اخبار داغ

یادداشت؛

ویروسی کوچک تر از پشه علیه مدرنیسمی بزرگتر از نمرود

ویروسی کوچک تر از پشه علیه مدرنیسمی بزرگتر از نمرود
بشر امروز انگشت حیرت به دهان گرفته و ناتوانی خود را در مواجهه با کوچک ویروسی به نظاره نشسته است. ویروسی کوچک تر از پشه علیه مدرنیسمی بزرگتر از نمرود. حال با بشر است که هنوز تکیه به نمرود های زمان داشته باشد یا که خود را به دنیای ظهور حقایق نزدیک کند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از دیارآفتاب؛ در این وانفسای تاخت و تازِ کوچکْ موجودِ میکروسکوپی سایزی بنام کرونا، که یا هجومی انتقام گونه از سوی طبیعت است برای نابودی غرورِ بشریت یا برآمده از خوی حیوانیِ مدعیانِ انسانیت است برای نابودی یکدیگر، با بشری مواجهیم که به اندازه همان عصر غارنشینان احساس ضعف می کند اما به سبک خود!

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, دیارآفتاب, دیارآفتاب,

بشری که تا امروز در اسارت افکار وهم آلود بود، حال باید جسمش را هم در اسارت چارچوب های سنگی فرو برد. این ماجرای بشری است که خود را بنده ابزار و ظاهر کرده و حالا همین ابزارها هستند که با تمام ابعادشان او را در اسارتهایی لحظه به لحظه تنگ تر فرو می برند؛ آن چنان که گویا فرقی نیست بین عصر طاعون با عصر کرونا و شاید تنها تفاوت در میزان ادعای مردمان ساکن در هر عصر باشد.

کرونا چه قیامی طبیعی و چه خیانتی انسانی، محل تلنگری است برای بشر ساکن به قرن ۲۱ که پیله تنیده شده به دور خود را بشکافد و بداند که تکیه برخود آن چنان هم که می اندیشد ثمر بخش نیست. امروز زمانی است که بشرِ منصف می تواند بفهمد که نه پایان علم، به معنای حقیقی اش، بلکه پایان تکیه های بی معنای او برخود رسیده است. پایانی که می تواند نجات بخش و آغازی حقیقی را در پی داشته باشد...

هر چه دالان های تاریخ را رو به جلو می رویم گویا تاریکی ها عمیق تر می شود و یافتن مسیر مشکل تر. بشر گنگتر می شود و صدای فریادها و ناله هایش بیشتر. به میانه تاریکی ها برخوردها بالا می گیرد و دیگر نوری نیست که حقیقت انسانیت را به نمایش گذارد و اینجاست که حیوانیت ارجح می شود بر انسانیت. و اینجاست که بشر امروز و آینده بیش از هر روز دیگر به نور نیازمندتر می شوند؛ نوری که دالان های تاریخ را روشن سازد تا بداند که کدامین مسیر درست و کدامینش اشتباه طی شده است. نوری که حقایق نیز زاده آن است و ظهور حقایق آن چیزی است که بشر در کوله بار حرکتش کم دارد.

پس بشر باید ظهور حقایق را پی بگیرد. اما لازمه اش بریدن از ابزاری است که انسان را به دور از حقایق در زندان ظواهر اسیر کرده و این چنین سیاهی عظیمی را برایش به ارمغان آورده است. همه چیز وابسته به انسانی است که مضطر شود از حال خود. مضطر شود از این وابستگی به ابزارها. از این بندگی غیر.

بشر امروز تشنه حقایق است اما آنقدر در باتلاق وهم و نفس فرو رفته که گیج و حیران به دور خود می گردد و درصدد است که راه فرار از مسیر نفس بیابد نه از گرایش به معنا.

در سویی دیگر این روزها انسان، بیش از هر روز دیگری به قهرمان نیازمند است. نه قهرمانی که از ساختمان های بلند مرتبه بالا می رود و طیاره ها را از سقوط نجات می دهد بلکه قهرمانی که ساختمان ذهنی بشر را از تنزل و سقوط نجات دهد. قهرمانی که ظهورش نور آفرین باشد؛ محلی بر پیدایش حقایق. نه قهرمانی خود ساخته بلکه قهرمانی برآمده از مکتب ارزش ها و اخلاق.

زمان آن فرا رسیده است که بشریت نیاز خود را به قهرمان حقایق فریاد بزند. ظهور را بخواهد. ظهور مردی را که مقدمه است بر جلوه ی بخشی از حقایق عالم هستی. حقایقی که قیام علیه جهل، ظلم و نفس است. قیامی که بر حکمت و اراده قلبی و مبارزه با شهوات نهاده شده.

بشر امروز انگشت حیرت به دهان گرفته و ناتوانی خود را در مواجهه با کوچک ویروسی به نظاره نشسته است. ویروسی کوچک تر از پشه علیه مدرنیسمی بزرگتر از نمرود. حال با بشر است که هنوز تکیه به نمرود های زمان داشته باشد یا که خود را به دنیای ظهور حقایق نزدیک کند.

انتهای پیام/ 

,

بشری که تا امروز در اسارت افکار وهم آلود بود، حال باید جسمش را هم در اسارت چارچوب های سنگی فرو برد. این ماجرای بشری است که خود را بنده ابزار و ظاهر کرده و حالا همین ابزارها هستند که با تمام ابعادشان او را در اسارتهایی لحظه به لحظه تنگ تر فرو می برند؛ آن چنان که گویا فرقی نیست بین عصر طاعون با عصر کرونا و شاید تنها تفاوت در میزان ادعای مردمان ساکن در هر عصر باشد.

,

کرونا چه قیامی طبیعی و چه خیانتی انسانی، محل تلنگری است برای بشر ساکن به قرن ۲۱ که پیله تنیده شده به دور خود را بشکافد و بداند که تکیه برخود آن چنان هم که می اندیشد ثمر بخش نیست. امروز زمانی است که بشرِ منصف می تواند بفهمد که نه پایان علم، به معنای حقیقی اش، بلکه پایان تکیه های بی معنای او برخود رسیده است. پایانی که می تواند نجات بخش و آغازی حقیقی را در پی داشته باشد...

,

هر چه دالان های تاریخ را رو به جلو می رویم گویا تاریکی ها عمیق تر می شود و یافتن مسیر مشکل تر. بشر گنگتر می شود و صدای فریادها و ناله هایش بیشتر. به میانه تاریکی ها برخوردها بالا می گیرد و دیگر نوری نیست که حقیقت انسانیت را به نمایش گذارد و اینجاست که حیوانیت ارجح می شود بر انسانیت. و اینجاست که بشر امروز و آینده بیش از هر روز دیگر به نور نیازمندتر می شوند؛ نوری که دالان های تاریخ را روشن سازد تا بداند که کدامین مسیر درست و کدامینش اشتباه طی شده است. نوری که حقایق نیز زاده آن است و ظهور حقایق آن چیزی است که بشر در کوله بار حرکتش کم دارد.

,

پس بشر باید ظهور حقایق را پی بگیرد. اما لازمه اش بریدن از ابزاری است که انسان را به دور از حقایق در زندان ظواهر اسیر کرده و این چنین سیاهی عظیمی را برایش به ارمغان آورده است. همه چیز وابسته به انسانی است که مضطر شود از حال خود. مضطر شود از این وابستگی به ابزارها. از این بندگی غیر.

,

بشر امروز تشنه حقایق است اما آنقدر در باتلاق وهم و نفس فرو رفته که گیج و حیران به دور خود می گردد و درصدد است که راه فرار از مسیر نفس بیابد نه از گرایش به معنا.

,

در سویی دیگر این روزها انسان، بیش از هر روز دیگری به قهرمان نیازمند است. نه قهرمانی که از ساختمان های بلند مرتبه بالا می رود و طیاره ها را از سقوط نجات می دهد بلکه قهرمانی که ساختمان ذهنی بشر را از تنزل و سقوط نجات دهد. قهرمانی که ظهورش نور آفرین باشد؛ محلی بر پیدایش حقایق. نه قهرمانی خود ساخته بلکه قهرمانی برآمده از مکتب ارزش ها و اخلاق.

,

زمان آن فرا رسیده است که بشریت نیاز خود را به قهرمان حقایق فریاد بزند. ظهور را بخواهد. ظهور مردی را که مقدمه است بر جلوه ی بخشی از حقایق عالم هستی. حقایقی که قیام علیه جهل، ظلم و نفس است. قیامی که بر حکمت و اراده قلبی و مبارزه با شهوات نهاده شده.

,

بشر امروز انگشت حیرت به دهان گرفته و ناتوانی خود را در مواجهه با کوچک ویروسی به نظاره نشسته است. ویروسی کوچک تر از پشه علیه مدرنیسمی بزرگتر از نمرود. حال با بشر است که هنوز تکیه به نمرود های زمان داشته باشد یا که خود را به دنیای ظهور حقایق نزدیک کند.

,

انتهای پیام/ 

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه