اخبار داغ

نحوه شهادت مدافع حرم "مهدی نظری" از زبان همرزمش؛

ناگهان تیری از تفنگ قناصه به سر آقا مهدی اصابت کرد و بی‌صدا به زمین افتاد/ استخاره‎اش شهادت آمده بود

ناگهان تیری از تفنگ قناصه به سر آقا مهدی اصابت کرد و بی‌صدا به زمین افتاد/ استخاره‎اش  شهادت آمده بود
حجت الاسلام جواد زبیدی گفت: نیروهای ایرانی حاضر در منطقه چهار نفر بودند که دستور عقب نشینی توسط فرمانده صادر شد، ما نیز از بی راهه ها به سمت خارج شهر در حین دویدن بودیم، ناگهان یک تیر از تفنگ قناصه به سر آقا مهدی اثابت می کند و بی صدا به زمین می خورد به دلیل شرایط به وجود آمده و مجروحیتم، توانایی برداشتن پیکر شهید را نداشتیم.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ رهیاب، حجت الاسلام جواد زبیدی در خصوص نحوه شهادت شهید مدافع حرم مهدی نظری اظهار داشت: پاسدار مهدی نظری به عنوان مستشار نظامی یکی از گروه های حیدریون جهت عملیات انتخاب شده بود و بنده نیز فرهنگی همان گروه بودم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, رهیاب,
وی با اشاره به اینکه شب عملیات مصادف با روز دوم ماه مبارک رمضان بود، افزود: آن شب به رسم همیشگی، برای نیروها استخاره شهادت می گرفتیم و استخاره آقا مهدی شهادت آمده بود وقتی به او گفتیم که فردا در عملیات شهید و به بهشت می‌روی، در جواب گفت "فردا 45 روز ماموریتم تمام می شود و پیش خانواده ام برمی گردم ان شاءالله در ماموریت های بعدی شهادت نصیبم شود" در ادامه حرفش گفتم در هر صورت استخاره ات شهادت آمده که جواب داد "روز عملیات کنار خودت می ایستم چون برای روحانیون هیچ اتفاقی نمی افتد"
 
حجت الاسلام جواد زبیدی عنوان کرد: شب عملیات در توپخانه با گروهی از عراقی های موسوم به اهل الحق همراه بودیم و در روز عملیات با شهید نظری و چند تن از دوستان ایرانی دیگر وارد شهر حمره در استان حلب به عنوان منطقه عملیاتی شدیم.
 
همرزم شهید مهدی نظری ادامه داد: بعد از اتمام مهمات، بچه های عراقی در حال عقب نشینی بودند، تمام شهر توسط گروهک تروریستی جیش النصر محاصره شد و نیروهای ایرانی حاضر در منطقه چهار نفر بودند که دستور عقب نشینی توسط فرمانده صادر شد، ما نیز از بی‌راهه‌ها به سمت خارج شهر در حین دویدن بودیم، ناگهان یک تیر از تفنگ قناصه به سر آقا مهدی اصابت می کند و بی صدا به زمین می خورد به دلیل شرایط به وجود آمده و مجروحیتم، توانایی برداشتن پیکر شهید را نداشتیم.
 
وی بیان کرد: به این دلیل که نباید نیروهای ایرانی به دست گروهک النصر برسند با سختی زیاد و کمک دوستان عراقی به منطقه امن رسیدیم و پیکر شهید نظری در باغ زیتون شهر حمره همراه با چند تن از شهدای عراقی دیگری باقی ماند.
 
حجت الاسلام جواد زبیدی گفت: تا چند روز بعد از عملیات به واسطه مجروح شدن تحت درمان بودم که فرمانده شهید نظری از من خواستند تا برای دیدار خانواده شهید به اندیمشک بروم چرا که مادر شهید همچنان شهادت فرزندش را قبول نکرده است.
 
همرزم شهید نظری ادامه داد: زمانیکه با چند تن از دوستان به منزل شهید نظری رفتیم در آن دیدار مادر شهید صحبت هایی کردند که همچنان با یادآوری آن ها ناراحت می شوم، مادرش گفت: مهدی هنوز زنده است جواب دادم مهدی پیش پای خودم به زمین افتاد که مادر در جوابم گفت مهدی هر شب به خوابم می آید و به دلیل اینکه یک قبر مثالی برایش ساخته ایم، می گوید من هنوز زنده ام چرا برایم قبر ساخته اید؟
 
وی اضافه کرد: در ادامه حرفش گفتم این خواب بر اساس آیه ی شریفه قرآن است که میفرماید وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و در نزد خدا متنعّم خواهند بود، مهدی کنار خودم تیر خورد، مادر پاسخ داد اگر مهدی شهید شد چرا پیکرش را با خودت نیاوردی؟ برادرهای شهید به مادر اشاره کردند که من مجروح و بر زمین افتاده بودم، مادر زمانیکه متوجه جراحت پای من شدند گفت کاش از مهدی من یک تیکه لباس یا بدنش را با خودت بر می گرداندی بالاخره من مادر هستم هرچند شهادت فرزندم برای من سخت است اما نبود پیکرش بسیار سخت تر است.
 
وی در پایان خاطرنشان کرد: فرماندهان بالادستی در خصوص چینش نیروها تصمیم می گیرند و به این دلیل که بچه های خوزستانی اصولا زبان عربی را بلد هستند با نیروهای عراقی همراه می شوند، شهید نظری با اینکه اصالتا لر هستند اما به زبان عربی مسلط  و جوان بودند در نتیجه به عنوان مستشار گروه حیدریون انتخاب شده بودند.
 
 
انتهای پیام/
,
وی با اشاره به اینکه شب عملیات مصادف با روز دوم ماه مبارک رمضان بود، افزود: آن شب به رسم همیشگی، برای نیروها استخاره شهادت می گرفتیم و استخاره آقا مهدی شهادت آمده بود وقتی به او گفتیم که فردا در عملیات شهید و به بهشت می‌روی، در جواب گفت "فردا 45 روز ماموریتم تمام می شود و پیش خانواده ام برمی گردم ان شاءالله در ماموریت های بعدی شهادت نصیبم شود" در ادامه حرفش گفتم در هر صورت استخاره ات شهادت آمده که جواب داد "روز عملیات کنار خودت می ایستم چون برای روحانیون هیچ اتفاقی نمی افتد"
,
 
,
حجت الاسلام جواد زبیدی عنوان کرد: شب عملیات در توپخانه با گروهی از عراقی های موسوم به اهل الحق همراه بودیم و در روز عملیات با شهید نظری و چند تن از دوستان ایرانی دیگر وارد شهر حمره در استان حلب به عنوان منطقه عملیاتی شدیم.
,
 
,
همرزم شهید مهدی نظری ادامه داد: بعد از اتمام مهمات، بچه های عراقی در حال عقب نشینی بودند، تمام شهر توسط گروهک تروریستی جیش النصر محاصره شد و نیروهای ایرانی حاضر در منطقه چهار نفر بودند که دستور عقب نشینی توسط فرمانده صادر شد، ما نیز از بی‌راهه‌ها به سمت خارج شهر در حین دویدن بودیم، ناگهان یک تیر از تفنگ قناصه به سر آقا مهدی اصابت می کند و بی صدا به زمین می خورد به دلیل شرایط به وجود آمده و مجروحیتم، توانایی برداشتن پیکر شهید را نداشتیم.
,
 
,
وی بیان کرد: به این دلیل که نباید نیروهای ایرانی به دست گروهک النصر برسند با سختی زیاد و کمک دوستان عراقی به منطقه امن رسیدیم و پیکر شهید نظری در باغ زیتون شهر حمره همراه با چند تن از شهدای عراقی دیگری باقی ماند.
,
 
,
حجت الاسلام جواد زبیدی گفت: تا چند روز بعد از عملیات به واسطه مجروح شدن تحت درمان بودم که فرمانده شهید نظری از من خواستند تا برای دیدار خانواده شهید به اندیمشک بروم چرا که مادر شهید همچنان شهادت فرزندش را قبول نکرده است.
,
 
,
همرزم شهید نظری ادامه داد: زمانیکه با چند تن از دوستان به منزل شهید نظری رفتیم در آن دیدار مادر شهید صحبت هایی کردند که همچنان با یادآوری آن ها ناراحت می شوم، مادرش گفت: مهدی هنوز زنده است جواب دادم مهدی پیش پای خودم به زمین افتاد که مادر در جوابم گفت مهدی هر شب به خوابم می آید و به دلیل اینکه یک قبر مثالی برایش ساخته ایم، می گوید من هنوز زنده ام چرا برایم قبر ساخته اید؟
,
 
,
وی اضافه کرد: در ادامه حرفش گفتم این خواب بر اساس آیه ی شریفه قرآن است که میفرماید وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و در نزد خدا متنعّم خواهند بود، مهدی کنار خودم تیر خورد، مادر پاسخ داد اگر مهدی شهید شد چرا پیکرش را با خودت نیاوردی؟ برادرهای شهید به مادر اشاره کردند که من مجروح و بر زمین افتاده بودم، مادر زمانیکه متوجه جراحت پای من شدند گفت کاش از مهدی من یک تیکه لباس یا بدنش را با خودت بر می گرداندی بالاخره من مادر هستم هرچند شهادت فرزندم برای من سخت است اما نبود پیکرش بسیار سخت تر است.
,
 
,
وی در پایان خاطرنشان کرد: فرماندهان بالادستی در خصوص چینش نیروها تصمیم می گیرند و به این دلیل که بچه های خوزستانی اصولا زبان عربی را بلد هستند با نیروهای عراقی همراه می شوند، شهید نظری با اینکه اصالتا لر هستند اما به زبان عربی مسلط  و جوان بودند در نتیجه به عنوان مستشار گروه حیدریون انتخاب شده بودند.
,
 
,
 
,
انتهای پیام/
,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه