اخبار داغ

در گفتگو با استاد زبان و ادبیات فارسی عنوان شد؛

معضل فراموشی املای اصلی کلمات/ امروزه زبان در شکل نوشتاری، جدی گرفته نمی شود

معضل فراموشی املای اصلی کلمات/ امروزه زبان در شکل نوشتاری، جدی گرفته نمی شود
مسافری گفت: امروزه زبان در شکل نوشتاری جدی گرفته نمی شود غلط های املایی فاحش و شکل جدیدی از نوشتار به ویژه در فضای مجازی رواج یافته است که تاسف بار است درصورتی که نباید بگذاریم املای اصلی کلمه ها فراموش شود.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از هرمز؛ به بهانه روز شعر و ادب فارسی طاهره مسافری شاعر، نویسنده، استاد دانشگاه و کارشناس آموزش و پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان هرمزگان در گفتگو با هرمز اظهار کرد: علاقه به ادبیات را از دوران کودکی باید در وجود فرزند نهادینه کرد من نیز از دوران ابتدایی انشای خوبی داشتم یادم است معلم کلاس پنجم ابتدایی ام می گفت «تو روزی نویسنده می شوی» و من از سن نوجوانی شعر می گفتم و داستان می نوشتم و به ادبیات علاقه زیادی داشتم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, هرمز,

این استاد زبان و ادبیات فارسی افزود: امروزه زبان در شکل نوشتاری جدی گرفته نمی شود غلط های املایی فاحش و شکل جدیدی از نوشتار به ویژه در فضای مجازی رواج یافته است که تاسف بار است درصورتی که نباید بگذاریم املای اصلی کلمه ها فراموش شود.

,

مسافری نقش رسانه ها را در ترویج زبان و فرهنگ فارسی لازم و ضروری دانست و اضافه کرد: برای ترویج زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ سازی به همت عمومی و تلاشی بسیار زیادی نیاز است اگر چه صدا و سیما برنامه های کوتاهی در این خصوص ساخته است اما کافی نیست.

,

وی ادامه داد: البته کانون پرورش کودکان و نوجوانان به ادبیات فارسی و فعالیت های ادبی اهمیت بسیار زیادی می دهد و مربیان متخصص و حتی انجمن ادبی هم دارد که جوانان تا سن ۲۵ سال می توانند عضو این کانون شوند اما آموزش و پرورش به دلیل پوشش تمام دانش آموزان می تواند موفق تر عمل کند.

,

مسافری که فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه اصفهان دارد با ذکر خاطره ای گفت: سرم را چسبانده بودم به شیشه سرویس خوابگاه و بیرون را تماشا می کردم تمام باغچه ها را بنفشه کاشته بودند دانشگاه غرق در گل های بنفشه بود زرد، سفید و بنفش. حال و هوا هموانی است که شفیعی کدکنی در شعرش گفته است «در روزهای آخر اسفند کوچ بنفشه های مهاجر زیباست» مقابل دانشکده ادبیات از سرویس پیاده می شوم،پ هفته پیش همین موقع با یک بغل کاغذ رفته بودم اتاق خانم دکتر و کاغذ ها را روی میزش گذاشته بودم و حالا می رفتم تا نتیجه را جویا شوم.

,

وی ادامه داد: دل توی دلم نیست، از پله ها بالا می روم‌، اسانسور برای استفاده خانم های باردار و استادان است، دکتر عرفان درس می داد و احوالش گاهی مانند عارفانی می شد که که سر کلاس رساله قشیریه و مصباح الهدایه قصه هایشان را می گفتند، درست مانند داستان حضرت یعقوب «یکی پرسید از آن گم کرده فرزند / که ای روشن روان پیر خردمند/ ز مصرش بوی پیراهن شنیدی/ چرا در چاه کنعانش ندیدی؟/ بگفت احوال ما برق جهان است/ دمی پیدا و دیگر دم نهان است».

,

نویسنده و شاعر هرمزگانی افزود: نفسم به شماره افتاده است، از احوال خانم دکتر نگران هستم، در می زنم و داخل می شوم، سعی می کنم مثل همیشه نگرانی ام را پشت لبخندم پنهان کنم، دکتر پشت میز نشسته و پایان نامه ام گوشه ی میز افتاده است، اهل تعارف و حاشیه نیست، مستقیم سر اصل مطلب می رود، نمی خواهد بگذارد از پایان نامه ام دفاع کنم تنها به این دلیل که اشتباه تایپی دارد، پایان نامه را دفتر تایپ و تکثیر کنار در اصلی دانشگاه تایپ کرده بود و من فرصت نکرده بودم غلط گیری کنم.

,

مسافری تصریح کرد: دیگر چیزی نمی بینم، نمی شنوم، از اتاق بیرون می آیم تا اشک هایم را نبیند، باورم نمی شد نوشتن این پایان نامه یک سال تمام طول کشیده بود تمام سختی هایی که در این دو سال و شش ماه کشیده بودم رفت و آمدها، شب بیداری ها، دوری ها و جدایی ها مانند یک فیلم از جلوی چشمانم می گذشت و اگر تا آخر اسفند نتوانم دفاع کنم تمام آن ها هیچ می شود.

,

وی اضافه کرد: در راهرو دانشکده آقای دکتر را می بینم او راهنمای اول من است دلیل گریه ام او که می فهمد به اتاقش می رود، از دانشکده بیرون میروم و پناه به باغ های گردو و آلبالو می آورم، همان جایی که گاهی با آزاده می رفتیم و از درخت هایش آویزان می شدیم، یک بار استاد عربی ما را دید و کلی خجالت کشیدیم، بعد می نشینم کنار ردیف بنفشه ها که حال اکنونم مانند آنها است «چون بنفشه بی تو بی تابم/ بر سر زانو سر من».

,

این استاد زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: موبایلم زنگ می خورد و آقای دفتر تحصیلات تکمیلی ام را می خواهد، ساختمان تحصیلات تکمیلی دو ایستگاه پایین تر است اما پیاده می روم نماینده تحصیلات تکمیلی دانشکده ادبیات، استاد فنون بلاغتم بوده است و خبر گریه کردنم به گوشش رسیده است، دعوتم می کند تا پشت میز بنشینم، علت گریه ام را که می پرسد مجدد اشکم سرازیر می شود، زمانی که ماجرا را می فهمد تلفن را برمی دارد و به خانم دکتر زنگ می زند، سپس تقویم رومیزی را برمی دارد و می پرسد «تا چه تاریخی می توانم کارهای پیش دفاع ام را انجام دهم».

,

شاعر و نویسنده هرمزگانی افزود: باورم نمی شود، تا ۲۱ اسفند چند روز بیشتر نمانده است و کارهای زیادی دارم که باید انجام بدهم، باید غلط های تایپی را اصلاح کنم، انتخاب استاد داور داخل گروه، داور خارج از گروه، هماهنگی جلسه دفاع را انجام دهم.

,

وی ادامه داد: وقتی قبل از جلسه دفاع، به استاد داور خارج از گروه زنگ می زنم تا ساعت جلسه را به او یادآوری کنم، وقتی قبل از هر حرفی تبریک می گوید، وقتی می گوید به جای یک پایان نامه، دو پایان نامه نوشته ام، وقتی به پایان نامه ام درجه عالی می دهند، ان وقت تمام خستگی آن دو سال و شش ماه از تنم بیرون می رود، از جلسه دفاع که بیرون می آیم سر بنفشه ها هم دیگر بر زانو نیست.

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه