سلام | کانال تلگرام |
اینستاگرام | توئیتر |
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ ه نقل از آناج، حاج غلامرضا احمدی برای نیروهای فرهنگی دهه هفتاد تبریز، نامی آشناست. نگاه تربیتی و فرهنگی او در تمام سالهای بعد از دفاع مقدس همواره دارای محصول بوده و نیروی موثر تولید کرده است. این موفقیت مرهون انسانی است که در دوران اسارت ساخته و پرداخته شد و به جامعهی بعد از جنگ انتقال داد.
همو که به عشق امام خود پا در رکاب عاشقان نهاد و راهی جبهههای نبرد شد اما بخشی از سرنوشت این مجاهد در اردوگاههای موصل رقم خورد. تصور کنید روح بلند انسانی را که هشت سال در سختترین شرایط جسمانی و روانی عمری سپری کند و بعد از آن به منبع سرشاری از تولید نیروی فرهنگی تبدیل شده باشد.
زبان برای توصیف دوران اسارت قاصر است
این آزاده سرافراز، زبان را برای توصیف اسارتگاهها و روحیه رزمندگان قاصر میداند و معتقد است: شاید بتوان در قالب هنرهای مختلف آنهم با تلاش بسیار، گوشهای از اتفاقات آن روزها نشان داده شود.
حاج غلامرضا احمدی تا قبل از زندان بغداد احساس اسیر بودن نداشت و حتی با عراقیها بحث میکرد. چراکه فتوحات و پیروزیها را دیده و امیدوار به آزادی بود اما در زندان بغداد احساس کرد که میخواهند روحیه رزمندگان را تخریب و جنگ روانی راه بیاندازند.
تولید روشهای جدید مبارزه، دغدغه اسرا بود
اولین خواسته بعثیها این بود که به امام(ره) توهین کنیم؛ این را حاج غلامرضا احمدی روایت میکند. به گفته او حتی نمیدانست وظیفهاش در دوران اسارت چیست و چگونه باید با این ترفندها مقابله کنند. روش مبارزه در دوران اسارت دغدغهای بزرگ برای آنها بود.
روحیه نه گفتن و پایداری در برابر دشمن را نداشتند و گاها از مصاحبه و حتی گفتن اسم گروهان و گردانهایشان امتناع میکردند. فکرش را هم نمیکردند که قرار است چکار کنند. اما در گوشه ذهن و اعتقادشان به عنوان یک رزمنده و نماینده جمهوری اسلامی دنبال آن بودند که نگذارند آبروی مملکت اسلامی ضایع شود. یا مبادا دست از پا خطا کنند و سرنوشت کشور را به خطر بیاندازند.
استعانت به حضرت زینب(س)؛ تنها راه مبارزه با ترفندهای روانی
این آزاده سرافراز میگوید: در طول اسارت تمام تلاشمان را میکردیم که به صورت استنباطی و با استعانت به حضرت زینب(س) راه را پیش ببریم، بعضی ترفندها را یاد گرفتیم اما برای مابقی هزینههایی به قیمت جان پرداخت کردیم! مثلا آنها میگفتند که نماز جماعت نباید بخوانید ولی ما نماز جماعت را به عنوان عنصر مقاومت و ایستادگی میدانستیم و در هر شرایط خود را موظف به ادای این فریضه میکردیم. متاسفانه پیشنماز را شکنجه میکردند و بعدها به حدی حساس شدند که در اوقات نماز، صفها را به هم میریختند و کتک میزدند. گاها جیره غذاها را کم میکردند، آب را میبستند و اجازه رفتن به سرویس بهداشتی را نمیدادند.
حاج غلامرضا احمدی، بیخبری از وضعیت جنگ در دوران اسارت را آزاردهنده توصیف کرده و اینگونه روایت میکند: قبل از آنکه تیم سانسور به اردوگاهها بیاید، این اخبار را کم و بیش از طریق نامههایی که از کانال صلیب سرخ به دستمان میرسید، دریافت میکردیم ولی بعد از ورود تیم حفاظت، این امر مقدور نبود. حتی اگر ما بسم الله الرحمن الرحیم مینوشتیم نامه هایمان را نمیفرستادند. گاها عراقیها رادیوهای خود را باز میکردند و از اخبار تحریف شده آنها استفاده میکردیم و گاها نیز روزنامه میآوردند و اخبار مختلف را کنار هم میگذاشتیم و تحلیل میکردیم و یک خبر از وضعیت کشورمان پیدا میکردیم.
روزنامهنگاری و تحلیل واقعیات به سبک اسرا
این رزمنده و آزاده سرافراز، به شیوههای خبررسانی اسرا اشاره کرده و اظهار میکند: یکی از شیوهها این بود که وقتی اسیر جدید وارد اردوگاه میشد از او سوالهایی درباره کشور میپرسیدیم و روش دیگر و جالبتر اینکه در اردوگاه موصل ما چند تا آسایشگاه داشتیم با یک بیمارستان نظامی که وقتی بیخبر از وضعیت میشدیم، زیر کفش کسی که مریض میشد اخباری را که میدانستیم به صورت مکتوب جاسازی میکردیم و اردوگاههای دیگر نیز همین کار را میکردند و در بیمارستان کفشهای همدیگر را میپوشیدند که بدین صورت اخبار در کل اردوگاه پخش میشد. گاها بچههایی بودند که به خاطر اینکه بعضی مطالب و یا حتی نحوه برخورد با عراقیها را به آسایشگاههای دیگر منتقل کنند، خود را به دیوانگی میزدند و تا مدتها ادامه میدادند تا آنها را به اردوگاه دیگر منتقل کنند تا افراد جدید آسیب کمتری ببینند. در اوایل به خاطر اینکه از کشورمان که تازه انقلاب کرده بودیم بی خبر نمانیم، از عراقیها رادیو برداشته بودیم که این موضوع هم به سختی مقدور شد.
حاج غلامرضا احمدی امضای قطعنامه را سنگینترین خبر دوران اسارت عنوان کرد و گفت: هفت سال از مدت اسارتمان میگذشت، زخمها خوب شده بود ولی جسما و روحا سالم نبودیم. فکر و ذهنمان هنوز جنگ و دفاع بود. اولین خبر از قطعنامه را مترجم ما در درمانگاه از رادیو شنیده بود. بعدها عراقیها از رادیو پخش کردند و به عنوان خبر خوب خوشحالی میکردند ولی چون نمیدانستیم پشت پرده این ماجرا چیست برایمان خیلی سنگین بود. چه اتفاقی افتاده بود که امام گفته بود امضا کردن قطعنامه همانند نوشیدن جام زهر است؟ ما تمام فکرمان معطوف به این حرف امام بود. چرا وقتی ما میگفتیم جنگ جنگ تا رفع فتنه و پیروزی، قطعنامه قبول شد؟
کلاس درس قطعنامه در داخل اردوگاه
سنگینی خبر قطعنامه تا حدودی از انفعال اسرا حکایت میکرد اما روح مقاوم رزمندگان شرایط را به ضرر بعثیها عوض کرد. احمدی میگوید: در آن ایام خبری از هیچکس نبود؛ ما اصلا خوشحال نبودیم. زانوی غم بغل گرفته بودیم ولی بعدها این موضوع به مباحثه و تحلیل شرایط گذاشته شد. مسئولین اردوگاه وقتی دیدند هر کس به نحوی این موضوع را تحلیل میکند و دغدغههایی دارد، نقشه کشیدند تا دوباره رادیویی را به دست آورند و خبرهای جدیدی را به گوش اسرا برسانند.
یک آزاده چگونه به عنصر فرهنگی تبدیل شد؟
اگر از روحیات آزادگان مقاوم در شرایط پس از جنگ جویا شویم، باید از جمله پایانی حاج غلامرضا احمدی به عنوان گفتمان ابدی انقلاب اسلامی بهرهببریم؛ احمدی، مقاومت را درس آزادگی میداند. او بعد از اسارت سرخورده نشد و با توشه فرهنگی دوران اسارت به فعالیت تربیتی نسل جدید پرداخت. این عنصر فرهنگی و آزاده سرافراز در بخش پایانی این گفتوگو اظهار داشت: یکی از الطاف الهی این بود که توانستیم به ازای این همه سال مقاومت با جامعه آدابته شویم. نگرانی دوستانمان این بود که سالها در فضای دیگر زندگی کردهایم و با آرمانهای ناب به این عرصه رسیدیم، شاید در فضای کنونی نتوانیم دوام بیاوریم و سر خورده شویم. ولی به لطف خدا وضعیت بهتر شد و کنار آمدیم.
انتهای پیام/