سلام | کانال تلگرام |
اینستاگرام | توئیتر |
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
حماسه سلیمانی؛ محاسبات و فرا محاسبه
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
«حماسه» را به «دلاوری، دلیری، پهلوانی، بیباکی، و کاری افتخارآفرین که از سر شجاعت و صلابت و مهارت انجام شود»، معنا کردهاند. اتفاق شگفت این است که طبیعت آدمی، از ناگواریها گریزان است. اما فطرت تعالیطلب، او را وامیدارد تا به دل ناگوارها بزند و با این مواجهه، رشد و رفعت پیدا کند. حماسه، در مواجهه تماشایی این دوگانه متناقض پدید میآید؛ جایی که تصور میرود هجوم ناگوارها، انسان را به زانو درآورد، اما قهرمانان، جنگ را مغلوبه میکنند. حماسه به یک معنا، مرز انسانیت و حیوانیت است.
طبع آدمی با ناگواری نمیسازد؛ اما ناگواری تهدیدها و چالشها اگر درست فهمیده شود، سازنده شخصیت ملتهاست. چنانکه حضرت سیدالشهدا(ع) به اصحاب فرمود «فان کنتم قد وطنتم انفسکم على ما وطنت علیه نفسى، فاعلموا ان الله انّما یهب المنازل الشّریفهًْ لعباده باحتمال المکاره. اگر شما خود را آماده کردهاید بر آنچه که من خود را آماده کرده و تصمیم گرفتهام، پس بدانید همانا خداوند جایگاههای با شرافت را منحصراً به بندگانی میدهد که ناملایمات را تحمل کنند». و این شاید، راز خبر مهمی باشد که پیامبر اعظم (ص) داد: «إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارهًْ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً. برای شهادت حسین، حرارتی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد نمیشود». اگر محبت «سالار شهیدان(ع)، خاموش شدنی نیست، پس محبت پیروان ناب او هم خاموش ناشدنی است.»
اهل حماسه، داغدار میشوند؛ اما افسردگی و پژمردگی در کار آنها نیست. حماسی زیستن، نسبتی با زانوی غم در بغل گرفتن و در گوشه خزیدن ندارد. روح حماسه بود که بساط عبیدالله را در کوفه و بساط یزید را در دمشق به هم ریخت و مستی از سر بدمستان پراند. روح حماسه است که سالهاست کابوس خواب جباران در منطقه شده و حال آنکه قبلا رویای چیرگی را میدیدند. حاج قاسم سلیمانی، پهلوانی که یک سال قبل در آتش جنایت اشغالگران تروریست عراق، ققنوسوار سوخت، رادمردی است که پروژه «قرن جدید آمریکایی» با هزینه 7 هزار میلیارد دلاری را نابود کرد و حقارت مدعی کدخدایی را آشکار ساخت. «مرد میدان حماسه»، یک الگوی عملیاتیِ ممکن را نشان داد؛ الگویی که بدون شهادتش شناخته نمیشد. برحسب محاسبات عادی و مادی، شهادت او یک ضربه بزرگ به جبهه مقاومت بود؛ اما ضربهای که برانگیختگی برآمده از شهادت او به دشمن میزند، یک «فرامحاسبه» برای طراحان ترور است. مراتب شور و شعوری که با این شهادت، در جان دهها میلیون انسان جاری شده، صدها برابر جنگافزار رایج نظامی و بمب اتم، قدرت دارد.
به یاد بیاوریم چند ماه قبل از شهادت حاج قاسم و ابومهدی مهندس را که مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل با کمک دلارهای مرتجعین منطقه، آتش کدام فتنه بزرگ را در عراق و لبنان برافروختند و سپس به بهانه ماجرای بنزین، دامنه آتشافروزی را به داخل ایران کشاندند. به تعبیر نایبرئیسمجلس دهم که خود از حامیان دولت فعلی است، «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بیتدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکایی پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، به خود جرأت این کار را نمیدادند البته با تشییع پرشکوه آن عزیز، واقعیت را دریافتند». خون پاک شهید سلیمانی، فدیه بزرگی شد برای جبران عواقب نفوذزدگی برخی سیاسیون؛ همانها که دشمن را دوست جا میزدند و با اعتراض علنی شهید سلیمانی روبهرو شده بودند: «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. خوارج، محصول ترویج همین نگاه بودند. اگر صاحب منصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دو صدایی دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».
اگر راهبرد دشمن، ایجاد دو دستگی در میان ملت ایران و شبیخون پس از آن بود، شهید سلیمانی یکی از بزرگترین خدماتش را با نثار جانش انجام داد. او، خباثت آمریکا و غرب را آشکار کرد و انزجاری کمسابقه را در میان ملت پدید آورد. آن تشییعهای عظیم در ایران و عراق، ورق را برگرداند و تارهای عنکبوتی فضاسازی دشمن را از هم گسیخت. این شور و شعور، سرمایه بزرگی برای حرکت تمدنی ملت ایران است. برانگیختگی عمومی به حدی است که حتی عضو فلان حزباشرافی و لیبرال میگوید «سردار سلیمانی، قهرمان واقعی ملت ایران و بسیار فراتر از قهرمانان افسانهای مثل آرش است». این را مقایسه کنید با اظهارات سه سال قبل دبیرکل همین حزب، که مرام و مسلک شهید سلیمانی را مورد تخطئه و موجب خسارت و تلفات خوانده بود.
جنایت فرودگاه بغداد، هم برای عقدهگشایی بود؛ و هم برای یکسره کردن کار جبهه مقاومت در قالب پروژه فشار حداکثری؛ اما حماسه تشییعی که خون مبارک سردار سلیمانی و همسنگرانش در عراق و ایران به راه انداخت، نقشه دشمن را به ضد نقشه تبدیل کرد. حضور تعیینکننده مردم، کم نظیر بود. به جرأت میتوان گفت آمریکا در دو دهه اخیر، سیلییی به این آبداری و تحقیر کنندگی از ملتها در منطقه نخورده بود. بسیاری از رشتههای شبکه عملیات روانی دشمن برای القای اینکه ملت ایران از مقاومت خسته شدهاند، پنبه شد. دهها میلیون نفر پای پیکر فرماندهی بیقراری میکردند که بالغ بر یک دهه، مرام و منطق مبارزه او هدف ترور شخصیت قرار گرفته بود. تحریفگران (تروریستهای معرفتی) بالغ بر یک دهه ادعا کردند «جنگهای منطقه ربطی به ایران ندارد، اما پول ملت ایران را میدهند فلسطینیها و لبنانیها (و سوریها و عراقیها) بخورند»! اما حماسه تشییع سردارسلیمانی، بر دهان همه یاوهگویانی زد که قصد «مردم ربایی» و «تحریف از زبان مردم» را داشتند.
اینجا باید پرانتزی باز کرد و به مغالطه محافلی پرداخت که پس از یک دهه تظاهر به دفاع از خط امام (ره)، بلافاصله پس از رحلت ایشان، زاویه گرفتند و تدریجا مدعی شدند باید میان توسعه اقتصادی یا انقلابیگری، یکی را انتخاب کرد. گفتند به جای انقلابیگری، باید به کشوری نُرمال در تراز دیکته غرب تبدیل شد. اما عقبگرد آنها در عمل، هم گستاخی بیشتر آمریکا و اروپا برای افزایش فشارها را به دنبال داشت. هر چه دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی، خوش بینی بیشتری نسبت به دشمن نشان داده و از مواضع انقلابی بیشتر کوتاه آمدند، فشار دولتهای بوش پدر و کلینتون و بوش پسر و اوباما و ترامپ (و برخی رژیمهای اروپایی) افزونتر شد. تا جایی که برای آقای هاشمی حکم جلب صادر کردند، ایران را با وجود همکاری دولت خاتمی در سقوط طالبان، در فهرست محور شرارت قرار داده و تهدید به حمله اتمی کردند، به هواپیمای ظریف سوخت ندادند، و فرد منتخب روحانی برای نمایندگی دفتر ایران در سازمان ملل را تروریست خوانده و برای او ویزا صادر نکردند!
کارنامه این طیف در حوزه اقتصادی نیز همان است که روزنامه غربگرای شرق، بهمن سال گذشته نوشت؛ «تندترین اعتراضات اقتصادی اجتماعی در دولتهای هاشمی و روحانی رخ داده. برنامه اقتصادی دولت هاشمی، منجر به اعتراضات مردم شد؛ مانند آنچه که در آبان ۹۸ هم رقم خورد. باید اعتراف کنیم تا قبل از آبان ۹۸، گستردهترین اعتراض، سال ۷۱ در مشهد و پرتلفاتترین حادثه، فروردین ۷۴ در اسلامشهر رقم خوردهاند. اعتراضها از جنس نارضایتی از برنامههای اقتصادی دولت و برآمده از تورم حدود ۵۰ درصدی در دولت هاشمی بود. نتیجه طرح تعدیل ساختاری، کوچک شدن سفره مردم بود». دولت سازندگی رکورددار تورم 49/6 درصدی بود؛ تا اینکه دولت مدعی اعتدال، رکورد 52 درصدی را به ثبت رساند.
پرسش مهمی که طیف مذکور به موازات سوء مدیریت خود پاسخ ندادهاند، اینکه: آیا بدون تامین امنیت و ثبات منطقهای میتوان سنگی روی سنگ برای توسعه و رونق اقتصادی گذاشت؟ آیا بیاعتنا به جنگ افروزیهای پیاپی در منطقه که هدف اصلی آن، زدن اقتدار و امنیت ایران است، میشود حتی خواب توسعه دید؟! جنگ نیابتی که توسط صدام تحمیل شد، طبق برآورد رسمی سازمان ملل، یکهزار میلیارد دلار خسارت برای کشور ما به همراه داشت. یک دهه بعد، آمریکاییها جنگ جهانی چهارم را با حمله به دو همسایه ایران کلید زدند و در دهه بعدی، آتش جنگ نیابتی را در سوریه و عراق بر افروختند و تا کنار مرزهای ما گسترش دادند. قطعا اگر این جنگها به داخل خاک ما سر ریز میشد، خسارتهایی به مراتب بیشتر از جنگ 8 ساله به همراه داشت. هنر پهلوان قاسم سلیمانی این بود که در سینه سپر کردن مقابل خطری بزرگ، نه از تهدیدها و نه از ملامتها نهراسید. «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَه وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهًَْ لَائِمٍ. ذَلِکَ فَضْلُ الله یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَالله وَاسِعٌ عَلِیمٌ».
او قهرمانی دورانساز است؛ فرماندهی که جان و آبروی خویش را پای تولید قدرت و عزت خرج کرد. این مرام، نقطه مقابل همه سیاست بازانی است که منابع قدرت ملی را هزینه بازیهای سیاسی خود کرده، اما جز خسارت برای مردم بر جا نگذاشتهاند. او نه تنها نقشه تبدیل ایران به طعمهای نُرمال برای قدرتها (در تراز گاوهای شیرده پهلوی و سعودی) را باطل کرد، بلکه ملتهای دیگر را از حلقوم مستکبران بیرون کشید. حاج قاسم، درست در نقطه مقابل نقشهای بود که جان ساورز (رئیسوقت سرویس جاسوسی انگلیس) به عنوان «نُرمالیزاسیون ایران انقلابی از طریق برجام» عنوان کرد. او با همین نگاه، درباره نقشه برجام 2 و 3 هشدار داد. ضمنا درست در دورهای که اروپای نیرنگ باز وعهدشکن، تجارت خود را با ایران به زیر یک میلیارد دلار رسانده بود، ررویکرد جامع سردار سلیمانی، موجب افزایش تجارت ایران با عراق، به نزدیک ده میلیارد دلار شد. این تداوم همان راهبرد موفقی بود که توانسته تحریمهای سوخت 20 درصد (برای تولید رادیو دارو)، بنزین و واکسن کرونا را خنثی کند.
«حماسه سلیمانی»، آن رویداد روشنگری است که میتواند نخبگان ما را در برابر بمباران خط تحریف برای «تحمیل بیمعیاری و بیهنجاری» مصونیت بخشد و یک جهش مهم در عرصه تقویت «ساخت درونی قدرت» و «اقتدار ملی» را به دنبال داشته باشد. حاج قاسم نگذاشت مطالبه امیر مومنان(ع) دیگر بار بر زمین بماند: «تُکَادُونَ وَ لَا تَکِیدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ. لَا یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی غَفْلَهًْ سَاهُونَ.علیه شما نقشه میکشند (مکر میورزند) و شما نقشه نمیکشید و شهرهاى شما را تصرّف مىکنند و شما خشمگین نمىشوید. دشمن به خواب نمىرود و شما در غفلت و فراموشی غوطهور هستید».
دعوای انتخاباتی که پایانی ندارد
امیرعلی ابوالفتح در خراسان نوشت:
60 روز از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می گذرد و در حالی که فقط 17 روز تا مراسم تحلیف رئیس جمهوری بعدی آمریکا زمان باقی مانده است، ابهامات و تردیدها در باره سرنوشت این انتخابات جنجالی همچنان ادامه دارد.
طی روزهای اخیر حداقل 11 سناتور جمهوری خواه اعلام کرده اند که قصد دارند در نشست روز ششم ژانویه در کنگره، نتایج انتخابات در برخی از ایالت های محل مناقشه را به چالش بکشند.
همزمان نیز اعلام شد که مایک پنس ، معاون رئیس جمهوری و رئیس سنا، بعد از فشارها و تهدیدات از جانب هواداران دونالد ترامپ، سرانجام به جرگه سناتورهای معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری پیوسته است. پیش از این ، حتی یکی از وکلای طرفدار ترامپ تهدید کرده بود که اگر پنس در مسیر جلوگیری از تایید پیروزی جو بایدن کارشکنی کند، باید برکنار و اعدام شود.
هم اینک برخی شواهد نشان می دهد که سناتورهای ناراضی به همراه تعدادی از اعضای جمهوری خواه مجلس نمایندگان در پی آن هستند که یک کمیسیون را برای بررسی صحت انتخابات تشکیل دهند تا طی 10 روز، نتایج آرای مردمی و آرای هیئت های الکترال را مورد بررسی قرار دهد. در این صورت، پرونده انتخابات جنجالی 2020 تا روز شانزدهم 2021 ، چهار روز پیش از برگزاری مراسم تحلیف رئیس جمهوری بعدی بسته نخواهد شد.
البته چه بسا در نهایت، کنگره از تایید پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری ناکام بماند و تعیین رئیس جمهوری بعدی آمریکا برعهده مجلس نمایندگان گذاشته شود؛ مجلسی که بر خلاف سنا، اکثریت آن در دست دموکرات هاست.
حتی این احتمال وجود دارد که جنگ بر سر نتایج انتخابات ریاست جمهوری در مجلس نمایندگان نیز ادامه یابد و اعضا نتوانند یا نخواهند تا روز بیستم ژانویه، رئیس جمهوری بعدی آمریکا را انتخاب کنند. این رخداد در تاریخ آمریکا بی سابقه خواهد بود؛ با این حال، قوانین آمریکا برای خروج از چنین بن بستی، پیش بینی داشته است.
درصورت پایان دوره قانونی چهار ساله ریاست جمهوری که با پایان دوره قانونی معاون رئیس جمهوری همزمان خواهد بود، اگر به هر دلیلی رئیس جمهوری و معاون وی قادر به ایفای وظایف خود نباشند، رئیس مجلس نمایندگان عهده دار مسئولیت ریاست جمهوری خواهد شد؛ سمتی که اکنون در اختیار «نانسی پلوسی» دموکرات است.
چنین پیچیدگی، خطرات جدی را متوجه ثبات سیاسی آمریکا خواهد کرد. سناتور جمهوری خواه میت رامنی در واکنش به تلاش برخی از سناتورها برای به چالش کشیدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری در نشست کنگره، می گوید: «ترفند فاحش برای رد آرای الکترال کالج ممکن است جاه طلبی سیاسی برخی را تقویت کند، اما جمهوری دموکراتیک ما را به طور خطرناکی تهدید می کند.»
سناتور مستقل، برنی سندرز نیز بیان می کند: «برای کشور ما روزی ناراحت کننده و غم انگیز است که 140 عضو مجلس نمایندگان و 13 سناتور و یک رئیس جمهور مغلوب، تلاش می کنند تا دموکراسی آمریکا و قانون اساسی ما را تضعیف کنند.»
با این حال، جنگ قدرتی که از سال ها پیش میان جریان های سیاسی و سیاستمداران آمریکایی به راه افتاده و در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ به اوج رسیده است، بن بست های جدی و خطرناک را پیش روی جامعه آمریکا قرار داده است. با توجه به عمق کینه و نفرتی که میان احزاب و جریان های سیاسی در آمریکا وجود دارد، به نظر می رسد رئیس جمهوری بعدی این کشور هر فردی که باشد، از مشروعیت کافی برای هدایت جامعه و غلبه بر شکاف های عمیق سیاسی - اجتماعی در آمریکای چند پاره شده برخوردار نخواهد بود.
این در حالی است که آمریکا اکنون در میانه یکی از بدترین بحران های سلامت و اقتصادی تاریخ خود قرار دارد. رکورد ابتلا و جان باختن از کرونا در آمریکا، یکی پس از دیگری شکسته می شود. همزمان با آغاز سال جدید میلادی، اعلام شد که میزان مبتلایان به کرونا از رقم 20 میلیون تن گذشته و تعداد جان باختگان به عدد هولناک 350 هزار تن رسیده است .
در حوزه اقتصادی و کسب و کار نیز حدود 19 میلیون آمریکایی ،مشاغل خود را از دست داده اند و چند میلیون خانواده نیز علاوه بر مشکلات معیشتی ، با خطر از دست دادن منازل استیجاری خود مواجه هستند .
حل هر کدام از بحران های بزرگ کنونی در آمریکا به استقرار دولتی قوی و برخوردار از پشتیبانی تمامی احزاب و جریان های سیاسی در این کشور نیاز دارد؛ در حالی که آمریکا به دلیل جنگ قدرت بر سر کرسی ریاست جمهوری، هر روز بیش از گذشته گرفتارتر می شود.
مصادره سردار
کبری آسوپار در جوان نوشت:
در باب شخصیتهای ملی اغلب این خطر وجود دارد که از سوی حامیانشان خواسته یا ناخواسته مصادره شوند، اما مصادره به دست منتقدان عملکرد و مواضع آن شخصیت، نوعی فرصت طلبی سیاسی است که هر کسی در دنیا از عهده آن برنمیآید. اما در ایران، اصلاحطلبان مهارت کافی در انجام آن دارند. اصلاحطلبان میتوانند سالهای متمادی منتقد سیاستهای یک نفر باشند و حتی دست به تخریب شخصیت او بزنند، اما وقتی مردم را حامی او دیدند یا حمایت از آن شخصیت را راهی برای تأمین منافع و مطامع سیاسی و جناحی خود دانستند، جهت مواضع خویش را بی سر و صدا! بچرخانند و همراه موج مردمی شوند یا از مردم بخواهند به کسی رأی دهند که تا دیروز مخاطب دشمنی اصلاحطلبان بود. مثال بارز چنین رویدادی نگاه اصلاحطلبان به آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. روزی آنچنان تخریبش میکردند که حتی او را قاتل میخواندند و مجبورش کردند از نمایندگی مجلس ششم انصراف دهد و روزی دیگر تقدیسش کردند و به همانی رأی دادند که او گفت.
قاسم سلیمانی از پی سالها مجاهدت خالصانه در مسیر اسلام و برای امنیت همه مستضعفین جهان در برابر استکبار و نیز قدرتافزایی ایران در منطقه و تبدیل ایران به بازیگری تأثیرگذار در سیاست بینالملل، به حق از سوی مردم ایران به عنوان یک «قهرمان» مورد تقدیس و تقدیر قرار گرفت. عیان است و همه میدانند که شخصیت سیاسی او فراتر از «اصولگرایی» و «اصلاحطلبی» بود. آنچنان که رهبر معظم انقلاب در باره او میفرمایند: «[شهیدسلیمانی]اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعی او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند.»
و مشکل همین جاست که برخی تلاش میکنند انقلابیگری قاسم سلیمانی را کمرنگ کنند یا او را به سود شخصیتهای مطرح اصلاحطلب و مشخصاً برای یک فرد یعنی محمد خاتمی مصادره کنند. حال آنکه شأن سردار اجل است حتی از مصادره به سود یک جناح، چه رسد هزینه کردن او برای سفیدسازی و تبرئه یک فرد؛ به ویژه اکنون که زبان زمینی سردار دیگر اجازه سخن ندارد و او در آسمانهاست.
جواد امام، فعال سیاسی اصلاحطلب برای حمایت از مرادش، محمد خاتمی میگوید: «من هیچ گاه واکنشی منفی از قاسم سلیمانی نسبت به آقای خاتمی نشنیدم و همواره دوستانی که با ایشان ارتباط مستقیم داشتند، خاطرنشان میکردند که سردار سلیمانی همیشه به نیکی از سیدمحمد خاتمی یاد میکرد و از اتفاقاتی که افتاده و برخوردهای ناصوابی که با آقای خاتمی شده، خشنود نیست و حتی ابراز گله مندی و تأسف میکند. بنابر شواهدی که سراغ دارم آقای سلیمانی در هیچ جایی، مطلبی یا رفتاری که دال بر نفی شخصیت و سرمایهای نظیر آقای خاتمی باشد به کار نبرده است.»
سال ۷۸ و پس از ضعف عملکرد دولت اصلاحات، تنی چند از فرماندهان عالی رتبه سپاه به محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت نامه نوشتند و از بی اعتنایی دولت به «حرمتشکنی و توهین به مبانی این نظام و حرمت ولیفقیه» در غائله کوی دانشگاه گلایه و برادرانه تأکید کردند که «کاسه صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم.» جواد امام فراموش کرده آن نامه که اصلاحطلبان آن را «کودتای سپاه علیه دولت اصلاحات» نامیدند، به امضای قاسم سلیمانی، فرمانده نیرو قدس سپاه هم مزین بود. نه اینکه بگوییم او جناح خاصی داشت که از اساس، آن نامه سال ۷۸ فراتر از دسته بندیهای سیاسی و به حمایت از انقلاب و نظام و ولیفقیه بود و لاغیر. اکنون هم تنها جناح حاج قاسم جناح انقلاب اسلامی و ولایتفقیه است. اصلاحطلبان میگویند نباید او را مصادره کرد، اما گویی منظورشان این است که از قاسم سلیمانی نگویید تا ما راحتتر بتوانیم مصادرهاش کنیم!
اسحاق جهانگیری هم تلاش کرده سردار سلیمانی را حامی خاتمی جا بزند و از تلاش سردار برای حل ماجرای خاتمی گفته است. تلاش برای حل اختلافات داخلی البته قابل تحسین است، اما از آن، حمایت از خاتمی درنمیآید. از سویی دو نکته هم حایز اهمیت است؛ اولاً اصلاحطلبان با سیاستهای منطقهای ایران و خصوصاً سیاست ایران در جنگ سوریه که قاسم سلیمانی مجری آن بود، مخالف بودند؛ ثانیاً چگونه که تا وقتی سردار سلیمانی در میان ما بود و امکان رد و تأیید این ادعاها را داشت، اصلاحطلبان حرفی نمیزدند و از نسبت میان سردار و خاتمی نمیگفتند؟ سردار که به جهانی دیگر رفت، یادشان افتاد که مواضع جدید بگیرند، چون میدانند او در عالم ماده نیست و نمیتواند از مسیر مادی، این ادعاها را رد کند؟ مصادره یک قهرمان به نفع خود ظلم است، نسبت دادن بی دلیل و سند مواضع به او پس از سفر اخرویاش، ظلمی دیگر.
مدیریت مشعشع در خرید واکسن!
جعفر گلابی در آرمان نوشت:
درحالیکه مطابق اخبار رسمی بیش از 50 کشور جهان خصوصا برخی از کشورهای همسایه تزریق واکسن کرونا را آغاز کردهاند در کشور ما مسئولان مربوطه سخنان مختلف و بعضا ناهماهنگی از خرید واکسن بر زبان جاری میکنند و هنوز هیچ تاریخ دقیقی برای آغاز واکسیناسیون حتی برای گروههای پرخطر و کادر درمانی اعلام نشده است! چنین وضعیتی البته به هیچ وجه مناسب و شایسته کشور ما نیست و مردم حق دارند بپرسند که چرا در این زمینه مدیریت موفقی صورت نگرفته و در تشکیل یک سپر دفاعی قابل اطمینان در مقابل بیماری خطرناک کرونا این همه تعلل صورت گرفته است؟ مسلما تحریمهای آمریکا در این موضوع دخالت دارند و نقش غیرانسانی متولیان تحریم ایران فراموششدنی نیست. از زمانی که در یک شرایط عادی میتوانست واکسن کرونا در اختیار مردم ایران قرار گیرد و نمیگیرد دولت آمریکا در قبال هر ابتلا و مرگی مسئولیت دارد و بالاخره روزی بانیان این تروریسم کور باید پاسخگوی اعمال خود باشند.
اما در این مقال سخن اصلی متوجه مسئولان کشور خودمان است که مگر آقایان نمیدانستند که ما در تحریم هستیم و حتما در خرید واکسن با مشکل مواجه خواهیم بود؟ آیا حالا و پس از مسابقه کشورها برای خرید واکسن وقت بحث و مجادله و ایراد انواع سخنان پراکنده پیرامون خرید واکسن است؟ در تمام مدت تولید اولین واکسنها در دنیا و خصوصا پیش از آن وزارت بهداشت چه اقداماتی انجام داده است و چرا گزارش دقیق و مستندی از زمان و چگونگی فعالیتها برای خرید واکسن کرونا به مردم ارائه نمیدهد؟ در حال حاضر امارات متحده عربی و برخی دیگر از کشورها پس از خرید واکسن مذکور از چین تزریق آن را آغاز کردهاند، علی القاعده ما که با چین مشکل سیاسی نداریم چرا در این زمینه اقدام گستردهای صورت نگرفته و هلالاحمر در مقیاس کوچکی مبادرت کرده وآن هم هنوز به دست گروههای پرخطر و کادردرمانی نرسیده است؟ در آمریکا تا هفته گذشته حدود 2میلیون 800هزار نفر، در انگلستان نزدیک 800هزار نفر، آلمان بیش از 130هزارنفر واکسینه شدهاند و حتی در بعضی از کشورهای آفریقایی تزریق مردمی آغاز شده است ولی درکشور ما رئیسجمهور محترم اعلام کرد که در هفتههای آینده واکسن کرونا خریداری میشود! آیا معنای 5 بر هیچ که به قول وزیر بهداشت ما از آمریکا جلو هستیم همین است؟
متاسفانه گویا هیچگاه در هیچ زمینهای در کشور ما علاج واقعه قبل از وقوع معنا و مفهومی ندارد؛ کمااینکه با همه تاکیدات مکرر خود مسئولان مبنی بر خطر تلاقی آنفلوآنزا با کرونا خرید واکسن آنفلوآنزا با تاخیر صورت گرفت و پاییز آمد و رفت و خبری از اتمام واکسیناسیون آنفلوآنزا نشد! به نظر میرسد افزون بر تعللها و ناکارآمدیها، ناهماهنگیها هم خود عامل مستقلی در میدان اجرا و عمل هستند و گویا برهمین اساس است که انواع سخنان را راجع به موضوعی واحد میشنویم و بالاخره دستگیرمان نمیشود که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ جالب اینکه باوجود همه نواقص و عیوب آسیبساز و خسارتبار مسئولان محترم نهتنها اهل پوزش خواستن از مردم نیستند، زبانمان لال استعفایی در کار نیست، بلکه شعارها و رجزخوانیها قطعشدنی نیست و همچنان از قدرت تدبیر و عمل و موفقیت سخنان بلیغ گفته میشود.
اگر همه مشکلات را طبیعی بدانیم و چارهای برای خروج از آنها متصور نباشد حداقل میشود که با مردم ساده و صادقانه سخن گفت و توضیح داد و فضا را از بیاعتمادی و ابهام و تردید خارج ساخت. موضوع کرونا که مستقیما با جان و سلامت مردم مرتبط است آنقدر اهمیت دارد که وزیر بهداشت در مقابل خبرنگاران حاضر شود و به سوالات مهم و اساسی پاسخ دهد. اگر آمریکا در رسیدن واکسن کرونا به ایران سنگاندازی میکند باید توضیح داده شود که وزارت امورخارجه تاکنون در این زمینه چه اقداماتی انجام داده است؟ کدام دیدار با مقامات بینالمللی صورت گرفته است و آیا در مقابل ستمی به این بزرگی که قطعا منجر به از دست رفتن جانهای بسیاری میشود اکتفا به چند توئیت کارساز است؟ دولت نامتعارف ترامپ در حال رفتن است آیا وزارت خارجه برنامهای دارد که حداقل در زمینه خرید واکسن کرونا دولت آقای بایدن را مورد آزمون قرار دهد تا دولت جدید برای جبران خسارتها به مردم ایران از طرف آمریکا حسن نیت خود را نشان دهد و این آغازی برای رفع تحریمها باشد؟ آیا ما باید منتظر بنشینیم که دیگران برایمان کاری بکنند و آیا موضوع بیماری همهگیر نیاز به اقدامات بسیار بیشتر و تحرک همهجانبه ندارد؟
امیدهای سال به سال
رضا دهکی در ابتکار نوشت:
پیامهای پایان سال ۲۰۲۰ اغلب با خوشحالی از رفتن سالی «نحس» و پر از رویدادهای تلخ همراه بود؛ رویدادهایی که بیشک در پیشانی آنها، شیوع ویروس کووید۱۹ قرار داشت. سال ۲۰۲۱ در حالی آغاز میشود که این ویروس همچنان جهان را تحت تاثیر قرار داده است، اما اخبار ساخت و تایید چند واکسن برای کووید۱۹، این امید را در دل مردم زنده کرده است که شاید ۲۰۲۱ پایان این چالش بزرگ جهانی باشد. با این حال فارغ از ملاحظات و بحثها درباره میزان تولید واکسن، جوابگو بودن آن، جهش ژنوم ویروس و ... آیا میتوانیم فرض کنیم به صرف گذر از کرونا یا عبور از سال ۲۰۲۰، سال خوبی پیش روی ماست؟
ایرانیها در تبریکهای سال نوی خود عبارت مشهوری دارند: «صد سال به از این سالها». این جمله اما شاید با گذر از مصایب هر سال و ثبت آنها در خاطره جمعی که به ویژه به کمک ابزاری همچون اینترنت و شبکههای اجتماعی راحتتر و گستردهتر رخ میدهد، تبدیل به «هر سال میگیم دریغ از پارسال» شده است. امیدواری به تغییر البته مختص به سال نیست و از این دولت به آن دولت، از این مجلس به آن مجلس و از این رئیس به آن رئیس هم مطرح میشود؛ امیدواریای که البته آن هم به تجربه انتخابات اسفند پارسال، به ناامیدی تبدیل شده است.
زمان روندی جاری و ساری است و هرگز متوقف نمیشود. چنان که از تنوع تقویمی هم بر میآید، سنجش آن به قسمتهای برابر و اعداد، قراردادی میان انسانهاست که چه بسا هیچ یک در نقطهای دیگر از زمین و حتی سایر سیارات و ستارگان – که زمان بر آنها هم میگذرد – معتبر محسوب نشوند. به چالش کشیدن زمان تنها در نظریات فیزیکی و مباحثی مثل نسبیت و سیاهچالههای فضایی یا فضای ماورایی مثل خواب، رویا و دژاوو ممکن است و تلاشهای بشر برای شکستن خط زمان جز در رمانها و فیلمهای تخیلی ممکن نشده است. به همین ترتیب واقعیت این است که بسیاری از چالشهای موجود در جهان پیرامون ما، مسائلی جاری هستند. هر چند در چارچوب اساطیر دورانهایی را – مثل عصر جمشید پیش از به خود غره گشتن و منیت پیشه کردن – داشتهایم که همه چیز خوب و خوش و خرم بوده است، اما در واقعیت، بعید است که انسان دورانی را به یاد داشته باشد که بدون چالش، رنج، ظلم، غم و اندوه گذشته باشد. هر ویروس و میکروبی که واکسن و درمان مییابد، بیماریهای درمانناپذیری باقی است؛ هر ظالمی که از بین میرود، ظالمی دیگر بر جاست؛ سرعت زایش و تکثیر فقر از سرعت زدایش آن بیشتر است.
یکی از نه شاید دلایل که فواید برشهای زمانی قراردادی، فارغ از قدر دانستن عمر و حال، جلوگیری از حل شدن در این روند مداوم زمان و محتویاتش است. فرا رسیدن هر شنبه، آغاز هر ماه، گذر هر فصل و اضافه شدن عدد سالها و دههها و قرنها، یک فایدهاش این است که میدانیم زمان در حال گذر است و به همین ترتیب رویدادها هم گذرا هستند. هر چند شاید همزمان یا چندی بعد، چالش دیگری وجود داشته باشد یا به وجود بیاید. یادآوری گذرا بودن زمان و این محتویاتش است که امید میدهد؛ امید به پایان شبهای سیه و سپیدی سپیدهدمی که شاید برسد. ۲۰۲۱ و حتی ۱۴۰۰ پیش رو شاید به همین دلیل امیدبخشند؛ حتی اگر ناامیدمان کنند! آن وقت باز هم ۲۰۲۲ و ۱۴۰۱ی هست که به آنها امیدوار باشیم. با این حال چه بهتر که امسال دریغ از پارسال نباشد.
انتهای پیام/ک