یک هنرمند نامآشنای سمنانی میگوید سمنان نیاز به نمادی برای معرفی دارد و ارگ سمنان یا نقشهای تپهحصار دامغان میتوانند این نماد باشند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، چند روز قبل، بخش نخست گفتگویی شیرین با استاد ماشاءالله عمید، از هنرمندان بنام سمنانی را از نظر گذراندید. در بخش نخست گفتگو به دوران کودکی و نوجوانی استاد پرداختیم؛ به هنرهای منقرضشده و در حال انقراض رسیدیم و با آغازِ سفر به پاریس گفتگو را به پایان بردیم. بخش اول را اینجا بخوانید.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,در بخش دوم گفتگو ادامه سفر به پاریس را پی گرفتهایم، به ضرورت نمادسازی و برندسازی برای سمنان و استان پرداختهایم، از آرزوهای استاد عمید شنیدهایم و به قصه شیرین راهاندازی اقامتگاههای بومگردی رسیدهایم. بیدرنگ شما را به مطالعه بخش دوم این گفتگو دعوت میکنیم.
,مرآت: بخش نخست گفتگو را با سفر به پاریس به پایان بردیم. ادامه سخن شما را میشنویم. چیزی در پاریس سبب شد که به اصالت خود افتخار کنید؟
, مرآت: بخش نخست گفتگو را با سفر به پاریس به پایان بردیم. ادامه سخن شما را میشنویم. چیزی در پاریس سبب شد که به اصالت خود افتخار کنید؟,وقتی در لوور پیشینه خودت را میبینی، به خودت افتخار میکنی. و سفال سنجهای برای تعیین تاریخ یک کشور است. در تپهحصار دامغان، آثارِ سفالِ مربوط به هزار سال پیش از میلاد کشف شده است. زمانی که نیمی از اروپا وجود نداشت، ما تمدن داشتیم. من البته از نظم فرانسویها آموختم. هنوز به دنبالم پاسپورتم بودم که برنامه دقیق ورکشاب و محل اقامت و... تعیین شده بود.
,وقتی به پاریس رفتم، آن برنامه از پیش تعیینشده، عینا اجرا شد. میگفتند راننده 8 صبح به دنبالت میآید، تا 12 کارگاه داری، پس از آن 2 ساعت زمان استراحت داری؛ در این 2 ساعت میتوانی به رایگان به لوور بروی و... پول میدادند و نهایت استفاده را میبردند. در ایران نمیتوان اینگونه برنامهریزی کرد؛ برنامهریزی میکنید، برق میرود یا طرف مقابلِ یک قرار نمیآید!
,ما دستکم فقط در لالجین همدان، سه چهار هزار سفالگر داریم. من سوال کردم که چرا از بین این همه سفالگر مرا به پاریس دعوت کردید؟ جوابشان این بود که ما در آثار خیلی از سفالگران جستجو کردیم؛ شما تنها کسی بودید که ادای خودتان را درآورده بودید! من از آنچه که در فرهنگمان موجود است، با ذهنیت خودم، آثاری تولید کرده بودم. 2 نمایشگاه از کارهای من در ترکیه و فرانسه برپا شد.
,جالب است بدانید که 90 درصد از آدمهایی که در این کشورها به نمایشگاههایم میآمدند گیلگمش را میشناختند اما در ایران 30 درصد از دانشجوها هم نمیدانستند که گیلگمش کیست؟ آنها میگویند شروع تمدن از این مناطق بوده و ما باید تاریخ این مناطق را بدانیم؛ زیبا نگاه میکنند. سفر به پاریس نوع نگاه من به دنیا را تغییر داد. نماد هویت پاریس، ایفل است و این نماد را در تمام کالاهایی که به گردشگران میفروشند میتوانید ببینید.
,ارگ و نقشهای تپهحصار میتوانند نماد سمنان باشند؟
, ارگ و نقشهای تپهحصار میتوانند نماد سمنان باشند؟, ارگ و نقشهای تپهحصار میتوانند نماد سمنان باشند؟,در پاریس دستفروشی مُد نیست اما به دستفروشانی که نمادهای مرتبط با ایفل را میفروختند، اجازه فعالیت میدادند. سمبل شهر ما چیست؟ آیا نمیتوان مثلا ارگ را نماد سمنان درنظر گرفت یا مثلا طرحهایی مربوط به تپهحصار دامغان را؟ پس از این سفر بود که به فکر راهاندازی اقامتگاه بومگردی افتادم و در سه چهار سال گذشته نتایج مطلوبی هم گرفتهایم.
,مرآت: شما چند دوره از مدیریت میراث فرهنگی را شاهد بودهاید. تحلیل شما از این دورهها چیست و آیا وعده ویژه به شما داده شده که محقق نشده باشد؟
, مرآت: شما چند دوره از مدیریت میراث فرهنگی را شاهد بودهاید. تحلیل شما از این دورهها چیست و آیا وعده ویژه به شما داده شده که محقق نشده باشد؟,من به این ضربالمثل سمنانی به شدت اعتقاد دارم که «راست بشتی نکا» محکم بایست تا نیفتی! یاعلی بگو و روی پای خودت بایست. این یک! دوم این که وقتی ما به یکی از شهرهای گردشگری خارج از کشور میرویم، روی زمین زباله نمیریزیم اما در شهر خودمان این کار را میکنیم؛ چون آنجا تحت تأثیر فرهنگ غالب قرار میگیریم. بنابراین من سعی کردهام اولا روی پای خودم بایستم و از مسئولان انتظار نداشته باشم و ثانیا بکوشم تا به سهم خودم روی فرهنگ تأثیر بگذارم.
,مسئولان باید انتقادپذیر باشند
, مسئولان باید انتقادپذیر باشند, مسئولان باید انتقادپذیر باشند,مسئولان البته وعدههای زیادی دادهاند. آنها باید انتقادپذیر باشند. بخش خصوصی البته بهتر میتواند مدیریت کند اما حمایتهای دولتی هم لازم است. پیش از ادغام سازمان صنایع دستی با سازمان میراث فرهنگی، از هنرمندان صنایع دستی بسیار حمایت میشد. خانه صنایع دستی، کارش ترویج صنایع دستی بود. خود من به سه گروه هنرجو از خارج از استان تدریس میکردم.
,باز هم باید به ضرورت ایجاد مرکز پژوهش خانه صنایع دستی اشاره کنم. این مرکز میتواند با دو کارمند سرپا باشد. یک استادکار قلمزنی کافی است تا سالیانه به 50 نفر آموزش بدهد. من خودم را جای مدیرکل میراث فرهنگی میگذارم. تعارف که نداریم، نهایتِ حمایت مالی این است که هنرمند را به بانک معرفی کنم تا وام 12 درصد سود بگیرد!
,امکان دیگری جز حمایت معنوی وجود ندارد. و تنها انتظار ما هم همین است. اگر مرکز پژوهش ایجاد شود، آدمهایی مثل من هستند که به صورت رایگان در آن فعالیت خواهند کرد. ما وقتی از قلمزنی و قلمزن حرف میزنیم، نام اصفهان به اذهان متبادر میشود؛ ما نتوانستهایم برای سمنان یک برند ایجاد کنیم. بادمجان و انجیر ما میتواند برند باشد.
,مرآت: میدانیم که در خصوص خانه صنایع دستی، هنرمندان با چالشهای بسیاری روبرو شدند. توضیحات شما را میشنویم.
, مرآت: میدانیم که در خصوص خانه صنایع دستی، هنرمندان با چالشهای بسیاری روبرو شدند. توضیحات شما را میشنویم.,آنچه که درباره خانه صنایع دستی مرا متأسف میکند این است که ما 12 استاد را از دست دادیم. ما سالها نمیدانستیم که خانه صنایع دستی متعلق به میراث فرهنگی نیست؛ شاید خودشان هم نمیدانستند که این مکان متعلق به هیأتی موسوم به هیأت تصفیه است. میراث فرهنگی البته با کمک دیگر دستگاهها شاید میتوانستند این خانه را با 500 میلیون تومان بخرند؛ اما این کار را نکردند.
,مدیرکل میراث برای خرید خانه صنایع دستی، نیازمند یک دستور بود
, مدیرکل میراث برای خرید خانه صنایع دستی، نیازمند یک دستور بود, مدیرکل میراث برای خرید خانه صنایع دستی، نیازمند یک دستور بود,خانه صنایع دستی میتوانست همان مرکز آموزش و پژوهش باشد. ماهانه از چندین مدرسه برای بازدید به خانه صنایع دستی میآمدند و این یک فرصت بود. مدیرکل که خودش نمیتوانست خانه صنایع دستی را بخرد؛ او نیاز به یک دستور داشت؛ اینجا از فرمانداری و استانداری انتظار ورود میرفت. 12 نفری که در خانه صنایع دستی فعالیت میکردیم، بسیار تلاش کردیم تا این مکان را بخریم اما چون سند آن وقفی بود، نتوانستیم تسهیلات بگیریم.
,ما دوست داشتیم در خانه صنایع دستی به صنایع در حال انقراض بپردازیم. پلاس تقریبا در حال انقراض است. پلاس بسیار زیباست و ظرفیت صادرات آن میتواند بیش از ظرفیت صادرات فرش باشد. سمنانیها به شدت صرفهجو بودهاند؛ تا این حد که وقتی پارچهای دیگر به هیچ دردی نمیخورد، آن را گره میزدند و به شکل توپهای کوچک درمیآوردند و به نفت آغشته میکردند و با آن منقلهای چوبی را روشن میکردند تا برای روشن کردن منقل 5 تا کبریت مصرف نکنند!
,مرآت: بزرگترین آرزوی شما برای آینده چیست؟
, مرآت: بزرگترین آرزوی شما برای آینده چیست؟,همه زندگی من آرزوست. اما یکی از آرزوهایم این است که بتوانم کتابم درباره خرمهره را به پایان ببرم. در زبان سمنانی به آن کَوکَ یعنی مهره کبود میگویند. به خاطر تحقیق در این زمینه، یک سفر به ترکیه دعوت شدم. آنجا هم این مهرهها را دارند؛ منتها از جنس شیشه. به آن «نظر» میگویند؛ ما از از این مهرهها برای چشمنظر استفاده میکنیم.
,شنیدهام در افغانستان هم این مهرهها ساخته میشوند؛ باید به افغانستان سفر کنم. و باید سفری هم به آلمان داشته باشم. رئیس یکی از دانشکدهها در آلمان، در سال 2000 سمپوزیومی تحت عنوان مهرههای جادویی برگزار میکند. او پایاننامهاش را در سال 1342، یعنی سالی که من به دنیا آمدم در همین موضوع نوشته است. او در تحقیقاتش از ایران دفاع کرده و گفته این مهرهها اصالتا متعلق به ایران است.
,دو سال زندگیِ لذتبخش با مهرههای جادویی!
, دو سال زندگیِ لذتبخش با مهرههای جادویی!, دو سال زندگیِ لذتبخش با مهرههای جادویی!,من شنیدهام او هنوز دارد کار میکند. امیدوارم زنده باشد. یکی از دوستان که به آلمان رفته بود میگفت او 40 تا 50 سال در این موضوع کار کرده و هنوز هم دارد پژوهش میکند. من هم دو سه سالی در این زمینه تحقیق کردم و توانستم با این مهرهها مجسمه بسازم. دو سال با این مهرهها زندگی کردم و لذت بردم. امیدوارم بتوانم آن کتاب را چاپ کنم و تأثیر کوچکی بر تمدن ایرانی بگذارم.
,اجداد ما از زمان ساسانیان این خرمهرهها را میساختند. الان هم یکنفر در ایران این خرمهرهها را میسازد؛ آقای سعادتمند در قم. او خیلی خوشحال شده بود که من در این زمینه تحقیق میکنم. پروسه ساخت این خرمهرهها بسیار خاص است.
,پس از سفر به پاریس به فکر راهاندازی اقامتگاه بومگردی افتادم
, پس از سفر به پاریس به فکر راهاندازی اقامتگاه بومگردی افتادم, پس از سفر به پاریس به فکر راهاندازی اقامتگاه بومگردی افتادم,مرآت: شما در حوزه بومگردی هم فعالیتهای قابل توجهی داشتهاید. برای ما از این تجربه بگویید. چه شد که به فکر راهاندازی اقامتگاه بومگردی افتادید؟
, مرآت: شما در حوزه بومگردی هم فعالیتهای قابل توجهی داشتهاید. برای ما از این تجربه بگویید. چه شد که به فکر راهاندازی اقامتگاه بومگردی افتادید؟,پس از سفر به پاریس، به فکر راهاندازی اقامتگاه بومگردی در ایران افتادم. من حسرت میبردم که ایران چهارفصل از گردشگر، آنقدر که باید بهرهمند نیست. تصمیم گرفتم در استان خودم که نسبت به آن شناخت دارم، اقامتگاه بومگردی ایجاد کنم. کولیم، فینسک، تُم و تلاجیم، شلی و هیکو هنوز حس روستایی بودن داشت. گردشگری که به ایران میآید نمیخواهد در مکانی لوکس اقامت کند؛ گوتکه مال شاید به همین خاطر رونق نگرفت.
,کسی که به ایران میآید، هتلهای پنج ستاره خارج از کشور را دیده؛ هتلهای ما در برابر هتلهای آنها چیزی نیست! بنابراین نقطه قوت ما بومگردی است. گردشگر باید بیاید و با من سفالگر یک روز زندگی کند. من به گردشگر ایتالیایی بگویم پاستا را چطور درست میکنی و به او یاد بدهم که اشکنه را چطور درست میکنند. اولین کسی که از این ایده استقبال کرد، آقای سعیدی در روستای فینسک بود.
,بعد به کولیم رفتیم و بعد هم در تُم کار کردیم. سال گذشته این اقامتگاهها پررونق بودند و میهمانهای ویژهای داشتیم. حتی فردی که یکی از اسقفهای بزرگ امریکا بود و مسلمان شده بود و با یک زن ایرانی ازدواج کرده بود هم به سمنان آمد و چند روزی در یک اقامتگاه بومگردی ساکن شد. میهمانانی از فرانسه هم به سمنان آمدند و در همین اقامتگاهها ساکن شدند.
,بعد هم خودم یک اقامتگاه بومگردی در شهمیرزاد به نام «سرای مهر کیانی» راهاندازی کردم. یک خانه هم در محله ملاقزوینی خریدم که دوست داشتیم میراث حمایت کند اما مهم نیست. من پیش از ادغام سازمان صنایع دستی و میراث فرهنگی، با مرحوم مهندس حسامی، رفیق بودم. با مدیرانکل میراث همواره ارتباط داشتهام و خیلی هم به من کمک کردهاند.
,گردشگران خارجی میگفتند مگر میشود با طی 60 کیلومتر آب و هوا اینقدر تغییر کند؟
, گردشگران خارجی میگفتند مگر میشود با طی 60 کیلومتر آب و هوا اینقدر تغییر کند؟, گردشگران خارجی میگفتند مگر میشود با طی 60 کیلومتر آب و هوا اینقدر تغییر کند؟,من چند گروه گردشگر خارجی از جمله چند ایتالیایی را به خانهام دعوت کردهام. آنها میگفتند ما همهجای ایران را دیدهایم، هیچکجا سمنان نمیشود! من سه اقلیم را در یک روز به آنها نشان دادم. آنها میگفتند مگر میشود با طی 60 تا 70 کیلومتر، آب و هوا اینقدر تغییر کند؟ ما فارغ از اماکن تاریخی، در یک استان، کویر و دشت و کوهستان و جنگل داریم، چرا مثل کاشان نمیشویم؟
,پاسخ در همگرایی مسئولان است. ما در برههای کهنهدژ را نابود کردیم؛ در حالی که شهرهایی مثل کاشان از فرصتِ بافت تاریخی استفاده کردهاند. فرماندارِ سمنانی ما باید وارد شود و کمک کند؛ استاندار و شهردار هم همینطور. خوشبختانه میراث فرهنگی دورههای آموزشی ویژهای را در حوزه بومگردی برگزار کرده و در آینده هم برگزاری این دورهها در دستور کار است.
,ضوابط حاکم بر اقامتگاههای بومگردی روز به روز سختگیرانهتر میشود!
, ضوابط حاکم بر اقامتگاههای بومگردی روز به روز سختگیرانهتر میشود!, ضوابط حاکم بر اقامتگاههای بومگردی روز به روز سختگیرانهتر میشود!,من خودم در کلاس بهداشت و آتشنشانی شرکت کردهام. در این سالها البته با چالشهایی هم روبرو بودهایم. در این چهار سال بسیاری از ضوابط، سختگیرانه شده و تغییر کرده است. حرف بومگردی این است که شما قرار است یک روز را در محیط طبیعی روستا یا شهر بگذرانید، در حالی که کمترین آسیب را به محیطزیست وارد میکنید. ما در گذشته بومگردی را در فرهنگ سمنان شاهد بودهایم.
,بخش بعدی این گفتگو به زودی منتشر میشود.
, بخش بعدی این گفتگو به زودی منتشر میشود.,انتهای پیام/ح
]
ارسال دیدگاه