اخبار داغ

شوخی های پشت خاکریز رزمندگان زنجانی

از کله پاچه قلابی تا دوختن فرمانده روی زمین!+ تصاویر

از کله پاچه قلابی تا دوختن فرمانده روی زمین!+ تصاویر
دوران دفاع مقدس پر از خاطرات تلخ و شیرین است که رزمندگان با ذکر آن ها گاهی اشکی گوشه چشمشان جمع می شود و گاهی لبخندی روی لب می آورند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از زنجانم ، دوران دفاع مقدس پر از خاطرات تلخ و شیرین است که رزمندگان با ذکر آن ها گاهی اشکی گوشه چشمشان جمع می شود و گاهی لبخندی روی لب می آورند.یاد کردن روزهای بیادماندنی رزمندگان در ۸سال جنگ تحمیلی برای نسل جدید هم شیرین خواهد بود اگر بدانند جبهه زندگی بود و محدود به ابعاد خاصی نبوده است.
تصاویر و خاطرات زیر مربوط غواص دریادل حسین محمدی متولّد ۱۳۴۳/۰۵/۱۶ زنجان بی سیمچی وپیک گردانهای خطّ شکن وغوّاصی حضرت ولیعصر(عج) وامام حسین(ع) جانباز وکارمند شرکت مخابرات ومشاور سابق استاندار زنجان در امور ایثارگران می باشد که در دوران هشت ساله دفاع از سرزمینمان شکل گرفته است

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, زنجانم ، ,
,

photo_2016-09-22_14-42-09
دوختن فرمانده روی زمبن
در عملیات خیبر شهید قربانعلی فرخ نیا ومن وجمال زرگری بعد از پاتک بزرگ برای استراحت به پشت جبهه رفتیم جمال زرگری مجروح بود وقرصهای آرام بخش استفاده می کرد و عمیق می خوابید.فرخ نیا یه سوزن نخ کرد بانخ چهارلای کلفت وپلاستیکی گفت بیا زرگری رو به زمین بدوزیم با احتیاط وآرام شروع کردیم به دوختن زرگری به پتو وزیراندازبرزنت روی زمین کم مونده بود مراحل دوخت ودوز تموم بشه که سر سوزن فرخ نیا خورد به پای زرگری و بیدار شد اولش فکر کرد دشمن از یک سلاح جدید برای زمین گیر کردن استفاده کرده که نمیتونه بلند بشه بعد فک کرد سنگر ریخته، اما وقتی خنده های ماو بچه هارو، دید متوجه قضیه شد وچون خیلی جدی بود با تمام زوری که داشت کف سنگر از جمله پتو برزنت رو جمع کرد وبلند شد. بعدش انتقام سختی ازمون گرفت و غفلتی منو انداخت لای پاهاش تا حد خفگی فشارم داد .

, photo_2016-09-22_14-42-09, photo_2016-09-22_14-42-09,
, دوختن فرمانده روی زمبن,
,

photo_2016-09-22_14-41-55
النظافت و من الایمان
شهید حمید گیلک خیلی آدم تمیز ومرتبی بود ومدام به نظافت شخصی وشستشوی لباسهاش اهمیت میداد در مهاباد تو سرمای زمستون وقتی بارون باریده بود، حمید همه لباساشو شسته بود وماهم نمیدونستیم اون دیگه لباسی نداره ،برای پوشیدن من وشهید رضا چمنی، کف سرویس بهداشتی رو تمیز شسته بودیم ومطمئن بودیم کسی نرفته سرویس وقتی حمید گیلک رفت داخل ماهم برداشتیم یه قابلمه آب از بالا ریختیم رو سرش حمید گیلک عصبانی با دادوبیداد از اونجادر اومد وافتاد دنبالمون وگفت بابا مسلمونا من لیاس ندارم بپوشم ، وما در رفتیم.
photo_2016-09-22_14-41-51

, photo_2016-09-22_14-41-55, photo_2016-09-22_14-41-55,
,
,
, photo_2016-09-22_14-41-51, photo_2016-09-22_14-41-51,

کله پاچه قلابی
شهید زین الدین دستور داده بودند، کلّه پاچه ی قربانی هایی که برای تامین غذای بچه ها سرمیبرن پاک کرده وبه نوبت بدهند به گردان ها وقتی نوبت گردان ما رسید دیدیم نقشه کشیدن مارو بفرستن صبحگاه وکله پاچه رو خودشون بخورن ماهم یک ساعت قبل صبحگاه بلند شدیم کله پاچه رو خوردیم واستخون ها وپوستشو ریختیم تو قابلمه و آب ریختیم وگذاشتیم رو چراغ، مارو که بلند کردن بریم صبحگاه آروم رفتیم وحتی طولشم دادیم ورفتیم ورزش صبحگاهی هم کردیم وبرگشتیم وقتی رسیدیم دم مقر دیدیم شهیدناصراوجاقلو(کلامی) با سرنیزه وعصبانی ایستاده دم درماهم از دور هماهنگ کردیم وهرچقدر اون گفت چرا کله پاچه روخوردین و رفتین ما هم نرفتیم زیرش وگفتیم شما مارو فرستادین صبحگاه تا خودتون بخورین الآنم دست پیش گرفتین که پس نیفتین خلاصه زیر بارش نرفتیم که نرفتیم ،تا اینکه سال ۶۴ در هورالعظیم به آقا ناصر بعد از ده ماه ماجرای کله پاچه رو تعریف کردم ، اونم نامردی نکرد و چهارصد عدد تراورس راه آهن شناور در آب رو برای گروهان سنگر کمین بدون کمک کردن توسط من جابجا کرد وبه سردار عزّتی گزارش کار خودشو داد وگفت :در ضمن برادر محمدی (بنده) کاملاً به وظایفش در هور توجیه شد.

, کله پاچه قلابی,
,


یاد باد آن روزگاران یاد باد.

,
,


انتهای پیام/

,
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه