«خروج» نمایشگر آدمهای طبقه فرودست است؛ طبقهای که در عدلآباد به آنها ظلم میشود اما صدایشان به جایی نمیرسد![
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، به تازگی فرصتی دست داد تا فیلم «خروج» اثر ابراهیم حاتمیکیا را تماشا کنم. خالی از لطف نیست که به بهانه اکران مجازی این فیلم، چند نکتهای را با شما به اشتراک بگذاریم:
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,1.اگر به نقدهایی که بر این فیلم نوشتهاند، مراجعه کنید، واگرایی نظرات درباره این فیلم نظر شما را جلب خواهد کرد؛ واگرایی در این حد که منتقدی بگوید خروج، امتداد تکراری حاتمیکیاست و دیگری بگوید نه! این حاتمیکیای سابق نیست و به طرز بدی عوض شده! در این میان شاید در کاریکاتوری بودن شخصیت معترضانِ خروج، قدری با منتقدان همدل باشیم اما به گمانم نه میتوان گفت که این فیلم تکرارِ حرفهای پیشین حاتمیکیاست و نه میتوان گفت که حاتمیکیا تغییر کرده و به مهرجویی تبدیل شده! حاتمیکیا احتمالا کوشیده تا صرفا زمانه خود را روایت کند.
,2.یکی از نقدهای درستی که بر خروج وارد کردهاند این است که اعتراضِ حاتمیکیا، به عمق اعتراضِ نهفته در آژانس شیشهای و بادیگارد و... نیست. حاتمیکیا توقع ما را بالا برده است. او قبلا تقابلها را در ریشهها به ما نشان میداد و حالا دیالوگهای فیلمش نمیتوانند اعتراضات بنیادین را نمایندگی کنند.
,3.کسی نوشته بود، رحمتِ خروج همان حاجکاظمِ آژانس شیشهای است که حالا پیر و خسته شده و به گوشهای خزیده اما باز هم نمیگذارند زندگیاش آرام باشد. به گمانم تعبیر جالبی است و البته غمانگیز و تا حدی واقعی! روزی حاجکاظم به دل حوادث میرفت و حالا رئیسجمهور در مزرعه رحمت فرود میآید و پنبهاش را میزند! حتی وقتی میخواهیم کاری به کار کسی نداشته باشیم، خودشان ما را تحریک میکنند!
,4.بسیاری از منتقدان میگوید فیلم، شروع خوب و پایان نسبتا خوبی دارد اما روایت ماجرا در این بین، چندان فاخر نیست. به گمانم درست میگویند. و این باز هم تقصیر خود حاتمیکیاست! او توقع ما را از خودش بالا برده است. به قول کسی حاتمیکیا میبایست ملات بیشتری در کارِ پرورش ایده بکر اولیهاش به کار میبرد.
,5.دلمان خنک نشد! اشکال در شخصیتپردازی رحمت است؟ شاید! واقعیت این است که به زعم بسیاری از منتقدان، شخصیتپردازی رحمت در خروج جای کار بیشتری داشت. چه بسیار دیالوگهایی که دوست داشتیم از زبان رحمت بشنویم اما نشنیدیم! شخصیت رحمت، شخصیت کاملی نیست؛ نه نماد یک معترضِ ایدئولوژیک تمامعیار است و نه آنقدر سست است که نتوان او را یک معترض به حساب آورد! فیلم، بارِ ایدئولوژیکِ مفقودِ اعتراضِ مطلوب از نگاه حاتمیکیا را جای دیگری جبران نمیکند و این خوب نیست.
,6.آیا میتوان، این که خروج در جشنواره فجر نتوانست به موفقیت چشمگیری دست پیدا کند را به نقدهایی از جنس نقدهای بالا نسبت داد؟ شاید لازم باشد حاتمیکیا در اینباره کمی بیشتر از ابراز شگفتی، سخن بگوید.
,7.اما با وجود این نقدها چرا خروج یک فیلم دوستداشتنی است؟ خروج نمایشگر آدمهای طبقه فرودست است؛ طبقهای که در عدلآباد به آنها ظلم میشود اما صدایشان به جایی نمیرسد و به جای آنکه مسئولان به محضر آنها که ولینعمتاناند بیایند، آنها باید رنج خروج را به جان بخرند و به دیدار مسئولان بروند. همین که خروج از آدمهای معمولی پاییندست حرف میزند برای این که دوستش داشته باشیم کافی است؛ آن هم در سینمایی که در نود درصدش، دوربین روی مناطق شمالی تهران قفل شده!
,8.آدم دوست دارد با حس و حال اوایل فیلم همذاتپندازی کند! ما که مشغول کار خودمان هستیم، این مسئولاناند که در مزرعه ما فرود میآیند! داشتم فکر میکردم آیا مسئولی را به خاطر میآورم که بگوید فلان اقدام من به شما فلان مقدار زیان زد و من مسئول آنم و ضمن آن که عذر میخواهم، آن را جبران هم خواهم کرد! تصور کنید، ما در مزرعههای خود نشسته بودیم که دلار 4200 تومانی بر سرمان فرود آمد! ما در مزرعههایمان نشسته بودیم که برخی تصمیمات، ارزش داراییهایمان را کمتر و کمتر کرد! مسئولان در قبال این وقایع واقعی، به جای پذیرش و پوزش و جبران چه کردهاند؟ شما به خاطر میآورید؟
,9.نگاهِ از بالا به پایین مسئولان به مردم، چیزی نیست که بتوان آن را حتی با تقلای زیاد، انکار کرد! چه در همان آغاز فیلم و نماهای هوایی و چه در حرفهای مشمئزکننده شریفینیا که انگار خدا او را برای چنین نقشهایی آفریده، این نگاه از بالا آشکار است. چه شد که مسئولان گمان کردند، اجازه دارند چنین نگاهی به مردم داشته باشند و چنین با مردم سخن بگویند؟
,10.فاصله شگفت مسئولان با مردم به هیچ روی توجیهپذیر نیست. چرا باید رحمت و رحمتها برای دیدار با خادمشان، اینقدر رنج بکشند؟ وقتی فیلم را میدیدم بارها و بارها طنین صدای شهید بهشتی را در سرسرای ذهنم میشنیدم که میگفت:«حجاب حرام است! حجاب میان مسئولان و مردم حرام است؛ حتی به دلایل امنیتی!» شهید بهشتی میگفت ممکن است بگویند جان فلانی به خطر میافتد و قدری فاصله با مردم طبیعی است؛ اما کسی که از جانش میترسد اساسا چرا پای به میدان مسئولیت گذاشته است؟ شهید بهشتی میپرسد جان چه کسی از علی(ع) ارزندهتر که او را بیتشکیلات، در محراب مسجد عمومی مردم، به شهادت رساندند؟ هرچیزی مقتضایی دارد و مقتضای مسئولیت، ارتباط تنگاتنگ با مردم است؛ برجعاجنشینی و کاخنشینی و از پشت شیشههای دودی ارزیابی کردن میزان رضایت مردم، با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی، یک شوخی تلخ است!
,11.از شما چه پنهان دلم برای تلویزیون اوایل انقلاب تنگ شده! سالهایی که طیفهای مختلف، جدیترین حرفهای تئوریکشان را به دانشگاه رسانه میبردند؛ یک طرف میز شهید بهشتی نشسته بود و یک طرف بزرگِ تودهایها! دلم برای تلویزیونی تنگ شده که واقعا صدای مردم باشد! به راستی، اعتراضات اقشار فرودست، چه سهمی از سیمای ملی داشته است؟ موافقید که «تقریبا هیچ؟» فیلم حاتمیکیا در این سکوت سنگین، یک دریچه برای تنفس است؛ یکبار دیدن قشری است که اصلیترین رسانه ملت، تقریبا آنها را نمیبیند! و دیگر رسانهها هم کمتر آنها را میبینند. صدای آنها که صدایشان به جایی نمیرسد را چه کسی باید به پاستور برساند؟
,*محسن حسن زاده
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه