اخبار داغ

سرمقاله روزنامه های امروز کشور؛

روسیاهی حداکثری دشمن با عقلانیت انقلابی/ ایران و پازل جدید منطقه

روسیاهی حداکثری دشمن با عقلانیت انقلابی/ ایران و پازل جدید منطقه
نگاهی به سرمقاله روزنامه های کثیرالانتشار و چاشنی که هر کدام از رسانه های مکتوب به محتوای امروز نشریات اضافه کردند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

 

,

, ,

 

,

حرام‌زاده خودمانی

, حرام‌زاده خودمانی, حرام‌زاده خودمانی,

سید محمدعماد اعرابی در کیهان نوشت: 

, سید محمدعماد اعرابی در کیهان نوشت: , سید محمدعماد اعرابی در کیهان نوشت: ,

 به لطف نظام ناموزون حاکم بر جهان در غم‌بارترین شرایط نیز همیشه چیزی برای خندیدن پیدا می‌شود. آخرین نمونه آن می‌تواند نامه پنج‌شنبه گذشته یکی از مدیران یونیسف در تقدیر از عربستان سعودی باشد. «هنریتا فور» مدیر اجرایی صندوق کودکان ملل متحد(یونیسف) در نامه‌ای به «مرکز امداد و اقدامات بشردوستانه ملک سلمان» نقش پادشاهى سعودى براى اقدامات بشردوستانه در حمایت از کودکان یمن را ستود! این تقدیر وقتی جالب‌تر می‌شود که بدانیم یونیسف دو سال پیش طی گزارشی درباره وضعیت کودکان یمن در جنگی که عربستان به این کشور تحمیل کرده نوشت: «در هر ده دقیقه یک کودک در یمن جان می‌دهد.» تنها در یک مورد آگوست 2018 اتوبوس دانش‌آموزان یمنی در ضحیان؛ هنگام بازگشت از گردش توسط جنگنده‌های سعودی بمباران شد و 40 کودک زیر 15 سال در این حمله وحشیانه به شهادت رسیدند.

,

28 جون 2019 سازمان ملل در گزارش خود اعلام کرد: «در 5 سال و نیم گذشته(از زمان حمله عربستان به یمن در سال 2013) بیش از 7500 کودک در یمن کشته یا معلول شده‌اند.» «ویرجینیا گامبا» نماینده ویژه سازمان ملل در امور کودکان در بحران، وضع را از این هم وخیم‌تر دانست و گفت: «آسیب کودکان در یمن از زمان این گزارش بدتر شده است.» با این حال صندوق کودکان ملل متحد(یونیسف) تصمیم گرفت چشمش را بر همه این جنایات ببندد و اقدامات بشردوستانه ملک سلمان را ستایش کند. این نهاد بین‌المللی با این کار یک‌بار دیگر نشان داد مهم نیست چه مقدار دستانتان در خون انسان‌های بی‌گناه فرو رفته باشد مهم این است که در مناسبات بین‌المللی کدام سمت ایستاده باشید؛ اگر در سمت آمریکا، متحدان و وابستگانش باشید کثیف‌ترین جنایات هم برای شما اقدامی بشردوستانه تلقی خواهد شد تا جایی که می‌توانید ریاست کمیته مشورتی شورای حقوق ‌بشر سازمان ملل متحد را هم برعهده بگیرید.

,

در جریان جنگ سوریه این اتفاق به شکل دیگری تکرار شد. از سال 2013 آمریکا بارها «بشار اسد» را به استفاده از تسلیحات شیمیایی متهم کرد؛ ادعایی که هر بار از طرف دولت سوریه رد می‌شد. آمریکایی‌ها حتی توانستند پای سازمان ملل را هم به میان بکشند. اگرچه شواهد موجود درباره استفاده ارتش سوریه و ‌تروریست‌های مخالف دولت سوریه از این تسلیحات به یک اندازه برابر بود اما سازمان ملل متحد گزارش‌هایی در محکومیت استفاده بشار اسد از سلاح‌های شیمیایی منتشر کرد. البته آمریکا و به تبع آن سازمان ملل در موارد دیگر هرگز این اندازه بشردوست ظاهر نشدند! آنها در طول جنگ هشت‌ساله عراق علیه ایران نه تنها نگران استفاده صدام حسین از سلاح‌های شیمیایی نبودند بلکه طبق اسناد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) که سال 2013 منتشر شد آمریکا به‌عنوان یکی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل مواد اولیه ساخت تسلیحات شیمیایی را در اختیار رژیم بعث عراق می‌گذاشت.

,

آنها در تمام مدت جنگ از حملات شیمیایی صدام علیه ایران باخبر بودند اما برخلاف احساس مسئولیت‌شان درباره دولت سوریه، کوچک‌ترین تلاشی برای محکومیت صدام حسین و رژیم بعث عراق صورت نمی‌گرفت. 26 آگوست 2013 وقتی «فارین پالیسی» از «ریک فرانکونا»(وابسته نظامی آمریکا در بغداد طی جنگ هشت‌ساله عراق علیه ایران) پرسید عراق شما(آمریکا) را از حملات شیمیایی به ایران مطلع می‌کرد؛ فرانکونا پاسخ داد: «عراقی‌ها هرگز به ما نگفتند که از گاز اعصاب استفاده می‌کنند؛ مجبور هم نبودند که بگویند چون ما خودمان می‌دانستیم.» آمریکا حتی از تصویب قطعنامه‌هایی که این حملات را محکوم می‌کردند نیز ممانعت کرد. در واقع صدام حسین تا وقتی همسو با منافع آمریکا پیش‌ می‌رفت هرگز شامل دغدغه‌های حقوق‌بشری آمریکا و سازمان‌های بین‌المللی نشد چون یک مهره خودی به‌حساب می‌آمد.

,

این ماجرا در آمریکای لاتین به مراتب مضحک‌تر است. جایی که «لوئیس پوسادا کاریلس» پس از چندین بمب‌گذاری و عملیات  ‌تروریستی توانست در ایالات متحده مؤسسه‌ای بشردوستانه تأسیس کند! کاریلس یکی از عوامل اصلی بمب‌گذاری در هواپیمای مسافربری کوبا در سال 1976 بود، حادثه‌ای که منجر به کشتار ۷۳ نفر شد. او همچنین به اعتراف خودش در مصاحبه با روزنامه نیویورک‌تایمز در انفجارهای زنجیره‌ای هتل‌های ‌هاوانا که به مرگ یک ایتالیایی منجر شده بود دست داشته است. کاریلس مدتی نیز برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) کار می‌کرد. همین ارتباط دوستانه‌اش با آمریکا سبب شد تا به این کشور پناهنده شود و در کمال تعجب بنیادی مدنی و انسان‌دوستانه به نام «بنیاد ملی کوبا - آمریکا» را پایه‌گذاری کرد. دولت ایالات متحده بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۲، از طریق موقوفه ملی دموکراسی(NED) تأمین مالی بنیاد ملی کوبا - آمریکا را برعهده داشت. گروهی مخالف کاسترو که در حومه شهر میامی‌ مستقر بودند. اینکه چطور می‌شود از ‌تروریستی بدسابقه مثل کاریلس با کارنامه بمب‌گذاری‌های متعدد در اماکن غیرنظامی، چهره‌ای بشردوستانه ارائه داد را احتمالا فقط مقامات آمریکایی می‌توانند پاسخ دهند. اگرچه پاسخ این سؤال مثل همیشه تکراری است؛ کاریلس نیز مثل صدام حسین، ملک سلمان و بسیاری افراد دیگر در دایره دوستان آمریکا قرار داشت.

,

«افراین ریوس مونت» دیکتاتور نظامی گواتمالا نیز یکی دیگر از این افراد بود. اکثر منابع در نقش او برای کشتار بیش از دویست هزار نفر از مردم گواتمالا هیچ ‌تردیدی ندارند؛ اتفاقی که به نسل‌کشی گواتمالا معروف شد. سال 1996 کارگروهی با عنوان «شفاف‌سازی تاریخی» تحت نظر سازمان ملل برای تحقیق درباره این نسل‌کشی تاریخی تشکیل شد. گزارشی که این کارگروه پس از مدت‌ها تحقیق و بررسی در سال 1999 منتشر کرد عمق فاجعه را نشان می‌داد: «ایالات متحده طی وحشیانه‌ترین درگیری مسلحانه در آمریکای مرکزی یعنی جنگ داخلی 36 ساله گواتمالا، به نظامیان گواتمالایی که مرتکب «نسل‌کشی» مایاها شده بودند پول و آموزش داده است.» این کارگروه آموزش افسران گواتمالایی در فنون ضد شورش توسط ایالات متحده آمریکا را عاملی اساسی ذکر کرد که «در طول درگیری‌های مسلحانه، تأثیر قابل توجهی در نقض حقوق ‌بشر داشته ‌است.» با این حال نه تنها هیچ محکومیت بین‌المللی متوجه مقامات آمریکایی و دیکتاتور نظامی گواتمالا نشد بلکه «رونالد ریگان» رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده در ستایش او گفت: «من می‌دانم که رئیس‌جمهور ریوس مونت مردی با شخصیتی کامل و متعهد است. می‌دانم او می‌خواهد کیفیت زندگی را برای همه گواتمالایی‌ها بهبود ببخشد و عدالت اجتماعی را ارتقا دهد.

,

دولت من هر کاری که بتواند برای حمایت از تلاش‌های مترقی وی انجام خواهد داد.» مقامات آمریکایی درگیر این کشتار نیز هیچ وقت محاکمه نشده و حتی ارتقا پیدا کردند. «الیوت آبرامز» که اکنون به‌عنوان «مسئول پرونده ایران» از سوی کاخ سفید معرفی شده است آن روزها یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا بود که کاملاً از دیکتاتور نظامی گواتمالا و جوخه‌های ‌ترور تحت امر او حمایت می‌کرد. «استفن مایلز» مدیر اجرایی گروه «پیروزی بدون جنگ» درباره سابقه ننگ‌آور آبرامز می‌گوید: «دوره کاری آبرامز در قبال السالوادور، گواتمالا، نیکاراگوئه و پاناما مملو از بدترین وسوسه‌هایی است که سیاست خارجی آمریکا به خود دیده است، یعنی جنگ‌طلبی، نقض گسترده حقوق بشر و حمایت از رژیم‌های خودکامه.» قطعنامه‌ها و تحریم‌های حقوق ‌بشری سازمان‌های بین‌المللی هیچ وقت ‌گریبان دیکتاتورهای مورد حمایت آمریکا را نگرفت چون همه آنها خودی تلقی می‌شدند.

,

قوانین بشردوستانه این سازمان‌ها برای غیرخودی‌ها نوشته شده بود؛ برای شخصیت‌ها و کشورهای مستقلی که حاضر به زندگی زیر سایه آمریکا نمی‌شدند. فرانکلین روزولت سی‌ودومین رئیس‌جمهور آمریکا جمله مشهوری درباره «آناستازیو ساموزا» دیکتاتور نیکاراگوئه که از قضا او هم مورد حمایت ایالات متحده بود، دارد: «او شاید حرام‌زاده باشد، اما حرام‌زاده خودمان است.»

,

 

,

, ,
ایران و پازل جدید منطقه
, ایران و پازل جدید منطقه, ایران و پازل جدید منطقه,
 
,
مصطفی غنی زاده در خراسان نوشت:
, مصطفی غنی زاده در خراسان نوشت:, مصطفی غنی زاده در خراسان نوشت:,
 
,
شرایط جدیدی در خاورمیانه در حال شکل گیری است. وضعیتی که در دو دهه گذشته کم‌سابقه یا بی‌سابقه بوده است. خروج تدریجی آمریکا، معاهده‌های صلح بین برخی دول عربی با اسرائیل، افزایش دخالت‌های خارجی دولت‌های امارات و ترکیه و ظهور مجدد دولت‌های عراق و سوریه پس از مدت ها در حاشیه بودن از نشانه‌های جدی این تغییرات است. آمریکایی‌ها که پس از تغییر راهبردهای کلان خود، تمرکز را از خاورمیانه به شرق برده بودند، قصد خروج یک باره و حذف همیشگی از مسائل این منطقه را نداشتند اما به نظر می‌رسد با توجه به برخی اتفاقات، به شکل عمیق تر و گسترده‌تری نقش خود را در بین کشورهای مسلمان کاهش خواهند داد. 
,
 
,
نوع نگاه ترامپ به موضوعات خارج از آمریکا که از عمق راهبردی و بلندمدت تهی است و مسائل اقتصادی کوتاه‌مدت در آن نقش اساسی را ایفا می‌کند بخش اعظمی از این امر را تبیین می‌کند به ویژه آن که پس از عادی سازی‌های صورت گرفته بین صهیونیست‌ها و برخی دول عربی، خیال آمریکا از موضوع اسرائیل تا حدی راحت شده است. این موضوع در کنار  تصور کاهش موقتی میزان اثرگذاری ایران در فضای ضداسرائیلی پس از فشارهای اقتصادی و شهادت سردار سلیمانی، آمریکا را بر آن داشته تا از هزینه‌دهی بیشتر خودداری کند.
,
 
,
حال این که در برخی کشورها مانند سوریه، عراق و لبنان با استفاده از دلارهای عربی توان اثرگذاری‌های مقطعی را نیز دارد. فشار گروه‌های مقاومت عراقی برای خروج آمریکایی‌ها از این کشور و افزایش هزینه‌های آن نیز مزید بر علت های سابق شده است. آمریکایی‌ها توانسته اند با استفاده از دلارهای عربی و بی‌ثباتی در این کشورها و همچنین استفاده از ظرفیت رسانه‌ای، بخشی از ضعف‌های عمیق خود در منطقه را پوشش دهند؛ گرچه سیاست به‌هم‌ریخته دولت ترامپ در منطقه از هرگونه پیشروی این کشور جلوگیری کرده و عموما سیاست‌های تدافعی و بدون ابتکار را برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا به ارمغان آورده است.
,
 
,
از طرف دیگر در غیاب موقتی عربستان و مشغولیت ایران با مسائل اقتصادی، این ترکیه و امارات هستند که به اثرگذاری مستقیم و بعضا جسورانه در منطقه روی آورده‌اند. همین موضوع باعث شده که اردوغان و بن‌زایدها در امور بیشتری دخالت و بیش از ظرفیت کشورهای متبوع خود اقدام به سیاست‌گذاری متهورانه کنند.
,
 
,
چین و روسیه نیز در میانه این تغییر در حال افزایش میزان نفوذ خود در منطقه هستند. روس‌ها پس از به ثمر رسیدن سرمایه‌گذاری خود در سوریه به چیدن میوه‌های آن مشغول هستند و چینی ها نیز با طرح جاده نوین ابریشم، دوستان و هم‌پیمانان آینده خود را جمع می‌کنند. موضوعی که موجبات عصبانیت شدید آمریکا را به وجود آورده و به همان علت دولت عراق و لبنان را سرنگون کرده و به سعودی با شدت بسیار زیادی هشدار داده است. 
,
 
,
در این میان نکته جالب توجه نقش امارات است که به نظر می‌رسد با دادن امتیاز عادی‌سازی توانسته طرف آمریکایی را فعلا آرام نگه دارد و همکاری‌های خود با چین را به سمت افزایش عمق و سطح ببرد. به نظر می‌رسد هم اکنون فقط ایران است که می‌تواند برای طرف چینی قابل اعتماد باشد. موضوعی که در پیمان استراتژیک نیز مورد توجه دوطرف و البته مورد اعتراض آمریکا و اذناب آن است. 
,
اسرائیل نیز در این شرایط به پشتوانه ترامپ و تندروهای حاکم بر آمریکا توانسته به امتیازات قابل توجهی دست یابد.
,
 
,
عادی‌سازی و از سکه انداختن مسئله مقاومت در فضای رسانه‌ای، بخش اعظم این تحرکات است که با دیپلماسی فعال ترکیب شده و بخشی از انزوای اشغالگری را ترمیم کرده است. گرچه اختلافات داخلی موجود در سرزمین های اشغالی می‌تواند تمامی این دستاوردها را تبدیل به خاکستر کند.در این میان ایران امتیازات بسیار زیادی در منطقه دارد. سوریه پس از یک دهه تلاش مستمر طرف غربی-عربی در جهت آشوب و جنگ به آرامش نسبی رسیده است، در لبنان برای اولین بار هم‌پیمانان نزدیک ایران اکثریت پارلمان را به دست گرفته اند، در یمن وضعیت میدانی به سمت انصارا... چرخیده و زمین‌های از دست رفته درحال بازپس گیری است، در شورای همکاری خلیج فارس -به عنوان گروهی برای مقابله با قدرت ایران در قلب منطقه یعنی خلیج فارس- شکافی عمیق به وجود آمده که بعید است ترمیم شود، در عراق و پس از تمام تلاش‌های طرف‌های مخالف ایران، گروه‌های مقاومت همچنان با قدرت به اخراج آمریکا از منطقه اصرار می ورزند و... موارد مهمی است که هر کدام نتیجه سال‌ها مجاهدت و مقاومت و هزینه‌کردهای گسترده بوده است، اگرچه برخی معتقدند فشار اقتصادی آمریکا  و گاه حتی انفعال دستگاه سیاست خارجی  قدرت استفاده از میوه‌های این تلاش‌ها را تا حدی عقیم ساخته است. 
,
 
,
 البته دو عامل انتخابات آمریکا و پایان تحریم تسلیحاتی ایران در پایان مهر از مواردی هستند که احتمالا مسئولان را از حرکت های سیاسی جدی دور نگه می‌دارند اما باید توجه داشت که پازل جدید منطقه براساس موارد پیش گفته در حال شکل گیری است و اگر ایران به سرعت نقش خود را در آن تثبیت نکند حداقل به مدت یک دهه عقب خواهد افتاد و منطقه جدید براساس عناصر جدید شکل خواهد گرفت.
,
 
,
منطقه‌ای با اثرگذاری حداقلی آمریکا و افزایش اثرگذاری چین و روسیه که به سمت قدرت های جدیدی مانند ترکیه و امارات پیش می‌رود و بازیگران قامت راست کرده‌ای مانند عراق و سوریه در آن نقش ایفا می‌کنند. منطقه‌ای که دوگانه فلسطین-اشغالگر در آن کم‌رنگ شده و دشمن جدیدی به نام ایران یا ترکیه به خورد اعراب داده می‌شود. بدون شک باید خوشه های ایدئولوژیک منطقه‌ای فراخوان جدی‌تری شوند و ایران نیز با خروج از فشار اقتصادی قامت راست کند. زمانِ در حال گذر هم به نفع ایران و هم به ضرر آن است؛ آن چه تعیین کننده خواهد بود، هوشمندی در عمل و تدبیر واقعی است.
,
 
,
 
,
 
,
, ,
 
,
 
,
 
روسیاهی حداکثری دشمن با عقلانیت انقلابی
 
سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:
 
رئیس‌جمهور دلقک و احمق امریکا روز جمعه یک بار دیگر با الفاظ رکیک که ناشی از فرهنگ غرب بود به مردم ایران توهین کرد. توهین ترامپ، نه اولین بار است و نه آخرین بار، این دلقک امریکایی در اولین سال ریاست جمهوری‌اش و در اولین سخنرانی خود در سازمان ملل در شهریور ماه سال ۹۶ سنت توهین را که از سران مستکبر امریکا به ارث برده، مجموعه‌ای از توهین، اتهام و تهدید را علیه ملت ایران ارائه کرد:

۱- رژیم سرکش و خودکامه.

۲- رژیم خطرناک که آشکارا از کشتار جمعی سخن می‌گوید.

۳- دیکتاتوری فاسد پشت نقابی از دموکراسی دروغین.

۴- حکومت ایران، یک کشور ثروتمند و صاحب یک تاریخ و فرهنگ غنی را به یک کشور سرکش و ضعیف از لحاظ اقتصادی تبدیل کرده.

۵- صادرات اصلی‌اش خشونت، خونریزی و هرج و مرج است.

۶- حکومت ایران، سود‌های نفتی را صرف تأمین مالی حزب‌الله و سایر تروریست‌هایی می‌کند که مسلمانان بی‌گناه را می‌کشند و به همسایگان صلح‌جوی عرب و اسرائیلی‌شان حمله می‌کنند.

۷- شعله‌ور کردن آتش جنگ داخلی یمن و تضعیف صلح در سراسر خاورمیانه.

۸- حکومت قاتل همزمان با ساخت موشک‌های خطرناک، به فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده ادامه می‌دهد.

۹- وقت آن است که این حکومت، تمامی امریکایی‌ها و شهروندان سایر کشور‌هایی را که ناعادلانه بازداشت شده‌اند آزاد کند.

۱۰- اینکه حکومت ایران بایستی حمایت از تروریست‌ها را متوقف کرده و به حق حاکمیت همسایگانش احترام بگذارد. 
در همان زمان انتظار بسیاری از مردم این بود که رئیس‌جمهور ایران در نطق خود با استدلال به یاوه‌ها و توهین‌های دلقک جدید امریکا پاسخ بگوید و بر این باور بودند که اگر روحانی پاسخ محکم و کوبنده‌ای می‌داد ترامپ به خودش اجازه تکرار توهین و تحقیر را نمی‌داد، اما رئیس‌جمهور ایران برای نتیجه گرفتن از برجام نافرجام و خسارت محض از پاسخگویی قاطعانه خودداری کرده و دلقک را در استمرار توهین به ملت ایران مطمئن و امیدوار ساخت. البته برخی نیز معتقدند سیره و روش این دلقک امریکایی در باره همه کشور‌ها بر همین اساس استوار است. در خصوص توهین رئیس‌جمهور دلقک امریکا چند چند نکته را یادآور می‌شوم:

۱ - توهین و تحقیر حکومت‌ها و ملل جهان بخشی از سیره فرهنگی امریکا بوده و اختصاص به ترامپ ندارد. این خوی پاچه گیری اختصاص به حزب جمهوری‌خواه هم نداشته و بین همه دولتمردان امریکایی مشترک است.

۲ - نگاه تحقیرآمیز به ملل جهان خوی استکباری مشترک غرب است که از فرهنگ منحط و قرون وسطایی آنان نشئت می‌گیرد.

۳ - این خوی کثیف خود برتربینی و تحقیر ملل که بر تمامی شئون زندگی آنان سایه افکنده و رفتار‌های آنان را به شدت تحت‌الشعاع خود قرار داده است، سابقه‌ای ۴۰۰ ساله دارد که برای مدیریت بر جهان و قانونی کردن استعمارگری و استثمار ملل مهندسی شده است. طبق مهندسی آنان قرار بوده به وسیله قواعد و قوانین و ساختار سازمان‌های عریض و طویل بین‌المللی نفس ملت‌ها را بریده و همه آنان را به بردگی نوین بگیرند که اینک بیش از ۴۰ سال است که انقلاب اسلامی مهندسی آنان را به چالش کشیده و موجب ایجاد موج بیداری در اقصی نقاط جهان علیه نظام سلطه شده است.

۴ - در فرهنگ منحط و مبتذل غرب همه چیز در جنگ و جدال با فطرت است. تقریباً همه فیلم‌ها و سریال‌ها و همه سرمایه هالیوود و شبکه‌های وسیع امپراتوری رسانه‌ای غرب در جهت حذف خدا از زندگی بشر، از بین بردن قواعد شرعی برای زیست اجتماعی و متلاشی کردن بنیان و اساس خانواده، حاکمیت و سیادت سرمایه و صاحب‌سرمایه و... تولید و عرضه می‌شود. در غرب همه چیز بوی خون و کشتار می‌دهد: ورزش، تفریح، بازی و... خشونت را تجویز و تبلیغ می‌کند.

۵ - هرگونه ارتباط غیرمنطقی نزدیک شدن به غرب موجب واگیری تدریجی بیماری مزمن و خطرناک توحش فرهنگی و انتقال آن به بدنه اجتماعی خواهدشد و تردیدی نیست که بسیاری از آسیب‌های موجود در جامعه امروزی ایران ریشه در همین نزدیکی به غرب و مبتلا شدن به بیماری توحش غربی دارد.

۶ - نزدیک شدن به غرب، جوامع بشری را به ترس و بیماری بس خطرناک حقارت فرهنگی آلوده ساخته و حکومت‌ها را به تسلیم در برابر زورگویی و زیاده خواهی غربی‌ها وا‌می‌دارد و مصیبت آنجاست که منادیان نزدیک شدن به غرب همان سست‌کمربند‌هایی هستند که در غرب تحصیل کرده و دامن آنان به مرض غرب‌زدگی آلوده شده است.

۷ - غرب هدف خود از همه فشارها، توهین‌ها، تحریم‌ها، تحقیر، فریب‌ها، دسیسه‌ها و نفوذ را تضعیف و تخریب «قدرت دفاعی»، «استحکام و ثبات اقتصادی» و «توانایی و قوام فرهنگی» ملت و کشور ایران قرار داده است.

۸ - توهین‌های علنی و حملات سنگین پنهان و آشکار امپراتوری رسانه‌ای امریکا و اذنابش به ارکان اقتدار ملی ایران نه از روی قدرت بلکه از روی استیصال و ترس آن‌ها و مایه دلگرمی و اطمینان از صحت راهی است که ملت ایران بر خلاف خواست و اراده ظالمانه امریکا پیموده است.

۹ -احمقانه‌ترین تفکر فراروی ملت ایران این است که برخی بزدلان و خوباخته‌ها چنین تبلیغ و القا کنند که اگر مثلاً به جای ترامپ رقیبش روی کار بیاید اوضاع ایران بهتر خواهد شد پس باید ایران برای روی کار آمدن رقیب وی هزینه بپردازد.

۱۰ - تجربه کمتر از هشت سال اخیر این حقیقت را به اثبات رسانده که اعتماد به غرب و امریکا (الاغ‌ها یا فیل‌ها) جز فرصت سوزی بیشتر و جری‌تر شدن دشمن و جسارت بیشتر آنان ثمره دیگری نداشته و راه پرافتخاری که برای استقلال و مجد و عظمت ملت بزرگ ایران پیموده ایم فقط با ایستادگی و مقاومت عقلانی و رویکرد جهادی و انقلابی ما را به اهداف نهایی خواهد رساند و نسخه‌های شبکه نفوذی دشمن در داخل (ظلم پذیری و تسلیم شدن و...) همگی از القائات دشمن است.

بدیهی است که تنها راه علاج مشکلات اقتصادی و تقویت ارکان ملی و مقابله با دزدان غارتگر غربی «تمرکز بر مسئله تولید»، «جلوگیری از سقوط پی درپی ارزش پول ملی» و «بستن رخنه‌هایی همچون قاچاق، واردات بی رویه، فساد مالی و...» است و در این راه استفاده از ظرفیت بزرگ نیرو‌های مسلح و نیروی جوان کشور همیشه راه‌گشا بوده به طوری که «در هر عرصه‌ای که مدیریت‌های خستگی ناپذیر، فعال و پرنشاط را داشتیم کار‌ها پیشرفت کرده» و هر کجا که دل به سراب دروغین حل مشکلات از طریق نزدیکی و تعامل با غرب بسته ایم جز «خسارات مادی و معنوی که برجام تنها یک نمونه از آنهاست»، «فرصت سوزی»، «پاشیده شدن بذر بی اعتمادی» و «تخریب باور‌های مردم» ثمره دیگری نداشته است. رویکرد اعتماد به داخل و استفاده از ظرفیت‌های داخلی، بی‌شک تهدید تحریم را به فرصت مقاوم سازی اقتصاد تبدیل کرده و فشار حداکثری دشمن را به روسیاهی حداکثری آنان تبدیل خواهد کرد.
 
 
 
 
انگیزه مجرم سیاسی شرافتمندانه است
 
عبدالصمد خرمشاهی در آرمان نوشت:
 
بعد از انقلاب، باوجود آنکه در اصل 168 قانون اساسی تصریح شده بود که رسیدگی به جرایم سیاسی علنی بوده و با حضور هیات منصفه تشکیل می‌شود، قانونی در این رابطه نداشته‌ایم و به طبع دادگاهی هم تشکیل نمی‌شد تا اینکه با کش‌وقوس‌های فراوانی که در مورد جرم سیاسی صورت گرفت، نهایتا در سال 95، قانون جرم سیاسی در شش ماده تصویب شد که این قانون براساس آنچه قاطبه حقوقدانان اعلام کردند، نمی‌توانست معنا و مفهوم جرم سیاسی را آنطور که باید و شاید تعریف کند. در متن این قانون آمده بود که مجرم سیاسی نباید قصد ضربه زدن به نظام را داشته باشد و هدفش اصلاح امور باشد. در تمام دنیا، مجرمان سیاسی انگیزه شخصی ندارند. به این معنا که به‌خاطر منافع خودشان مرتکب عملی نمی‌شوند. انگیزه مجرم سیاسی، اصلاح وضعیت کشور و به نفع مردم است. در واقع، داعی و انگیزه مجرم سیاسی، داعی و انگیزه‌ای شرافتمندانه است. در مقطعی که انتقاد و اقدام‌هایی می‌شود، اقدام یا مطلبی که نوشته می‌شود، نباید حاوی مسائل مندرج در قانون مجازات اسلامی باشد.
 
به این معنا که منتقد نباید توهین کرده و تهمت بزند. اگرچه در کشورهای مختلف نسبت به این قضیه، رویه‌هایی وجود دارد. حتی ممکن است در برخی کشورهای پیشرفته، فردی که از اوضاع ناراحت است، اما با او مدارا می‌کنند زیرا انگیزه‌اش شرافتمندانه است. در کشور ما، جرایم امنیتی به جرایمی می‌گویند که مرتکب، قصد بر هم زدن نظم جامعه را داشته باشد، در جامعه ایجاد ناامنی و اختلال ایجاد کند و فساد فی‌الارض انجام دهد.
 
بعد از انقلاب، دیروز اولین دادگاه در چارچوب قانون جرایم سیاسی برگزار شد که محاکمه زاکانی بود و جرم ایشان هم براساس بند سه ماده دو قانون جرم سیاسی بود که نشر اکاذیب است. بسیاری به این قانون انتقاد وارد کرده‌اند. نشر اکاذیب در قانون مجازات اسلامی هست اما مجازاتش متفاوت است. غالب مطالبی که در قانون جرم سیاسی است، حول محور توهین و افترا می‌چرخد. بنابراین، قانون جرم سیاسی صرفا به توهین و نشر اکاذیب به مقامات کشور محدود شده است.
 
این گزاره، آنچنان‌که باید و شاید، مفهوم جرم سیاسی را نمی‌رساند. ضمن اینکه، ماده سه همین قانون، جرایمی را که مستوجب حد، قصاص، سوءقصد مقامات، آدم‌ربایی، بمب‌گذاری، تحریک مردم به تجزیه‌طلبی یا جرایم خلاف عفت و اخلاق عمومی هستند مستثنا کرده است. درحالی‌که جرم سیاسی می‌تواند دامنه‌ای بسیار وسیع‌تر داشته باشد. اینکه قانون‌گذار، جرم سیاسی را در شش ماده تبیین کرده است، طبیعتا قانون را از جامعیت درمی‌‌آورد. مجرم سیاسی فردی است که با هدف اصلاح و بهبود امور، نقد می‌کند. باید قانونی وضع شود که تحمل و مدارای بیشتری داشته باشد. در غیر این صورت، اگر جرم سیاسی را به همین تعریف محدود کنیم، صرفا رفع تکلیف کرده‌ایم.
 
بنابراین، عمل علیرضا زاکانی (نشر اکاذیب) مخاطبش فرق می‌کرده است. در قانون مجازات هم این موضوع وجود دارد. در دیگر کشورها، تعریف جرم سیاسی، برخورد با مرتکبان و نوع مجازاتی که برای آنها تعیین می‌شود، متفاوت است. در برخی کشورها، مدارای بیشتری می‌شود و تعریف جرم سیاسی بسیار گسترده است، ولو مرتکب جرم، با انگیزه تغییر هم مرتکب آن جرم شده باشد، همچنان مجرم سیاسی است. تنها امتیاز این قانون که می‌شود اندکی به آن اشاره کرد، نحوه برخورد و امتیازاتی است که به مرتکبان این نوع جرایم اختصاص داده می‌شود. مانند جدا نگه داشتن آنها، اجبار نداشتن به پوشیدن لباس زندانی یا بحث ممنوعیت بازداشت انفرادی است که معلوم نیست تا چه اندازه در زندان‌های ما اجرا شده است.
 
 
 
 
برنده و بازنده جنگ قره باغ
 
جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:
 
دور تازه جنگ جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان، هنوز برنده و بازنده ندارد. دو طرف به‌رغم همه مخالفت‌های گذشته خود در قبول آتش‌بس تا تعیین تکلیف نهایی نبردی که دهه‌ها در این منطقه از قفقاز جنوبی ادامه دارد، سرانجام تن به آن داده‌اند. وضع موجود اگرچه شکننده می‌نماید اما همین که وزیران امورخارجه دو طرف حاضر به قبول حضور زیر یک سقف در مسکو شده و پیشنهاد آتش‌بس را پذیرفته‌اند، مفهومی روشن دارد؛ ایروان و باکو هنوز تا غلبه بردیگری فاصله دارند.
 
استقرار آتش‌بس گامی رو به جلو برای توقف کشتاری است که آذری‌ها و ارمنی‌ها علیه یکدیگر در دور تازه جنگ به‌راه انداخته‌اند اما بی‌گمان نمی‌تواند پایان بخش بحرانی باشد که درصورت ادامه، کل منطقه قفقاز و همسایگان آن را در برخواهد گرفت. آذری‌ها هنوز به کمترین اهداف نظامی خود در این جنگ دست نیافته‌اند. ارمنی‌ها نیز همچنان در وضعی نامطمئن و شکننده قرار دارند. ادامه موشک‌اندازی‌ها به مواضع نظامی و مناطق غیر نظامی تنها به شروع زود هنگام فرسایش توان هریک از طرف‌ها انجامیده است. رفته رفته تلفات غیرنظامیان به شمار کشته شدگان نظامی هردو سوی خط آتش نزدیک می‌شود. علاوه براین بنیان‌های اقتصادی حالا هدف حملات متقابل قرار گرفته است.
 
بسیاری از ناظران از همان ابتدا براین باور بودند که نمی‌توان به راحتی برای جنگ قره‌باغ برنده و بازنده پیش‌بینی کرد. دلیل آن یکی مربوط به انگیزه‌های هریک از طرف‌ها و دیگری توان نظامی‌ ـ اقتصادی آنها در تحمل جنگ بلند مدت است. علاوه بر این، فشردگی‌ موقعیت جغرافیای منطقه درگیری، تاب تحمل جنگ بلندمدت را از دو طرف خواهد گرفت. نتیجه اینکه هنوز هیچ‌یک از طرف‌ها آنقدر قوی نیست که دیگری را به تسلیم وادار کند.
 
با این ‌حال آتش کنونی نمی‌تواند بدون رسیدن به نتیجه معلوم و قابل قبول برای همه طرف‌ها خاموش شود. انجماد دوباره در بحران قره‌باغ به نظر ناممکن خواهد بود؛ به‌ ویژه که باکو در این صورت یک شکست دوباره را مانند جنگ 1992 متحمل می‌شود. این همانی نیست که «الهام علی‌یف» به مردم خود وعده داده است. ایروان نیز جز ایجاد تردید امنیتی میان ارمنی‌های ساکن در قره‌باغ دستاوردی مطمئن ندارد.
 
روسیه اما ممکن است به طور نسبی برنده این دور از جنگ کنونی شناخته شود؛ از این ‌رو که توانسته پس از سکوتی معنا‌دار در شروع جنگ، دوباره ابتکار عمل را در منطقه‌ای که به حیاط خلوت این کشور شهره است در اختیار گیرد. علاوه‌براین، ایروان را به مدار مسکو بازگردانده است. «نیکول‌پاشینیان» نخست وزیر ارمنستان پس از کسب قدرت کوشیده بود گرایش به غرب را در دستور کار دولتش قرار دهد. اما جنگ دوباره قره‌باغ به ایروان چنین القا کرد که همچنان باید زیر حمایت مسکو قرار داشته و خود را متعهد به «سازمان هم پیمان جمعی» به رهبری روسیه بداند. باکو نیز دریافته است که بدون ملاحظه روسیه و تنها با اتکا به سلاح‌ها و حمایت‌های اسرائیل‌ـ ترکیه قادر نیست بیرون از چارچوب نظام سنتی در منطقه عمل کند.
 
مهم‌تر اینکه ترکیه نیز بر سرکشی خود مهار زده و با چشم پوشی از ادعاهای گذشته‌اش درباره رد هرگونه آتش بس پیش از پایان اشغال قره‌باغ، حالا آن را گامی مهم می‌خواند. اگرچه تاکید می‌کند؛ این وضع (آتش بس) نمی‌تواند راه حل دائمی باشد.
 
امتیاز دیگر روسیه در جنگ قره‌باغ، تفویض ابتکار توقف جنگ از سوی رهبران گروه مینسک به دولت این کشور است. روسیه، فرانسه و آمریکا رهبری گروه مینسک را که در سال 1992 با حضور 10 کشور تشکیل شد به عهده دارند. این گروه از آن تاریخ که به آتش بس میان ارمنستان و آذربایجان در سال 1994 انجامید، قرار بود برای پایان بحران قره‌باغ چاره‫اندیشی کند. اکنون جنگ دوباره، این گروه خفته را از خواب طولانی بیدار کرده است. این درحالی است که روسیه امروز با سال 1992 که به تازگی شولای امپراطوری شرق را ازتن به در کرده بود فاصله بسیار دارد.
جنگ قره‌باغ هنوز برنده و بازنده ندارد. آتش‌بس که از 10 اکتبر (19 مهر) آغاز شده به مانند شیشه شکننده است. روسیه اما فعلا برنده این مقطع از جنگ است تا بعد چه پیش آید.
 
 
انتهای پیام/ک
,
 
,
روسیاهی حداکثری دشمن با عقلانیت انقلابی
, روسیاهی حداکثری دشمن با عقلانیت انقلابی, روسیاهی حداکثری دشمن با عقلانیت انقلابی,
 
,
سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:
, سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:, سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:,
 
,
رئیس‌جمهور دلقک و احمق امریکا روز جمعه یک بار دیگر با الفاظ رکیک که ناشی از فرهنگ غرب بود به مردم ایران توهین کرد. توهین ترامپ، نه اولین بار است و نه آخرین بار، این دلقک امریکایی در اولین سال ریاست جمهوری‌اش و در اولین سخنرانی خود در سازمان ملل در شهریور ماه سال ۹۶ سنت توهین را که از سران مستکبر امریکا به ارث برده، مجموعه‌ای از توهین، اتهام و تهدید را علیه ملت ایران ارائه کرد:

۱- رژیم سرکش و خودکامه.

۲- رژیم خطرناک که آشکارا از کشتار جمعی سخن می‌گوید.

۳- دیکتاتوری فاسد پشت نقابی از دموکراسی دروغین.

۴- حکومت ایران، یک کشور ثروتمند و صاحب یک تاریخ و فرهنگ غنی را به یک کشور سرکش و ضعیف از لحاظ اقتصادی تبدیل کرده.

۵- صادرات اصلی‌اش خشونت، خونریزی و هرج و مرج است.

۶- حکومت ایران، سود‌های نفتی را صرف تأمین مالی حزب‌الله و سایر تروریست‌هایی می‌کند که مسلمانان بی‌گناه را می‌کشند و به همسایگان صلح‌جوی عرب و اسرائیلی‌شان حمله می‌کنند.

۷- شعله‌ور کردن آتش جنگ داخلی یمن و تضعیف صلح در سراسر خاورمیانه.

۸- حکومت قاتل همزمان با ساخت موشک‌های خطرناک، به فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده ادامه می‌دهد.

۹- وقت آن است که این حکومت، تمامی امریکایی‌ها و شهروندان سایر کشور‌هایی را که ناعادلانه بازداشت شده‌اند آزاد کند.

۱۰- اینکه حکومت ایران بایستی حمایت از تروریست‌ها را متوقف کرده و به حق حاکمیت همسایگانش احترام بگذارد. 
در همان زمان انتظار بسیاری از مردم این بود که رئیس‌جمهور ایران در نطق خود با استدلال به یاوه‌ها و توهین‌های دلقک جدید امریکا پاسخ بگوید و بر این باور بودند که اگر روحانی پاسخ محکم و کوبنده‌ای می‌داد ترامپ به خودش اجازه تکرار توهین و تحقیر را نمی‌داد، اما رئیس‌جمهور ایران برای نتیجه گرفتن از برجام نافرجام و خسارت محض از پاسخگویی قاطعانه خودداری کرده و دلقک را در استمرار توهین به ملت ایران مطمئن و امیدوار ساخت. البته برخی نیز معتقدند سیره و روش این دلقک امریکایی در باره همه کشور‌ها بر همین اساس استوار است. در خصوص توهین رئیس‌جمهور دلقک امریکا چند چند نکته را یادآور می‌شوم:

۱ - توهین و تحقیر حکومت‌ها و ملل جهان بخشی از سیره فرهنگی امریکا بوده و اختصاص به ترامپ ندارد. این خوی پاچه گیری اختصاص به حزب جمهوری‌خواه هم نداشته و بین همه دولتمردان امریکایی مشترک است.

۲ - نگاه تحقیرآمیز به ملل جهان خوی استکباری مشترک غرب است که از فرهنگ منحط و قرون وسطایی آنان نشئت می‌گیرد.

۳ - این خوی کثیف خود برتربینی و تحقیر ملل که بر تمامی شئون زندگی آنان سایه افکنده و رفتار‌های آنان را به شدت تحت‌الشعاع خود قرار داده است، سابقه‌ای ۴۰۰ ساله دارد که برای مدیریت بر جهان و قانونی کردن استعمارگری و استثمار ملل مهندسی شده است. طبق مهندسی آنان قرار بوده به وسیله قواعد و قوانین و ساختار سازمان‌های عریض و طویل بین‌المللی نفس ملت‌ها را بریده و همه آنان را به بردگی نوین بگیرند که اینک بیش از ۴۰ سال است که انقلاب اسلامی مهندسی آنان را به چالش کشیده و موجب ایجاد موج بیداری در اقصی نقاط جهان علیه نظام سلطه شده است.

۴ - در فرهنگ منحط و مبتذل غرب همه چیز در جنگ و جدال با فطرت است. تقریباً همه فیلم‌ها و سریال‌ها و همه سرمایه هالیوود و شبکه‌های وسیع امپراتوری رسانه‌ای غرب در جهت حذف خدا از زندگی بشر، از بین بردن قواعد شرعی برای زیست اجتماعی و متلاشی کردن بنیان و اساس خانواده، حاکمیت و سیادت سرمایه و صاحب‌سرمایه و... تولید و عرضه می‌شود. در غرب همه چیز بوی خون و کشتار می‌دهد: ورزش، تفریح، بازی و... خشونت را تجویز و تبلیغ می‌کند.

۵ - هرگونه ارتباط غیرمنطقی نزدیک شدن به غرب موجب واگیری تدریجی بیماری مزمن و خطرناک توحش فرهنگی و انتقال آن به بدنه اجتماعی خواهدشد و تردیدی نیست که بسیاری از آسیب‌های موجود در جامعه امروزی ایران ریشه در همین نزدیکی به غرب و مبتلا شدن به بیماری توحش غربی دارد.

۶ - نزدیک شدن به غرب، جوامع بشری را به ترس و بیماری بس خطرناک حقارت فرهنگی آلوده ساخته و حکومت‌ها را به تسلیم در برابر زورگویی و زیاده خواهی غربی‌ها وا‌می‌دارد و مصیبت آنجاست که منادیان نزدیک شدن به غرب همان سست‌کمربند‌هایی هستند که در غرب تحصیل کرده و دامن آنان به مرض غرب‌زدگی آلوده شده است.

۷ - غرب هدف خود از همه فشارها، توهین‌ها، تحریم‌ها، تحقیر، فریب‌ها، دسیسه‌ها و نفوذ را تضعیف و تخریب «قدرت دفاعی»، «استحکام و ثبات اقتصادی» و «توانایی و قوام فرهنگی» ملت و کشور ایران قرار داده است.

۸ - توهین‌های علنی و حملات سنگین پنهان و آشکار امپراتوری رسانه‌ای امریکا و اذنابش به ارکان اقتدار ملی ایران نه از روی قدرت بلکه از روی استیصال و ترس آن‌ها و مایه دلگرمی و اطمینان از صحت راهی است که ملت ایران بر خلاف خواست و اراده ظالمانه امریکا پیموده است.

۹ -احمقانه‌ترین تفکر فراروی ملت ایران این است که برخی بزدلان و خوباخته‌ها چنین تبلیغ و القا کنند که اگر مثلاً به جای ترامپ رقیبش روی کار بیاید اوضاع ایران بهتر خواهد شد پس باید ایران برای روی کار آمدن رقیب وی هزینه بپردازد.

۱۰ - تجربه کمتر از هشت سال اخیر این حقیقت را به اثبات رسانده که اعتماد به غرب و امریکا (الاغ‌ها یا فیل‌ها) جز فرصت سوزی بیشتر و جری‌تر شدن دشمن و جسارت بیشتر آنان ثمره دیگری نداشته و راه پرافتخاری که برای استقلال و مجد و عظمت ملت بزرگ ایران پیموده ایم فقط با ایستادگی و مقاومت عقلانی و رویکرد جهادی و انقلابی ما را به اهداف نهایی خواهد رساند و نسخه‌های شبکه نفوذی دشمن در داخل (ظلم پذیری و تسلیم شدن و...) همگی از القائات دشمن است.

بدیهی است که تنها راه علاج مشکلات اقتصادی و تقویت ارکان ملی و مقابله با دزدان غارتگر غربی «تمرکز بر مسئله تولید»، «جلوگیری از سقوط پی درپی ارزش پول ملی» و «بستن رخنه‌هایی همچون قاچاق، واردات بی رویه، فساد مالی و...» است و در این راه استفاده از ظرفیت بزرگ نیرو‌های مسلح و نیروی جوان کشور همیشه راه‌گشا بوده به طوری که «در هر عرصه‌ای که مدیریت‌های خستگی ناپذیر، فعال و پرنشاط را داشتیم کار‌ها پیشرفت کرده» و هر کجا که دل به سراب دروغین حل مشکلات از طریق نزدیکی و تعامل با غرب بسته ایم جز «خسارات مادی و معنوی که برجام تنها یک نمونه از آنهاست»، «فرصت سوزی»، «پاشیده شدن بذر بی اعتمادی» و «تخریب باور‌های مردم» ثمره دیگری نداشته است. رویکرد اعتماد به داخل و استفاده از ظرفیت‌های داخلی، بی‌شک تهدید تحریم را به فرصت مقاوم سازی اقتصاد تبدیل کرده و فشار حداکثری دشمن را به روسیاهی حداکثری آنان تبدیل خواهد کرد.
 
 
 
 
انگیزه مجرم سیاسی شرافتمندانه است
 
عبدالصمد خرمشاهی در آرمان نوشت:
 
بعد از انقلاب، باوجود آنکه در اصل 168 قانون اساسی تصریح شده بود که رسیدگی به جرایم سیاسی علنی بوده و با حضور هیات منصفه تشکیل می‌شود، قانونی در این رابطه نداشته‌ایم و به طبع دادگاهی هم تشکیل نمی‌شد تا اینکه با کش‌وقوس‌های فراوانی که در مورد جرم سیاسی صورت گرفت، نهایتا در سال 95، قانون جرم سیاسی در شش ماده تصویب شد که این قانون براساس آنچه قاطبه حقوقدانان اعلام کردند، نمی‌توانست معنا و مفهوم جرم سیاسی را آنطور که باید و شاید تعریف کند. در متن این قانون آمده بود که مجرم سیاسی نباید قصد ضربه زدن به نظام را داشته باشد و هدفش اصلاح امور باشد. در تمام دنیا، مجرمان سیاسی انگیزه شخصی ندارند. به این معنا که به‌خاطر منافع خودشان مرتکب عملی نمی‌شوند. انگیزه مجرم سیاسی، اصلاح وضعیت کشور و به نفع مردم است. در واقع، داعی و انگیزه مجرم سیاسی، داعی و انگیزه‌ای شرافتمندانه است. در مقطعی که انتقاد و اقدام‌هایی می‌شود، اقدام یا مطلبی که نوشته می‌شود، نباید حاوی مسائل مندرج در قانون مجازات اسلامی باشد.
 
به این معنا که منتقد نباید توهین کرده و تهمت بزند. اگرچه در کشورهای مختلف نسبت به این قضیه، رویه‌هایی وجود دارد. حتی ممکن است در برخی کشورهای پیشرفته، فردی که از اوضاع ناراحت است، اما با او مدارا می‌کنند زیرا انگیزه‌اش شرافتمندانه است. در کشور ما، جرایم امنیتی به جرایمی می‌گویند که مرتکب، قصد بر هم زدن نظم جامعه را داشته باشد، در جامعه ایجاد ناامنی و اختلال ایجاد کند و فساد فی‌الارض انجام دهد.
 
بعد از انقلاب، دیروز اولین دادگاه در چارچوب قانون جرایم سیاسی برگزار شد که محاکمه زاکانی بود و جرم ایشان هم براساس بند سه ماده دو قانون جرم سیاسی بود که نشر اکاذیب است. بسیاری به این قانون انتقاد وارد کرده‌اند. نشر اکاذیب در قانون مجازات اسلامی هست اما مجازاتش متفاوت است. غالب مطالبی که در قانون جرم سیاسی است، حول محور توهین و افترا می‌چرخد. بنابراین، قانون جرم سیاسی صرفا به توهین و نشر اکاذیب به مقامات کشور محدود شده است.
 
این گزاره، آنچنان‌که باید و شاید، مفهوم جرم سیاسی را نمی‌رساند. ضمن اینکه، ماده سه همین قانون، جرایمی را که مستوجب حد، قصاص، سوءقصد مقامات، آدم‌ربایی، بمب‌گذاری، تحریک مردم به تجزیه‌طلبی یا جرایم خلاف عفت و اخلاق عمومی هستند مستثنا کرده است. درحالی‌که جرم سیاسی می‌تواند دامنه‌ای بسیار وسیع‌تر داشته باشد. اینکه قانون‌گذار، جرم سیاسی را در شش ماده تبیین کرده است، طبیعتا قانون را از جامعیت درمی‌‌آورد. مجرم سیاسی فردی است که با هدف اصلاح و بهبود امور، نقد می‌کند. باید قانونی وضع شود که تحمل و مدارای بیشتری داشته باشد. در غیر این صورت، اگر جرم سیاسی را به همین تعریف محدود کنیم، صرفا رفع تکلیف کرده‌ایم.
 
بنابراین، عمل علیرضا زاکانی (نشر اکاذیب) مخاطبش فرق می‌کرده است. در قانون مجازات هم این موضوع وجود دارد. در دیگر کشورها، تعریف جرم سیاسی، برخورد با مرتکبان و نوع مجازاتی که برای آنها تعیین می‌شود، متفاوت است. در برخی کشورها، مدارای بیشتری می‌شود و تعریف جرم سیاسی بسیار گسترده است، ولو مرتکب جرم، با انگیزه تغییر هم مرتکب آن جرم شده باشد، همچنان مجرم سیاسی است. تنها امتیاز این قانون که می‌شود اندکی به آن اشاره کرد، نحوه برخورد و امتیازاتی است که به مرتکبان این نوع جرایم اختصاص داده می‌شود. مانند جدا نگه داشتن آنها، اجبار نداشتن به پوشیدن لباس زندانی یا بحث ممنوعیت بازداشت انفرادی است که معلوم نیست تا چه اندازه در زندان‌های ما اجرا شده است.
 
 
 
 
برنده و بازنده جنگ قره باغ
 
جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:
 
دور تازه جنگ جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان، هنوز برنده و بازنده ندارد. دو طرف به‌رغم همه مخالفت‌های گذشته خود در قبول آتش‌بس تا تعیین تکلیف نهایی نبردی که دهه‌ها در این منطقه از قفقاز جنوبی ادامه دارد، سرانجام تن به آن داده‌اند. وضع موجود اگرچه شکننده می‌نماید اما همین که وزیران امورخارجه دو طرف حاضر به قبول حضور زیر یک سقف در مسکو شده و پیشنهاد آتش‌بس را پذیرفته‌اند، مفهومی روشن دارد؛ ایروان و باکو هنوز تا غلبه بردیگری فاصله دارند.
 
استقرار آتش‌بس گامی رو به جلو برای توقف کشتاری است که آذری‌ها و ارمنی‌ها علیه یکدیگر در دور تازه جنگ به‌راه انداخته‌اند اما بی‌گمان نمی‌تواند پایان بخش بحرانی باشد که درصورت ادامه، کل منطقه قفقاز و همسایگان آن را در برخواهد گرفت. آذری‌ها هنوز به کمترین اهداف نظامی خود در این جنگ دست نیافته‌اند. ارمنی‌ها نیز همچنان در وضعی نامطمئن و شکننده قرار دارند. ادامه موشک‌اندازی‌ها به مواضع نظامی و مناطق غیر نظامی تنها به شروع زود هنگام فرسایش توان هریک از طرف‌ها انجامیده است. رفته رفته تلفات غیرنظامیان به شمار کشته شدگان نظامی هردو سوی خط آتش نزدیک می‌شود. علاوه براین بنیان‌های اقتصادی حالا هدف حملات متقابل قرار گرفته است.
 
بسیاری از ناظران از همان ابتدا براین باور بودند که نمی‌توان به راحتی برای جنگ قره‌باغ برنده و بازنده پیش‌بینی کرد. دلیل آن یکی مربوط به انگیزه‌های هریک از طرف‌ها و دیگری توان نظامی‌ ـ اقتصادی آنها در تحمل جنگ بلند مدت است. علاوه بر این، فشردگی‌ موقعیت جغرافیای منطقه درگیری، تاب تحمل جنگ بلندمدت را از دو طرف خواهد گرفت. نتیجه اینکه هنوز هیچ‌یک از طرف‌ها آنقدر قوی نیست که دیگری را به تسلیم وادار کند.
 
با این ‌حال آتش کنونی نمی‌تواند بدون رسیدن به نتیجه معلوم و قابل قبول برای همه طرف‌ها خاموش شود. انجماد دوباره در بحران قره‌باغ به نظر ناممکن خواهد بود؛ به‌ ویژه که باکو در این صورت یک شکست دوباره را مانند جنگ 1992 متحمل می‌شود. این همانی نیست که «الهام علی‌یف» به مردم خود وعده داده است. ایروان نیز جز ایجاد تردید امنیتی میان ارمنی‌های ساکن در قره‌باغ دستاوردی مطمئن ندارد.
 
روسیه اما ممکن است به طور نسبی برنده این دور از جنگ کنونی شناخته شود؛ از این ‌رو که توانسته پس از سکوتی معنا‌دار در شروع جنگ، دوباره ابتکار عمل را در منطقه‌ای که به حیاط خلوت این کشور شهره است در اختیار گیرد. علاوه‌براین، ایروان را به مدار مسکو بازگردانده است. «نیکول‌پاشینیان» نخست وزیر ارمنستان پس از کسب قدرت کوشیده بود گرایش به غرب را در دستور کار دولتش قرار دهد. اما جنگ دوباره قره‌باغ به ایروان چنین القا کرد که همچنان باید زیر حمایت مسکو قرار داشته و خود را متعهد به «سازمان هم پیمان جمعی» به رهبری روسیه بداند. باکو نیز دریافته است که بدون ملاحظه روسیه و تنها با اتکا به سلاح‌ها و حمایت‌های اسرائیل‌ـ ترکیه قادر نیست بیرون از چارچوب نظام سنتی در منطقه عمل کند.
 
مهم‌تر اینکه ترکیه نیز بر سرکشی خود مهار زده و با چشم پوشی از ادعاهای گذشته‌اش درباره رد هرگونه آتش بس پیش از پایان اشغال قره‌باغ، حالا آن را گامی مهم می‌خواند. اگرچه تاکید می‌کند؛ این وضع (آتش بس) نمی‌تواند راه حل دائمی باشد.
 
امتیاز دیگر روسیه در جنگ قره‌باغ، تفویض ابتکار توقف جنگ از سوی رهبران گروه مینسک به دولت این کشور است. روسیه، فرانسه و آمریکا رهبری گروه مینسک را که در سال 1992 با حضور 10 کشور تشکیل شد به عهده دارند. این گروه از آن تاریخ که به آتش بس میان ارمنستان و آذربایجان در سال 1994 انجامید، قرار بود برای پایان بحران قره‌باغ چاره‫اندیشی کند. اکنون جنگ دوباره، این گروه خفته را از خواب طولانی بیدار کرده است. این درحالی است که روسیه امروز با سال 1992 که به تازگی شولای امپراطوری شرق را ازتن به در کرده بود فاصله بسیار دارد.
جنگ قره‌باغ هنوز برنده و بازنده ندارد. آتش‌بس که از 10 اکتبر (19 مهر) آغاز شده به مانند شیشه شکننده است. روسیه اما فعلا برنده این مقطع از جنگ است تا بعد چه پیش آید.
 
 
انتهای پیام/ک
,
رئیس‌جمهور دلقک و احمق امریکا روز جمعه یک بار دیگر با الفاظ رکیک که ناشی از فرهنگ غرب بود به مردم ایران توهین کرد. توهین ترامپ، نه اولین بار است و نه آخرین بار، این دلقک امریکایی در اولین سال ریاست جمهوری‌اش و در اولین سخنرانی خود در سازمان ملل در شهریور ماه سال ۹۶ سنت توهین را که از سران مستکبر امریکا به ارث برده، مجموعه‌ای از توهین، اتهام و تهدید را علیه ملت ایران ارائه کرد:
,

۱- رژیم سرکش و خودکامه.
,
,

۲- رژیم خطرناک که آشکارا از کشتار جمعی سخن می‌گوید.
,
,

۳- دیکتاتوری فاسد پشت نقابی از دموکراسی دروغین.
,
,

۴- حکومت ایران، یک کشور ثروتمند و صاحب یک تاریخ و فرهنگ غنی را به یک کشور سرکش و ضعیف از لحاظ اقتصادی تبدیل کرده.
,
,

۵- صادرات اصلی‌اش خشونت، خونریزی و هرج و مرج است.
,
,

۶- حکومت ایران، سود‌های نفتی را صرف تأمین مالی حزب‌الله و سایر تروریست‌هایی می‌کند که مسلمانان بی‌گناه را می‌کشند و به همسایگان صلح‌جوی عرب و اسرائیلی‌شان حمله می‌کنند.
,
,

۷- شعله‌ور کردن آتش جنگ داخلی یمن و تضعیف صلح در سراسر خاورمیانه.
,
,

۸- حکومت قاتل همزمان با ساخت موشک‌های خطرناک، به فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده ادامه می‌دهد.
,
,

۹- وقت آن است که این حکومت، تمامی امریکایی‌ها و شهروندان سایر کشور‌هایی را که ناعادلانه بازداشت شده‌اند آزاد کند.
,
,

۱۰- اینکه حکومت ایران بایستی حمایت از تروریست‌ها را متوقف کرده و به حق حاکمیت همسایگانش احترام بگذارد. 
در همان زمان انتظار بسیاری از مردم این بود که رئیس‌جمهور ایران در نطق خود با استدلال به یاوه‌ها و توهین‌های دلقک جدید امریکا پاسخ بگوید و بر این باور بودند که اگر روحانی پاسخ محکم و کوبنده‌ای می‌داد ترامپ به خودش اجازه تکرار توهین و تحقیر را نمی‌داد، اما رئیس‌جمهور ایران برای نتیجه گرفتن از برجام نافرجام و خسارت محض از پاسخگویی قاطعانه خودداری کرده و دلقک را در استمرار توهین به ملت ایران مطمئن و امیدوار ساخت. البته برخی نیز معتقدند سیره و روش این دلقک امریکایی در باره همه کشور‌ها بر همین اساس استوار است. در خصوص توهین رئیس‌جمهور دلقک امریکا چند چند نکته را یادآور می‌شوم:
,
,
,

۱ - توهین و تحقیر حکومت‌ها و ملل جهان بخشی از سیره فرهنگی امریکا بوده و اختصاص به ترامپ ندارد. این خوی پاچه گیری اختصاص به حزب جمهوری‌خواه هم نداشته و بین همه دولتمردان امریکایی مشترک است.
,
,

۲ - نگاه تحقیرآمیز به ملل جهان خوی استکباری مشترک غرب است که از فرهنگ منحط و قرون وسطایی آنان نشئت می‌گیرد.
,
,

۳ - این خوی کثیف خود برتربینی و تحقیر ملل که بر تمامی شئون زندگی آنان سایه افکنده و رفتار‌های آنان را به شدت تحت‌الشعاع خود قرار داده است، سابقه‌ای ۴۰۰ ساله دارد که برای مدیریت بر جهان و قانونی کردن استعمارگری و استثمار ملل مهندسی شده است. طبق مهندسی آنان قرار بوده به وسیله قواعد و قوانین و ساختار سازمان‌های عریض و طویل بین‌المللی نفس ملت‌ها را بریده و همه آنان را به بردگی نوین بگیرند که اینک بیش از ۴۰ سال است که انقلاب اسلامی مهندسی آنان را به چالش کشیده و موجب ایجاد موج بیداری در اقصی نقاط جهان علیه نظام سلطه شده است.
,
,

۴ - در فرهنگ منحط و مبتذل غرب همه چیز در جنگ و جدال با فطرت است. تقریباً همه فیلم‌ها و سریال‌ها و همه سرمایه هالیوود و شبکه‌های وسیع امپراتوری رسانه‌ای غرب در جهت حذف خدا از زندگی بشر، از بین بردن قواعد شرعی برای زیست اجتماعی و متلاشی کردن بنیان و اساس خانواده، حاکمیت و سیادت سرمایه و صاحب‌سرمایه و... تولید و عرضه می‌شود. در غرب همه چیز بوی خون و کشتار می‌دهد: ورزش، تفریح، بازی و... خشونت را تجویز و تبلیغ می‌کند.
,
,

۵ - هرگونه ارتباط غیرمنطقی نزدیک شدن به غرب موجب واگیری تدریجی بیماری مزمن و خطرناک توحش فرهنگی و انتقال آن به بدنه اجتماعی خواهدشد و تردیدی نیست که بسیاری از آسیب‌های موجود در جامعه امروزی ایران ریشه در همین نزدیکی به غرب و مبتلا شدن به بیماری توحش غربی دارد.
,
,

۶ - نزدیک شدن به غرب، جوامع بشری را به ترس و بیماری بس خطرناک حقارت فرهنگی آلوده ساخته و حکومت‌ها را به تسلیم در برابر زورگویی و زیاده خواهی غربی‌ها وا‌می‌دارد و مصیبت آنجاست که منادیان نزدیک شدن به غرب همان سست‌کمربند‌هایی هستند که در غرب تحصیل کرده و دامن آنان به مرض غرب‌زدگی آلوده شده است.
,
,

۷ - غرب هدف خود از همه فشارها، توهین‌ها، تحریم‌ها، تحقیر، فریب‌ها، دسیسه‌ها و نفوذ را تضعیف و تخریب «قدرت دفاعی»، «استحکام و ثبات اقتصادی» و «توانایی و قوام فرهنگی» ملت و کشور ایران قرار داده است.
,
,

۸ - توهین‌های علنی و حملات سنگین پنهان و آشکار امپراتوری رسانه‌ای امریکا و اذنابش به ارکان اقتدار ملی ایران نه از روی قدرت بلکه از روی استیصال و ترس آن‌ها و مایه دلگرمی و اطمینان از صحت راهی است که ملت ایران بر خلاف خواست و اراده ظالمانه امریکا پیموده است.
,
,

۹ -احمقانه‌ترین تفکر فراروی ملت ایران این است که برخی بزدلان و خوباخته‌ها چنین تبلیغ و القا کنند که اگر مثلاً به جای ترامپ رقیبش روی کار بیاید اوضاع ایران بهتر خواهد شد پس باید ایران برای روی کار آمدن رقیب وی هزینه بپردازد.
,
,

۱۰ - تجربه کمتر از هشت سال اخیر این حقیقت را به اثبات رسانده که اعتماد به غرب و امریکا (الاغ‌ها یا فیل‌ها) جز فرصت سوزی بیشتر و جری‌تر شدن دشمن و جسارت بیشتر آنان ثمره دیگری نداشته و راه پرافتخاری که برای استقلال و مجد و عظمت ملت بزرگ ایران پیموده ایم فقط با ایستادگی و مقاومت عقلانی و رویکرد جهادی و انقلابی ما را به اهداف نهایی خواهد رساند و نسخه‌های شبکه نفوذی دشمن در داخل (ظلم پذیری و تسلیم شدن و...) همگی از القائات دشمن است.
,
,

بدیهی است که تنها راه علاج مشکلات اقتصادی و تقویت ارکان ملی و مقابله با دزدان غارتگر غربی «تمرکز بر مسئله تولید»، «جلوگیری از سقوط پی درپی ارزش پول ملی» و «بستن رخنه‌هایی همچون قاچاق، واردات بی رویه، فساد مالی و...» است و در این راه استفاده از ظرفیت بزرگ نیرو‌های مسلح و نیروی جوان کشور همیشه راه‌گشا بوده به طوری که «در هر عرصه‌ای که مدیریت‌های خستگی ناپذیر، فعال و پرنشاط را داشتیم کار‌ها پیشرفت کرده» و هر کجا که دل به سراب دروغین حل مشکلات از طریق نزدیکی و تعامل با غرب بسته ایم جز «خسارات مادی و معنوی که برجام تنها یک نمونه از آنهاست»، «فرصت سوزی»، «پاشیده شدن بذر بی اعتمادی» و «تخریب باور‌های مردم» ثمره دیگری نداشته است. رویکرد اعتماد به داخل و استفاده از ظرفیت‌های داخلی، بی‌شک تهدید تحریم را به فرصت مقاوم سازی اقتصاد تبدیل کرده و فشار حداکثری دشمن را به روسیاهی حداکثری آنان تبدیل خواهد کرد.
,
,
 
,
 
,
 
,
, ,
 
,
انگیزه مجرم سیاسی شرافتمندانه است
 
عبدالصمد خرمشاهی در آرمان نوشت:
 
بعد از انقلاب، باوجود آنکه در اصل 168 قانون اساسی تصریح شده بود که رسیدگی به جرایم سیاسی علنی بوده و با حضور هیات منصفه تشکیل می‌شود، قانونی در این رابطه نداشته‌ایم و به طبع دادگاهی هم تشکیل نمی‌شد تا اینکه با کش‌وقوس‌های فراوانی که در مورد جرم سیاسی صورت گرفت، نهایتا در سال 95، قانون جرم سیاسی در شش ماده تصویب شد که این قانون براساس آنچه قاطبه حقوقدانان اعلام کردند، نمی‌توانست معنا و مفهوم جرم سیاسی را آنطور که باید و شاید تعریف کند. در متن این قانون آمده بود که مجرم سیاسی نباید قصد ضربه زدن به نظام را داشته باشد و هدفش اصلاح امور باشد. در تمام دنیا، مجرمان سیاسی انگیزه شخصی ندارند. به این معنا که به‌خاطر منافع خودشان مرتکب عملی نمی‌شوند. انگیزه مجرم سیاسی، اصلاح وضعیت کشور و به نفع مردم است. در واقع، داعی و انگیزه مجرم سیاسی، داعی و انگیزه‌ای شرافتمندانه است. در مقطعی که انتقاد و اقدام‌هایی می‌شود، اقدام یا مطلبی که نوشته می‌شود، نباید حاوی مسائل مندرج در قانون مجازات اسلامی باشد.
 
به این معنا که منتقد نباید توهین کرده و تهمت بزند. اگرچه در کشورهای مختلف نسبت به این قضیه، رویه‌هایی وجود دارد. حتی ممکن است در برخی کشورهای پیشرفته، فردی که از اوضاع ناراحت است، اما با او مدارا می‌کنند زیرا انگیزه‌اش شرافتمندانه است. در کشور ما، جرایم امنیتی به جرایمی می‌گویند که مرتکب، قصد بر هم زدن نظم جامعه را داشته باشد، در جامعه ایجاد ناامنی و اختلال ایجاد کند و فساد فی‌الارض انجام دهد.
 
بعد از انقلاب، دیروز اولین دادگاه در چارچوب قانون جرایم سیاسی برگزار شد که محاکمه زاکانی بود و جرم ایشان هم براساس بند سه ماده دو قانون جرم سیاسی بود که نشر اکاذیب است. بسیاری به این قانون انتقاد وارد کرده‌اند. نشر اکاذیب در قانون مجازات اسلامی هست اما مجازاتش متفاوت است. غالب مطالبی که در قانون جرم سیاسی است، حول محور توهین و افترا می‌چرخد. بنابراین، قانون جرم سیاسی صرفا به توهین و نشر اکاذیب به مقامات کشور محدود شده است.
 
این گزاره، آنچنان‌که باید و شاید، مفهوم جرم سیاسی را نمی‌رساند. ضمن اینکه، ماده سه همین قانون، جرایمی را که مستوجب حد، قصاص، سوءقصد مقامات، آدم‌ربایی، بمب‌گذاری، تحریک مردم به تجزیه‌طلبی یا جرایم خلاف عفت و اخلاق عمومی هستند مستثنا کرده است. درحالی‌که جرم سیاسی می‌تواند دامنه‌ای بسیار وسیع‌تر داشته باشد. اینکه قانون‌گذار، جرم سیاسی را در شش ماده تبیین کرده است، طبیعتا قانون را از جامعیت درمی‌‌آورد. مجرم سیاسی فردی است که با هدف اصلاح و بهبود امور، نقد می‌کند. باید قانونی وضع شود که تحمل و مدارای بیشتری داشته باشد. در غیر این صورت، اگر جرم سیاسی را به همین تعریف محدود کنیم، صرفا رفع تکلیف کرده‌ایم.
 
بنابراین، عمل علیرضا زاکانی (نشر اکاذیب) مخاطبش فرق می‌کرده است. در قانون مجازات هم این موضوع وجود دارد. در دیگر کشورها، تعریف جرم سیاسی، برخورد با مرتکبان و نوع مجازاتی که برای آنها تعیین می‌شود، متفاوت است. در برخی کشورها، مدارای بیشتری می‌شود و تعریف جرم سیاسی بسیار گسترده است، ولو مرتکب جرم، با انگیزه تغییر هم مرتکب آن جرم شده باشد، همچنان مجرم سیاسی است. تنها امتیاز این قانون که می‌شود اندکی به آن اشاره کرد، نحوه برخورد و امتیازاتی است که به مرتکبان این نوع جرایم اختصاص داده می‌شود. مانند جدا نگه داشتن آنها، اجبار نداشتن به پوشیدن لباس زندانی یا بحث ممنوعیت بازداشت انفرادی است که معلوم نیست تا چه اندازه در زندان‌های ما اجرا شده است.
,
انگیزه مجرم سیاسی شرافتمندانه است
, انگیزه مجرم سیاسی شرافتمندانه است, انگیزه مجرم سیاسی شرافتمندانه است,
 
,
عبدالصمد خرمشاهی در آرمان نوشت:
, عبدالصمد خرمشاهی در آرمان نوشت:, عبدالصمد خرمشاهی در آرمان نوشت:,
 
,
بعد از انقلاب، باوجود آنکه در اصل 168 قانون اساسی تصریح شده بود که رسیدگی به جرایم سیاسی علنی بوده و با حضور هیات منصفه تشکیل می‌شود، قانونی در این رابطه نداشته‌ایم و به طبع دادگاهی هم تشکیل نمی‌شد تا اینکه با کش‌وقوس‌های فراوانی که در مورد جرم سیاسی صورت گرفت، نهایتا در سال 95، قانون جرم سیاسی در شش ماده تصویب شد که این قانون براساس آنچه قاطبه حقوقدانان اعلام کردند، نمی‌توانست معنا و مفهوم جرم سیاسی را آنطور که باید و شاید تعریف کند. در متن این قانون آمده بود که مجرم سیاسی نباید قصد ضربه زدن به نظام را داشته باشد و هدفش اصلاح امور باشد. در تمام دنیا، مجرمان سیاسی انگیزه شخصی ندارند. به این معنا که به‌خاطر منافع خودشان مرتکب عملی نمی‌شوند. انگیزه مجرم سیاسی، اصلاح وضعیت کشور و به نفع مردم است. در واقع، داعی و انگیزه مجرم سیاسی، داعی و انگیزه‌ای شرافتمندانه است. در مقطعی که انتقاد و اقدام‌هایی می‌شود، اقدام یا مطلبی که نوشته می‌شود، نباید حاوی مسائل مندرج در قانون مجازات اسلامی باشد.
,
 
,
به این معنا که منتقد نباید توهین کرده و تهمت بزند. اگرچه در کشورهای مختلف نسبت به این قضیه، رویه‌هایی وجود دارد. حتی ممکن است در برخی کشورهای پیشرفته، فردی که از اوضاع ناراحت است، اما با او مدارا می‌کنند زیرا انگیزه‌اش شرافتمندانه است. در کشور ما، جرایم امنیتی به جرایمی می‌گویند که مرتکب، قصد بر هم زدن نظم جامعه را داشته باشد، در جامعه ایجاد ناامنی و اختلال ایجاد کند و فساد فی‌الارض انجام دهد.
,
 
,
بعد از انقلاب، دیروز اولین دادگاه در چارچوب قانون جرایم سیاسی برگزار شد که محاکمه زاکانی بود و جرم ایشان هم براساس بند سه ماده دو قانون جرم سیاسی بود که نشر اکاذیب است. بسیاری به این قانون انتقاد وارد کرده‌اند. نشر اکاذیب در قانون مجازات اسلامی هست اما مجازاتش متفاوت است. غالب مطالبی که در قانون جرم سیاسی است، حول محور توهین و افترا می‌چرخد. بنابراین، قانون جرم سیاسی صرفا به توهین و نشر اکاذیب به مقامات کشور محدود شده است.
,
 
,
این گزاره، آنچنان‌که باید و شاید، مفهوم جرم سیاسی را نمی‌رساند. ضمن اینکه، ماده سه همین قانون، جرایمی را که مستوجب حد، قصاص، سوءقصد مقامات، آدم‌ربایی، بمب‌گذاری، تحریک مردم به تجزیه‌طلبی یا جرایم خلاف عفت و اخلاق عمومی هستند مستثنا کرده است. درحالی‌که جرم سیاسی می‌تواند دامنه‌ای بسیار وسیع‌تر داشته باشد. اینکه قانون‌گذار، جرم سیاسی را در شش ماده تبیین کرده است، طبیعتا قانون را از جامعیت درمی‌‌آورد. مجرم سیاسی فردی است که با هدف اصلاح و بهبود امور، نقد می‌کند. باید قانونی وضع شود که تحمل و مدارای بیشتری داشته باشد. در غیر این صورت، اگر جرم سیاسی را به همین تعریف محدود کنیم، صرفا رفع تکلیف کرده‌ایم.
,
 
,
بنابراین، عمل علیرضا زاکانی (نشر اکاذیب) مخاطبش فرق می‌کرده است. در قانون مجازات هم این موضوع وجود دارد. در دیگر کشورها، تعریف جرم سیاسی، برخورد با مرتکبان و نوع مجازاتی که برای آنها تعیین می‌شود، متفاوت است. در برخی کشورها، مدارای بیشتری می‌شود و تعریف جرم سیاسی بسیار گسترده است، ولو مرتکب جرم، با انگیزه تغییر هم مرتکب آن جرم شده باشد، همچنان مجرم سیاسی است. تنها امتیاز این قانون که می‌شود اندکی به آن اشاره کرد، نحوه برخورد و امتیازاتی است که به مرتکبان این نوع جرایم اختصاص داده می‌شود. مانند جدا نگه داشتن آنها، اجبار نداشتن به پوشیدن لباس زندانی یا بحث ممنوعیت بازداشت انفرادی است که معلوم نیست تا چه اندازه در زندان‌های ما اجرا شده است.
,
 
,
 
,
, ,
 
,
 
,
برنده و بازنده جنگ قره باغ
, برنده و بازنده جنگ قره باغ, برنده و بازنده جنگ قره باغ,
 
,
جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:
, جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:, جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:,
 
,
دور تازه جنگ جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان، هنوز برنده و بازنده ندارد. دو طرف به‌رغم همه مخالفت‌های گذشته خود در قبول آتش‌بس تا تعیین تکلیف نهایی نبردی که دهه‌ها در این منطقه از قفقاز جنوبی ادامه دارد، سرانجام تن به آن داده‌اند. وضع موجود اگرچه شکننده می‌نماید اما همین که وزیران امورخارجه دو طرف حاضر به قبول حضور زیر یک سقف در مسکو شده و پیشنهاد آتش‌بس را پذیرفته‌اند، مفهومی روشن دارد؛ ایروان و باکو هنوز تا غلبه بردیگری فاصله دارند.
,
 
,
استقرار آتش‌بس گامی رو به جلو برای توقف کشتاری است که آذری‌ها و ارمنی‌ها علیه یکدیگر در دور تازه جنگ به‌راه انداخته‌اند اما بی‌گمان نمی‌تواند پایان بخش بحرانی باشد که درصورت ادامه، کل منطقه قفقاز و همسایگان آن را در برخواهد گرفت. آذری‌ها هنوز به کمترین اهداف نظامی خود در این جنگ دست نیافته‌اند. ارمنی‌ها نیز همچنان در وضعی نامطمئن و شکننده قرار دارند. ادامه موشک‌اندازی‌ها به مواضع نظامی و مناطق غیر نظامی تنها به شروع زود هنگام فرسایش توان هریک از طرف‌ها انجامیده است. رفته رفته تلفات غیرنظامیان به شمار کشته شدگان نظامی هردو سوی خط آتش نزدیک می‌شود. علاوه براین بنیان‌های اقتصادی حالا هدف حملات متقابل قرار گرفته است.
,
 
,
بسیاری از ناظران از همان ابتدا براین باور بودند که نمی‌توان به راحتی برای جنگ قره‌باغ برنده و بازنده پیش‌بینی کرد. دلیل آن یکی مربوط به انگیزه‌های هریک از طرف‌ها و دیگری توان نظامی‌ ـ اقتصادی آنها در تحمل جنگ بلند مدت است. علاوه بر این، فشردگی‌ موقعیت جغرافیای منطقه درگیری، تاب تحمل جنگ بلندمدت را از دو طرف خواهد گرفت. نتیجه اینکه هنوز هیچ‌یک از طرف‌ها آنقدر قوی نیست که دیگری را به تسلیم وادار کند.
,
 
,
با این ‌حال آتش کنونی نمی‌تواند بدون رسیدن به نتیجه معلوم و قابل قبول برای همه طرف‌ها خاموش شود. انجماد دوباره در بحران قره‌باغ به نظر ناممکن خواهد بود؛ به‌ ویژه که باکو در این صورت یک شکست دوباره را مانند جنگ 1992 متحمل می‌شود. این همانی نیست که «الهام علی‌یف» به مردم خود وعده داده است. ایروان نیز جز ایجاد تردید امنیتی میان ارمنی‌های ساکن در قره‌باغ دستاوردی مطمئن ندارد.
,
 
,
روسیه اما ممکن است به طور نسبی برنده این دور از جنگ کنونی شناخته شود؛ از این ‌رو که توانسته پس از سکوتی معنا‌دار در شروع جنگ، دوباره ابتکار عمل را در منطقه‌ای که به حیاط خلوت این کشور شهره است در اختیار گیرد. علاوه‌براین، ایروان را به مدار مسکو بازگردانده است. «نیکول‌پاشینیان» نخست وزیر ارمنستان پس از کسب قدرت کوشیده بود گرایش به غرب را در دستور کار دولتش قرار دهد. اما جنگ دوباره قره‌باغ به ایروان چنین القا کرد که همچنان باید زیر حمایت مسکو قرار داشته و خود را متعهد به «سازمان هم پیمان جمعی» به رهبری روسیه بداند. باکو نیز دریافته است که بدون ملاحظه روسیه و تنها با اتکا به سلاح‌ها و حمایت‌های اسرائیل‌ـ ترکیه قادر نیست بیرون از چارچوب نظام سنتی در منطقه عمل کند.
,
 
,
مهم‌تر اینکه ترکیه نیز بر سرکشی خود مهار زده و با چشم پوشی از ادعاهای گذشته‌اش درباره رد هرگونه آتش بس پیش از پایان اشغال قره‌باغ، حالا آن را گامی مهم می‌خواند. اگرچه تاکید می‌کند؛ این وضع (آتش بس) نمی‌تواند راه حل دائمی باشد.
,
 
,
امتیاز دیگر روسیه در جنگ قره‌باغ، تفویض ابتکار توقف جنگ از سوی رهبران گروه مینسک به دولت این کشور است. روسیه، فرانسه و آمریکا رهبری گروه مینسک را که در سال 1992 با حضور 10 کشور تشکیل شد به عهده دارند. این گروه از آن تاریخ که به آتش بس میان ارمنستان و آذربایجان در سال 1994 انجامید، قرار بود برای پایان بحران قره‌باغ چاره‫اندیشی کند. اکنون جنگ دوباره، این گروه خفته را از خواب طولانی بیدار کرده است. این درحالی است که روسیه امروز با سال 1992 که به تازگی شولای امپراطوری شرق را ازتن به در کرده بود فاصله بسیار دارد.
جنگ قره‌باغ هنوز برنده و بازنده ندارد. آتش‌بس که از 10 اکتبر (19 مهر) آغاز شده به مانند شیشه شکننده است. روسیه اما فعلا برنده این مقطع از جنگ است تا بعد چه پیش آید.
,
,
 
,
 
,
انتهای پیام/ک
,
 
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه