پیکر پاک شهید مدافع حرم محمدجعفر حسینی معروف به ابوزینب از فرماندهان لشکر فاطمیون و جانباز شهید حسین براتعلی با حضور پرشور عاشقان راه ایثار و شهادت تشییع شد.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا بهنقل از شبکه خبری تهران نیوز، پیکر پاک شهید شهید محمدجعفر حسینی از فرماندهان لشکر فاطمیون و جانباز شهید حسین براتعلی صبح امروز با حضور پرشور عاشقان راه ایثار و شهادت ابتدا در معراج شهدای تهران و سپس از میدان اصلی شهرری تشییع و پس از طواف گرد مضجع شریف حضرت عبدالعظیم الحسنی علیهالسلام و امامزادگان واجب التعظیم مجاورش به گلزار شهدای بهشت زهرا سلامالله علیها منتقل و در قطعه ٥٥ به خاک سپرده شدند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا , شبکه خبری تهران نیوز,امروز شهرری، قبله تهران بار دیگر بوی حریم حضرت زینب سلامالله علیها را به خود گرفت، اقشار مختلف جامعه که با حضور پرشور خود ضمن تجلیل از ایثارگری شهدای مدافع حرم و تجدید میثاق با آرمانهای والای امام راحل، شهدا و رهبر معظم انقلاب بر ایستادگی پای ارزشهای دین مبین اسلام و دفاع از مظلومان عالم تاکید کردند.
پیکر ابوزینب در کنار دوستان شهیدش آرام گرفت
پیکر پاک شهید شهید محمدجعفر حسینی پس از ورود به گلزار شهدای بهشت زهرا سلامالله علیها و قرائت زیارت عاشورا در کنار شهدای مدافع حرم آرام گرفت.
گفتنی است، پیش از این شبکه سفیران انقلاب و فعالان هستههای مقاومت فکری تبلیغی با امضاء ۲۸۴ فعال بینالمللی از کشور های مختلف، از مردم برای شرکت در تشییع شهید جعفر حسینی معروف به ابو زینب دعوت به عمل آوردند.
شهید حسینی در یک نگاه
شهید شهید محمدجعفر حسینی متولد سال ۱۳۶۳ از نیروهای قدیمی فاطمیون بود که اولین بار پیش از تشکیل لشکر فاطمیون برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به همراه نیروهای ایرانی به سوریه رفت، بعد از تشکیل لشکر فاطمیون به همت ابوحامد عضو این لشکر شد و از همرزمان شهید مصطفی صدرزاده، ابوحامد، حجت و دیگر فرماندهان شهید این لشکر بود.
او از فعالین عرصه جهادی و فرهنگی در حوزه مهاجرین بود که با تشکیل ستاد ویژه خادمین در حماسه اربعین حسینی خدمت میکرد و با تشکیل هیأت شهدای گمنام افغانستانی و دورههای آموزشی ویژه مهاجرین قدمهای اثرگذاری را در جهت توانمندسازی دانشجویان و جوانان افغانستانی در ایران برداشت.
شهید حسینی در سال ۹۶ در اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد که این سالها را با درد و رنج ناشی از مجروحیت سپری کرد تا سرانجام در سن ۳۵ سالگی به شهادت رسید. از وی دو فرزند به یادگار مانده است.
فرمانده لشگر فاطمیون مدافع حرم شهید محمد جعفر حسینی به یاران با وفای حضرت زینب (سلام الله علیها) پیوست.
از او دو فرزند به یادگار مانده است.
شهید ابوزینب به روایت فرمانده لشکر فاطمیون
فرمانده لشکر فاطمیون گفت: در جریان فتح آخرین پایگاه داعش در شهر البوکمال، شهید ابوزینب همواره پیشگام بود.
وی درباره رشادتهای شهید محمد جعفر حسینی با نام جهادی (ابوزینب) صحبتهایی را مطرح کرد. فرمانده فاطمیون در این خصوص گفت: شهید ابوزینب از نیروهای قدیمی فاطمیون بود. جوان پر انرژی و با اخلاصی که برای هر کار و عملیاتی پیش قدم میشد.
فرمانده لشکر فاطمیون، شهید محمد جعفر حسینی را به یک گل تشبیه کرد که در مقابل چشمانش در شهر البوکمال پرپر شد و به مقام جانبازی رسید. فرمانده فاطمیون در پاسخ به نحوه جانبازی و شهادت ابوزینب گفت: در جریان فتح آخرین پایگاه داعش در شهر البوکمال، شهید ابوزینب همواره پیشگام بود. در یکی از محلات که به سد محکمی از داعش برخوردیم و درگیری شدت گرفت، ابوزینب بر اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد. در انتقال به بیمارستان مشخص شد حدود ۲۰۰ ترکش به بدنش اصابت کرده بود.
وی تصریح کرد: از نظر من ابوزینب در همان لحظه شهید شد و به مقام شهادت رسید ولی جسمش در این دو سال بین ما باقی ماند تا اینکه هفته گذشته و بر اثر شدت جراحات به دوستان شهیدش پیوست.
همه دیوارها برای «ابوزینب» کوتاه بود
کیایی در یادداشتی درباره شهید محمدجعفر حسینی نوشت: سالهای اول جنگ سوریه و حضور نیروهای افغانستانی بود که او را دیدم. برق چشمانش را زمانی که از ابوحامد و فاتح صحبت میکرد، هنوز به خاطر دارم.
آدمهای بزرگ را میتوان سر بزنگاههای مهم شناخت. درست وقتی همه فرار میکنند، آنها پا در معرکههای سخت میگذراند. خستگی ناپذیرند و روح بزرگ دارند. سختیهای دنیا را پله ترقی روحشان میبینند. سوار زمان هستند نه اینکه بنشینند تا زمان آنها را به این سو و آن سو بکشاند. به اعتراف همه آنها که «ابوزینب» را میشناختند، او هم جزو دسته آدمهای بزرگ بود. جوان افغانستانی دهه شصتی پای کار و انقلابی که برای پیشبرد راه و هدفش هیچ وقت آرام ننشست، از رنجهایی که دید خسته نشد، ماند تا درست در ایام تولد حضرت مزد زحماتش را با شهادت بگیرد.
آنچه شناسنامهها میگویند مهاجر بود، اصالتاً اهل کابل و به دنیا آمده در سال ۱۳۶۳ تهران. افغانستانیها اصطلاح شیرینی دارند که به هموطنان خود میگویند “وطندار” برای او وطن مفهومی عمیقتر و بزرگتر از حدود سرزمینی داشت. وطنش محدود به مرزهای جغرافیایی نبود. مرز وطنش ایمان و عقیدهاش بود و برای این عقیده تا پای جان مایه گذاشت. اگرچه در طول سالها کار و فعالیت، بیمهریهای زیادی دید و به خاطر نگاههای کلیشهای آزرده خاطر بود اما این موضوع هیچگاه نتوانست او را از هدف آرمانی که به آن معتقد بود، چه روزهایی که در ایران بود و چه روزهایی که در سوریه اسلحه به دست داشت، دور کند. به قول خودش هر جا دیواری مقابل خود میدید قدش را بلندتر میکرد، تلاشش را بیشتر تا هرطور شده دیوار مقابل را رد کند.
سالهای اول جنگ سوریه و حضور نیروهای افغانستانی بود که او را دیدم. برای هماهنگی مصاحبهای درباره فعالیتهای فاطمیون و روایتگری از فرماندهان شهید با او گفتوگو کردیم. مصاحبهای که هیچگاه در آن سالها اجازه انتشارش را نداد و قرار انتشار را موکول کرد به بعد شهادت. اهل صحبتهای اغراقآمیز از جنگ و دنبال مطرح کردن خودش هم نبود. برای هدف بالاتری تلاش میکرد و خوب میدانست راهی که عاشقانه قدم در آن نهاده ختم به وصال یاران شهیدش میشود. بعدها فهمیدم درست همزمان با رفتن به سوریه امکان رفتن به یکی از کشورهای اروپایی را هم داشت اما گفته بود نمیتوانم دعوتنامه خانم را رد کنم. برق چشمشهایش را زمانی که از ابوحامد و فاتح صحبت میکرد، هنوز به خاطر دارم، بهترین خاطرهاش مربوط به پیش از تشکیل فاطمیون بود؛ وقتی با گروهی از نیروهای ایرانی توانسته بود به سوریه برود، میدانست این اتفاق برای یک مهاجر بدون شناسنامه ایرانی ناممکن است اما این را هم خوب میدانست همه ممکنها به واسطه نگاه حضرت زینب(س) ممکن خواهد شد.
بیشترین دغدغهاش کار برای بچههای افغانستانی بود. هدفش کادرسازی از جوانان افغانستانی و تربیت دینی و انقلابی آنان بود. در این راه مؤسسه «طلیعه نخبگان مهاجر» را راهاندازی کرد و در تلاش بود تا در جنبههای مختلف آموزشی، نیروهای افغانستانی را به سطح خوبی از علم و توانمندی برساند. کمیته خادمین افغانستانی و هیئت شهدای گمنام افغانستان را تأسیس کرد. در بازه زمانی اربعین، موکبی از جوانان افغانستانی در مرز شلمچه به همت کمیته خادمین برپا میشد و هیئتهای هفتگی هم برقرار بود. به علاوه او از مدرسین زبان، مسئول بخش زبان و از مؤسسان مؤسسه طلوع بود. بعد از مجروحیت و بهبودی نسبی در تلاش برای اعزام دوباره بود. هیچ وقت از فکر شهادت بیرون نرفت. «محمد جعفر حسینی» معروف به ابوزینب مثل همه شهدا بزرگ بود، راهش را شناخت و ثابت قدم ماند، به هر دری زد، خودش را از همه دیوارها بالا کشاند تا بالاخره به آنچه آرزویش را داشت رسید.
شهید "غلامحسین براتعلی" سال 1342 به دنیا آمد، در همان دوران کودکی پدر خود را از دست داد و در دامن مادرش پرورش یافت و دیپلم رشته فنی خود را گرفت. شهید براتعلی با شروع جنگ تحمیلی برای پاسداری از انقلاب اسلامی و مقابله با دشمن بعثی راهی مناطق نبرد شد و سال 1362 در منطقه کردستان از ناحیه گردن مجروح شد و به جمع دلاور مردان مقاوم جانباز نخاعی پیوست. شهید براتعلی بعد از دوران جنگ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فلسفه ادامه داد، این جانباز شهید باتوجه به شدت مجروحیت دست از فعالیت نکشید و در جبهههای نبرد فرهنگی و اقتصادی حضور یافت. شهید براتعلی یکی از کارآفرینهای کشور بود.
شهید غلامحسین براتعلی که مجروحیت نخاعی به شدت به ریههایش را آسیب رسانده و تنفس را دچار مشکل کرده بود در تاریخ 21 آذرماه سال 1398 برای درمان به بیمارستان منتقل و پس از گذشت چند روز به کما رفت. شهید براتعلی صبح روز چهارشنبه 11 دیماه پس از گذشت 36 سال مقاومت و تحمل دردهای ناشی از مجروحیت آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست.
گزارش تصویری تشییع پیکر شهیدان حسینی و براتعلی
انتهای پیام/
امروز شهرری، قبله تهران بار دیگر بوی حریم حضرت زینب سلامالله علیها را به خود گرفت، اقشار مختلف جامعه که با حضور پرشور خود ضمن تجلیل از ایثارگری شهدای مدافع حرم و تجدید میثاق با آرمانهای والای امام راحل، شهدا و رهبر معظم انقلاب بر ایستادگی پای ارزشهای دین مبین اسلام و دفاع از مظلومان عالم تاکید کردند.
پیکر ابوزینب در کنار دوستان شهیدش آرام گرفت
پیکر پاک شهید شهید محمدجعفر حسینی پس از ورود به گلزار شهدای بهشت زهرا سلامالله علیها و قرائت زیارت عاشورا در کنار شهدای مدافع حرم آرام گرفت.
گفتنی است، پیش از این شبکه سفیران انقلاب و فعالان هستههای مقاومت فکری تبلیغی با امضاء ۲۸۴ فعال بینالمللی از کشور های مختلف، از مردم برای شرکت در تشییع شهید جعفر حسینی معروف به ابو زینب دعوت به عمل آوردند.
شهید حسینی در یک نگاه
شهید شهید محمدجعفر حسینی متولد سال ۱۳۶۳ از نیروهای قدیمی فاطمیون بود که اولین بار پیش از تشکیل لشکر فاطمیون برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به همراه نیروهای ایرانی به سوریه رفت، بعد از تشکیل لشکر فاطمیون به همت ابوحامد عضو این لشکر شد و از همرزمان شهید مصطفی صدرزاده، ابوحامد، حجت و دیگر فرماندهان شهید این لشکر بود.
او از فعالین عرصه جهادی و فرهنگی در حوزه مهاجرین بود که با تشکیل ستاد ویژه خادمین در حماسه اربعین حسینی خدمت میکرد و با تشکیل هیأت شهدای گمنام افغانستانی و دورههای آموزشی ویژه مهاجرین قدمهای اثرگذاری را در جهت توانمندسازی دانشجویان و جوانان افغانستانی در ایران برداشت.
شهید حسینی در سال ۹۶ در اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد که این سالها را با درد و رنج ناشی از مجروحیت سپری کرد تا سرانجام در سن ۳۵ سالگی به شهادت رسید. از وی دو فرزند به یادگار مانده است.
فرمانده لشگر فاطمیون مدافع حرم شهید محمد جعفر حسینی به یاران با وفای حضرت زینب (سلام الله علیها) پیوست.
از او دو فرزند به یادگار مانده است.
شهید ابوزینب به روایت فرمانده لشکر فاطمیون
فرمانده لشکر فاطمیون گفت: در جریان فتح آخرین پایگاه داعش در شهر البوکمال، شهید ابوزینب همواره پیشگام بود.
وی درباره رشادتهای شهید محمد جعفر حسینی با نام جهادی (ابوزینب) صحبتهایی را مطرح کرد. فرمانده فاطمیون در این خصوص گفت: شهید ابوزینب از نیروهای قدیمی فاطمیون بود. جوان پر انرژی و با اخلاصی که برای هر کار و عملیاتی پیش قدم میشد.
فرمانده لشکر فاطمیون، شهید محمد جعفر حسینی را به یک گل تشبیه کرد که در مقابل چشمانش در شهر البوکمال پرپر شد و به مقام جانبازی رسید. فرمانده فاطمیون در پاسخ به نحوه جانبازی و شهادت ابوزینب گفت: در جریان فتح آخرین پایگاه داعش در شهر البوکمال، شهید ابوزینب همواره پیشگام بود. در یکی از محلات که به سد محکمی از داعش برخوردیم و درگیری شدت گرفت، ابوزینب بر اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد. در انتقال به بیمارستان مشخص شد حدود ۲۰۰ ترکش به بدنش اصابت کرده بود.
وی تصریح کرد: از نظر من ابوزینب در همان لحظه شهید شد و به مقام شهادت رسید ولی جسمش در این دو سال بین ما باقی ماند تا اینکه هفته گذشته و بر اثر شدت جراحات به دوستان شهیدش پیوست.
همه دیوارها برای «ابوزینب» کوتاه بود
کیایی در یادداشتی درباره شهید محمدجعفر حسینی نوشت: سالهای اول جنگ سوریه و حضور نیروهای افغانستانی بود که او را دیدم. برق چشمانش را زمانی که از ابوحامد و فاتح صحبت میکرد، هنوز به خاطر دارم.
آدمهای بزرگ را میتوان سر بزنگاههای مهم شناخت. درست وقتی همه فرار میکنند، آنها پا در معرکههای سخت میگذراند. خستگی ناپذیرند و روح بزرگ دارند. سختیهای دنیا را پله ترقی روحشان میبینند. سوار زمان هستند نه اینکه بنشینند تا زمان آنها را به این سو و آن سو بکشاند. به اعتراف همه آنها که «ابوزینب» را میشناختند، او هم جزو دسته آدمهای بزرگ بود. جوان افغانستانی دهه شصتی پای کار و انقلابی که برای پیشبرد راه و هدفش هیچ وقت آرام ننشست، از رنجهایی که دید خسته نشد، ماند تا درست در ایام تولد حضرت مزد زحماتش را با شهادت بگیرد.
آنچه شناسنامهها میگویند مهاجر بود، اصالتاً اهل کابل و به دنیا آمده در سال ۱۳۶۳ تهران. افغانستانیها اصطلاح شیرینی دارند که به هموطنان خود میگویند “وطندار” برای او وطن مفهومی عمیقتر و بزرگتر از حدود سرزمینی داشت. وطنش محدود به مرزهای جغرافیایی نبود. مرز وطنش ایمان و عقیدهاش بود و برای این عقیده تا پای جان مایه گذاشت. اگرچه در طول سالها کار و فعالیت، بیمهریهای زیادی دید و به خاطر نگاههای کلیشهای آزرده خاطر بود اما این موضوع هیچگاه نتوانست او را از هدف آرمانی که به آن معتقد بود، چه روزهایی که در ایران بود و چه روزهایی که در سوریه اسلحه به دست داشت، دور کند. به قول خودش هر جا دیواری مقابل خود میدید قدش را بلندتر میکرد، تلاشش را بیشتر تا هرطور شده دیوار مقابل را رد کند.
سالهای اول جنگ سوریه و حضور نیروهای افغانستانی بود که او را دیدم. برای هماهنگی مصاحبهای درباره فعالیتهای فاطمیون و روایتگری از فرماندهان شهید با او گفتوگو کردیم. مصاحبهای که هیچگاه در آن سالها اجازه انتشارش را نداد و قرار انتشار را موکول کرد به بعد شهادت. اهل صحبتهای اغراقآمیز از جنگ و دنبال مطرح کردن خودش هم نبود. برای هدف بالاتری تلاش میکرد و خوب میدانست راهی که عاشقانه قدم در آن نهاده ختم به وصال یاران شهیدش میشود. بعدها فهمیدم درست همزمان با رفتن به سوریه امکان رفتن به یکی از کشورهای اروپایی را هم داشت اما گفته بود نمیتوانم دعوتنامه خانم را رد کنم. برق چشمشهایش را زمانی که از ابوحامد و فاتح صحبت میکرد، هنوز به خاطر دارم، بهترین خاطرهاش مربوط به پیش از تشکیل فاطمیون بود؛ وقتی با گروهی از نیروهای ایرانی توانسته بود به سوریه برود، میدانست این اتفاق برای یک مهاجر بدون شناسنامه ایرانی ناممکن است اما این را هم خوب میدانست همه ممکنها به واسطه نگاه حضرت زینب(س) ممکن خواهد شد.
بیشترین دغدغهاش کار برای بچههای افغانستانی بود. هدفش کادرسازی از جوانان افغانستانی و تربیت دینی و انقلابی آنان بود. در این راه مؤسسه «طلیعه نخبگان مهاجر» را راهاندازی کرد و در تلاش بود تا در جنبههای مختلف آموزشی، نیروهای افغانستانی را به سطح خوبی از علم و توانمندی برساند. کمیته خادمین افغانستانی و هیئت شهدای گمنام افغانستان را تأسیس کرد. در بازه زمانی اربعین، موکبی از جوانان افغانستانی در مرز شلمچه به همت کمیته خادمین برپا میشد و هیئتهای هفتگی هم برقرار بود. به علاوه او از مدرسین زبان، مسئول بخش زبان و از مؤسسان مؤسسه طلوع بود. بعد از مجروحیت و بهبودی نسبی در تلاش برای اعزام دوباره بود. هیچ وقت از فکر شهادت بیرون نرفت. «محمد جعفر حسینی» معروف به ابوزینب مثل همه شهدا بزرگ بود، راهش را شناخت و ثابت قدم ماند، به هر دری زد، خودش را از همه دیوارها بالا کشاند تا بالاخره به آنچه آرزویش را داشت رسید.
شهید "غلامحسین براتعلی" سال 1342 به دنیا آمد، در همان دوران کودکی پدر خود را از دست داد و در دامن مادرش پرورش یافت و دیپلم رشته فنی خود را گرفت. شهید براتعلی با شروع جنگ تحمیلی برای پاسداری از انقلاب اسلامی و مقابله با دشمن بعثی راهی مناطق نبرد شد و سال 1362 در منطقه کردستان از ناحیه گردن مجروح شد و به جمع دلاور مردان مقاوم جانباز نخاعی پیوست. شهید براتعلی بعد از دوران جنگ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فلسفه ادامه داد، این جانباز شهید باتوجه به شدت مجروحیت دست از فعالیت نکشید و در جبهههای نبرد فرهنگی و اقتصادی حضور یافت. شهید براتعلی یکی از کارآفرینهای کشور بود.
شهید غلامحسین براتعلی که مجروحیت نخاعی به شدت به ریههایش را آسیب رسانده و تنفس را دچار مشکل کرده بود در تاریخ 21 آذرماه سال 1398 برای درمان به بیمارستان منتقل و پس از گذشت چند روز به کما رفت. شهید براتعلی صبح روز چهارشنبه 11 دیماه پس از گذشت 36 سال مقاومت و تحمل دردهای ناشی از مجروحیت آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست.
گزارش تصویری تشییع پیکر شهیدان حسینی و براتعلی
انتهای پیام/
امروز شهرری، قبله تهران بار دیگر بوی حریم حضرت زینب سلامالله علیها را به خود گرفت، اقشار مختلف جامعه که با حضور پرشور خود ضمن تجلیل از ایثارگری شهدای مدافع حرم و تجدید میثاق با آرمانهای والای امام راحل، شهدا و رهبر معظم انقلاب بر ایستادگی پای ارزشهای دین مبین اسلام و دفاع از مظلومان عالم تاکید کردند.
پیکر ابوزینب در کنار دوستان شهیدش آرام گرفت
پیکر پاک شهید شهید محمدجعفر حسینی پس از ورود به گلزار شهدای بهشت زهرا سلامالله علیها و قرائت زیارت عاشورا در کنار شهدای مدافع حرم آرام گرفت.
گفتنی است، پیش از این شبکه سفیران انقلاب و فعالان هستههای مقاومت فکری تبلیغی با امضاء ۲۸۴ فعال بینالمللی از کشور های مختلف، از مردم برای شرکت در تشییع شهید جعفر حسینی معروف به ابو زینب دعوت به عمل آوردند.
امروز شهرری، قبله تهران بار دیگر بوی حریم حضرت زینب سلامالله علیها را به خود گرفت، اقشار مختلف جامعه که با حضور پرشور خود ضمن تجلیل از ایثارگری شهدای مدافع حرم و تجدید میثاق با آرمانهای والای امام راحل، شهدا و رهبر معظم انقلاب بر ایستادگی پای ارزشهای دین مبین اسلام و دفاع از مظلومان عالم تاکید کردند.
,,
, ,
,
پیکر ابوزینب در کنار دوستان شهیدش آرام گرفت
, پیکر ابوزینب در کنار دوستان شهیدش آرام گرفت,پیکر پاک شهید شهید محمدجعفر حسینی پس از ورود به گلزار شهدای بهشت زهرا سلامالله علیها و قرائت زیارت عاشورا در کنار شهدای مدافع حرم آرام گرفت.
,گفتنی است، پیش از این شبکه سفیران انقلاب و فعالان هستههای مقاومت فکری تبلیغی با امضاء ۲۸۴ فعال بینالمللی از کشور های مختلف، از مردم برای شرکت در تشییع شهید جعفر حسینی معروف به ابو زینب دعوت به عمل آوردند.
گفتنی است، پیش از این شبکه سفیران انقلاب و فعالان هستههای مقاومت فکری تبلیغی با امضاء ۲۸۴ فعال بینالمللی از کشور های مختلف، از مردم برای شرکت در تشییع شهید جعفر حسینی معروف به ابو زینب دعوت به عمل آوردند.
گفتنی است، پیش از این شبکه سفیران انقلاب و فعالان هستههای مقاومت فکری تبلیغی با امضاء ۲۸۴ فعال بینالمللی از کشور های مختلف، از مردم برای شرکت در تشییع شهید جعفر حسینی معروف به ابو زینب دعوت به عمل آوردند.
گفتنی است، پیش از این شبکه سفیران انقلاب و فعالان هستههای مقاومت فکری تبلیغی با امضاء ۲۸۴ فعال بینالمللی از کشور های مختلف، از مردم برای شرکت در تشییع شهید جعفر حسینی معروف به ابو زینب دعوت به عمل آوردند.
گفتنی است، پیش از این شبکه سفیران انقلاب و فعالان هستههای مقاومت فکری تبلیغی با امضاء ۲۸۴ فعال بینالمللی از کشور های مختلف، از مردم برای شرکت در تشییع شهید جعفر حسینی معروف به ابو زینب دعوت به عمل آوردند.
,شهید حسینی در یک نگاه
, شهید حسینی در یک نگاه,
شهید شهید محمدجعفر حسینی متولد سال ۱۳۶۳ از نیروهای قدیمی فاطمیون بود که اولین بار پیش از تشکیل لشکر فاطمیون برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به همراه نیروهای ایرانی به سوریه رفت، بعد از تشکیل لشکر فاطمیون به همت ابوحامد عضو این لشکر شد و از همرزمان شهید مصطفی صدرزاده، ابوحامد، حجت و دیگر فرماندهان شهید این لشکر بود.
او از فعالین عرصه جهادی و فرهنگی در حوزه مهاجرین بود که با تشکیل ستاد ویژه خادمین در حماسه اربعین حسینی خدمت میکرد و با تشکیل هیأت شهدای گمنام افغانستانی و دورههای آموزشی ویژه مهاجرین قدمهای اثرگذاری را در جهت توانمندسازی دانشجویان و جوانان افغانستانی در ایران برداشت.
شهید حسینی در سال ۹۶ در اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد که این سالها را با درد و رنج ناشی از مجروحیت سپری کرد تا سرانجام در سن ۳۵ سالگی به شهادت رسید. از وی دو فرزند به یادگار مانده است.
فرمانده لشگر فاطمیون مدافع حرم شهید محمد جعفر حسینی به یاران با وفای حضرت زینب (سلام الله علیها) پیوست.
,از او دو فرزند به یادگار مانده است.
,,
, ,
,
شهید ابوزینب به روایت فرمانده لشکر فاطمیون
, شهید ابوزینب به روایت فرمانده لشکر فاطمیون,فرمانده لشکر فاطمیون گفت: در جریان فتح آخرین پایگاه داعش در شهر البوکمال، شهید ابوزینب همواره پیشگام بود.
,وی درباره رشادتهای شهید محمد جعفر حسینی با نام جهادی (ابوزینب) صحبتهایی را مطرح کرد. فرمانده فاطمیون در این خصوص گفت: شهید ابوزینب از نیروهای قدیمی فاطمیون بود. جوان پر انرژی و با اخلاصی که برای هر کار و عملیاتی پیش قدم میشد.
فرمانده لشکر فاطمیون، شهید محمد جعفر حسینی را به یک گل تشبیه کرد که در مقابل چشمانش در شهر البوکمال پرپر شد و به مقام جانبازی رسید. فرمانده فاطمیون در پاسخ به نحوه جانبازی و شهادت ابوزینب گفت: در جریان فتح آخرین پایگاه داعش در شهر البوکمال، شهید ابوزینب همواره پیشگام بود. در یکی از محلات که به سد محکمی از داعش برخوردیم و درگیری شدت گرفت، ابوزینب بر اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد. در انتقال به بیمارستان مشخص شد حدود ۲۰۰ ترکش به بدنش اصابت کرده بود.
وی تصریح کرد: از نظر من ابوزینب در همان لحظه شهید شد و به مقام شهادت رسید ولی جسمش در این دو سال بین ما باقی ماند تا اینکه هفته گذشته و بر اثر شدت جراحات به دوستان شهیدش پیوست.
وی درباره رشادتهای شهید محمد جعفر حسینی با نام جهادی (ابوزینب) صحبتهایی را مطرح کرد. فرمانده فاطمیون در این خصوص گفت: شهید ابوزینب از نیروهای قدیمی فاطمیون بود. جوان پر انرژی و با اخلاصی که برای هر کار و عملیاتی پیش قدم میشد.
,فرمانده لشکر فاطمیون، شهید محمد جعفر حسینی را به یک گل تشبیه کرد که در مقابل چشمانش در شهر البوکمال پرپر شد و به مقام جانبازی رسید. فرمانده فاطمیون در پاسخ به نحوه جانبازی و شهادت ابوزینب گفت: در جریان فتح آخرین پایگاه داعش در شهر البوکمال، شهید ابوزینب همواره پیشگام بود. در یکی از محلات که به سد محکمی از داعش برخوردیم و درگیری شدت گرفت، ابوزینب بر اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد. در انتقال به بیمارستان مشخص شد حدود ۲۰۰ ترکش به بدنش اصابت کرده بود.
,وی تصریح کرد: از نظر من ابوزینب در همان لحظه شهید شد و به مقام شهادت رسید ولی جسمش در این دو سال بین ما باقی ماند تا اینکه هفته گذشته و بر اثر شدت جراحات به دوستان شهیدش پیوست.
,,
, ,
,
همه دیوارها برای «ابوزینب» کوتاه بود
, همه دیوارها برای «ابوزینب» کوتاه بود,کیایی در یادداشتی درباره شهید محمدجعفر حسینی نوشت: سالهای اول جنگ سوریه و حضور نیروهای افغانستانی بود که او را دیدم. برق چشمانش را زمانی که از ابوحامد و فاتح صحبت میکرد، هنوز به خاطر دارم.
,آدمهای بزرگ را میتوان سر بزنگاههای مهم شناخت. درست وقتی همه فرار میکنند، آنها پا در معرکههای سخت میگذراند. خستگی ناپذیرند و روح بزرگ دارند. سختیهای دنیا را پله ترقی روحشان میبینند. سوار زمان هستند نه اینکه بنشینند تا زمان آنها را به این سو و آن سو بکشاند. به اعتراف همه آنها که «ابوزینب» را میشناختند، او هم جزو دسته آدمهای بزرگ بود. جوان افغانستانی دهه شصتی پای کار و انقلابی که برای پیشبرد راه و هدفش هیچ وقت آرام ننشست، از رنجهایی که دید خسته نشد، ماند تا درست در ایام تولد حضرت مزد زحماتش را با شهادت بگیرد.
آنچه شناسنامهها میگویند مهاجر بود، اصالتاً اهل کابل و به دنیا آمده در سال ۱۳۶۳ تهران. افغانستانیها اصطلاح شیرینی دارند که به هموطنان خود میگویند “وطندار” برای او وطن مفهومی عمیقتر و بزرگتر از حدود سرزمینی داشت. وطنش محدود به مرزهای جغرافیایی نبود. مرز وطنش ایمان و عقیدهاش بود و برای این عقیده تا پای جان مایه گذاشت. اگرچه در طول سالها کار و فعالیت، بیمهریهای زیادی دید و به خاطر نگاههای کلیشهای آزرده خاطر بود اما این موضوع هیچگاه نتوانست او را از هدف آرمانی که به آن معتقد بود، چه روزهایی که در ایران بود و چه روزهایی که در سوریه اسلحه به دست داشت، دور کند. به قول خودش هر جا دیواری مقابل خود میدید قدش را بلندتر میکرد، تلاشش را بیشتر تا هرطور شده دیوار مقابل را رد کند.
سالهای اول جنگ سوریه و حضور نیروهای افغانستانی بود که او را دیدم. برای هماهنگی مصاحبهای درباره فعالیتهای فاطمیون و روایتگری از فرماندهان شهید با او گفتوگو کردیم. مصاحبهای که هیچگاه در آن سالها اجازه انتشارش را نداد و قرار انتشار را موکول کرد به بعد شهادت. اهل صحبتهای اغراقآمیز از جنگ و دنبال مطرح کردن خودش هم نبود. برای هدف بالاتری تلاش میکرد و خوب میدانست راهی که عاشقانه قدم در آن نهاده ختم به وصال یاران شهیدش میشود. بعدها فهمیدم درست همزمان با رفتن به سوریه امکان رفتن به یکی از کشورهای اروپایی را هم داشت اما گفته بود نمیتوانم دعوتنامه خانم را رد کنم. برق چشمشهایش را زمانی که از ابوحامد و فاتح صحبت میکرد، هنوز به خاطر دارم، بهترین خاطرهاش مربوط به پیش از تشکیل فاطمیون بود؛ وقتی با گروهی از نیروهای ایرانی توانسته بود به سوریه برود، میدانست این اتفاق برای یک مهاجر بدون شناسنامه ایرانی ناممکن است اما این را هم خوب میدانست همه ممکنها به واسطه نگاه حضرت زینب(س) ممکن خواهد شد.
بیشترین دغدغهاش کار برای بچههای افغانستانی بود. هدفش کادرسازی از جوانان افغانستانی و تربیت دینی و انقلابی آنان بود. در این راه مؤسسه «طلیعه نخبگان مهاجر» را راهاندازی کرد و در تلاش بود تا در جنبههای مختلف آموزشی، نیروهای افغانستانی را به سطح خوبی از علم و توانمندی برساند. کمیته خادمین افغانستانی و هیئت شهدای گمنام افغانستان را تأسیس کرد. در بازه زمانی اربعین، موکبی از جوانان افغانستانی در مرز شلمچه به همت کمیته خادمین برپا میشد و هیئتهای هفتگی هم برقرار بود. به علاوه او از مدرسین زبان، مسئول بخش زبان و از مؤسسان مؤسسه طلوع بود. بعد از مجروحیت و بهبودی نسبی در تلاش برای اعزام دوباره بود. هیچ وقت از فکر شهادت بیرون نرفت. «محمد جعفر حسینی» معروف به ابوزینب مثل همه شهدا بزرگ بود، راهش را شناخت و ثابت قدم ماند، به هر دری زد، خودش را از همه دیوارها بالا کشاند تا بالاخره به آنچه آرزویش را داشت رسید.
شهید "غلامحسین براتعلی" سال 1342 به دنیا آمد، در همان دوران کودکی پدر خود را از دست داد و در دامن مادرش پرورش یافت و دیپلم رشته فنی خود را گرفت. شهید براتعلی با شروع جنگ تحمیلی برای پاسداری از انقلاب اسلامی و مقابله با دشمن بعثی راهی مناطق نبرد شد و سال 1362 در منطقه کردستان از ناحیه گردن مجروح شد و به جمع دلاور مردان مقاوم جانباز نخاعی پیوست. شهید براتعلی بعد از دوران جنگ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فلسفه ادامه داد، این جانباز شهید باتوجه به شدت مجروحیت دست از فعالیت نکشید و در جبهههای نبرد فرهنگی و اقتصادی حضور یافت. شهید براتعلی یکی از کارآفرینهای کشور بود.
شهید غلامحسین براتعلی که مجروحیت نخاعی به شدت به ریههایش را آسیب رسانده و تنفس را دچار مشکل کرده بود در تاریخ 21 آذرماه سال 1398 برای درمان به بیمارستان منتقل و پس از گذشت چند روز به کما رفت. شهید براتعلی صبح روز چهارشنبه 11 دیماه پس از گذشت 36 سال مقاومت و تحمل دردهای ناشی از مجروحیت آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست.
آدمهای بزرگ را میتوان سر بزنگاههای مهم شناخت. درست وقتی همه فرار میکنند، آنها پا در معرکههای سخت میگذراند. خستگی ناپذیرند و روح بزرگ دارند. سختیهای دنیا را پله ترقی روحشان میبینند. سوار زمان هستند نه اینکه بنشینند تا زمان آنها را به این سو و آن سو بکشاند. به اعتراف همه آنها که «ابوزینب» را میشناختند، او هم جزو دسته آدمهای بزرگ بود. جوان افغانستانی دهه شصتی پای کار و انقلابی که برای پیشبرد راه و هدفش هیچ وقت آرام ننشست، از رنجهایی که دید خسته نشد، ماند تا درست در ایام تولد حضرت مزد زحماتش را با شهادت بگیرد.
,آنچه شناسنامهها میگویند مهاجر بود، اصالتاً اهل کابل و به دنیا آمده در سال ۱۳۶۳ تهران. افغانستانیها اصطلاح شیرینی دارند که به هموطنان خود میگویند “وطندار” برای او وطن مفهومی عمیقتر و بزرگتر از حدود سرزمینی داشت. وطنش محدود به مرزهای جغرافیایی نبود. مرز وطنش ایمان و عقیدهاش بود و برای این عقیده تا پای جان مایه گذاشت. اگرچه در طول سالها کار و فعالیت، بیمهریهای زیادی دید و به خاطر نگاههای کلیشهای آزرده خاطر بود اما این موضوع هیچگاه نتوانست او را از هدف آرمانی که به آن معتقد بود، چه روزهایی که در ایران بود و چه روزهایی که در سوریه اسلحه به دست داشت، دور کند. به قول خودش هر جا دیواری مقابل خود میدید قدش را بلندتر میکرد، تلاشش را بیشتر تا هرطور شده دیوار مقابل را رد کند.
,سالهای اول جنگ سوریه و حضور نیروهای افغانستانی بود که او را دیدم. برای هماهنگی مصاحبهای درباره فعالیتهای فاطمیون و روایتگری از فرماندهان شهید با او گفتوگو کردیم. مصاحبهای که هیچگاه در آن سالها اجازه انتشارش را نداد و قرار انتشار را موکول کرد به بعد شهادت. اهل صحبتهای اغراقآمیز از جنگ و دنبال مطرح کردن خودش هم نبود. برای هدف بالاتری تلاش میکرد و خوب میدانست راهی که عاشقانه قدم در آن نهاده ختم به وصال یاران شهیدش میشود. بعدها فهمیدم درست همزمان با رفتن به سوریه امکان رفتن به یکی از کشورهای اروپایی را هم داشت اما گفته بود نمیتوانم دعوتنامه خانم را رد کنم. برق چشمشهایش را زمانی که از ابوحامد و فاتح صحبت میکرد، هنوز به خاطر دارم، بهترین خاطرهاش مربوط به پیش از تشکیل فاطمیون بود؛ وقتی با گروهی از نیروهای ایرانی توانسته بود به سوریه برود، میدانست این اتفاق برای یک مهاجر بدون شناسنامه ایرانی ناممکن است اما این را هم خوب میدانست همه ممکنها به واسطه نگاه حضرت زینب(س) ممکن خواهد شد.
,بیشترین دغدغهاش کار برای بچههای افغانستانی بود. هدفش کادرسازی از جوانان افغانستانی و تربیت دینی و انقلابی آنان بود. در این راه مؤسسه «طلیعه نخبگان مهاجر» را راهاندازی کرد و در تلاش بود تا در جنبههای مختلف آموزشی، نیروهای افغانستانی را به سطح خوبی از علم و توانمندی برساند. کمیته خادمین افغانستانی و هیئت شهدای گمنام افغانستان را تأسیس کرد. در بازه زمانی اربعین، موکبی از جوانان افغانستانی در مرز شلمچه به همت کمیته خادمین برپا میشد و هیئتهای هفتگی هم برقرار بود. به علاوه او از مدرسین زبان، مسئول بخش زبان و از مؤسسان مؤسسه طلوع بود. بعد از مجروحیت و بهبودی نسبی در تلاش برای اعزام دوباره بود. هیچ وقت از فکر شهادت بیرون نرفت. «محمد جعفر حسینی» معروف به ابوزینب مثل همه شهدا بزرگ بود، راهش را شناخت و ثابت قدم ماند، به هر دری زد، خودش را از همه دیوارها بالا کشاند تا بالاخره به آنچه آرزویش را داشت رسید.
,,
شهید "غلامحسین براتعلی" سال 1342 به دنیا آمد، در همان دوران کودکی پدر خود را از دست داد و در دامن مادرش پرورش یافت و دیپلم رشته فنی خود را گرفت. شهید براتعلی با شروع جنگ تحمیلی برای پاسداری از انقلاب اسلامی و مقابله با دشمن بعثی راهی مناطق نبرد شد و سال 1362 در منطقه کردستان از ناحیه گردن مجروح شد و به جمع دلاور مردان مقاوم جانباز نخاعی پیوست. شهید براتعلی بعد از دوران جنگ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فلسفه ادامه داد، این جانباز شهید باتوجه به شدت مجروحیت دست از فعالیت نکشید و در جبهههای نبرد فرهنگی و اقتصادی حضور یافت. شهید براتعلی یکی از کارآفرینهای کشور بود.
,شهید غلامحسین براتعلی که مجروحیت نخاعی به شدت به ریههایش را آسیب رسانده و تنفس را دچار مشکل کرده بود در تاریخ 21 آذرماه سال 1398 برای درمان به بیمارستان منتقل و پس از گذشت چند روز به کما رفت. شهید براتعلی صبح روز چهارشنبه 11 دیماه پس از گذشت 36 سال مقاومت و تحمل دردهای ناشی از مجروحیت آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست.
,,
گزارش تصویری تشییع پیکر شهیدان حسینی و براتعلی
,, ,
, ,
, ,
,
انتهای پیام/
,]
ارسال دیدگاه