اینجا یک موزه واقعی مردمشناسی است، همهچیز در حصاری زیبا با آیینهکاری چشمنواز؛ همه مبهوت از این فضایی که توسط استاد احمدعلی شجریان طی چند سال با عشق چیده و با شوق برای مردم نگه داشته است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ندای چناران، استاد احمدعلی شجریان، برادر استاد شجریان، استادی چیرهدست در حوزه هنر گریم است، هرچند دست سازههای استاد شجریان در گلمکان نشان میدهد این خانواده استعداد ذاتی و خداوندی درزمینهٔ هنر دارند کما اینکه استاد شجریان بزرگ در رادکان برای اولین بار به دست خویش سنتور ساختند و اکنون چند ساز جدید در موسیقی ایران را ابداع نمودند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, ندای چناران,, ,
گلمکان، خیابان چشمه سبز جنوبی
, گلمکان، خیابان چشمه سبز جنوبی,راهی منزل برادر استاد شجریان شدیم. گلمکان، خیابان چشمه سبز جنوبی، هوای سرد پاییزی و خیابانی پر از درخت و رودخانهای که بهموازات آن جاده است و دارودرخت. مقابل خانهای ایستادیم. هرگز تصور نمیکردم، چنین خانهای را در همین نزدیکی ببینم، انگار به گذشته پا بگذاریم، به دوره صفویه و قاجار، ساختمانی دوطبقه درشیب کوه و مشرفبه جاده و رودخانه، با نمایی فیروزهای کاشیکاری شده است. درب و پنجرههای زیبا چوبی مشبک با شیشههای رنگین.
,صدها بار به گلمکان آمدم اما حتی یکبار به این آدرس نیامدم و کسی هم ما را دعوت به دیدنش نکرده بود. روبروی این بنا در حاشیه رودخانه در حصاری توری، تنور سنتی، کندو – انبار گِلی گندم- و مانکن مردمان قدیم که با لباس واقعی و سنتی اهالی تنپوش شده بود، ذهن و نگاه ما از همین ابتدا تغییر داد.
,ما برای دیدن شجریان آمدیم تا از استاد هم خبری داشته باشیم اما اینجا با فضای جدید و موضوعی نو روبرو شدیم. روی تابلویی کوچک بر روی این ساختمان جلبتوجه میکرد «موزه مردمشناسی»، مردی خوشرو، با لباسی آبی آسمانی به استقبالمان آمد. «احمدعلی»، برادر کوچکتر استاد.
,, ,
اینجا یک موزه واقعی مردمشناسی است
, , اینجا یک موزه واقعی مردمشناسی است,اینجا خانه نیست، اینجا یک موزه واقعی مردمشناسی است. ماکت دو سرباز با سلاح که دست سازه خود استاد است و فضایی پر از نشانههای مردمشناسی ما را در موقعیت جدیدی قرار داد که تصور نمیکردیم، مانکنهایی از مردمان خراسان جنوبی با طبلنوازی، چوپانی که در پسزمینه یک کوهپایه و گوسفندان قرار دادهشده بود، درویشی که کنار پردهای بزرگ «شبیهخوانی» ایستاده بود، وسایل قهوهخانه سنتی، زنگ مخصوص گود زورخانه و صدها وسیله کوچک و بزرگ و حوضی کوچک با آبنمای واقعی.
,همهچیز در حصاری زیبا با آیینهکاری چشمنواز، خلاصه همه مبهوت از این فضایی که توسط استاد احمدعلی شجریان طی چند سال با عشق چیده و با شوق برای مردم نگاهداشته است.
,
از پلههایی که مانکنهای زیبای محلی قرار داده شده است به طبقه دوم رفتیم، درودیوار این خانه نشانههای بسیار دارد، تابلوی زیبا از دروی گندم، بسیار گرم و آفتابی. پنبهزنی که آویزان است، دار قالی و ... . وارد حیاط شدیم، موزهای دیگر. دیوار حیاط کاهگل، تنور، چرخ چاه، خرمنکوب قدیمی که به ماکت دو گاو بستهشده بود، روی دیوار حیاط وسایل قدیمی بسیار آویزان، کنار در ورودی حیاط دوربین و سهپایه قدیمی قرار داده شده است.
وارد خانه میشویم، دریچهای جدید از موزه جلو دیدهمان نمودار میشود، از زیرانداز گرفته تا وسایلی که قدمت آن بهاندازه تاریخ است. وسایلی که حیف است نبینیم. از همه مهمتر چیدمان زیبای منزل است که هنرمندانه انجامشده است.
, ,
من بهتنهایی اینجا را درست کردم، مردم باید به من کمک کنند
, , من بهتنهایی اینجا را درست کردم، مردم باید به من کمک کنند,استاد احمدعلی شجریان هر بار که از استاد شجریان بزرگ با عنوان «داداش» نام میبرد، بسیار باصفا و زلال، با چای کوهی از ما پذیرایی میکند، چهره شاد و سرحال وی به ما انرژی میداد و خستگیناپذیر برای هر نگاهمان توضیح میدهد: من بهتنهایی اینجا را درست کردم، مردم باید به من کمک کنند.
,کلامش روان، بیتکلف ساده و روشن. چقدر آفتابیاند این خاندان هنرمند. خیلی گپ زدیم و هر بار برای سلامتی استاد بزرگ موسیقی ایران از ته قلب دعا کردیم.
,, , ,
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه