اخبار داغ

دلنوشته‌ای به بهانه درگذشت یکی از دانشجویان جهادی دانشگاه سمنان؛

پروانه و آتش!

پروانه و آتش!
هرانسانی این ظرفیت و توانمندی را ندارد تا آنچنان گرد شمع حقیقت بپیچد که بسوزد؛ آری! چه خوش گفت آن شهید بزرگوار که می‌خواهم شمعی باشم در میان تاریکی‌ها تا اهل حقیقت را رهنما باشم
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل ازمرآت،هرانسانی این ظرفیت و توانمندی را ندارد تا آنچنان گرد شمع حقیقت بپیچد که بسوزد؛ آری! چه خوش گفت آن شهید بزرگوار که می‌خواهم شمعی باشم در میان تاریکی‌ها تا اهل حقیقت را رهنما باشم و چه جوان‌هایی در پی این شمع رفتند و رفتند تا خود به شعله‌ای تبدیل شدند و انوار و حرارتشان جمعی را دگرگون ساخت.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,

آری چه خوش باشد آن هنگام که انسان سر به بستر ابدی خویش می‌نهد؛ بر مزارش چون نیکان و بهترین بندگان پروردگار حک شود خادم الحسین(ع)...

,

امید آن پروانه‌ای بود که جمعی را از دل این فضای ابزورد و پر از چالش دانشگاه بیرون می‌کشید و همراه خود به سمت آن شمع کوچک روشن در میانه زشتی‌های دنیا می‌برد؛ جوانی که هرکس اگر  نیت برداشتن قدمی در مسیر سیدالشهداء(ع) و فرهنگ جهاد در دانشگاه سمنان را  از  سر می‌گذراند  خود را در بر کوی او می‌یافت!

,

و چه سعادتی بالاتر از خادم‌الحسین(ع) و جهادگر بودن؟

,

ان‌شاءالله  که خدای امید به حرمت اشک‌هایی که در روضه ها و عرق هایی که در زیر بار جور زمانه در جهاد با مستکبرین و احقاق حق مستضعفین ریخته است او را پیراسته و پالایش شده به محضر اربابش حسین‌بن‌علی(ع) برساند تا مگر در آنجا آرامش یابد.

,

امید فرزند انقلاب بود؛ با اینکه خود زمینه‌ساز حضور و تحول بسیاری از جوانان در هیئت و جهادی بود اما خود را تنها واسطه‌ای می‌دانست که آن‌ها را به سمت تربیت‌کننده اصلی یعنی پروردگار یکتا  و امامین انقلاب ببرد!

,

مگر می‌شود چنین انسانی از رحمت و مغفرت پرودگارش بی‌نصیب باشد؟

,

عین.میم.مهاجر

,

 

,

انتهای پیام

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه