اخبار داغ

انقلاب 57 در کرج؛

روایت "عباسعلی زالی"، نخستین رئیس شورای کرج از بهمن 57 در کرج/ وقتی گارد ارتش شاه خلع سلاح و تسلیم انقلابیون شدند

روایت "عباسعلی زالی"، نخستین رئیس شورای کرج از بهمن 57 در کرج/ وقتی گارد ارتش شاه خلع سلاح و تسلیم انقلابیون شدند
آنچه در ادامه می خوانید گزارشی از روایت یک انقلابی کرجی درباره خلع سلاح گارد شاه توسط انقلابیون در کرج است که همزمان با انقلاب 57 رقم خورد تا امروز شاهد 41 سالگی انقلاب باشیم.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از تیتریک، دکترعباسعلی زالی سال 1317 در گلپایگان به دنیا آمد. سال 1339در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران پذیرفته شد. مدرک فوق لیسانس و دکترایش را از آمریکا گرفت. سال 1350 به ایران بازگشت و به عنوان استادیار، مشغول به تدریس شد. سال 1358که اولین شورای شهر در کرج تشکیل شد، رای اول را به دست آورد و به ریاست شورای کرج منصوب شد. 

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, تیتریک, تیتریک,
پس از یک ماه به عنوان قائم مقام وزیر، به وزارت کشاورزی رفت. پنج سال وزیر کشاورزی  و سپس شش سال نمایندة مردم کرج در مجلس بود. ده سال ریاست مرکز آمار را بر عهده داشت و بعد در سمت ریاست دانشکدة کشاورزی کرج به خدمت ادامه داد. او سرانجام در سال 1387 بازنشست شد. اکنون دکتر عباسعلی زالی رئیس هیئت علمی دانشکده کشاورزی کرج هستند.
,
 
,
 دکتر زالی گرچه تاریخ دقیق وقایع را به خاطر ندارد، اما با بیان خاطراتی شیرین از آن روزها در گفتگو با خبرنگار تیتریک، می گوید؛ شهرستان کرج مردم متدینی داشت و بیش تر آن ها افراد کم درآمدی بودند که از مناطق شمالی و غربی کشور به این منطقه مهاجرت کرده بودند. مردم این دیار در رابطه با پیروزی انقلاب اسلامی نقشی موثر و برجسته داشتند. 
, تیتریک,
 
,
در اواخر دورة رژیم شاهنشاهی، به دلیل نگرانی های رژیم در مورد  تهران و جاهایی مثل کرج،  لشکری را از زنجان و قزوین فراخوندند تا به نیروهای تهران یاری رسانند. آن ها مجموعه ای از سلاح های خوب هم در اختیار داشتند.  بهمن ماه بود. نیروهای ارتش از منجیل و زنجان و قزوین حرکت کرده و در راه بودند. 
,
 
,
در شهرستان کرج، وقتی مردم شنیدند چنین حرکتی شروع شده  آمادة مقابله با آن ها شدند و به طرف اتوبان هجوم بردند. آن ها با استفاده از لودرها و ماشین آلات سنگین، توانستند محل اتوبان را در ورودی به جادة محمدشهر و مردآباد بکنند. نیروهای ارتشی که رسیدند، مجبور به توقف شدند. آنها جرأت نداشتند که در مقابل مردم بایستند. 
,
 
,
خودشان از وسایل نقلیه پیاده شدند و به حالت تسلیم به طرف مردم آمدند. مردم هم سلاح هایشان را تحویل گرفتند. با تسلیم شدن نیروهای ارتش، مردم دل و جرأت بیش تری پیدا کردند. هم ارتشی ها را محاصره کردند و هم کامیون های حامل اسلحه را. ما گفتیم: «حالا با سلاح هایی که گرفته ایم چه کنیم؟»
,
 
,
هیچ کدام از ما به مسائل نظامی وارد نبودیم. فکر کردیم که بیاییم و ادوات را در شهر مستقر کنیم که به دست نیروهای تهران نرسد.  رفتیم دفتر آقای زابلی تا سلاح ها را تحویل بدهیم و از ایشان بخواهیم با نظامی ها مذاکره کنند که حرکتی نداشته باشند. ایشان گفت: «ما جایی برای نگهداری سلاح ها نداریم. بهتر است آن ها را به دانشکده ببرید.»
,
 
,
چون تعدادی از ما افراد دانشکده بودیم، شب رفتیم و دو کامیون پر از سلاح را مقابل خوابگاهی در محوطة دانشکده مستقر کردیم. دو روزی کامیون ها همین طور در دانشکده بودند. بعد، از طریق آیت الله سیستانی  توانستیم سلاح ها و بعضی از مردم مثل حاج آقا صدوقی و آقای فارغ به نحوی جابه جا و نگهداری کنیم. 
,
 
,
انقلاب که پیروز شد همه را تحویل نیروهای انقلابی دادیم.  سرهنگی که با ما به خانة آقای زابلی آمد، تعهد داد که با مردم هیچ کاری ندارند و خودش و نیروهایش آزاد شدند.  حدود ده-دوازده نفر سرباز و درجه دار همراه ما بودند که جایی برای نگهداری آنها نداشتیم. فکر می کنم یکی-دو روز از طرف کمیته های مردم، جایی در خیابان شهید بهشتی آن ها را نگه داشتند. 
,
 
,
با آن که نیروهای تهران تسلیم شده بودند، کرج هنوز تسلیم نشده بود. مردم به خیابان شهرداری هجوم بردند و افسری را که اذیتشان کرده بود، همان جا به دار آویختند. آن زمان همه جا التهاب بود و مردم  همه مشارکت داشتند.   
 
,
,
انتهای پیام/
]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه