اخبار داغ

به بهانه هفته تربیت بدنی؛

مربی کیوکوشینگ کاراته اراکی که مدافع حریم ولایت شد/منش پهلوانی در رفتار شهید «مسلمی» متجلی بود

مربی کیوکوشینگ کاراته اراکی که مدافع حریم ولایت شد/منش پهلوانی در رفتار شهید «مسلمی» متجلی بود
شهید «سعید مسلمی» مربی کیوکوشینگ کاراته اراکی برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) و مبارزه با تکفیری‌ها، در ۱۵ مهرماه سال ۹۴ در سن ۲۴ سالگی به سوریه اعزام شد و در ۹ آبان ماه ۹۴، به شهادت رسید.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از دیارآفتاب؛ ۲۶مهر تا دوم آبان به عنوان هفته تربیت بدنی نامگذاری شده است به همین مناسبت به معرفی یکی از شهدای ورزشکار مدافع حرم اراک می پردازیم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, دیارآفتاب,

سعید مسلمی یکی از شهدای مدافع حرم اراکی است که در دفاع از حرم اهل بیت(ع) در تاریخ ۹ آبان ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید.

شهید مسلمی مربی کیوکوشینگ کاراته بود که در مسابقات استانی رتبه های زیادی کسب کرده بود و در دو باشگاه ورزشی مشغول فعالیت بود و مربی گری میکرد و در این مسیر شاگردان زیادی را تربیت کرده بود.

 یکی از اخلاق های خوبی که شهید مسلمی داشت در کنار روحیه ورزشکاری کمک به نیازمندان را فراموش نمی کرد. از شاگردان سعید که پس از شهادت او به خانواده ایشان مراجعه کردند نقل است که آقا سعید شهریه ما را جمع می‌کرد و برای بچه‌های بی‌بضاعت لباس می‌خرید.

برادر شهید مسلمی در خاطره ای نقل می کند؛ من ۱۲ سال از برادر شهیدم بزرگ‌ترم اما او بزرگی خاصی داشت. اخلاقش از کودکی با ما فرق می‌کرد. همیشه با وضو بود. سه برادر دیگرم هم اهل تقوا هستند. پدرم با کارگری و نان حلال فرزندانش را بزرگ کرد. کشاورز بود و الان کارگر محیط‌زیست است. با رزق حلال ایشان و تربیت صحیح مادرمان، سعید به مقام شهادت رسید.

تا اذان می‌گفتند سعید با لباس کاراته انتهای سالن فرشی پهن می‌کرد و چون همیشه با وضو بود اول نمازش را می‌خواند و بعد به ادامه تمرین می‌پرداخت. به نماز آن هم اول وقت خیلی حساس بود

سید یوسف حسینی یکی  از شاگردان شهید نقل می کند؛ شهید سعید مسلمی دوست و استادم در رشته کیوکوشینگ کاراته بود. از سال ۹۱ به باشگاه آقا سعید می‌رفتم. تأثیر اخلاقی که این شهید روی جوان‌ها می‌گذاشت خیلی زیاد بود. اخلاقش خیلی خوب بود. به ما سفارش می‌کرد به پدر و مادرمان احترام بگذاریم. سعی می‌کرد همه را به گفتار خوب راهنمایی کند.

شهید مسلمی پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود

شهید مسلمی خرج بی‌بضاعت‌ها را می‌داد. جوان‌ها را به ورزش جذب می‌کرد و بچه‌ها و جوان‌ها را با هزینه خودش بیرون می‌برد. با بچه‌ها دوست بود. همه شاگردانش شیفته اخلاقش شده بودند. حتی با بچه‌های کوچک در پارک فوتبال بازی می‌کرد. آقا سعید پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود. بعد از شهادتش جوانان زیادی برای رفتن به سوریه داوطلب شدند و همه تصمیم گرفتند راه او را ادامه دهند.

حرف آقا سعید این بود که حضرت زینب(س) یک بار به اسارت رفت و دیگر نباید به اسارت برود. من هم دوست دارم و باید برای دفاع از حرم بی‌بی بروم. الان جوانان زیادی به مزارش می‌روند و با شهید درد دل می‌کنند. دوست داریم راهش را ادامه دهیم. خوب یادم است یک شب قبل از اینکه اعزام شود همه بچه‌ها را جمع کرد و از همه خداحافظی کرد.

محمد ریاحی از اهالی محله ی شهید سعید مسلمی عنوان کرد: سعید شخصیتی داشت که در محله همیشه در سلام دادن به مردم سبقت می گرفت و با تمام اهالی با گرمی و نشاط خاص احوالی پرسی می کرد و به شاگردانش در باشگاه همیشه می گفت اگر در اوج مسابقه در رینگ بازی هم بودید اگر صدای اذان را شنیدید برای نماز اول وقت ورزش و مسابقه را در آن لحظه رها کنید.

وی با بغض و اشک هایی جاری شده از چشمانش از لحظه ی شنیدن خبر شهادت سعید می گوید: به هیچ وجه نمی توانم نبود سعید را باور کنم اما وقتی به جایگاه رفیع شهید و شهادت فکر می کنم تحمل نبودن سعید برایم آسان تر می شود.

ابوالفضل عظیمی از هم هیئتی های شهید مسلمی گفت: سعید جوان بی بدیل و فوق العاده ای بود او به مانند همه ی ما رفتار می کرد و به هیچ وجه خودش را از دوستانش جدا نمی دید و کمتر از شهادت برای شهید سعید مسلمی راضی کننده نبود.

حسین کارخانه گفت : شخصیت و رفتار شهید سعید مسلمی در محل و در محیط باشگاه به نحوی بود که همه را جذب خودش می کرد و این اخلاق خوب او بود که او را از همه ی ما متمایز کرده بود و امیدوارم بتوانم راه سعید را ادامه دهم.

مهدی فرجی از شاگردان شهید سعید مسلمی در رشته ی کیوکوشین عنوان کرد : شهید مسلمی در ورزش و اخلاق الگویی ارزشمند برای همه ی ما بودند ؛ در عرصه ی عمل سعید و امثال سعیدها به ایران و این انقلاب آبرویی دیگر بخشیدند و بی تردید شهید مدافع حریم انقلاب اسلامی زیبنده ی این عزیزان است.

روحانی جوان به نام امید مشیدی یکی از صمیمی ترین دوستان و از اهالی محل شهید سعید مسلمی از روحیه ورزشکاری و مردانگی سعید یاد می کرد.

مشیدی با اشاره به دوستیش با شهید از دوران کودکی چه در ورزش و چه در امور دیگر گفت : از ویژگی های این شهید مهربانی و توجه فراوانش به اطرافیان را می توان نام برد ؛ او هیچ چیز را برای خودش نمی خواست و در وصیت نامه ی شهید نیز آمده است از اموال و دارایی اندکی که دارم برای باشگاهی که در آن ورزش می کردم و در هیئتی که در آن حضور داشتم هزینه نمایید.

این رفیق و از بچه های محله ی شهید سعید مسلمی ادامه داد : او استاد ورزش رزمی در باشگاه بود و در وصیت نامه اش آمده است به شاگردانم توصیه کنید که تقویت اخلاق در کنار ورزش را مد نظر داشته باشند و هیچگاه در هیچ مرحله ی زندگی از رهبری امت خود را جدا نبینند .

وی ادامه داد : در باشگاه شاهد تواضع بی نظیر سعید بودیم اگر چه او در سمت مربی در باشگاه فعالیت می کرد اما به هیچ وجه این بالا بودن مرتبه و جایگاه را به رخ کسی نمی کشید و در کمال فروتنی رفتار می کرد .

مشیدی در پایان گفت : با شنیدن خبر شهادت سعید ما و تمام بچه های محل، هم خوشحال شدیم و هم ناراحت. خوشحال شدیم از این جهت که سعید به آرزوی همیشگی خودش رسید و ناراحت شدیم به خاطر این که ما یکی از بهترین دوستانمان را از دست داده ایم .

زهرا مسلمی خواهر شهید سعید مسلمی در خصوص نحوه به شهادت رسیدن برادر خود می گوید: سعید تیربارچی بود. شهید زهره وند که همشهری‌مان بود همزمان با برادرم به شهادت رسید. سعید چون تیربارچی بود نمی‌توانستند او را بزنند. همرزمانش می‌گفتند تک تیراندازها تند و تند به طرفش شلیک می‌کردند. فرماندهشان تعریف می‌کرد ظهر که عملیات شروع شد، تا شب وهابی‌ها به طرف ما خمپاره شلیک می‌کردند. موقع اذان که شد سعید گفت حاجی بیا نمازمان را نوبتی بخوانیم. فرمانده‌شان می‌گفت به خودمان گفتیم این جوان ۲۴ ساله وسط آتش جنگ فکر نماز است. آخر آتش زیاد بود. نماز را نوبتی خواندیم. فرمانده‌اش می‌گفت از نحوه دقیق شهادت برادرم اطلاع نداریم اما همرزمش می‌گفت سعید ۲۰۰ متر از ما جلوتر بود. همان جا به شهادت رسید و پیکرش مدتی در منطقه ماند و بعد از آزادسازی آن منطقه پیکرش را برای ما آوردند. سعید که شهید شد ما سه ماه خبری از او نداشتیم. یک شب خواب دیدم جمعیت زیادی به سمت بهشت زهرا می‌روند. سعید روی دوش جمعیت بود. تیشرت مشکی تنش بود و یا زهرا روی آن نوشته شده بود. به من گفت به خدا من می‌آیم و با وعده‌ای که در خواب به من داده بود بعد از سه ماه پیکرش برگشت.

در ادامه فرازهایی از وصیت نامه شهید سعید مسلمی را می خوانیم:

"با سلام و درود به روح امام خمینی(ره) و آرزوی صحت و سلامتی برای ادامه‌دهنده راه ایشان امام خامنه‌ای. امروز که شما این نامه را مطالعه می‌کنید شاید دیگر در بین شما عزیزان نباشم و ان‌شاءالله خداوند توفیق نبرد با دشمنان امیرالمومنین حضرت علی(ع) و شهادت در راه ایشان را نصیب اینجانب کرده باشد.

در ابتدا از پدر و مادر عزیزم به خاطر تمامی سختی‌ها و زحماتی که برای بزرگ کردن اینجانب کشیده‌اند، تشکر می‌کنم. از شما عذرخواهی می‌کنم که نتوانستم حتی گوشه‌ای از زحمات شما را در این دنیا جبران کنم و امیدوارم در آن دنیا به لطف حضرت زهرا(س) دستگیر شما باشم.

پدر و مادرم، حرفی که با شما دارم این است که در نبود من صبور باشید و خدای نکرده حرف یا عملی انجام ندهید که باعث رنجش دل امام زمان(عج) و رهبر عزیزتر از جانم و خوشحالی دشمنان اسلام شود و بدانید که فرزند شما در مقابل عزیزان امام حسین(ع) هیچ ارزشی ندارد و اگر خواستید برای نبود فرزندتان اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین(ع) و فرزندانش گریه کنید.

همیشه راضی باشید به رضای خداوند و شکرگزار خداوند باشید که فرزندتان در راه امام حسین(ع) قربانی شد. و بدانید که من با اراده خودم این راه را انتخاب کردم و همیشه شکرگزار خداوند هستم که مرا لایق این راه دانست. توصیه‌ای که به خواهران و برادرانم دارم داشتن غیرت علوی و رعایت حجاب زهرایی و نگه داشتن احترام به پدر و مادرم در همه‌ی شرایط است.

صحبتی که با عزیزان دارم ادامه راه شهیدان و گوش به فرمان بودن در برابر دستورات مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای است و همیشه به یاد داشته باشید که در محضر خداوند و امام زمان(عج) هستید.

از شما عزیزان می‌خواهم همواره احترام به پدر و مادر و تلاش برای بالا بردن سطح علمی و رعایت ادب و اخلاق و ورزش کردن برای دفاع از اسلام را فراموش نکنید و بدانید روزی نوبت شما هم خواهد رسید و باید برای آن روز خود را آماده کنید تا بتوانید برای دفاع از اسلام و شادی دل حضرت زهرا(س) از همه چیزتان بگذرید و هیئت را حفظ کنید. در مراسمات به یاد ما هم باشید و روضه حضرت زهرا(س) را به یاد من، با هم بخوانید. امیدوارم عملکردم در مقابل دشمنان اسلام باعث شادی دل آقا امام زمان(ع) و نایب بر حق ایشان حضرت امام خامنه‌ای، گردیده باشد.

شادی ارواح طیبه امام ، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای مدافع حرم، امنیت و سلامت و خصوصا شهید سعید مسلمی صلوات.

انتهای پیام/

,

سعید مسلمی یکی از شهدای مدافع حرم اراکی است که در دفاع از حرم اهل بیت(ع) در تاریخ ۹ آبان ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید.

,

شهید مسلمی مربی کیوکوشینگ کاراته بود که در مسابقات استانی رتبه های زیادی کسب کرده بود و در دو باشگاه ورزشی مشغول فعالیت بود و مربی گری میکرد و در این مسیر شاگردان زیادی را تربیت کرده بود.

,

, ,

 یکی از اخلاق های خوبی که شهید مسلمی داشت در کنار روحیه ورزشکاری کمک به نیازمندان را فراموش نمی کرد. از شاگردان سعید که پس از شهادت او به خانواده ایشان مراجعه کردند نقل است که آقا سعید شهریه ما را جمع می‌کرد و برای بچه‌های بی‌بضاعت لباس می‌خرید.

,

برادر شهید مسلمی در خاطره ای نقل می کند؛ من ۱۲ سال از برادر شهیدم بزرگ‌ترم اما او بزرگی خاصی داشت. اخلاقش از کودکی با ما فرق می‌کرد. همیشه با وضو بود. سه برادر دیگرم هم اهل تقوا هستند. پدرم با کارگری و نان حلال فرزندانش را بزرگ کرد. کشاورز بود و الان کارگر محیط‌زیست است. با رزق حلال ایشان و تربیت صحیح مادرمان، سعید به مقام شهادت رسید.

, . , .,

تا اذان می‌گفتند سعید با لباس کاراته انتهای سالن فرشی پهن می‌کرد و چون همیشه با وضو بود اول نمازش را می‌خواند و بعد به ادامه تمرین می‌پرداخت. به نماز آن هم اول وقت خیلی حساس بود

,

سید یوسف حسینی یکی  از شاگردان شهید نقل می کند؛ شهید سعید مسلمی دوست و استادم در رشته کیوکوشینگ کاراته بود. از سال ۹۱ به باشگاه آقا سعید می‌رفتم. تأثیر اخلاقی که این شهید روی جوان‌ها می‌گذاشت خیلی زیاد بود. اخلاقش خیلی خوب بود. به ما سفارش می‌کرد به پدر و مادرمان احترام بگذاریم. سعی می‌کرد همه را به گفتار خوب راهنمایی کند.

,

شهید مسلمی پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود

, شهید مسلمی پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود, شهید مسلمی پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود,

شهید مسلمی خرج بی‌بضاعت‌ها را می‌داد. جوان‌ها را به ورزش جذب می‌کرد و بچه‌ها و جوان‌ها را با هزینه خودش بیرون می‌برد. با بچه‌ها دوست بود. همه شاگردانش شیفته اخلاقش شده بودند. حتی با بچه‌های کوچک در پارک فوتبال بازی می‌کرد. آقا سعید پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود. بعد از شهادتش جوانان زیادی برای رفتن به سوریه داوطلب شدند و همه تصمیم گرفتند راه او را ادامه دهند.

,

حرف آقا سعید این بود که حضرت زینب(س) یک بار به اسارت رفت و دیگر نباید به اسارت برود. من هم دوست دارم و باید برای دفاع از حرم بی‌بی بروم. الان جوانان زیادی به مزارش می‌روند و با شهید درد دل می‌کنند. دوست داریم راهش را ادامه دهیم. خوب یادم است یک شب قبل از اینکه اعزام شود همه بچه‌ها را جمع کرد و از همه خداحافظی کرد.

,

محمد ریاحی از اهالی محله ی شهید سعید مسلمی عنوان کرد: سعید شخصیتی داشت که در محله همیشه در سلام دادن به مردم سبقت می گرفت و با تمام اهالی با گرمی و نشاط خاص احوالی پرسی می کرد و به شاگردانش در باشگاه همیشه می گفت اگر در اوج مسابقه در رینگ بازی هم بودید اگر صدای اذان را شنیدید برای نماز اول وقت ورزش و مسابقه را در آن لحظه رها کنید.

,

وی با بغض و اشک هایی جاری شده از چشمانش از لحظه ی شنیدن خبر شهادت سعید می گوید: به هیچ وجه نمی توانم نبود سعید را باور کنم اما وقتی به جایگاه رفیع شهید و شهادت فکر می کنم تحمل نبودن سعید برایم آسان تر می شود.

,

, ,

ابوالفضل عظیمی از هم هیئتی های شهید مسلمی گفت: سعید جوان بی بدیل و فوق العاده ای بود او به مانند همه ی ما رفتار می کرد و به هیچ وجه خودش را از دوستانش جدا نمی دید و کمتر از شهادت برای شهید سعید مسلمی راضی کننده نبود.

,

حسین کارخانه گفت : شخصیت و رفتار شهید سعید مسلمی در محل و در محیط باشگاه به نحوی بود که همه را جذب خودش می کرد و این اخلاق خوب او بود که او را از همه ی ما متمایز کرده بود و امیدوارم بتوانم راه سعید را ادامه دهم.

,

مهدی فرجی از شاگردان شهید سعید مسلمی در رشته ی کیوکوشین عنوان کرد : شهید مسلمی در ورزش و اخلاق الگویی ارزشمند برای همه ی ما بودند ؛ در عرصه ی عمل سعید و امثال سعیدها به ایران و این انقلاب آبرویی دیگر بخشیدند و بی تردید شهید مدافع حریم انقلاب اسلامی زیبنده ی این عزیزان است.

,

روحانی جوان به نام امید مشیدی یکی از صمیمی ترین دوستان و از اهالی محل شهید سعید مسلمی از روحیه ورزشکاری و مردانگی سعید یاد می کرد.

,

مشیدی با اشاره به دوستیش با شهید از دوران کودکی چه در ورزش و چه در امور دیگر گفت : از ویژگی های این شهید مهربانی و توجه فراوانش به اطرافیان را می توان نام برد ؛ او هیچ چیز را برای خودش نمی خواست و در وصیت نامه ی شهید نیز آمده است از اموال و دارایی اندکی که دارم برای باشگاهی که در آن ورزش می کردم و در هیئتی که در آن حضور داشتم هزینه نمایید.

,

این رفیق و از بچه های محله ی شهید سعید مسلمی ادامه داد : او استاد ورزش رزمی در باشگاه بود و در وصیت نامه اش آمده است به شاگردانم توصیه کنید که تقویت اخلاق در کنار ورزش را مد نظر داشته باشند و هیچگاه در هیچ مرحله ی زندگی از رهبری امت خود را جدا نبینند .

,

وی ادامه داد : در باشگاه شاهد تواضع بی نظیر سعید بودیم اگر چه او در سمت مربی در باشگاه فعالیت می کرد اما به هیچ وجه این بالا بودن مرتبه و جایگاه را به رخ کسی نمی کشید و در کمال فروتنی رفتار می کرد .

,

مشیدی در پایان گفت : با شنیدن خبر شهادت سعید ما و تمام بچه های محل، هم خوشحال شدیم و هم ناراحت. خوشحال شدیم از این جهت که سعید به آرزوی همیشگی خودش رسید و ناراحت شدیم به خاطر این که ما یکی از بهترین دوستانمان را از دست داده ایم .

,

, ,

زهرا مسلمی خواهر شهید سعید مسلمی در خصوص نحوه به شهادت رسیدن برادر خود می گوید: سعید تیربارچی بود. شهید زهره وند که همشهری‌مان بود همزمان با برادرم به شهادت رسید. سعید چون تیربارچی بود نمی‌توانستند او را بزنند. همرزمانش می‌گفتند تک تیراندازها تند و تند به طرفش شلیک می‌کردند. فرماندهشان تعریف می‌کرد ظهر که عملیات شروع شد، تا شب وهابی‌ها به طرف ما خمپاره شلیک می‌کردند. موقع اذان که شد سعید گفت حاجی بیا نمازمان را نوبتی بخوانیم. فرمانده‌شان می‌گفت به خودمان گفتیم این جوان ۲۴ ساله وسط آتش جنگ فکر نماز است. آخر آتش زیاد بود. نماز را نوبتی خواندیم. فرمانده‌اش می‌گفت از نحوه دقیق شهادت برادرم اطلاع نداریم اما همرزمش می‌گفت سعید ۲۰۰ متر از ما جلوتر بود. همان جا به شهادت رسید و پیکرش مدتی در منطقه ماند و بعد از آزادسازی آن منطقه پیکرش را برای ما آوردند. سعید که شهید شد ما سه ماه خبری از او نداشتیم. یک شب خواب دیدم جمعیت زیادی به سمت بهشت زهرا می‌روند. سعید روی دوش جمعیت بود. تیشرت مشکی تنش بود و یا زهرا روی آن نوشته شده بود. به من گفت به خدا من می‌آیم و با وعده‌ای که در خواب به من داده بود بعد از سه ماه پیکرش برگشت.

, . ,

, ,

در ادامه فرازهایی از وصیت نامه شهید سعید مسلمی را می خوانیم:

,

"با سلام و درود به روح امام خمینی(ره) و آرزوی صحت و سلامتی برای ادامه‌دهنده راه ایشان امام خامنه‌ای. امروز که شما این نامه را مطالعه می‌کنید شاید دیگر در بین شما عزیزان نباشم و ان‌شاءالله خداوند توفیق نبرد با دشمنان امیرالمومنین حضرت علی(ع) و شهادت در راه ایشان را نصیب اینجانب کرده باشد.

, .,

در ابتدا از پدر و مادر عزیزم به خاطر تمامی سختی‌ها و زحماتی که برای بزرگ کردن اینجانب کشیده‌اند، تشکر می‌کنم. از شما عذرخواهی می‌کنم که نتوانستم حتی گوشه‌ای از زحمات شما را در این دنیا جبران کنم و امیدوارم در آن دنیا به لطف حضرت زهرا(س) دستگیر شما باشم.

, .,

پدر و مادرم، حرفی که با شما دارم این است که در نبود من صبور باشید و خدای نکرده حرف یا عملی انجام ندهید که باعث رنجش دل امام زمان(عج) و رهبر عزیزتر از جانم و خوشحالی دشمنان اسلام شود و بدانید که فرزند شما در مقابل عزیزان امام حسین(ع) هیچ ارزشی ندارد و اگر خواستید برای نبود فرزندتان اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین(ع) و فرزندانش گریه کنید.

, .,

همیشه راضی باشید به رضای خداوند و شکرگزار خداوند باشید که فرزندتان در راه امام حسین(ع) قربانی شد. و بدانید که من با اراده خودم این راه را انتخاب کردم و همیشه شکرگزار خداوند هستم که مرا لایق این راه دانست. توصیه‌ای که به خواهران و برادرانم دارم داشتن غیرت علوی و رعایت حجاب زهرایی و نگه داشتن احترام به پدر و مادرم در همه‌ی شرایط است.

, .,

صحبتی که با عزیزان دارم ادامه راه شهیدان و گوش به فرمان بودن در برابر دستورات مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای است و همیشه به یاد داشته باشید که در محضر خداوند و امام زمان(عج) هستید.

, .,

از شما عزیزان می‌خواهم همواره احترام به پدر و مادر و تلاش برای بالا بردن سطح علمی و رعایت ادب و اخلاق و ورزش کردن برای دفاع از اسلام را فراموش نکنید و بدانید روزی نوبت شما هم خواهد رسید و باید برای آن روز خود را آماده کنید تا بتوانید برای دفاع از اسلام و شادی دل حضرت زهرا(س) از همه چیزتان بگذرید و هیئت را حفظ کنید. در مراسمات به یاد ما هم باشید و روضه حضرت زهرا(س) را به یاد من، با هم بخوانید. امیدوارم عملکردم در مقابل دشمنان اسلام باعث شادی دل آقا امام زمان(ع) و نایب بر حق ایشان حضرت امام خامنه‌ای، گردیده باشد.

, .,

شادی ارواح طیبه امام ، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای مدافع حرم، امنیت و سلامت و خصوصا شهید سعید مسلمی صلوات.

,

انتهای پیام/

, انتهای پیام,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه