اخبار داغ

دردنامه‌ی رفیق ایرانی خطاب به اردوغان؛

با کدام منطق دستان تا مرفق آلوده را به هم فشردی؟

با کدام منطق دستان تا مرفق آلوده را به هم فشردی؟
در بخش دوم نامه مرحوم استاد فردی به خطاهای بزرگ و تناقضات رفتاریِ رفیقِ دیرینه‌ی خود پیرامون مسائل جهان اسلام می‌پردازد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آناج، بخش دوم دردنامه و یا به عبارتی بهتر انذارنامه‌یِ اعجاب‌انگیزِ مرحوم اصغر فردی خطاب به رئیس جمهور ترکیه به شرح زیر می‌باشد:

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آناج,

روزی که در دفاع از مسلمانان مظلوم بحرین گفتی "نباید اجازه دهیم تا کربلای دیگری در تاریخ اسلام رخ دهد" گریه‌ای عاشورائی سر دادم و دعایت کردم هر جمله‌ای چنین را که از حنجره تو خارج می شد، بر ورق زر بر گرفته، مجلس به مجلس و کو به کو و سو به سو در دست می گرداندم، به رخ بدگویان و بدخواهان می کشیدم و خاموششان می کردم.

,

روزی که در دافوس شیمون پرز را سرکوب کردی، آن نهیب های"وان مینوت" را در آفاق ایران بازتاب دادم.

,

روزی که کشتی "ماوی مرمره" به اهتمام دوست و برادرم «بلند ییلدیریم» راهی کرانه های رود اردن شد و مسافرانش به شهادت رسیدند، شب تا سحر مضطرب ہودم که برادرم طیب چه خواهد کرد. تو گرچه به پای خونخواهی نایستادی، اما شکوه ای سر کردی.

,

بازوهای تبلیغاتی ارگنکونی ها، وابستگان "ژنرال ولی کوچوک" ها جامعه جمهوری آذربایجان را نیز بر علیه شما آلوده و مسموم ساخته بودند، اما از حوزه نفوذ و شهرت خود در آن جامعه بهره جسته، به نفع شما تملق ها کرده و مقاله ها نوشتم.

,

روزی که با «لولا داسیلوا» رئیس جمهور برزیل به میانجی گری بین ایران و غرب برخاستی، ایران و سیاستمدارانش را این ظهور و حضور دیپلمات هایی ناشی و بی قدرت غریب و غیر قابل قبول می آمد، اما با استفاده از تمامی نفوذ و تاثیرم در دستگاه تصمیم گیری و مذاکره با معاون رئیس جمهور آنها را به پذیرش مذاکره تشویق کردم. همه می گفتند که ما را نیازی به میانجیگر نیست و آقای اردوغان برای ابتیاع اعتبار به خود وارد این میدان شده است و من این را نیک میدانستم، اما چه میشد که برادرم به بهای همراهی با ایران و به نام ایران اعتباری برای خود دست و پا کند؟ و چرا نکند؟ مگر سلطان عمان همان نمی کند؟

,

نخستین انحراف عمیق و خطای بزرگت با ادبار به سوریه رخ داد. همه مسلمانان انقلابی جهان از جمله همه ایران به بهت و حیرتی گران فرو رفتند. دیگر جای دفاع و توجیه و تبرئه ای باقی نبود، هر کودکی می توانست بفهمد که سوریه واپسین سنگر گشوده به اسرائیل و تنها مسیر حمایت از گروگان‌های لبنانی در دست اغیار و تنها مخرج خلاس حزب الله و حماس از محاصره صهیونیسم است. اما تو با همه صهیونیست ها و یاوران غربی آنها هم داستان شدی تا سوریه به دست آنان درافتد و مبارزان بی یار و یاور فلسطین و لبنان به چنگال صهیونیستها گرفتار آیند، بینوایان غزه را مدافعی نماند، با رژیمی که سوراخ رفح را هم بر روی بی دفاعان غزه بسته بود همدست شدی.

,

روزی که برای سخنرانی به ترکیه دعوت شدم، برادران مسلمانم که دیری بود تا با تو مسافتی گرفته و دور شده بودند، طعنه ام زدند و گفتند دیدی که ماهیت طیب چه بود؟ اینک حرف مخالف زدن درباره واقعات سوریه را سانسوری سنگین حکمفرماست؛ اما من باز پاسخی بر این اظهارات می تراشیدم که همه حیرت می کردند و می گفتند دیگر این دلیل به عقل جن هم نمی رسد.

,

برادران ایرانی ام مرتب تماس می گرفتند که چه شد؟ این طیب مورد ستوده تو که مرتبا سنگش را به سینه میزنی و برای تقریب ایران با او تلاش می کنی؟

,

آری تحلیل تراشیدم که به عقل تو و هیچ جن دیگری نمی رسید. تا آنکه باری برادران ایرانی ام بین تو و ایران دیواری برنیافرازند و آن خیال که اتحاد جهانی اسلاممان در همین بین الدولتین نقش بر آب نگردد: گفتم و نوشتم که برادرمان طیب با پذیرفتن نقش همصدری پروژه خاورمیانه بزرگ و نمایشی از خود به عنوان منادی اسلام ملایم غرب را فریفته و امتیازی ربوده که دستش را برای زدودن آدمک های کهن و پوسیده غرب در ترکیه گشاده دارند. تا او آن کند که کرد و اینک بی آنکه امتیازی بالمقابله به آمریکا دهد، صدها تن از هم پیالگان غرب را به زندان چپانده. کلیه جای پای های آمریکا را در ترکیه زدوده و از بین برده است، اینک آمریکا با خود به حسب حال نشسته و دریافته است که از دست طیب چه کلاهی تا خناق بر سرشان رفته است و اینک به ترصد پس گرفتن داده هایشان از طیب در آمده اند و اینکه او برای ترمیم اعتماد فروریخته غرب، در سوریه چنان ترکتازی می کند که حتی آمریکا وادار به کشیدن ترمزش می شود. او اینهمه را محض نمایش انجام می دهد، بی آنکه نقشی موثر بر علیه سوریه ببازد. اما رفته رفته با گسیل تروریست ها، حمایت پسمانده های القاعده، متشکل کردن تکفیریون سلفی و انداختن شرِ شوم آن دام و دد، به جان دولت و ملت سوریه، دیگر چه جای توجیه و تنزیهی می ماند؟

,

میشنیدم که همان ناخدایان کشتی «ماوی مارمارا» در رستوران های استانبول با سران تروریستها فالوده می خورند و قهوه ترک مینوشند و صدها هزار دلار پول نقد شاباش می افشانند تا جان مسلمانان سوریه را بستانند. اینهمه نیز به امر طیب اتفاق می افتاد.

,

مساجد استانبول را -که ماذنه هایش هرگز خاموش نمانده و اذان های دین بنیانش نغمه ساز جاویدش بوده- به صحنه جذب نیروی خوارج بئس البدل ساخته ای و عاقبت دست نامحرم را به سینه معبدمان رسانده ای. آیا استاد هر دومان "محمد عاکف" این را به من و تو آموخته و خفته بود؟

,

در اوج دعوایت با آن مجسمه «کور خوش» (خوش گؤرو) -کرکس آغلار گولن- در ایران گریزی و شیعه ستیزی از او تندتر و پیشتر تاختی. باز ما بودیم که به نام به سر بردن شرط مودت و وفا کلیه مجاری نفوذ جماعت پنسیلوانیا گزین به ایران را عقیم کرده و آنها را چنان از این نفوذ ناامید ساختیم که بالاخره از سر عصبانیت، ماهیت خود را عریان ساخت و لو داد کین دیرینش را استفراغ کرد و گفت: «اگر بگویند، یک طرف ایران و یک طرف جهنم لابد به ایران نمی روم». و ایرانیان را اولاد متعه» خواند و شیعه را رافضی بی دین. 

,

بارها به دوستان ایرانی ات گفته بودی که "من در تکیه ها و درگاهها به عشق اهل بیت آلفته شده ام و آن جزمبت نواصب از من بدور است" و چندی نیز چنینت می پنداشتیم و می دیدیم، اما به قول شاعرمان (سایه): «چه شد آن مهر و وفائی که من آموختمت؟» آیا استادمان «نجیب فاضل» نیز در پی تشکیل هلال بیمار گونه و ذهنی سنی زیست؟ که در قبال انگاره معلول اذهان بیمار و معلول موسوم به «هلال شیعی» در پی پدید آوردن «هلال سنی» خروج کردی و دامن با پلشتی خوارج آلودی؟

,

با کدام منطق و تربیت دینی و کدام انگیزش اتحاد جهانی اسلام در کنگره ماقبل آخرین حزبت آن سفلگان بینوای دین و دنیا باخته را کنار خود چیدی و با دستی، دست های تا مرافق آلوده به خون "طارق الهاشمی" شیعه کش محکوم به اعدام را، با دیگر دست، دستان خائن مرسی را و با دست سوم، دستان دراز و متکدی «خالد مشعل» را بر گرفتی و برفراختی که اینک! هلال سنی!

,

 

, , بخش اول؛ دردنامه‌ی رفیق ایرانی خطاب به اردوغان,

ادامه دارد..

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه