اخبار داغ

روایت سردارِگلستانی از عملیات مرصاد؛

منافقین آخرین برگ‌برنده‌ صدام بود که با تلفات سنگین شکست خوردند/جنایت‌های غیر‌انسانی مجاهدین‌خلق در کرمانشاه

منافقین آخرین برگ‌برنده‌ صدام بود که با تلفات سنگین شکست خوردند/جنایت‌های غیر‌انسانی مجاهدین‌خلق در کرمانشاه
مسئول لجستیک قرارگاه رمضان با بیان جنایت های غیر انسانی مجاهدین خلق در کرمانشاه گفت: منافقین آخرین برگ برنده صدام بود که در عملیات مرصاد با تلفات سنگین شکست خوردند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از گلستان ما، سردار غلام رضاگوکلانی مسئول لجستیک قرارگاه رمضان، در عملیات مرصاد در سال 1367 حضور داشته است؛ به بهانه پاسداشت سالروز عملیات مرصاد با او به گفتگو نشستیم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, گلستان ما، ,

گوکلانی از خاطرات آن عملیات و شکست خفت بار منافقین گفت:  سوم مرداد، سر شب بود که در قرارگاه رمضان جلسه گذاشتند و گفتند که عراق تحرکاتی در مرز سقز داشته است و ما باید آماده باشیم.  بعد از جلسه، حدود ساعت ده  شب بود و ما در حال استراحت و تماشای تلویزیون بودیم که آقای جعفری- فرمانده قرارگاه مقدم- پیغام داد که سریع به دفتر او بروم. رفتم. ایشان گفت:«منافقین از سمت مقریزی حمله کرده اند و رسیده اند به اسلام آباد. باید با آنها مقابله کنیم».

وی ادامه داد:آنها در تبلیغاتشان جوری  مردم را اقوا می کردند که سه روزه  تهران را فتح می کنند، ابتدا کرمانشاه، فردا همدان و بعد از آن درپایتخت که سرکرده های ملعونشان در تهران سخنرانی خواهند کرد.

مسئول تدارکات لشکر 25 کربلااضافه کرد: دو گردان در قرارگاه مقدم مستقر بودند. علاوه بر آن دو تا از تیپ های سپاه هم زیر نظر قرارگاه مقدم بودند؛ یکی تیپ پیاده ظفر به فرماندهی آقای کساییان و معاونت هماهنگ کننده آقای حسین گیلک و دیگری تیپ مالک اشتر به فرماندهی آقای ناصر فارابی که از بچه های قائم شهر بود. مقر تیپ ظفر در سنندج و گیلانغرب و مقر تیپ مالک اشتر هم در نقده بود.

وی بیان کرد:  آقای جعفری با بی سیم دستورات لازم را به آنها داد. بعد فرماندهان گردان های مستقر در قرارگاه را  هم توجیه عملیاتی کرد و گفت همین الان حرکت کنید. آنها هم رفتند تاگردان ها را آماده کنند. به من هم گفت تا امکانات لازم را برای گردانها انتقال دهم. ما با پنج ماشین تویوتا حامل لباس و اسلحه و جیره خشک غذایی و  نیروهای دو گردان با پنج دستگاه اتوبوس و مینی بوس و پدافند هوایی در جلو و عقب کاروان، ساعت یازده و نیم شب از سقز به سمت کرمانشاه حرکت کردیم.

جاده ها تامین نداشت و خطرناک بود. همه نیروها در یک ستون و با هم حرکت می کردیم. من به همراه دونفر سریعتر رفتیم تا زودتر مقدمات کار را برای تدارکات این ششصد- هفتصد نیرو آماده کنم.

وی گفت:  از زمانی که خبر دادند که منافقین از مرز گذشته اند  و به سمت کرمانشاه می آیند  کل شهر تا شب تخلیه شد. ا.  ساعت شش صبح بود. بچه ها را از خواب بیدار کردم و راه افتادیم. وقتی از کرمانشاه خارج می شدیم در شهر پرنده هم پر نمی زد. من خودم رانندگی می کردم. رفتیم تا نزدیکی تنگه چهار زبر. از دور دیدم که وسط جاده خاکریز زده اند. حدود پانصد متری خاکریز، دور زدم و برگشتم. سمت راست جاده یک مرغداری بود. رفتم داخل محوطه مرغداری.

نگهبان مرغداری  را با خبر حضور منافقین راهی کردیم. من هم رفتم سمت سوله مرغداری. خالی بود.با کمک بچه ها وسایل را آوردیم داخل سوله. رفتم اطراف مرغداری دور زدم. حدود ساعت هشت صبح،  بی سیم  زدم به قرارگاه کرمانشاه. بچه ها رسیده بودند.  

سردار کوکلانی ساعتی بعد، بچه های اطلاعات عملیات آمدند و همان جا آرایش گرفتند. حدود ساعت ده صبح بود که گردانهای ما هم رسیدند و دور تا دور مرغداری مستقر شدند. یک گردان هم از تیپ قائم شاهرود آمد و سمت چپ گردانهای ما مستقر شد.  بعد منتظر ماندیم که اگر منافقین، خاکریز را بشکنند و بیایند پایین، با آنها درگیر شویم.

وی بیان کرد: ساعت دو بعدازظهر بود که هواپیماهای عراقی، شروع کردند به بمباران منطقه. کمی بعد، دیدیم چند نفر از نیروهای منافقین با بیل دستی، خاکریز را شکافتند و بعد یک ماشین تویوتا رد شد و آمد سمت ما. تعدادی از بچه های ما رفته بودند در فاصله صد متری آنها مستقر شده بودند. به محض اینکه تویوتا دیده شد، بچه ها با آر-پی –جی به سمتش شلیک کردند. منافقین در واقع یک ریسکی کرده بودند و می خواستند بفهمند ما، در چه وضعیتی هستیم.خلاصه همچنان پشت خاکریز ماندند .

تا روز بعد ساعت سه بعدازظهر که دوباره با یک تویوتا از پشت خاکریز بیرون آمدند. صد متر جلوتر، ماشین متوقف شد و یک زن و دو مرد از آن پیاده شدند و به سمت ما تیراندازی کردند. بچه های ما هم بلافاصله آنها را به رگبار بستند. آن زن، تیر خورد ولی فرار کرد به سمت خاکریز خودشان. آن دو مرد هم فرار کردند. دیگر خبری نشد تا روز بعد که عملیات مرصاد شروع شد.

گوکلانی ادامه داد: بچه های تیپ ظفر از سمت گیلانغرب آمدند سر پل ذهاب و راه عقبه منافقین را در کرند و پاتاق بستند.  بچه های قرارگاه رمضان و تیپهای قائم و مالک اشتر هم  رسیدند. چهارشنبه صبح نیروهای ما از چند محور به منافقین حمله کردند. هوانیروز کرمانشاه هم سنگ تمام گذاشت. ساعت یازده صبح، مسعود رجوی به نیروهایش دستور عقب نشینی داد. بچه ها شنود داشتند. منافقین  با بی سیم و بدون کد صحبت می کردند.

مسئول لجستیک قرارگاه رمضان گفت: بچه های ما متوجه شدند. نیروهای تیپ ظفر از عقب، راه فرار منافقین را بسته بودند. ازاین طرف هم نیرو ها حمله کردند. طوری شد که روزچهارشنبه هفتم مرداد ساعت چهار بعدازظهر، هیچ اثر و خبری از منافقین نبود. عده ای از آنها فرار کرده بودند سمت دشت. پنج شنبه صبح بچه های ما آنها را به اسارت گرفتند.  با کمترین نیرو،  بیشترین ضربه را به آنها زدیم. به این ترتیب منافقین ضربه سخت و سنگینی خوردند. بیش از هشتاد درصد نیروهایشان کشته و اسیر شدند و بقیه هم با ننگ و خفت به عراق گریختند. آخرین برگ برنده صدام کافر هم به زباله دان تاریخ پیوست. آنها جنایت های زیادی به کودکان و زنان مردان کرمانشاه انجام دادند که حتی تصورش خیلی سخت است و امروز می توان آن را با داعش مقایسه کرد.

انتهای پیام/

,

گوکلانی از خاطرات آن عملیات و شکست خفت بار منافقین گفت:  سوم مرداد، سر شب بود که در قرارگاه رمضان جلسه گذاشتند و گفتند که عراق تحرکاتی در مرز سقز داشته است و ما باید آماده باشیم.  بعد از جلسه، حدود ساعت ده  شب بود و ما در حال استراحت و تماشای تلویزیون بودیم که آقای جعفری- فرمانده قرارگاه مقدم- پیغام داد که سریع به دفتر او بروم. رفتم. ایشان گفت:«منافقین از سمت مقریزی حمله کرده اند و رسیده اند به اسلام آباد. باید با آنها مقابله کنیم».

,

وی ادامه داد:آنها در تبلیغاتشان جوری  مردم را اقوا می کردند که سه روزه  تهران را فتح می کنند، ابتدا کرمانشاه، فردا همدان و بعد از آن درپایتخت که سرکرده های ملعونشان در تهران سخنرانی خواهند کرد.

,

مسئول تدارکات لشکر 25 کربلااضافه کرد: دو گردان در قرارگاه مقدم مستقر بودند. علاوه بر آن دو تا از تیپ های سپاه هم زیر نظر قرارگاه مقدم بودند؛ یکی تیپ پیاده ظفر به فرماندهی آقای کساییان و معاونت هماهنگ کننده آقای حسین گیلک و دیگری تیپ مالک اشتر به فرماندهی آقای ناصر فارابی که از بچه های قائم شهر بود. مقر تیپ ظفر در سنندج و گیلانغرب و مقر تیپ مالک اشتر هم در نقده بود.

,

, ,

وی بیان کرد:  آقای جعفری با بی سیم دستورات لازم را به آنها داد. بعد فرماندهان گردان های مستقر در قرارگاه را  هم توجیه عملیاتی کرد و گفت همین الان حرکت کنید. آنها هم رفتند تاگردان ها را آماده کنند. به من هم گفت تا امکانات لازم را برای گردانها انتقال دهم. ما با پنج ماشین تویوتا حامل لباس و اسلحه و جیره خشک غذایی و  نیروهای دو گردان با پنج دستگاه اتوبوس و مینی بوس و پدافند هوایی در جلو و عقب کاروان، ساعت یازده و نیم شب از سقز به سمت کرمانشاه حرکت کردیم.

,

جاده ها تامین نداشت و خطرناک بود. همه نیروها در یک ستون و با هم حرکت می کردیم. من به همراه دونفر سریعتر رفتیم تا زودتر مقدمات کار را برای تدارکات این ششصد- هفتصد نیرو آماده کنم.

,

وی گفت:  از زمانی که خبر دادند که منافقین از مرز گذشته اند  و به سمت کرمانشاه می آیند  کل شهر تا شب تخلیه شد. ا.  ساعت شش صبح بود. بچه ها را از خواب بیدار کردم و راه افتادیم. وقتی از کرمانشاه خارج می شدیم در شهر پرنده هم پر نمی زد. من خودم رانندگی می کردم. رفتیم تا نزدیکی تنگه چهار زبر. از دور دیدم که وسط جاده خاکریز زده اند. حدود پانصد متری خاکریز، دور زدم و برگشتم. سمت راست جاده یک مرغداری بود. رفتم داخل محوطه مرغداری.

,

نگهبان مرغداری  را با خبر حضور منافقین راهی کردیم. من هم رفتم سمت سوله مرغداری. خالی بود.با کمک بچه ها وسایل را آوردیم داخل سوله. رفتم اطراف مرغداری دور زدم. حدود ساعت هشت صبح،  بی سیم  زدم به قرارگاه کرمانشاه. بچه ها رسیده بودند.  

,
, ,

سردار کوکلانی ساعتی بعد، بچه های اطلاعات عملیات آمدند و همان جا آرایش گرفتند. حدود ساعت ده صبح بود که گردانهای ما هم رسیدند و دور تا دور مرغداری مستقر شدند. یک گردان هم از تیپ قائم شاهرود آمد و سمت چپ گردانهای ما مستقر شد.  بعد منتظر ماندیم که اگر منافقین، خاکریز را بشکنند و بیایند پایین، با آنها درگیر شویم.

,

وی بیان کرد: ساعت دو بعدازظهر بود که هواپیماهای عراقی، شروع کردند به بمباران منطقه. کمی بعد، دیدیم چند نفر از نیروهای منافقین با بیل دستی، خاکریز را شکافتند و بعد یک ماشین تویوتا رد شد و آمد سمت ما. تعدادی از بچه های ما رفته بودند در فاصله صد متری آنها مستقر شده بودند. به محض اینکه تویوتا دیده شد، بچه ها با آر-پی –جی به سمتش شلیک کردند. منافقین در واقع یک ریسکی کرده بودند و می خواستند بفهمند ما، در چه وضعیتی هستیم.خلاصه همچنان پشت خاکریز ماندند .

,

تا روز بعد ساعت سه بعدازظهر که دوباره با یک تویوتا از پشت خاکریز بیرون آمدند. صد متر جلوتر، ماشین متوقف شد و یک زن و دو مرد از آن پیاده شدند و به سمت ما تیراندازی کردند. بچه های ما هم بلافاصله آنها را به رگبار بستند. آن زن، تیر خورد ولی فرار کرد به سمت خاکریز خودشان. آن دو مرد هم فرار کردند. دیگر خبری نشد تا روز بعد که عملیات مرصاد شروع شد.

,

گوکلانی ادامه داد: بچه های تیپ ظفر از سمت گیلانغرب آمدند سر پل ذهاب و راه عقبه منافقین را در کرند و پاتاق بستند.  بچه های قرارگاه رمضان و تیپهای قائم و مالک اشتر هم  رسیدند. چهارشنبه صبح نیروهای ما از چند محور به منافقین حمله کردند. هوانیروز کرمانشاه هم سنگ تمام گذاشت. ساعت یازده صبح، مسعود رجوی به نیروهایش دستور عقب نشینی داد. بچه ها شنود داشتند. منافقین  با بی سیم و بدون کد صحبت می کردند.

,

, ,

مسئول لجستیک قرارگاه رمضان گفت: بچه های ما متوجه شدند. نیروهای تیپ ظفر از عقب، راه فرار منافقین را بسته بودند. ازاین طرف هم نیرو ها حمله کردند. طوری شد که روزچهارشنبه هفتم مرداد ساعت چهار بعدازظهر، هیچ اثر و خبری از منافقین نبود. عده ای از آنها فرار کرده بودند سمت دشت. پنج شنبه صبح بچه های ما آنها را به اسارت گرفتند.  با کمترین نیرو،  بیشترین ضربه را به آنها زدیم. به این ترتیب منافقین ضربه سخت و سنگینی خوردند. بیش از هشتاد درصد نیروهایشان کشته و اسیر شدند و بقیه هم با ننگ و خفت به عراق گریختند. آخرین برگ برنده صدام کافر هم به زباله دان تاریخ پیوست. آنها جنایت های زیادی به کودکان و زنان مردان کرمانشاه انجام دادند که حتی تصورش خیلی سخت است و امروز می توان آن را با داعش مقایسه کرد.

,

انتهای پیام/

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه