اخبار داغ

معرفی کتاب؛

«ارمیا»؛ آن‌که باید می‌بودیم و نیستیم!

«ارمیا»؛ آن‌که باید می‌بودیم و نیستیم!
مخاطب با مطالعه «ارمیا» با شخصیتی ملاقات می‌کند که نوع دینداری‌اش پسندیدنی و ناب است. در یک نگاه کلان، گویی ارمیا همان است که باید می‌بودیم اما نیستیم!
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به گمانم سال 90 بود که یک استاد دانشگاه کرمانی، مقاله‌ای درباره «ارمیا» نوشت و همان اوایل مقاله اشاره کرد که «پس از عصر دفاع مقدس، به تدریج دوران گذار از داستان‌های رئالیستی به داستان‌های تلفیقی(تخیلی و واقع‌گرا) فرا می‌رسد.» هرچند معتقدم که هنوز ظرفیت نگارش داستان‌های رئالیستی مقتبس از دفاع مقدس وجود دارد اما با کلیت سخن این استاد دانشگاه هم‌داستانم. دست‌کم به لحاظ تطور سلیقه و نگاه مخاطبان باید این واقعیت را پذیرفت که داستان‌های تلفیقی دفاع مقدس خواندنی‌ترند و صدالبته نگارش آن‌ها لازم‌تر. و «ارمیا» چیزی از همین جنس است.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

شخصیت ارمیا البته در «بیوتن» اثر دیگری از امیرخانی ادامه پیدا می‌کند اما ارمیای «ارمیا» شخصیت قابل تأملی است. مخاطب با مطالعه «ارمیا» با شخصیتی ملاقات می‌کند که نوع دینداری‌اش پسندیدنی و ناب است. در یک نگاه کلان، گویی ارمیا همان است که باید می‌بودیم اما نیستیم! ارمیا به مخاطب امروز کمک می‌کند که روح حاکم بر جنگ تحمیلی رادریابد.

یک جوانِ اهل شمال شهر تهران، با قرار گرفتن در حال و هوای جنگ، به نقطه عطفی در زندگی‌اش می‌رسد؛ او از گذشته‌اش می‌بُرد و رنگی دیگر می‌یابد؛ آن‌قدر که دیگر به جامعه پیرامونش نمی‌ماند و نمی‌آید.

تصویر جلدِ رمان 300 صفحه‌ای امیرخانی، یک ماهی است که در شیشه‌ای تنگ و بی‌آب، آرام گرفته و در واقع محبوس شده است. این ماهی، خود ارمیاست که پس از دریای بزرگ جنگ، در شیشه کوچک جامعه‌ای گرفتار می‌شود که نسبتی با جنگ ندارند؛ و حالا پس از شنیدن خبر رحلت امام(ره)، جان کندن این ماهی، آشکارتر می‌شود.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید، امیرخانی ارمیا را در سال 1372 نوشت؛ یعنی وقتی که فقط 20 سال داشت! با این وجود، قلم او در انتقال احساسات بسیار چیره‌دست بوده است؛ آن‌قدر چیره‌دست که خواننده ارمیا می‌تواند گهگاه خود را در لباس ارمیا ببیند و از چشم او به جهان بنگرد؛ این، تقریبا ویژگی همه آثار رضا امیرخانی است. بودند کسانی که نوشتند، با شخصیت‌های «منِ او» درست مثل یک خانواده زندگی کرده‌اند و از آن‌ها خاطره دارند!

نکته دیگر آن که تقریبا همه کسانی که ارمیا را دوست داشته‌اند، می‌گویند این کتاب دری به روی درکی جدید از دفاع مقدس به روی آنان گشوده است.

به واقع رمان‌های امیرخانی، از سایر رمان‌های مشابه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس، متمایز است. مقاله‌های علمی زیادی هم درباره ارمیا نوشته شده است که فارغ از این که مطالعه‌اش خالی از لطف نیست، نشان از این دارد که اثر امیرخانی، به عنوان یک اثر متمایز، شایسته فحص و بحث بوده است. جالب این‌جاست که خود امیرخانی چندان درباره کتاب‌هایش سخن نمی‌گوید. تز او این است که نویسنده نباید درباره یک اثر ادبی، زیاد حرف بزند!

اگر از این اثر امیرخانی خوشتان آمد، باید سری هم به «منِ او» و «از به» و «داستان سیستان» و «نشت نشا» و «نفحات نفت» و «جانستان کابلستان» و «قیدار» و «ر ه ش» هم بزنید تا ویژگی متمایز بودن آثار امیرخانی را بیش‌تر دریابید.

آثار رضاخانی البته به لحاظ موضوعی به دفاع مقدس محدود نمی‌شود. مثلا «نشت نشا» که امیرخانی آن را پس از «داستان سیستان» در سال 84 نوشت، به ریشه‌یابی مسئله مهم مهاجرت نخبگان پرداخته است؛ مقاله بلندی که حتی مشاور خاتمی هم پی‌جوی آن بوده است!

کوتاه سخن؛ «ارمیا» را بخوانید و امیرخانی‌خوانی را آغاز کنید!

انتهای پیام/

,

شخصیت ارمیا البته در «بیوتن» اثر دیگری از امیرخانی ادامه پیدا می‌کند اما ارمیای «ارمیا» شخصیت قابل تأملی است. مخاطب با مطالعه «ارمیا» با شخصیتی ملاقات می‌کند که نوع دینداری‌اش پسندیدنی و ناب است. در یک نگاه کلان، گویی ارمیا همان است که باید می‌بودیم اما نیستیم! ارمیا به مخاطب امروز کمک می‌کند که روح حاکم بر جنگ تحمیلی رادریابد.

یک جوانِ اهل شمال شهر تهران، با قرار گرفتن در حال و هوای جنگ، به نقطه عطفی در زندگی‌اش می‌رسد؛ او از گذشته‌اش می‌بُرد و رنگی دیگر می‌یابد؛ آن‌قدر که دیگر به جامعه پیرامونش نمی‌ماند و نمی‌آید.

تصویر جلدِ رمان 300 صفحه‌ای امیرخانی، یک ماهی است که در شیشه‌ای تنگ و بی‌آب، آرام گرفته و در واقع محبوس شده است. این ماهی، خود ارمیاست که پس از دریای بزرگ جنگ، در شیشه کوچک جامعه‌ای گرفتار می‌شود که نسبتی با جنگ ندارند؛ و حالا پس از شنیدن خبر رحلت امام(ره)، جان کندن این ماهی، آشکارتر می‌شود.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید، امیرخانی ارمیا را در سال 1372 نوشت؛ یعنی وقتی که فقط 20 سال داشت! با این وجود، قلم او در انتقال احساسات بسیار چیره‌دست بوده است؛ آن‌قدر چیره‌دست که خواننده ارمیا می‌تواند گهگاه خود را در لباس ارمیا ببیند و از چشم او به جهان بنگرد؛ این، تقریبا ویژگی همه آثار رضا امیرخانی است. بودند کسانی که نوشتند، با شخصیت‌های «منِ او» درست مثل یک خانواده زندگی کرده‌اند و از آن‌ها خاطره دارند!

نکته دیگر آن که تقریبا همه کسانی که ارمیا را دوست داشته‌اند، می‌گویند این کتاب دری به روی درکی جدید از دفاع مقدس به روی آنان گشوده است.

به واقع رمان‌های امیرخانی، از سایر رمان‌های مشابه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس، متمایز است. مقاله‌های علمی زیادی هم درباره ارمیا نوشته شده است که فارغ از این که مطالعه‌اش خالی از لطف نیست، نشان از این دارد که اثر امیرخانی، به عنوان یک اثر متمایز، شایسته فحص و بحث بوده است. جالب این‌جاست که خود امیرخانی چندان درباره کتاب‌هایش سخن نمی‌گوید. تز او این است که نویسنده نباید درباره یک اثر ادبی، زیاد حرف بزند!

اگر از این اثر امیرخانی خوشتان آمد، باید سری هم به «منِ او» و «از به» و «داستان سیستان» و «نشت نشا» و «نفحات نفت» و «جانستان کابلستان» و «قیدار» و «ر ه ش» هم بزنید تا ویژگی متمایز بودن آثار امیرخانی را بیش‌تر دریابید.

آثار رضاخانی البته به لحاظ موضوعی به دفاع مقدس محدود نمی‌شود. مثلا «نشت نشا» که امیرخانی آن را پس از «داستان سیستان» در سال 84 نوشت، به ریشه‌یابی مسئله مهم مهاجرت نخبگان پرداخته است؛ مقاله بلندی که حتی مشاور خاتمی هم پی‌جوی آن بوده است!

کوتاه سخن؛ «ارمیا» را بخوانید و امیرخانی‌خوانی را آغاز کنید!

انتهای پیام/

,

شخصیت ارمیا البته در «بیوتن» اثر دیگری از امیرخانی ادامه پیدا می‌کند اما ارمیای «ارمیا» شخصیت قابل تأملی است. مخاطب با مطالعه «ارمیا» با شخصیتی ملاقات می‌کند که نوع دینداری‌اش پسندیدنی و ناب است. در یک نگاه کلان، گویی ارمیا همان است که باید می‌بودیم اما نیستیم! ارمیا به مخاطب امروز کمک می‌کند که روح حاکم بر جنگ تحمیلی رادریابد.

یک جوانِ اهل شمال شهر تهران، با قرار گرفتن در حال و هوای جنگ، به نقطه عطفی در زندگی‌اش می‌رسد؛ او از گذشته‌اش می‌بُرد و رنگی دیگر می‌یابد؛ آن‌قدر که دیگر به جامعه پیرامونش نمی‌ماند و نمی‌آید.

تصویر جلدِ رمان 300 صفحه‌ای امیرخانی، یک ماهی است که در شیشه‌ای تنگ و بی‌آب، آرام گرفته و در واقع محبوس شده است. این ماهی، خود ارمیاست که پس از دریای بزرگ جنگ، در شیشه کوچک جامعه‌ای گرفتار می‌شود که نسبتی با جنگ ندارند؛ و حالا پس از شنیدن خبر رحلت امام(ره)، جان کندن این ماهی، آشکارتر می‌شود.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید، امیرخانی ارمیا را در سال 1372 نوشت؛ یعنی وقتی که فقط 20 سال داشت! با این وجود، قلم او در انتقال احساسات بسیار چیره‌دست بوده است؛ آن‌قدر چیره‌دست که خواننده ارمیا می‌تواند گهگاه خود را در لباس ارمیا ببیند و از چشم او به جهان بنگرد؛ این، تقریبا ویژگی همه آثار رضا امیرخانی است. بودند کسانی که نوشتند، با شخصیت‌های «منِ او» درست مثل یک خانواده زندگی کرده‌اند و از آن‌ها خاطره دارند!

نکته دیگر آن که تقریبا همه کسانی که ارمیا را دوست داشته‌اند، می‌گویند این کتاب دری به روی درکی جدید از دفاع مقدس به روی آنان گشوده است.

به واقع رمان‌های امیرخانی، از سایر رمان‌های مشابه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس، متمایز است. مقاله‌های علمی زیادی هم درباره ارمیا نوشته شده است که فارغ از این که مطالعه‌اش خالی از لطف نیست، نشان از این دارد که اثر امیرخانی، به عنوان یک اثر متمایز، شایسته فحص و بحث بوده است. جالب این‌جاست که خود امیرخانی چندان درباره کتاب‌هایش سخن نمی‌گوید. تز او این است که نویسنده نباید درباره یک اثر ادبی، زیاد حرف بزند!

اگر از این اثر امیرخانی خوشتان آمد، باید سری هم به «منِ او» و «از به» و «داستان سیستان» و «نشت نشا» و «نفحات نفت» و «جانستان کابلستان» و «قیدار» و «ر ه ش» هم بزنید تا ویژگی متمایز بودن آثار امیرخانی را بیش‌تر دریابید.

آثار رضاخانی البته به لحاظ موضوعی به دفاع مقدس محدود نمی‌شود. مثلا «نشت نشا» که امیرخانی آن را پس از «داستان سیستان» در سال 84 نوشت، به ریشه‌یابی مسئله مهم مهاجرت نخبگان پرداخته است؛ مقاله بلندی که حتی مشاور خاتمی هم پی‌جوی آن بوده است!

کوتاه سخن؛ «ارمیا» را بخوانید و امیرخانی‌خوانی را آغاز کنید!

انتهای پیام/

,

شخصیت ارمیا البته در «بیوتن» اثر دیگری از امیرخانی ادامه پیدا می‌کند اما ارمیای «ارمیا» شخصیت قابل تأملی است. مخاطب با مطالعه «ارمیا» با شخصیتی ملاقات می‌کند که نوع دینداری‌اش پسندیدنی و ناب است. در یک نگاه کلان، گویی ارمیا همان است که باید می‌بودیم اما نیستیم! ارمیا به مخاطب امروز کمک می‌کند که روح حاکم بر جنگ تحمیلی رادریابد.

,

یک جوانِ اهل شمال شهر تهران، با قرار گرفتن در حال و هوای جنگ، به نقطه عطفی در زندگی‌اش می‌رسد؛ او از گذشته‌اش می‌بُرد و رنگی دیگر می‌یابد؛ آن‌قدر که دیگر به جامعه پیرامونش نمی‌ماند و نمی‌آید.

,

تصویر جلدِ رمان 300 صفحه‌ای امیرخانی، یک ماهی است که در شیشه‌ای تنگ و بی‌آب، آرام گرفته و در واقع محبوس شده است. این ماهی، خود ارمیاست که پس از دریای بزرگ جنگ، در شیشه کوچک جامعه‌ای گرفتار می‌شود که نسبتی با جنگ ندارند؛ و حالا پس از شنیدن خبر رحلت امام(ره)، جان کندن این ماهی، آشکارتر می‌شود.

,

شاید برایتان جالب باشد که بدانید، امیرخانی ارمیا را در سال 1372 نوشت؛ یعنی وقتی که فقط 20 سال داشت! با این وجود، قلم او در انتقال احساسات بسیار چیره‌دست بوده است؛ آن‌قدر چیره‌دست که خواننده ارمیا می‌تواند گهگاه خود را در لباس ارمیا ببیند و از چشم او به جهان بنگرد؛ این، تقریبا ویژگی همه آثار رضا امیرخانی است. بودند کسانی که نوشتند، با شخصیت‌های «منِ او» درست مثل یک خانواده زندگی کرده‌اند و از آن‌ها خاطره دارند!

,

نکته دیگر آن که تقریبا همه کسانی که ارمیا را دوست داشته‌اند، می‌گویند این کتاب دری به روی درکی جدید از دفاع مقدس به روی آنان گشوده است.

,

به واقع رمان‌های امیرخانی، از سایر رمان‌های مشابه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس، متمایز است. مقاله‌های علمی زیادی هم درباره ارمیا نوشته شده است که فارغ از این که مطالعه‌اش خالی از لطف نیست، نشان از این دارد که اثر امیرخانی، به عنوان یک اثر متمایز، شایسته فحص و بحث بوده است. جالب این‌جاست که خود امیرخانی چندان درباره کتاب‌هایش سخن نمی‌گوید. تز او این است که نویسنده نباید درباره یک اثر ادبی، زیاد حرف بزند!

,

اگر از این اثر امیرخانی خوشتان آمد، باید سری هم به «منِ او» و «از به» و «داستان سیستان» و «نشت نشا» و «نفحات نفت» و «جانستان کابلستان» و «قیدار» و «ر ه ش» هم بزنید تا ویژگی متمایز بودن آثار امیرخانی را بیش‌تر دریابید.

,

آثار رضاخانی البته به لحاظ موضوعی به دفاع مقدس محدود نمی‌شود. مثلا «نشت نشا» که امیرخانی آن را پس از «داستان سیستان» در سال 84 نوشت، به ریشه‌یابی مسئله مهم مهاجرت نخبگان پرداخته است؛ مقاله بلندی که حتی مشاور خاتمی هم پی‌جوی آن بوده است!

,

کوتاه سخن؛ «ارمیا» را بخوانید و امیرخانی‌خوانی را آغاز کنید!

,

انتهای پیام/

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه