اخیرا برخى از دانشمندان نیز دریافتهاند که هوش اجتماعى با اهمیتتر از بهره هوشى براى یک مدیر است، در این زمینه یکى از مهمترین مولفههاى شخصیتى که مىتواند به مدیران کمک کند، هوش اجتماعى است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از جهانبین نیوز؛ روانشناسان معتقدند انسان نه یک نوع هوش بلکه انواع مختلف هوش دارد، هوش عاطفی، هوش ارتباطی، هوش اجتماعی و هوش ریاضی و هوش رقابتی و... .
هوش اجتماعی بهطور مکرر در مهدکودکها، زمین بازی، سربازخانهها، کارخانجات و سالنهای حراج خودنمایی میکند، اما در شرایط رسمی و استاندارد آزمایشگاهی نمیتوان آن را یافت، هوش اجتماعی برای موفقیت در بسیاری از عرصهها اهمیت حیاتی دارد.
امروزه بسیارى از سازمانها دستخوش تغییرند و هرگونه تغییر نیازمند کارکنان و مدیرانى است که انطباقپذیر بوده و با تغییرها سازگار شوند، در این میان تعامل اجتماعى به شیوهاى شایسته و ثمربخش براى بیشتر مدیران بهعنوان عنصر کلیدى در مدیریت تغییرهاى سازمانى اهمیت فزایندهاى دارد، بررسىها نشان داده است که گوى رقابت آینده را مدیرانى خواهند برد که بتوانند بهطور اثربخش و نتیجهبخش با منابع انسانى خود ارتباط برقرار کنند، در این زمینه هوش اجتماعى یکى از مولفههایى است که مىتواند به میزان زیادى در روابط مدیران با اعضاى سازمان نقش مهمى ایفا کند، شرط حتمى و اجتنابناپذیر در سازمان به حساب مىآید.
اخیرا برخى از دانشمندان نیز دریافتهاند که هوش اجتماعى با اهمیتتر از بهره هوشى براى یک مدیر است، در این زمینه یکى از مهمترین مولفههاى شخصیتى که مىتواند به مدیران کمک کند، هوش اجتماعى است، با توجه به این که هوش اجتماعى، توان استفاده از احساس خود و دیگران در رفتار فردى و گروهى در جهت کسب حد اکثر نتایج با حداکثر رضایت است و هوش هیجانى توانایى افراد را در شناخت و کنترل هیجانات در خود و دیگران مىسنجد و این امکان را براى ما فراهم مىکند که به صورت خلاقانهترى بیندیشیم و از عواطف و احساسات خود در حل مسایل و مشکلات استفاده کنیم.
بنابراین، تلفیق دانش و مهارت مدیریتى در مدیریت مىتواند در سوق دادن افراد به سوى دستیابى به هدف کارساز و مفید باشد.
در یک تعریف ساده هوش اجتماعى را توانایى تفاهم با دیگران و ترغیب کردن آنها براى همکارى با خود دانست، هوش اجتماعى (هوش مربوط به دیگرشناسى) این نوع هوش به توانایى درک احساسات عواطف و انگیزههاى رفتارى افراد دیگر اطلاق مىشود، گاردنر معتقد است که در سیاستمداران، معلمان و رهبران مذهبى این نوع هوش بیشتر است، تجربیات خود نویسنده نیز حاکى از آن است که کودکان مبتلا به اختلالات یادگیرى و کودکان در خود فرو رفته در این نوع هوش عقبافتادگى نشان مىدهند.
هوش اجتماعى را توانایى بهکارگیرى مهارتهاى ارتباطى، روابط دوستانه با دیگران، رفتارهاى اجتماعى و همدلى با دیگران تعریف مىکند. هوش اجتماعى را مىتوان بهعنوان یک توانایى براى تعبیر و تفسیر موقعیتهاى اجتماعى و سازگارى با آنها تعریف کرد. هوش اجتماعى یا رفتار انطباقى یعنى قدرت کنار آمدن با دیگران و ارتباط برقرار کردن با آنها، یعنى کنار آمدن در مذاکرات، درگیرىها، اشتباهات و سایر موقعیتها، افزایش هوش یا همان رفتار انطباقى یا بهره اجتماعى کمک مىکند که انسان با همه با قدرت ارتباط برقرار کند، با پرورش رفتار انطباقى مىتوان نیازهاى شخصى افراد مقابل خود را فهمید.
فردی که بتواند با الگوی صحیح، ارتباط سالمی با دیگران برقرارکند و در کنار این ارتباط خصوصیات فردی و اجتماعی مثبت خود را (حسن خلق، همدردی، همراهی و....) به مرحله بروز برساند و به دیگران نشان دهد، یقینا مورد توجه افراد واقع خواهد شد و در دید اکثریت آنها دارای مقبولبت و محبوبیت خواهد بود، اما نکتهای که در اینجاست این است که چه استعداد و چه توانایی در فرد میتواند زیرساخت و پایه چنین عملکردهایی باشد؟ هر فردی باید دارای ویژگیهایی باشد تا بتواند این ارتباط سالم و خصوصیات اجتماعی لازم را به ظهور برساند، این ویژگیها و استعدادهای خاص را، روانشناسان «هوش اجتماعی» نامیدهاند.
یاسر بیاتی
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه