اخبار داغ

ماجرای عروس جوان و جنس قاچاق؛

بر سر کارخانه «ایرپرسلان گیلان» چه آمد؟!

بر سر کارخانه «ایرپرسلان گیلان» چه آمد؟!
یک روز در بازار رشت یکی از روزمرگی های ساده این روزهای ما را روایت می کند، روزمرگی هایی که بر مشکلات و معضلات بسیاری دلالت دارد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از «دیارباران»: ماه مهر به پایان رسیده و کوچه پس کوچه های بازار رشت با بارش دانه های باران نم نمک خیس شده است. امروز گذرم به راسته بلور فروشان افتاده، بازار با اینکه سر ظهر است اما چندان شلوغ نیست. مغازه دارها یا گوشه ای نشسته و روزنامه می خوانند یا ایستاده و نظاره گر رهگذرانند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, دیارباران,

به سفارش عزیزی وارد مغازه ای می شوم. دخترکی جوان با مادرش گویا به خرید عروسی آمده، فروشنده غرق صحبت است؛ آدم با انصافی است این را از راهنمایی ها و پیشنهاداتش می شود فهمید. سفارش می کند "جنس خوب ببر ولی کم ببر، کمتر بخری بهتر است تا اینکه پولت را پای جنس بی کیفیت دور بریزی!"

,

, , ,

مغازه دار روبرویی همچنان نظاره گر این معاملات است، گویا رکود این روزهای بازار چیزی جز نظاره گربودن برایش به ارمغان نیاورده، مادر دختر قیمت سرویس های قابلمه را می پرسد؛ فروشنده چند مورد را مثال می زند تفلون ایرانی دارد، دیسینی و بوش و ... هم هستند.

,

دخترک می گوید: "جنس ایرانی را دوست دارم برای همین قوری و کتری ایرانی را انتخاب کرده ام اما تفلون چنگی به دلِ سلامت نمی زند."

,

سرامیکِ جنس خارجی را می پسندد بعد از کمی چانه زدن بر سر قیمت، رنگش را انتخاب می کند، نمی دانم چه بر در و دیوار دیگ کوچکی که در دست گرفته می بیند که فروشنده می گوید: "این چیزی نیست، چون قاچاق آمده یک خراش کوچک  برداشته!"

,

اسم قاچاق که می آید دخترک سگرمه هایش تو هم می رود. می گوید جنس قاچاق نمی برد.

,

مرد فروشنده تعجب می کند؛ می گوید: "تمام بازار را جنس قاچاق برداشته، شاید بالاترها به خاطر گزارش عملکردشان هم که شده آمار دیگری بدهند اما ازمن بپرسی می گویم قاچاقِ 100 درصدی در بازار رشت رخنه کرده!"

,

انگاری تازه زبان دلش وا شده باشد، می گوید: "مدتی پیش خودش به فکر تولید افتاده با هزار بدبختی کارهای مقدماتی راه اندازی کارگاه را انجام داده، فقط 20 بار برای ایجاد زیرساخت های کارگاهش به اداره مورد نظر رفته اما تمام مدت مانند توپ به این و آن پاسش داده اند، سرآخر هم آنقدر اما و اگر برایش تراشیده اند که عطای تولید را به لقایش بخشیده است!

,

می گوید: "همین ترکیه در سال های 56 ، 57 فقر از سر و کول مردمانش بالا می رفته اما الان خیلی پیشرفت کرده اند، همه اش هم به خاطر این است که در امر تولید و کارخانه داری تسهیلات ویژه ای به فعالان اقتصادی اش داده می شود مثلا کارگاهی که 10 کارگر داشته باشد شامل بیمه رایگان می شود اما اینجا چه؟! غیر از هزینه های آنچنانی بیمه، هزینه های چند برابری زیرساخت های کارخانه های کوچک گربانگیر هر تولید کننده ایست که دردش تولید است نه باند و مافیا و ...!"

,

می گوید: "چرا راه دور برویم، همین کارخانه "ایرپرسلان" گیلان سازنده بهترین چینی کشور بود و دو هزار کارگر داشت اما چه شد انقدر عرصه برایش تنگ شد که با چندین بار تغییر مدیریت و فروش کارخانه ابتدا به "چینی گیلان" و اکنون هم به "چینی نگین" تغییر نام داده و در حال بسته شدن است!

,

به گوشه مغازه می رود و سرویس قاشق و چنگال را نشان دختر می دهد می گوید:" این سرویس "ناب استیل مازندران" است، این را که می گوید جوانی که تازه به مغازه آمده بود، گفت: "طرح تراشه هایش قشنگ است و این برای منی که تراشکاری این کارها را دارم بیشتر جلوه می کند".

,

, ,

فروشنده سری تکان می دهد و می گوید: "اما چه فایده، آنقدر هزینه های تولیدش بالاست که تولید کننده جز بالابردن قیمت چاره ای ندارد، سرویس 830 هزار تومانی را کمتر کسی می پسندد وقتی "یونیک" با قیمتی بسیار کمتر اینطور خودنمایی می کند!"

,

سرش را به تأسف تکان می دهد و می گوید: "کاش نمایندگان و مسئولان ما این همه سال که برای خود زندگی کردند حداقل در یکی دوسالی که به میدان خدمت خوانده می شوند کمی هم برای خدا کار کنند، انگار دست هایی نمی گذارد چرخ تولید بچرخد در حالی که این چرخ ها در کشور همسایه با آن همه ناامنی راحت تر به حرکت در می آید".

,

دختر حرفش را پس می گیرد مشخص است که راضی به بردن جنس قاچاق نیست اما گویا چاره ای ندارد، وقتی 100 درصد بازار رشت از قاچاق پر شده باشد!

,

مرضیه محمودی

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه