ادبیاتشناسان معتقدند گلستان دنیای واقعگرایانه و اصلاحطلبانه و جامعهشناسانه سعدی است، بوستان آرمانشهر سعدی است و سعدی عاشق و عارف را نیز میتوان در غزلیات او به تماشا نشست.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، «از مستیاش رمزی بگو تا ترکِ هشیاری کند» وقتی شنیدم آفتِ عالمگیر، دامان استاد محبوب ادبیات را نیز گرفته، ناخودآگاه به یاد این شعر حافظ افتادم. بانوی ادیب، حالا هوشیاریاش را با رنج بیماری معامله کرده است و «محرم این هوش، جز بیهوش نیست...» الغرض؛ امروز یکم اردیبهشتماه، روز بزرگداشت سعدی است و سالروز گفتوشنودی شیرین با دکتر عصمت اسماعیلی. دوست داشتم در چنین روزی، به جای این «بازنشرِ اندوهبار و بغضآلود»، با او سخنِ تازه میگفتیم تا دو جهان تازه شود اما لاجرم باید در انتظار باشیم. آن حنجره، باید بار دیگر برایمان از سعدی و حافظ بگوید. این سکوت و بیخودی، برای او ابتلاست و برای ما بلا... و «نیاز نیمشبی، دفع صد بلا بکند...» پس به قول سعدی، «بیا تا برآریم دستی ز دل» و به سان حافظ «شبی دست برآریم و دعایی بکنیم...»
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,نیمهشب گذشته وقتی این چند سطر را مینوشتم، گمان نمیبردم که امروز باید در سوگ او بنشینیم. آنچه در ادامه میآید، بازنشر گفتگوی پیشین ماست. با خواندنش میتوانید از پس سدهها، بار دیگر پیکره اندیشه سعدی را به تماشا بنشینید و از باریکبینی زندهیاد دکتر اسماعیلی در عالمِ شیخ اجل لذت ببرید. گفتگو از ماجرای «عشق» آغاز میشود، با اخلاقِ سعدی ادامه مییابد و با گذر از کرانههای جهانبینی سعدی پایان میگیرد.
,مرآت: ما همواره در اشعار بزرگان ادب حتی آنها که چندان در حوزه غزل وارد نشدهاند شاهد یک وجه عاشقی هستیم. این عنصر عاشقی چگونه وارد شعر ما میشود؟ ما شاعر عاشق داریم یا عاشق شاعر؟ به لحاظ روانشناختی چه اتفاقی میافتد که ما وقتی میخواهیم عشقمان را بروز دهیم به سراغ شعر میرویم؟
, مرآت: ما همواره در اشعار بزرگان ادب حتی آنها که چندان در حوزه غزل وارد نشدهاند شاهد یک وجه عاشقی هستیم. این عنصر عاشقی چگونه وارد شعر ما میشود؟ ما شاعر عاشق داریم یا عاشق شاعر؟ به لحاظ روانشناختی چه اتفاقی میافتد که ما وقتی میخواهیم عشقمان را بروز دهیم به سراغ شعر میرویم؟,سوال شما را اینگونه تبیین میکنم که:«آیا عشق خمیرمایه شعر است یا شعر عشقآفرین است؟» اگر شعر را از خانواده هنر بدانیم ماده نخست هر هنری تخیل و عاطفه است. استاد شفیعی کدکنی میگوید شعر گرهخوردگی عاطفه و تخیل در زبانی آهنگین است؛ یعنی دو ستون اصلی و دو مبنای اصلی شعر را عاطفه و تخیل عنوان میکنند. من از شما میپرسم که آیا فراتر از عشق، عاطفهای را برای انسان سراغ دارید؟
,بنابراین چگونه میتوان هنری آفرید که عاطفه در آن وجود داشته باشد اما عشق در آن نباشد؟ بنابراین من به سوال شما اینگونه پاسخ خواهم داد که عشق شوری در انسان میآفریند و ممکن است یکی از موجهای این دریای شورانگیز بروز شعر باشد. بسیار بودهاند کسانی که هرگز استعداد شاعری خود را کشف نکرده بودند و یک شوک عاطفی عاشقانه باعث شده است که استعداد شاعری خود را کشف کنند و بسیار بودهاند کسانی که هنر شاعری داشتهاند اما عشق را به عنوان یکی از خمیرمایههای مخاطبپذیر و مخاطبگرای شعر در آثار خود آفریدند.
,عشق با شعر و شعر با عشق همذاتاند. هرچند تا قرن ششم و تا فصل نظامی؛ گرچه ویس و رامینهایی نیز وجود داشتند اما گویی که این شعر است که عشق را آفریده است ولی پس از نظامی شاعرانی داشتهایم که تقدم و تأخر و تفکیکی مابین شعر و عشق در آثار آنها وجود ندارد. غزل حافظ همینگونه است. شما نمیتوانید در شعر حافظ برای زبان و محتوا تقدم و تأخر قائل شوید و نمیتوان گفت که فرم شعر بر جنبه عاشقی مقدم است یا عاشقی بر جنبههای زبانی شعر حافظ سایه افکنده است. نظر خود شما چیست؟
,از معشوقهی «شهریار» سپاسگزارم!
, از معشوقهی «شهریار» سپاسگزارم!, از معشوقهی «شهریار» سپاسگزارم!,مرآت: من به سهم یک شنونده عام، با شما همنظرم اما آنچه برای من جالب توجه است این نکته است که گویی به لحاظ روانشناختی اتفاقی میافتد که سخن گفتن عاشقانه ناخودآگاه راه به سمت نظم و شعر میبرد.
, مرآت: من به سهم یک شنونده عام، با شما همنظرم اما آنچه برای من جالب توجه است این نکته است که گویی به لحاظ روانشناختی اتفاقی میافتد که سخن گفتن عاشقانه ناخودآگاه راه به سمت نظم و شعر میبرد.,همه ما داستان زندگی شهریار را میدانیم. بسیاری معتقدند شهریار، سعدی روزگار ماست. شهریار بیتردید استعداد شاعری داشته است اما او در رشته پزشکی تحصیل میکرد. این عشق بود که شهریار را به دامان شعر افکند. ما از معشوق شهریار سپاسگزار هستیم که یک «شهریار» به ما داده است یا از او دلافگاریم که یک پزشک را از ما گرفته است؟
,ما پزشک غیرعاشق زیاد داریم اما شاعرانی در حد شهریار چندان زیاد نیستند. شهریار مصداق نزدیکی از مفهوم سوال شماست و حق با شماست که سخن گفتن عاشقانه راه به سمت نظم و شعر میبرد.
,,
اصرار دارید که نویسنده و شاعر را به رمان و شعر «اتچ» کنید؟
,مرآت: چنانکه مستحضرید ما تنها با یک سعدی مواجه نیستیم بلکه سعدیها داریم! سوال من این است مگر سعدی، همه ی سعدی نیست؟ و اگر چنین است چرا ما تلاش میکنیم آن «سعدی» را نمایش دهیم که دوست داریم نمایش داده شود؟
, مرآت: چنانکه مستحضرید ما تنها با یک سعدی مواجه نیستیم بلکه سعدیها داریم! سوال من این است مگر سعدی، همه ی سعدی نیست؟ و اگر چنین است چرا ما تلاش میکنیم آن «سعدی» را نمایش دهیم که دوست داریم نمایش داده شود؟,بر اساس نظریههای ادبی شناختهشده جهان امروز برخی معتقدند آثار برجسته، آثاری هستند که پدیدآورندگان آنها پس از خلق آنها مردهاند. وارد این موضوع نمیشوم که ما این نظریه را قبول داریم یا اصرار داریم که نویسنده یا شاعر را به رمان یا شعر اتچ کنیم و سپس اثر را با زندگی و شخصیت شاعر یا نویسنده قضاوت کنیم؛ اما تصور من بر آن است که هر خواننده دریچهای به شناخت خالق اثر است و این تلقی، خالق اثر را بزرگ میکند.
,بنابراین ما اساسا یک سعدی نخواهیم داشت. این نتیجه یک اثر فاخر است. شاهکارها چنیناند و اگر قرار بود در قاب زمان خود منجمد شوند دیگر شاهکار نمیشدند. برخی معتقدند سعدی خطکش است؛ گاه خطکش اخلاق، گاه خطکشی برای آموزش دستور زبان، گاه در نظام شعری و گاه در نظم به نثر آمیخته. این که در آموزش زبان فارسی از مثالهایی از شعر سعدی بهره میگیریم نشان میدهد که گویی دستور زبان فارسی روزگار ما و روزگار سعدی چندان تفاوتی با هم ندارد.
,ما غزلهای عاشقانه سعدی را یک معیار و خطکش میدانیم. چرا برخی میگویند که شهریار، سعدی روزگار ماست؟ همین امر نشان میدهد که سعدی یک خطکش است که ما شهریار را با او میسنجیم. نمیدانم این گزاره چقدر درست است اما چنین میگوید که نماز ما را با نماز حضرت مولا میسنجند چرا که او در حد کمال است. ما شخصیتهای بزرگی همچون سیمین بهبهانی را داریم اما همچنان وقتی میخواهیم از او تعریف کنیم، شعر او را با شعر سعدی میسنجیم.
,,
سعدی اگر عاشقی، میل وصالت چراست؟
, سعدی اگر عاشقی، میل وصالت چراست؟, سعدی اگر عاشقی، میل وصالت چراست؟,«سعدی اگر عاشقی، میل وصالت چراست؟/هرکه دل دوست جست مصلحت خود نجست» ما هنوز هم این شعر را غایتی از ایثارگری عاشق برای معشوق میدانیم. از سوی دیگر خود سعدی در ساحت سه اثر، سه سعدی متفاوت است. ادبیاتشناسان معتقدند گلستان دنیای واقعگرایانه و اصلاحطلبانه و جامعهشناسانه سعدی است، بوستان آرمانشهر سعدی است و سعدی عاشق و عارف را نیز میتوان در غزلیات او به تماشا نشست.
,سعدیِ گلستان، مشکلات واقعی جامعه را بیان میکند و گاه برای این مشکلات راهحلهایی ارائه میکند. سعدیِ بوستان اما تنها یک رئالیست اخلاقگرا نیست بلکه روانشناس نیز هست. جامعهشناسِ گلستان به روانشناس و مشاور اجتماعیِ بوستان بدل میشود. سعدی در بوستان جامعهای آرمانی را توصیف میکند که «مردی کلاه خود را دلو کند و به سگی آب دهد...»!
,,
عبدالعزیزهایی که انگشتریهای قیمتی خود را میبخشند
, عبدالعزیزهایی که انگشتریهای قیمتی خود را میبخشند, عبدالعزیزهایی که انگشتریهای قیمتی خود را میبخشند,عبدالعزیزها در بوستان، انگشتریهای قیمتی خود را در قحطسالی برای آرامشِ بخشی از مردم میبخشند. اینها رویاها و آرمانهای سعدیاند. او گاه در بوستان روانشناسانه عمق مطالب را میکاود و میشکافد؛ چنانکه درباره داستان ازدواج دخترعمو و پسرعمو چنین میکند. بنابراین شما در بوستان نگاهی کاملا متفاوت از گلستان را تجربه میکنید. سعدی در غزلیات خود یک عاشق است.
,بعضی از عاشقانههای سعدی حقیقتا عاشقانههای انسانیاند و لزومی هم ندارد که ما آنها را عاشقانههایی عرفانی بدانیم. سعدی در برخی از غزلهای خود از عشق انسان به انسان سخن میگوید اما با قلمی کاملا عفافآمیز و قابل بیان در روزگار ما! هیچ لزومی ندارد که شما در غزلهای سعدی از «سه نقطه» استفاده کنید! تأکید میکنم که سعدی در آثار خود، سه سعدی متفاوت است اما سعدی در کلیات خود میلیونها سعدی است و به تعداد پنجرههایی که خوانندگان آثار او به روی سعدی گشودهاند.
,شعر سعدی امکان برداشت هرمنوتیکال و چندلایه را به ما میدهد.
,مرآت: اگر کارکردگرا باشیم شاید این سوال، سوال ناروایی باشد اما از دیدگاه شما آیا سعدی در یک معنای سهلانگارانه تنها شعری گفته است و باید از آن لذت برد یا برعکس، او در آثار خود به معنای اخص کلمه «قصد» کرده است؟ و آیا در آثار سعدی به گزارههای بنیادین ثابتی خواهیم رسید؟
, مرآت: اگر کارکردگرا باشیم شاید این سوال، سوال ناروایی باشد اما از دیدگاه شما آیا سعدی در یک معنای سهلانگارانه تنها شعری گفته است و باید از آن لذت برد یا برعکس، او در آثار خود به معنای اخص کلمه «قصد» کرده است؟ و آیا در آثار سعدی به گزارههای بنیادین ثابتی خواهیم رسید؟,امروزه خیلی از ما سعدی را معلم اخلاق میخوانیم. من با غیرایرانیهای بسیاری مواجهه داشتهام که وقتی میخواستند از ادبیات کلاسیک ما سخن بگویند از سعدی سخن میگفتند؛ و این نشان میدهد که سعدی در ترجمه کمتر دچار دیریابی یا دیرفهمی شده است. امروزه چنین میاندیشیم که شعر خوب، شعری است که در هر زبانی شعر خوب باشد. نشانهها و سطح زبانی شعر نباید بر معنا تحمیل شود. اگر غیر از این باشد در ترجمه چیزی از مفهوم شعر باقی نخواهد ماند.
,,
فون هردر: سعدی معلم دلانگیز اخلاق است
, فون هردر: سعدی معلم دلانگیز اخلاق است, فون هردر: سعدی معلم دلانگیز اخلاق است,شعر سعدی در هر زبانی شعر مانده است. «فون هردر» سعدی را معلم دلانگیز اخلاق میخواند؛ یعنی یک شخصیت آلمانی، معنا را در ترجمه آلمانی شعر سعدی یافته است. «آنماری شیمل» نیز که نقد و نظرهای بسیاری بر آثار ادبی و عرفانی ما داشته است، معتقد است که خرد عملی سعدی و حکایتهای دلانگیز اخلاقی او باعث شده است که سعدی حتی در عصر روشنگری نیز تأثیرگذار باشد.
,اما در پاسخ به این که شما میپرسید آیا سعدی با انگیزه از پیش تعیینشدهای آثار خود را خلق کرده است یا خیر، باید بگویم «آری» و «نه». آری به این دلیل که از دیباچه گلستان چنین برمیآید. او گلستان را تبویب کرده است و به دلایلی که در روزگار سعدی موجه بوده است باب نخست را به پادشاهان اختصاص داده است و سپس از عشق و رضا و خاموشی و دیگر مسائل اخلاقی و عرفانی سخن گفته است.
,در بوستان نیز اوضاع بر همین منوال است؛ این که او بوستان را با توحید و تحمیدیه آغاز کرده است و به مدح و منقبت پیامبر(ص) پرداخته است و سپس خطابیه آورده و آنگاه وارد بوستان شده است نشان میدهد که او برای بوستان طرح ذهنی داشته است. اما در مورد غزل سعدی، سوال شما به این بازمیگردد که آیا «هنر برای هنر» برای سعدی معنادار بوده است یا خیر و نیز آیا شعر سعدی کوششی بوده است یا جوششی.
,,
تا که همسایه نداند که تو در خانه مایی!
, تا که همسایه نداند که تو در خانه مایی!, تا که همسایه نداند که تو در خانه مایی!,من فکر میکنم که در بوستان و گلستان گزاره «هنر برای هنر» معنایی نداشته است و بیتردید سعدی هنر متعهد را دنبال میکرده است. اما برخی از غزلهای سعدی کوششی نیستند؛ بلکه جوششیاند: «شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن/ تا که همسایه نداند که تو در خانه مایی» به نظر من اینگونه ابیات خلقالساعه به وجود آمدهاند و اگر چنین نباشد زیبایی نخواهند داشت.
,مرآت: به موضوع اخلاق اشاره کردید و باید بپرسم اخلاق سعدی دقیقا از چه جنسی است؟ آیا سعدی در تلقیهای اخلاقی و تربیتی خود جبرگراست؟
, مرآت: به موضوع اخلاق اشاره کردید و باید بپرسم اخلاق سعدی دقیقا از چه جنسی است؟ آیا سعدی در تلقیهای اخلاقی و تربیتی خود جبرگراست؟,ما وقتی از اخلاق سخن میگوییم به حوزه عرفان نیز وارد میشویم. به نظر من اخلاق، بعد وسیعی از عرفان ماست و اخلاقیات ما ناخودآگاه با عرفان پیوند میخورند. اما به طور کلی ممکن است برخی از توصیههای اخلاقی سعدی در این روزگار برای ما خوشایند نباشد. اخلاق درویشان در آثار سعدی نوعی قناعتپیشگی و رضایتپیشگی مطلق را توصیه میکند.
,گویی سعدی به زبان امروز میگوید:«خدایا مرا با نخواستن و نداشتن بینیاز کن». آیا در جامعه امروز ما با نخواستن و نداشتن خرسند میشویم؟ آیا این دولت ما را خوشحال نمیکند که مردمان هم نخواهند و هم نداشته باشند؟! ما با جهان پیرامون خود در حال رقابت اقتصادی و در حال نبردهای تعریفنشده علمی و تکنولوژیک هستیم و در چنین شرایطی آیا ما میتوانیم در حوزه اخلاق درویشی به سعدی اقتدا کنیم؟
,,
سعدی در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی، مساهلهگر و اهل سازش است
, سعدی در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی، مساهلهگر و اهل سازش است, سعدی در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی، مساهلهگر و اهل سازش است,اما فارغ از این، سعدی به حوزه روابط فردی و نیز روابط اجتماعی وارد میشود. در حوزه روابط فردی، سعدی با هرکسی که با او مخالفت اندیشهای دارد بسیار اهل سازش است. او در روابط اجتماعی نیز اهل سازش و مسامحه است. یعنی ما یک سعدی مساهلهگر در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی را شاهدیم. ما امروزه نیز توصیه میکنیم که ملتهای مختلف با گویشها و قومیتها و اعتقادات دینی مختلف در کنار یکدیگر سازش و زندگی کنند؛ چرا که معتقدیم وحدت سرزمینی اصل مهمی است و همین امر باعث میشود که اقوام ایرانی با هر گویش و اعتقاد و گرایشی در کنار یکدیگر زندگی کنند.
,در فضای اخلاقی که سعدی در بوستان و گلستان توصیه میکند ما به سمت تحمل یکدیگر پیش میرویم. این درست است که ما گاهی صدای رعیت را در آثار سعدی نمیشنویم و سعدی بیشتر همزانوی بزرگان بوده است و ما توصیههای او را بیشتر به صاحبان قدرت میشنویم اما گاه تحذیری نیز در صاحبان قدرت ایجاد میکند. چنان که میگوید:«چراغی که بیوهزنی برفروخت/ شبی دیده باشی که شهری بسوخت» و این توصیهای به حکام است که««هوای دل مستمندان را داشته باشید» اما سخن سعدی در این باب مختصر میماند.
,,
وقتی سعدی، حاکمان و وزیران را به رعایت حقوق رعیت فرامیخواند
, وقتی سعدی، حاکمان و وزیران را به رعایت حقوق رعیت فرامیخواند, وقتی سعدی، حاکمان و وزیران را به رعایت حقوق رعیت فرامیخواند,این نکته نیز شایسته توجه است که ممکن است برخی بگویند سعدی طرفدار حکومت استبدادی بوده است اما باید توجه داشت که تنها شکل متصور حکومت در زمان او چنین بوده است؛ سعدی الگوی سیاسی دیگری نمیشناخته است. از قرن نوزدهم به بعد با ورود الگوهای حکومتهای دموکراتیک ما گونههای دیگری از حکومتورزی را شناختیم و برای دستیابی به این الگوها کوشیدیم و دوره مشروطه نقطه عطف این کوششهاست و پس از آن نیز همه تلاش ما بر آن بوده است که حکومتی غیر از آنچه سعدی به ما توصیه میکند داشته باشیم؛ اما سعدی در درون همان الگوی پذیرفتهشده و شناخته شده روزگار خود حاکمان و وزیران را خطاب قرار میدهد و آنها را به رعایت حقوق رعیت فرامیخواند و این مسئله مهمی است.
,اما به طور کلی باید بگویم سعدی میتواند یک معلم اخلاق باشد؛ اما بیتردید او کافی نیست.
,,
مرآت: از دیدگاه شما آیا میتوان سعدی را در حوزه شناخت و ابزارسازی برای شناخت تا آن حد تأثیرگذار دانست که موضوع شناخت را به ماقبل سعدی و مابعد سعدی تقسیم کنیم؟
, مرآت: از دیدگاه شما آیا میتوان سعدی را در حوزه شناخت و ابزارسازی برای شناخت تا آن حد تأثیرگذار دانست که موضوع شناخت را به ماقبل سعدی و مابعد سعدی تقسیم کنیم؟,مقصود شما را خوب میفهمم. این که شناختشناسی سعدی تا چه حد بر معرفتشناسی ما از هستی تأثیرگذار بوده است و آیا این تأثیرگذاری آنقدر بوده است که جهت جدیدی به معرفتشناسی ما داده باشد و آیا میتوان چنین جایگاه بلندی برای سعدی متصور شد، پاسخ بسیار دشواری دارد. «آری» و «نه» به تنهایی پاسخی نادرست خواهد بود. یکی از دلایل تأیید حکومت توسط سعدی، سیاست درست اتابکان فارس برای مراوده و طرح گفتمان با خصم و یورشیان مغول برای حفظ سرزمین پارس از گزند مهاجمان بوده است.
,میتوانیم از «ماقبل» و «مابعد» سعدی سخن بگوییم؟
, میتوانیم از «ماقبل» و «مابعد» سعدی سخن بگوییم؟, میتوانیم از «ماقبل» و «مابعد» سعدی سخن بگوییم؟,سعدی ارزش این کار را حس میکرد. سعدی به فرهنگ، حفظ آثار، دین و مناسبات درست اجتماعی میاندیشید. اگر با این دید به سعدی نگاه کنیم باید گفت پیش از سعدی ما کسانی را داشتیم که این نوع از سیاستورزی را درک نمیکردند. اگر این را دستکم یک شناخت در حوزه سیاست مُدن بدانیم میتوانیم از ماقبل سعدی و مابعد سعدی سخن بگوییم. اما این که بتوانیم در شناختشناسی کلی چنین تقسیمی را قائل شویم مسئلهای است که باید فیلسوفان و معرفتشناسان درباره آن سخن بگویند.
,درباره جبر و اختیار در نگاه سعدی نیز باید گفت سعدی همچون بسیاری از شاعران و نویسندگان قرنهای هفتم و هشتم شاعری جبری است. البته اگر اشعاری که در آثار مولانا به اختیارگرایی او تعبیر میشود را ملاک قرار دهیم؛ در معنایی محدود میتوانیم بگوییم همین اختیارگرایی در آثار سعدی نیز به چشم میخورد؛ چرا که اگر چنین نبود این که تعلیم وجود داشته باشد و این که ما برای اصلاح جامعه کوشش کنیم و به مردم با داستانها و تمثیلات درس اخلاق بدهیم معنا نداشت.
,,
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
, تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است, تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است,اما سعدی معتقد است که «تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است» و شاید بتوان گفت که سعدی گاه بیش از حد به پیشانینوشت اعتقاد میورزیده است و چنین میاندیشیده که اکتساب، گاه چندان تأثیری در تربیت ندارد.
,مرآت: و سخن آخر.
, مرآت: و سخن آخر.,اول اردیبهشتماه را غنیمت بشماریم برای رجوع به آثار بزرگانی چون سعدی. من به همه جوانانی که در فضاهای مجازی مشغولاند پیشنهاد میکنم در میان پیامهای مجازی خود از اشعار سعدی نیز بگویند و بشنوند. ما باید بر رواج فرهنگ خودمان بکوشیم. اشعار سعدی ظرفیت این را دارد که در میان پیامهای ما دست به دست شود و این دو حسن دارد؛ نخست این که از کلام شیرین و نزدیک به فرهنگ خود بهره میگیریم و دیگر آن که با این اقدام پاسدار بخشی از ستونهای فرهنگی خود خواهیم بود.
,بیاییم در یک روز از سال تنها پیامها و نصایح سعدی را در فضاهای مجازی و حقیقی برای هم بازگو کنیم.
,مرآت: بابت وقت ارزشمندی که در اختیارم قرار دادید سپاسگزارم.
, مرآت: بابت وقت ارزشمندی که در اختیارم قرار دادید سپاسگزارم.,من هم از شما و همکارانتان تشکر میکنم.
,,
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه