اخبار داغ

با قلم نادر ابراهیمی به دنیای قصه ها قدم بگذارید

با قلم نادر ابراهیمی به دنیای قصه ها قدم بگذارید
نادر ابراهیمی، داستان هایش را با سنجاب و گرگ شروع می کند از حیوانات می نویسد، از شکارچی سار که با پسرش به شکار رفته و... از اینجا و ازآنجا با مهارت خاصی سخن می آورد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از "تیتریک" ؛ حمیده علیزاده منتقد در نقد کتاب« درسرزمین کوچک من» ،به نویسندگی نادر ابراهیمی از انتشارات کتاب های پرستو می باشد که کار چاپ آن درآبان ماه سال 1347در چاپخانه مشعل آزادی پایان یافت ، کتاب برگزیده ای از چهارده قصه می باشد؛ وی در یادداشتی اختصاصی برای "تیتریک" نوشت: نادر ابراهیمی در 14 فروردین 1315 در تهران به دنیا آمد. پدر بزرگ او ،ابراهیم خان ظهیرالدوله یکی از حاکمان کرمان در دوران قاجار بود که البته خلع درجه و به مشکین شهر تبعید شد. نادر ابراهیمی از همان دوران نوجوانی شخصی صبور و بلند پرواز بود .

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, "تیتریک" ؛ , تیتریک, تیتریک,
وی تحصیلات خود را در دبیرستان دارالفنون به اتمام رساند و رشته حقوق را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و چون این رشته با روحیات او چندان سازگار نبود؛ تصمیم گرفت حقوق را رها کرده و در زمینه زبان و ادبیات انگلیسی تحصیلاتش را ادامه دهد. ابراهیمی داستان نویسی است که علاوه بر رمان و داستان کوتاه در زمینه های فیلم سازی، ترانه سرایی ، ترجمه و روزنامه نگاری نیز فعالیت کرده است .
,
 
,
داستان های کتاب ابراهیمی با تنوع در موضوع و با پایان هایی باز هستند که خواننده را به تامل واداشته و هر مخاطبی را به خود جلب می کند . چهارده قصه این کتاب  که شامل : دشنام ،بدنام ، حکایت سه ماهی ،الهی الهی لماذا ترکتنی ،هزار پای سیاه ، بیمار ،پاسخ ناپذیر ،مدائن رویا ،عقیق، خوب ها کمی پایین تر زندگی می کنند ،خداحافظ داستایوسکی ،آنها برای چه برمی گردند، قصه سه خواهر ،دوگانه .
 
داستان اول که با نام دشنام آمده است داستان سنجابی است که شیر جنگل برادر بزرگ او را خورده است و او به شیر گفته « ای جوانمرد ! به نظر تو کمی تلخ نبود ؟» و شیر می پرسد که این سنجاب چه می گوید ؟ به شیر می گویند که او دشنام می دهد و به همین دلیل سنجاب را از جنگل بزرگ بیرون می کنند .سنجاب به راه می افتد و خانه به دوش می شود  ولی هرچه می رود همه به او می گویند که اینجا همان جنگل بزرگ است و ما می دانیم که تو به شیر دشنام داده ای ! پس نمی توانی اینجا بمانی. سنجاب که با زنبور ها و مورچه ها و ماهی ها هم نشین می شد با آنها صحبت می کرد ولی فایده نداشت ،نه می توانست در آب زندگی کند و نه در کندو و لانه مورچه ها حتی توان یک انگشت او را هم نداشت و خراب می شد .تا اینکه یک روز که از جاده ای عبور می کرد ، چرخ بزرگی از روی سر او حرکت کرد و به زندگی او پایان داد.
قصه دوم با نام بدنام؛ قصه گرگی که در جوانی به گله های گوسفند حمله می برده است و هر روز که چوپان از خواب بیدار می شد ،می گفت : باز یکی دیگر ! حالا دیگر گرگ پیر شده و سگ ها به او حمله ور می شوند و پارس می کنند . زخمی شده و گرسنه است سگ ها او را به جنگ دعوت می کنند؛ اما تن خسته او توانایی رویارویی با آنها را ندارد آنقدر ضعیف و پیر شده که حتی رهگذی را که از کنارش به راحتی عبور می کند و طعمه خوبی هم به نظر می رسید با بزدلی از دست می دهد.با خود می گوید: وای که من گرگ ها را چه بدنام کرده ام !
 
قصه سه ماهی داستان جالبی از سه ماهی درون آبگیر کوچکی است که سالیان زیاد در آنجا زندگی کرده اند .لاک پشتی که در همسایگی آنها بود خبر از صیادی داد که در همین نزدیکی ها بود و روز بعد به آبگیر آنها می رسید . شب شد ماهی ها کنار هم جمع شدند تا تصمیمی بگیرند. ماهی اول راه چاره را گذر از را خروج دانست و فرار را بر قرار ترجیح داد، از معبر عبور کرد و جان سالم به در برد. ماهی دوم در تردید بود که برود یا بماند آنقدر وقت را هدر داد تا صیاد به انجا رسید راه خروج را مسدود کرد ؛وقتی ماهی مرگ را در نزدیکی خود دید تصمیم گرفت حیله ای به کار بندد و خود را نجات دهد او خود را به مردن زد و روی آب ایستاد ماهی گیر او را برداشت و به کناری انداخت ماهی با تلاش بسیار و کشان کشان خود را به آب رساند و زنده ماند .ماهی سوم می خواست صیاد را قانع کند تا او را شکار نکند اما ماهی گیر تا او را دید فوراً آن را به دام انداخت ماهی تقلای بیشتری کرد و ماهی گیر خوشحال شد که ماهی خوبی گیرش آمده است در نهایت ماهی در راه آبگیر به جهان نا معلوم رفت.
,
,
,
,
,
,
 
,
داستان عقیق که نهمین داستان کتاب است؛ داستانی تامل برانگیز و خواندنی است.  نویسنده آن را به زبانی ساده، روان و دلنشین بیان نموده و در واقع قضاوت ها و نگاه های نادرست ما به دیگران را یادآور می شود اما وقتی در آن مسئله کمی عمیق و با دقت می شویم در می یابیم که واقعیت چیز دیگری بوده است.
,
 
,
, ,
 
,
داستان از کلاسی حکایت می کند که به تازگی در آن دزدی هایی اتفاق می افتد یکبار دستکش های جلال دزدیده می شود یکبار شال گردن و روز دیگر قلم یکی دیگر از بچه ها.داستان از زبان معلم کلاس روایت می شود و او که نگران و سرگردان است و نمی داند این موضوع را چطور پایان دهد.
,
 
,
در بخشی از کتاب این گونه آمده است : حسن شاگرد اول کلاس من بود ؛نه کاملاًچون فرهاد امیر کیایی تهرانی هم بود که پا به پای او راه می آمد . فقط در امتحان ثلث اول که بیست و چند روز پیش تمام شده بود حسن دو دهم نمره  در معدل بیشتر از فرهاد داشت و این حسن همیشه گرسنه بود. من گرسنگی را در خطوط غم انگیز صورت و حرکات دستهای او می توانستم ببینم . پیش از این چند بار مهربان با او حرف زده بودم و اقرار کرده بود که پدرش را بدون علت بیکار کرده اند و سال هاست که بیکارست و هیچ نتوانست توضیح دهد که از کجا خرج زندگی شان را به دست می آورند.
,
 
,
در بخشی دیگر از داستان نویسنده این طور آورده است : شک داشتم و بدتر از این ،می ترسیدم . از همه بچه های کیف به دست؛ار آن بچه ها که تا هفته پیش مثل موم در دست های من بودند می ترسیدم .وقتی فکر می کردم که یکی ،یکی از میان اینها که آرام نشسته اند و به من نگاه دمی کنند دزد است ،دزدی شجاع و سرسخت ،دزدی یکه تاز و پایدار ، دزدی که هراس برملا شدن عملش و رسوا شدنش چیزی از قدرت او نمی کاهد مرا می ترساند .
,
 
,
اما با گم شدن جعبه مداد رنگی فرهاد دیگر صبر معلم به پایان رسید به بچه ها گفت که کیف ها را روی میز بگذارند و بی حرکت بمانند حسن را جلو خواند و به او گفت باز هم نمی خواهی به من بگویی کار چه کسی بوده است و حسن گفت : نه حسن را به دفتر مدیر فرستاد .یکی یکی بچه ها را نگاه می کرد و می پایید به کنار فرهاد رفت سر به زیر داشت سرش را بلند کرد در صورت معصومش دو چشم سیاه می درخشید و در نگاه او پوز خندی به فقر دیده می شد . همه بچه ها را مرخص کرد او ماند و فرهاد کیفش را برداشت و به اتاق مدیر رفت . پدر فرهاد هم آمد در کیف را باز کرد و جعبه مداد رنگی در آن بود و تمامی وسایل گم شده در خانه آنها در اتاق فرهاد بود .
,
 
,
نویسنده داستان هایش را با سنجاب و گرگ شروع می کند از حیوانات می نویسد، از شکارچی سار که با پسرش به شکار رفته و... از اینجا و ازآنجا با مهارت خاصی سخن می آورد.داستان های کتاب نادر ابراهیمی با تنوع در موضوع و با پایان هایی باز هستند که خواننده را به تامل واداشته و هر مخاطبی را به خود جلب می کند.   

انتهای پیام/
,
,
]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه