود را بردارد ولی تنها جوابی که به ما میدادند این بود که " پدر جان ببرش خونه و فقط ۲تا ۵سال عمر میکنه"  این تنها جوابی بود که دکترها به ما میگفتند.

,
,

 

,


اگر درد صهیب درمان داشت کلیه هایم را برایش می فروختم

مادر صهیب که تنها 19 سال سن دارد و از زندگی لایه های بسیاری دارد بیماری فرزندش را میلومننگوسل یا  بیرون زدگی نخاع درکودکان می داند و می گوید؛  ما6 بارتهران ودو بارکرمانشاه وهمدان بردیم حتیاز پرشکان هلند و سوریه هم سوال کردیم و حتی خود پروفسور سمیعی فرزند ما رو جواب کردند و تنها جوابی که به ما دادند این بود که این نوع دردها درمانی ندارد و کیست های کوچک ترازمال صهیب عمل میشود  اماک یست صهیب وحشتناک بزرگه اگه عمل بشه 90درصدزیرعمل بیرون نمیاداگه هم بیرون بیاد بایدبعدازاون  6عمل دیگه شود که از این دردی که دارد بدتر خواهد شد.

,
,
,
,

 

,


وی اظهار کرد: چون بی اختیاری ادرار و مدفوع دارد هر ده روز یک بار باید 70 مای بی بی برایش ببندیم و هر دو روز یک بار 22 هزار تومان پول شیر خشکش است چون دکترها اجازه دادن غذا را به صهیبم نداده اند و این چه قانونی است که با این اوضاع فرزندم حتی تحت پوشش بهزیستی قرار نمی گیرد.

,
,

 

,


وی با بیان اینکه 7 ماه است شوهرم بیکار است گفت: هر دو نفر ما در حال افسرده شدن هستیم، زیرا جگر گوشه ما هر روز جلوی چشمانمان درد میکشد و پر پر می شود، 9 ماه انتظار بچه ای که واسش کلی رویاداشتیم وکشیدیم.

,
,

 

,


مادر صهیب به شد گریه می کرد و می گوید؛  خدای من اول روز زایمان با 35 بخیه راهی تهران شدیم و هردری رویمان بسته شد خدایا چطو رنمیرم شرایط صهیبم وحشتناکه خدایا...

,
,

 

,

, ,



وی خاطر نشان کرد: آیا سونوگرافی بچه ای را که پاهایش فلج و دورسرش بود را نمی توانست تشخیص دهد ؟ تنها درخواست ما ازمردم ومسیولین این هستش که خودشون قضاوت کنند آیاچنین زخمی روی سونوگرافی تشخیص نمیده ازشون تمنامیکنم حق بچه م روبگیرن واین قصور پزشکی رو اعلام کنند بعدش هم ما وضع مالی خوبی نداریم ونگهداری ازچنین بچه هایی واقعاسخته تاجایی که میتونن کمک کنند....

,
,
,

 

,

, ,


انتهای پیام/م

,
,



 

,
,
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه