نگاهی به سرمقاله روزنامه های کثیرالانتشار و چاشنی که هر کدام از رسانههای مکتوب به محتوای امروز نشریات اضافه کردند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,,
, ,
,
پیشبینی پیر جماران!
محمدسعید مدنی در کیهان نوشت:
1- «قوام آدم بازیگری بود... به ظاهر پیشهوری (رهبر حزب دموکرات آذربایجان) را تقویت میکرد و در مقابل روسها راجع به نفت شمال نیز روی موافقت نشان میداد از آن جمله با سادچیکف طبق نظر روسها قرارداد بست ولی چون آدم محیلی یا محترمانهتر بگویم مدبری بود در قرارداد شرط کرد که باید مجلس موافقت کند. او به امید اینکه با اولیای کرملین بهتر بتواند تفاهم کند به مسکو رفت ولی دست خالی برگشت. و وقتی به استالین گفته بود طبق قانون اساسی ما ،هر قراردادی را باید مجلس شورای ملی تصویب کند، پاسخ داده بود؛ خب، قانون اساسیتان را عوض کنید.»!
(ماهنامه خاطرات وحید؛ آبان و آذر ۱۳۵۰، ص۱۰.)
۲- امروز اول بهمن ماه است کمتر از یک ماه مانده به ۴۲ سالگی انقلاب اسلامی. انقلابی که با اهداف بزرگ آرمانهای متعالی مثل برچیدن بساط استعمار و استبداد و دخالت بیگانه در امور داخلی و مدیریت جامعه و چنگاندازی او بر منافع سرشار این سرزمین غنی و ثروتمند برپا شد. انقلابی برای پایان دادن به حقارتها و اهانتهایی که قدرتهای سلطهگر علیه ملتی گرفتار رژیمهای نالایق و دست نشانده و در خدمت منافع اجانب، نه منافع ملی که بدون اجازه آنها جرات آب خوردن هم نداشتند و برای انتخاب نخستوزیر و وزیر و... باید از آنها مجوز میگرفتند! و بالاخره انقلابی بر احیا یک مکتب و حیات بخشیدن به یک ملت و حرکت بالنده و پرنشاط برای ایجاد یک تمدن بینظیر مبتنی بر آموزههای ناب اسلامی.
۳- ۴۲ سال دشمنی بیامان برای نابودی و یا حداقل دچار کردن آن به سرنوشت قیامها و حرکتهای ضد استعماری که پیش از این در ایران (مثل مشروطه و نهضت ملی شدن نفت) و این اواخر جریان بیداری اسلامی در بعضی کشورها مثل مصر صورت گرفته بود. دشمنان که سالهای سال به لطائفالحیل مانع از بیداری مجدد اسلام و مسلمانان شده بودند، با برپایی انقلاب اسلامی به تکاپو افتادند تا مانع از تثبیت و تداوم آن شوند و حتیالامکان آن را از نفس بیندازند ولو با حفظ «صورت» در «هاضمه» خود حل و هضم کنند. آنها این را میدانستند که کارکرد و کارایی این انقلاب که مبتنی بر آموزههای مکتب اسلام است فراتر و بیشتر از سرنگونی یک رژیم وابسته و توخالی است. این انقلاب قادر است یک «منظومه فکری نو» را به دنیا ارائه نماید که هر کسی - در درجه اول در جهان اسلام و بعد دیگر مردم گرفتار در چهار گوشه جهان در معرض آن قرار بگیرد، به طور فطری به آن جذب میشود و آن را نقشه راه آزادی خود از بند استعمار واستثمار قرار بدهد.
۴- سلطهگرانی که به برکت انقلاب اسلامی دستشان از حلقوم این ملت کوتاه شده و دوران چپاول و غارت منابع ملی این سرزمین را به پایان رسیده میبینند، جنگی تمامعیار علیه این انقلاب و نظام منبعث از آن آغاز کردهاند. همه حرفشان هم به زبان ساده این است که چرا این مردم و این نظام به دوره سلطهگری آنان پایان داده و حاضر هم نیستند به هیچ وجه به آن دوران شوم بازگردند! اینها علیرغم شعارهای لزوم «واقعگرا» بودن که مشتی هالوی از مرحله پرت داخلی هم آن را باور میکنند نمیخواهند این واقعیت را بپذیرند که دوران سلطه آنها بر این کشور پایان یافته است و گهگاه به گونهای حرف میزنند که یادآور ادبیات دوران استعمار، آن هم استعمار کهنه ! است.(مثل آنچه در فراز آغازین مطلب از قول استالین آمد.) نامه اخیر ۲۷ کشور اروپایی (اتحادیه اروپا) و بیانیه گستاخانه چند روز پیش تروئیکای اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) خطاب به دولتمردان ایران سند تازهای است بر این ادعا...
بنابراین برای احیای آن دوران سیاه و احیای سروری و چپاولگری خود از همان لحظه پیروزی انقلاب تا همین لحظه دست به هر شرارت و جنایتی زده و هرکاری توانسته واز دستشان بر آمده علیه این انقلاب انجام دادهاند و به گفته امام راحل اگر کاری را هم انجام ندادهاند، برای این بوده که نتوانستهاند نه اینکه نخواسته باشند!(نقل به مضمون) از ایجاد تفرقه و تحریک قومیتها علیه یکدیگر گرفته تا دامن زدن به اختلافات فرقهای و مذهبی؛ از برپایی جنگ هشتساله و تهاجم نظامی ناجوانمردانه گرفته تا تهاجم فرهنگی و تلاش برای اندلسی کردن ایران.
از ترور اندیشمندان و متفکرانی چون شهید مطهری تا... شهید فخریزاده و از ترور ناجوانمردانه آزادمردان جان برکفی نظیر شهید سلیمانی و شهید ابومهدی گرفته تا راه انداختن جنگ تمام عیار اقتصادی و حمله به سفره و معیشت مردم و... اما با این همه راه به جایی نبرده وگویی مشت بر دماوند باصلابت کوفتهاند! انقلاب کماکان ادامه دارد. جمهوری اسلامی امروز نماد عینی انقلاب است و به گواه دوست و دشمن «نهضتی» است که هرگز به «نهاد» تبدیل نشده است. هر چقدر زمان میگذرد ثمرات عمل به اصول سازنده و حیاتبخش آن بیشتر مشخص و ملموس میشود. علاوهبر پیشرفتهای بزرگ و قابل تحسین در عرصههای علمی و پزشکی و نظامی و صنعتی و...، امروز ایران به قدرتی تبدیل شده که هیچ متجاوز و زیادهخواهی جرات آن را که به آن چپ نگاه کند، ندارد. و البته این تازه اول بسمالله است! علاوهبراین وجود و تداوم این انقلاب باعث شده تا چهره شیطانی و ضدبشری نظام سرمایهداری از پشت نقابهای فریب و تزویر برای جهانیان بیرون افتد و آشکار شود و عمق وابستگی به صهیونیستهای غاصب و کودککش و میزان خیانت ارتجاع عرب برای مسلمانان و دنیای اسلام معلوم و افشا شود و... آثار و برکات این انقلاب که تازه ۴۲ سال از عمر آن میگذرد چه در داخل و چه در ابعاد بینالمللی و جهانی فراتر از آن است که بتوان در این مختصر اشاره کرد، اما هر چقدر میگذرد حتی کسانی را هم که به اردوگاه دشمنان قسم خورده انقلاب وابستهاند، درباره اتفاقات تکاندهنده و کارکردهای کمنظیر و بینظیر انقلاب، وادار به اعتراف کرده است.
,
۵- امشب به وقت ایران قرار است جو بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیسجمهور آمریکا سوگند بخورد. بایدن نامزد حزب دمکرات است که به کاخ سفید راه پیدا کرده است، اما مستندات و شواهد نشان میدهد که هرحزب و گروهی(جمهوریخواه یا دمکرات) در آمریکا به قدرت برسد علیرغم بعضی اختلاف سلیقهها باید در چارچوب اصول و سیاستهای کلی و از قبل تعیین شده رفتار نماید و به دنبال تحقق اهداف نظام سرمایهداری باشد. مثلا حمایت همهجانبه از نظام غاصب و جنایتکار صهیونیستی از مقدسات نظام سرمایهداری و اصل و سیاستی است که هر رئیسجمهوری با هر مرام و متعلق به هر حزبی باید به آن عمل نماید و حق ندارد از آن عدول نماید. از طرف دیگر دشمنی بیامان با انقلاب اسلامی و تلاش و توطئه بیوقفه و از هر راه و به هر وسیله برای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران (Regime change)، تا زمانی که جمهوری اسلامی در مسیر تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی است و سیرت و ماهیت آن حفظ شده است، هدفی لایتغیر است که از جیمی کارتر تا بایدن و... باید به دنبال تحقق آن باشند. واقعیات چهل و دوسال گذشته این ادعا را به راحتی اثبات میکند، و واقعیتهای زنده و پیش چشم نیز بر این واقعیت صحه مینهد که آمریکای کارتر تا ترامپ در مصاف با انقلاب اسلامی نه تنها «هیچ غلطی نتوانسته انجام دهد»، بلکه امروز خود چنان در مرداب بحرانها و معضلات و مشکلات ناشی از ذات سرمایهداری بیرحم گرفتار آمده که برای مراسم امشب شهر واشنگتن به یک پادگان نظامی تبدیل شده و به گفته بسیاری از متفکران جهان و حتی اعتراف بعضی سیاستمداران و رسانهها و بالاخره مردم عادی آمریکا نظام سیاسی این کشور در مسیر فروپاشی و تمدن شکل گرفته بر مبنای آن، در معرض افول است! برای مثال همین چند روز پیش نشریه «هیل» با انتشار یک نظرسنجی، نوشت که «از هر پنج نفر آمریکایی، چهار نفر بر این عقیدهاند که کشورشان در حال فروپاشی است.» بعد از حمله طرفداران ترامپ به کنگره «ریچارد هاس روزنامهنگار و پژوهشگر آمریکایی» از «آغاز عصر پسامدرن» سخن گفت و اینها در حالی است که سالها پیش از این و در اوج تهاجم رژیم بعث به خاک ایران که با حمایت همین آمریکا و نوچههای اروپاییاش انجام گرفته بود پیر جماران با همان بیان آرام و طمأنینه مومنانه، با صلابت تمامگفته بود» اسلام، ابرقدرتها را به خاک مذلت خواهد نشاند!»
۶- چه آمریکا باشد چه نباشد؛ انقلاب اسلامی در انجام رسالت الهی خود در تداوم نهضت انبیاء باید با تکیه و پایبندی به اصول و مبانی(مثل قسط و عدالتمحوری، ظلمستیزی، مردمسالاری و...)، و حرکت در «صراط مستقیم» و توحیدی، سرانجام به دست صاحب اصلی خود برسد. همانطور که دشمنان بینقاب و رویاروی خارجی، با همه ترفندها و توطئهها نتوانستهاند ماهیت و سیرت انقلاب را تغییر دهند و به تعبیر رهبر انقلاب آن «در هاضمه قدرتها و جریانهای سیاسی مسلط هضم شود»، ولاجرم نتوانستند بزرگترین سرمایه و پشتوانه این انقلاب یعنی «مردم» را از آن بگیرند باید با هشیاری و بصیرت کامل(که بیش از هر چیز در گروی تبعیت از رهبری است) اجازه نداد انقلاب به آفات درونی که بنابر تجربه تاریخ- خاصه در تاریخ اسلام- خطرناکتر از دشمن خارجی است مبتلا شود و کسانی و گروههایی از داخل دانسته و نادانسته پروژه ناکام دشمن را دنبال کنند و ماهیت و سیرت انقلاب را به دست منافقان و خوارج زمان با حربه «ایستایی و تحجر» و یا به وسیله تبلیغات و القائات غربزدگان و هویت باختگان با «شعار پیشرفت و مدرن شدن»! و... از «درون» تحریف و منحرف کنند و به هدف نهایی خود که جدایی میان «مردم» و «انقلاب» است برسند.
,
مگر کرونا تمام شد؟
, مگر کرونا تمام شد؟,سید صادق غفوریان در خراسان نوشت:
, سید صادق غفوریان در خراسان نوشت:,
چقدر زود فراموش می کنیم روزهای هراسناک خرداد و تیر یا همین روزهای سیاه آبان را که تعداد قربانیان کرونا تا مرز روزانه 500 نفر هم رسید. تجربه های گوناگون تاریخی به ویژه در همین روزها با نوع رفتارهای پروتکل شکن مان، بر این فرضیه که ما اساسا آدم های فراموشکاری هستیم صحه می گذارد و الا بیشتر از یک ماه از آن روزهای هولناک نمی گذرد که تبعات شیوع بیماری، کشور را به مرز یک بحران فراگیر سوق داده بود. روزهایی که کار فرسایشی و همراه دلهره برای گروه درمان و تداوم شرایط نامناسب اقتصادی در ماه های مهر و آبان، شرایط مبهم و اسفناکی را برای کشور پدید آورد که راهی جز پناه بردن به محدودیت های گسترده پیش روی مان نگذاشت.حالا این روزها به ویژه در تعطیلات ابتدای هفته، کم توجهی عمومی به پروتکل ها، افزایش سفرهای غیر ضروری، گردهمایی ها و برگزاری برخی مراسم ها بدون توجه به ضوابط تعیین شده این نگرانی را به وجود آورده که پیک بعدی کرونا همین روزهاست که در سایه گونه های جدید و جهش یافته، وحشیانه تر از قبل گریبانمان را بگیرد. از این رو تجربه 11 ماه همزیستی ایرانی و نصفه و نیمه با کرونا، توجه به چند نکته اساسی را در کوران این «بی خیالی عمومی» به ما گوشزد می کند:
1- قانون، مردم ، نظارت و جریمه
در این 11 ماه به روشنی دریافتیم که ترکیب «وضع قانون» ، «اهتمام مردم یا اجبار آن ها» و «نظارت و تعیین جریمه»، بهترین روش وصول به شرایط مطلوب است. برای نمونه در آبان ماه و در پی بحران آماری مبتلایان و قربانیان، تعیین مقررات و جریمه برای آمد و شد میان شهرها، تعطیلی برخی شهرها و تعیین محدودیت برای تردد شبانه، کشور را تا حدودی در وضعیت نرمال قرار داد، اما با فروکش آمار قربانیان و شرایط بحرانی، به یک باره موج «بی خیالی»ها و «شل گیری»های فراگیر آغاز می شود به نحوی که با فرارسیدن برخی مناسبت ها یا تعطیلات یکی دو روزه جای سوزن انداختن در سواحل و برخی اجتماعات پیدا نمی شود. به طور قطع کم کاری و «شل آمدن» هر یک از مواردی که گفته شد شامل (قانون، مردم و نظارت) قطعا ما را مجدد در وضعیت قرمز قرار خواهد داد همچنان که اکنون و بر اساس آمارها در آستانه ورود دوباره به این وضعیت هستیم. به این هشدار که روز گذشته بیان شد توجه کنید:
* «رئیس ستاد مقابله با کرونای پایتخت: در شرایط نزدیک شدن به شاخص و عدد مولد پایه به رقم یک، هستیم. این شاخص که همواره به عنوان یک شاخص علمی در این بیماری برای تهران مورد توجه بوده است در هفته های گذشته به زیر یک تنزل کرده بود، اما این عدد هم اکنون 0.99 و مماس بر یک است و اگر از عدد «یک» بالاتر برود به معنای گسترش جدید بیماری تلقی میشود و اکنون فاصله اندکی با عدد یک دارد که نشان دهنده این است که شرایط کنونی کاملا ناپایدار و شکننده است.» ضمن این که شرایط جهانی و جهش وحشیانه این ویروس، اکنون سیستم درمانی بسیاری از کشورها را از پا انداخته است و خدا می داند با این پیش بینی روز گذشته سازمان بهداشت جهانی مبنی بر این که «به زودی شاهد فوت 100 هزار نفر در هفته در جهان خواهیم بود» چه سرنوشتی در انتظار کشورهاست.
2- بیشترین سهم برای مردم
باری، باز هم بر اساس آن چه از 11 ماه گذشته دریافتیم، بی شک این «مردم» اند که بیشترین نقش را در پازل پروتکل های بهداشتی بازی می کنند. اگرچه قانون گذار، ضابط و ناظر هر سه نقش تعیین کننده در فرایند اجرای پروتکل ها دارند، اما در نهایت مردم، در قواعد بازی و میدان پایبندی به ضوابط بهداشتی تعیین کننده هستند چرا که «پروتکل»ها فقط واژه ها و عباراتی هستند که روی کاغذ می آیند و چنان چه اراده و اهتمامی بر آن نباشد، کمترین ارزش را هم ندارند. از سوی دیگر ضابط و ناظر مگر تا چه حد و میزان می توانند در برابر متخلفان از جبر و شیوه های قهری استفاده کنند. بله ما هم قبول داریم خیلی ها برای تامین معاش مجبور به خروج از خانه هستند اما این به معنی رعایت نکردن پروتکل ها نیست بنابراین «ما» مردم، خودمان برای بازگشت روزهای سیاه کرونایی عجله نکنیم و با تمام سختی هایی که ماه هاست در آن گرفتار آمده ایم، چند ماه آینده تا رسیدن «واکسن» نیز دندان روی جگر بگذاریم و اجازه ندهیم شرایط از آن چه هست، سخت تر و ملتهب تر شود.
, ,
,
رسانه ملکه، آتش تهیه تهاجم استعمار
, رسانه ملکه، آتش تهیه تهاجم استعمار,محمدجواد اخوان در جوان نوشت:
, محمدجواد اخوان در جوان نوشت:,
کمتر از یک ماه پیش بخش فارسی بیبیسی، ۸۰ ساله و تلویزیون فارسی آن ۱۲ ساله شد. بنگاه سخنپراکنی بریتانیا (BBC) در سال ۱۹۲۲ میلادی با نام «بنگاه سخنپراکنی بریتانیا با مسئولیت محدود» بنیانگذاری و در سال ۱۹۲۷ پس از دریافت پروانه سلطنتی تبدیل به یک شرکت دولتی شد. امروزه مسئولان شبکه جهانی بی بی سی ترجیح میدهند نام پیشین بخش بینالملل بی بی سی یعنی «سرویس امپراتوری» (BBC Empire Service) را بهخاطر مخاطبان خود نیاورند یا آن را اینگونه توجیه کنند: «این نام نه برای پیشبرد اهداف امپریالیستی که برای متحد کردن مردم انگلیسیزبان کشوری که در آن زمان امپراتوری بریتانیا نامیده میشد، انتخابشده بود!» ازاینرو گردانندگان بخش جهانی بی بی سی، از سال ۱۹۸۸ نام جدید «سرویس جهانی بی بی سی» را جایگزین آن کردهاند.
اگرچه بیبیسی امروزه رسانهای بینالمللی و برای مخاطبان متنوع جهانی است، اما برای فارسیزبانان و بهویژه ایرانیان برنامه و راهبردی مشخص و ویژه داشته است. علت این توجه ویژه و قابلتأمل به ایرانیان چیست؟ پاسخ به این سؤال را باید در لابهلای سطور تاریخ جستوجو کرد.
بخش فارسی رادیو بی بی سی در آخرین روزهای دسامبر ۱۹۴۰ درست هشت ماه پیش از سوم شهریور ۱۳۲۰، آغاز به کار کرد. با توجه به نگرانی بریتانیا از نفوذ تبلیغاتی آلمان در ایران، سه ماه پس از آغاز جنگ جهانی دوم ضرورت تأسیس بخش فارسی بی بی سی از سوی «سِر ریدر بولارد» به لندن گزارش شد. ۴۰ روز بعد این پیشنهاد، تأیید و به بولارد ابلاغ شد که وزارت خارجه و خزانهداری، بودجه لازم برای تأسیس بخش فارسی را آماده کردهاند. بدینترتیب، دولت بریتانیا در تاریخ ۲۹ دسامبر ۱۹۴۰ برابر با ۸ دیماه ۱۳۱۹ رادیو «BBC» فارسی را راهاندازی کرد. بی بی سی فارسی از ابتدای تأسیس تا پایان تابستان ۱۳۲۰ درگیر کارزار بیوقفهای برای و آمادهسازی افکار عمومی برای اشغال ایران بود.
ازآنجا که اشغال ایران در راهبردهای کلان متفقین و بهویژه انگلستان طی جنگ، جایگاه ویژهای داشت، لازم بود قبل از اشغال سرزمینی، افکار و اذهان ایرانیان به اشغال درآید و در چنین شرایطی رادیو فارسی بی بیسی نخست در رقابت با بخش فارسی رادیو آلمان در جهت همراه سازی مردم ایران با اهداف متفقین تلاش مینمود و در ضمن زمینه را برای اشغال ایران فراهم میساخت. امری که هشت ماه بعد و در شهریور ۱۳۲۰ جنبه عملی پیدا کرد.
ماجرای توجه بی بی سی به همینجا ختم نشد. پسازآن که سایت اینترنتی فارسی بی بی سی راهاندازی شد، دقیقاً ۶۸ سال بعد از تأسیس رادیوی فارسی، شبکه تلویزیونی بی بی سی فارسی، بهعنوان دومین شبکه تلویزیونی بی بی سی غیرانگلیسیزبان بعد از شبکه تلویزیونی عربی در ۲۵ دی سال ۱۳۸۷ - یعنی شش ماه به انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران- آغاز به کار کرد. این تلاقی چندان عجیب نبود. این شبکه که ابتدا برنامههای روزانه خود را هر روزه از ساعت ۱۷ تا یک بامداد پخش میکرد در جریان انتخابات ریاست جمهوری و فتنه ۸۸ پخش خود را تا حدود ۲۴ ساعت افزایش داد و از این ظرفیت بسیار مؤثر ارتباطی خود برای هدایت افکار عمومی بهرهگیری کرد.
جالب آن است که «بهروز آفاق» - رئیس وقت منطقه آسیا در سرویس جهانی بی بی سی و از عناصر فرقه ضاله بهاییت- در خصوص علاقه عجیب انگلیسیها به اطلاعرسانی (!) به فارسیزبانان مدعی بود: «زبان فارسی برای بی بی سی خیلی اهمیت دارد، چون صد میلیون فارسیزبان در دنیا داریم.» البته او توضیح نمیدهد که چرا درحالیکه بیش از یک میلیارد نفر چینیزبان و ۸۰۰ میلیون نفر فرانسویزبان در دنیا داریم، بی بی سی دلسوز آنان نگردیده و فارسیزبانان را بر تمامی آنها ترجیح داده بود؟ نکته جالب دیگر آنکه مردم جزیره انگلیس برای مشاهده کانالهای مختلف بی بی سی داخلی باید هزینه و مالیات بپردازند، اما این تلویزیون بهصورت رایگان برای مردم فارسیزبان برنامه پخش میکند! این مسئله تا حدی شگفتانگیز بود که راهاندازی تلویزیون فارسی بی بی سی در همان ابتدا با مخالفتهایی در داخل جامعه انگلیس مواجه گردید، بهگونهای که روزنامه «دیلیمیل» چاپ لندن گزارش داد که یکی از نمایندگان مجلس انگلیس راهاندازی این تلویزیون را در راستای «امپریالیسم رسانهای بی بی سی» خوانده است.
هرچند دولت انگلیس همان زمان برای راهاندازی شبکه بی بی سی فارسی ۱۵ میلیون پوند (۲۲ میلیون دلار) اختصاص داد، اما اهمیت راهبردی این شبکه برای اهداف دولت تا بدانجا بود که دو سال بعد و در زمانی که وزارت خارجه انگلستان و منابع مالی شبکه بی بی سی، اعلام کردند که بخش اعظمی از بودجه اختصاص داده شده به دپارتمان بینالمللی بی بی سی جهت برنامههای برونمرزی کاهش یافته و بی بی سی مجبور به کاهش کارمندان و همچنین بودجه اختصاص داده شده به این بخشهای بینالمللی شد، اما بخش فارسی بی بی سی نهتنها با مشکل مالی مواجه نشد بلکه با افزایش تعداد امکانات، نیرو و بودجه همراه گردید، حتی رسانهها خبر دادند که مکان بخش فارسی بی بی سی به محل جدید و بزرگتری منتقلشده که دارای امکانات بیشتر و ساختمان مجهز و تجهیزاتی قابلتوجه است. از یکسو تجربه سیاست کاسبکارانه و منفعتطلبانه دولتمردان انگلیسی و از سوی دیگر مخصوصاً خرج اینچنینی آنان برای بخش فارسی، اجازه نمیدهد که تصور کنیم توجه ویژه دولت انگلستان و بنگاه خبرپراکنی آن به فارسیزبانان صرفاً از روی حس انساندوستی و توسعه جریان آزاد اطلاعات - دو شعار دروغی که غربیان عدم پایبندی خود را بدان بارها ثابت کردهاند- بوده باشد.
اکنون ۸۰ سال از کار بخش فارسی بیبیسی و ۱۲ سال از عمر تلویزیون آن میگذرد. رسانهای که رادیوی آن برای زمینهسازی جهت اشغال ایران و تلویزیون آن جهت بیثباتسازی و مشتعل نمودن آتش فتنه ۸۸ به راه افتاد. کارنامه بیبیسی و مزدوران فارسیزبان ملکه بریتانیا در طول ۸۰ سال گذشته، آکنده از تلاش برای فتنهانگیزی، اختلافافکنی و ازخودبیگانهسازی ایرانیانی بوده است تا راه برای لشکرکشی نظامی و روانی استعمار پیر هموار گردد.
بیبیسی با همه رنگولعاب و زرقوبرق فریبندهاش که حاصل قرنها تجربه استعماری لندننشینان است، اما یک واقعیت را نمیتواند پنهان سازد و آن تبلور عینی «تفرقه بینداز و حکومت کن» (Divide and rule) معروف انگلیسیهاست که در طول چند قرن اخیر راه برای نفوذ استعمارگران به بسیاری از جوامع باز کرده است. نیاز نیست راه دوری برویم در همین ماجراهای چند سال اخیر از جمله «دیماه ۹۶»، «آبان ۹۸»، «هواپیمای اوکراینی» و ... بیبیسی فارسی نقش خود را بیمحابا به اجرا درمیآورد و تا آن حد پرده برافتاد که سفیر انگلستان در تهران نیز خود در میان اغتشاشات ناکام بعد از سقوط هواپیما ظاهر شد.
البته نمیتوان منکر ظاهر نسبتاً حرفهای بیبیسی شد. شبکه «بی بی سی» تلاش میکند با بهرهگیری از کارشناسان گوناگون و حتی از درون ایران، محتوای پیامها را بهگونهای درهمتنیده طراحی کند که بیننده، بیمحابا در معرض پیامهای گوناگون قرار گیرد؛ در این راه، از روانشناسی رنگها، شیوه سریع اجرا، تقدم و تأخر هدفمند اخبار، شیوه بدیع مصاحبهها و پرهیز از اظهارنظرهای صریح و دور از هرگونه رفتار کلیشهای مرسوم بهره میگیرد. سرعت اجرا، قدرت فکر کردن را از مخاطب میگیرد. هزینه کردن مبالغ هنگفتی از مالیات شهروندان انگلیسی حتی در اوج بحران مالی غرب و توجه همهجانبه قدرتهای غربی به این شبکه، با مخاطبان اصلی این شبکه که همانا جامعه ایرانی هستند و نیز احتمال توفیق این شبکه در جذب و هدایت غیرمستقیم این مخاطبان بیارتباط نیست.
در دورهای که قدرت نرم پایه اصلی برتری در معادلههای بینالمللی را شکل میدهد، تفوق بر جامعهای که مهمترین رقیب برای هژمونی نظام سلطه است و فروپاشی از درون نظامی که قدرت نظام سلطه را به چالش کشیده است، آنقدر ارزش دارد که مبالغی بسیار بیش از اینها برای آن صرف شود. بیشک هرکه اندکی با معیارهای سیاستگذاری و عمل قدرتهای غربی آشنایی داشته باشد، این پاسخ را بهسرعت خواهد داد که رسانه انگلیسی هیچگاه دلسوز ملت ایران نبوده و نیست!
,
, ,
,
دلواپسان دستپاچه!
, دلواپسان دستپاچه!,
داریوش قنبری در آرمان نوشت:
تکاپویی که در اردوگاه اصولگرایان شاهدیم، نشان از گل کردن دوباره دلواپسیهاست؛ آن هم در شرایطی که با روی کار آمدن بایدن، امیدواریهایی برای برداشته شدن تحریمها ایجاد شده و بازار هم واکنشهای خوبی تا این لحظه نشان داده است. دلاری که در آستانه انتخابات آمریکا به حوالی 30هزار تومان هم رسیده بود، با ورود به کانال 20هزار تومان سیر نزولی دارد. اما با اینکه بازار به روی کار آمدن بایدن، برداشته شدن تحریمها و احیای برجام سیگنال مثبت نشان داده برخی عنوان میکنند نیازی به بازگشت آمریکا به برجام ندارند و واقعا هم نیازی ندارند. واقعیت این است که منافع برخی اصولگرایان طوری تعریف شده که در انطباق دقیقی با منافع ملی ندارد. بههرحال برخی در اینکه آمریکا به برجام برنگردد، منافع سیاسی و برخی منافع اقتصادی دارند. کاسبان تحریمها به دو دسته کاسبان اقتصادی و کاسبان سیاسی تحریمها قابل تقسیماند. طیف تند و افراطی جریان راست که جزو کاسبان سیاسی تحریمها هستند، اکنون که ترامپ در حال رفتن است، سعی در پر کردن جای خالی ترامپ دارد و با اتخاذ بعضی سیاستها، خواهان ادامه تحریمها هستند.
,
اما طیف تندرو نشان داده هنگامی که پای منافع خودش در میان است، به شعارهایی که مطرح میکند هم چندان پایبند نیست. جریان تند افراطی احساس میکند با برداشتن تحریمها، شرایط اقتصادی کشور بهتر و با بهتر شدن شرایط اقتصادی، مشارکت مردم در انتخابات 1400 بیشتر میشود و در انتخاباتی که با مشارکت مردم همراه باشد آنها دیگر شانسی برای پیروزی و موفقیت در انتخابات ندارند. به همین دلیل این روزها به طرز عجیبی دستپاچه شدهاند. چون از نگاه آنها برداشتن تحریمها و بازگشت آمریکا به برجام نوعی بحران است و در شرایطی که انتظار میرود به سمت نوعی آرامش حرکت کنیم، بار دیگر شاهد دلواپسی تندروها هستیم که در زمان به نتیجه رسیدن برجام هم بحث دلواپسی را صراحتا مطرح کردند و الان هم دلواپسی آنها دوباره احیا شده و به نوعی سنگاندازی و تلاش میکنند تا حداقل موفقیتی که در دولت روحانی با به ثمر رسیدن برجام ایجاد شده، دوباره تکرار نشود. به نظر میرسد اولویتهای سیاست خارجی دولت بایدن، مسائل آمریکا و چین، اتحادیه اروپا و متحدانش است و فعلا مساله ایران جزو اولویتهای اصلی سیاست خارجی آمریکا نیست و اینکه آیا بایدن آن را زودتر در دستورکار قرار دهد یا ندهد تا حدودی بستگی به نوع رفتارها دارد و سوءمحاسبه و برخی برخوردهای خاص شاید او را از این مسیر منحرف کند. اگر سیاست تندروها بر دولت روحانی غالب و اقداماتی انجام شود، دولت جدید آمریکا احتمالا بهراحتی درصدد حل مشکلات با ایران برنیاید. بههرحال آنچه ما از سیاست خارجی بایدن در قبال ایران میدانیم، سابقه حضور در دولت اوباما، مواضع قبلی و همچنین مواضع کلی که در سیاست خارجی بیان کرده و اظهارنظر درباره بازگشت به برجام است.
,,
با توجه به این شواهد و قرائن، آنطور که مسلم است آمریکا به برجام برمیگردد و تحریمها را برمیدارد اما از آنجا که طرح مسائل دیگر از سوی آمریکا مورد پذیرش واقع نشده، احتمالا دولت بایدن به دنبال طلب امتیازاتی فراتر از برجام باشد ولی به نظر نمیرسد که ایران در این زمینه به این راحتی تمایلی برای مذاکراتی فراتر از برجام داشته باشد؛ امری که بایدن بهخوبی به آن واقف است و قبلا در دولتی بوده که سرسختی ایران در مذاکرات را دیده و از اینرو بهنظر نمیرسد اصراری بر مسائل دیگر غیر از برجام در شرایط کنونی داشته باشد و به احتمال قوی اگر اتفاق خاصی از طرف ایران نیفتد که باعث تجدیدنظر آمریکا در بازگشت به برجام شود، رویکرد بایدن تا این لحظه در جهت بازگشت به برجام است. هرچند تغییر شرایط در آمریکا، به نفع ما تلقی میشود ولی سیاست کلی این کشور طوری است که اختلافات بنیادی روابط ایران و آمریکا با انتخاب این و آن تغییر پیدا نمیکند اما قطعا میتوان شاهد تغییرات تاکتیکها و برخی روشها بود و از این تغییر تاکتیک به نفع منافع ملی کشور استفاده کرد.
,,
, ,
,
فصل جدید در آمریکا
, فصل جدید در آمریکا ,جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:
, جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:,,
سرانجام دونالد ترامپ با تسلیم شدن در برابر قانون و خواست اکثریت مردم آمریکا، امروز کاخ سفید را ترک میکند. پایان دولت ترامپ، آغاز فصل تازه در سپهر سیاسی این ابرقدرت است که به هر ترتیب جامعه جهانی را متاثر از خود میکند. در بیرون از ایلات متحده، آنچه توجهات را بیش از همه به خود جلب میکند، آینده توافقات و قراردادهای بینالمللی است که «برجام» یکی از برجسته ترین آنها به شمار میآید.
جامعه جهانی خروج یکجانبه ترامپ از برجام را در کنار بیرون بردن کشورش از دیگر قراردادهای بینالمللی و نیز سیاست خارجی آن، اقدامی بیثبات کننده علیه صلح جهانی تعبیر کرد. اکنون جو بایدن و تیم منتخب او این امید را ایجاد کردهاند که دیپلماسی نخبهگرا بار دیگر عقلانیت لازم را به شیوه تعاملات و بازسازی روابط خارجی ایالات متحده بازگرداند.
سادهانگاری است اگر تصور شود که تیم بایدن در کوتاه مدت از دوران ترامپیسم حاکم بر سیاست خارجی این کشور عبور کرده و همه چیز را به نقطه صفر بازمیگرداند؛ خاصه اینکه در نگاه ساکنان تازه کاخ سفید، عبور از دوران ترامپیسم به معنای تکرار کامل گذشته نیست، بلکه همراه با تعریف دوبارهای از شکل و ماهیت روابطی است که تا پیش از این واشنگتن با متحدان اروپایی، همسایگان منطقهای، شریکان آسیایی و آفریقایی خود در سطوح اقتصادی، سیاسی و نظامی داشته است. در اینحال متحدان آمریکا و بهویژه اروپاییان نیز با تجربهاندوزی از کارنامه دولت ترامپ، قاعده روابط خود را بهگونهای استوار خواهند کرد که تعبیر سلطهگری قدرتهای هژمونیک را به الگویی متفاوت از سالهای پس از نیمه دهه 1940 تا 2016 میلادی و استقرار دولت ترامپ، تغییردهند. اکنون متحدان قدرتمند ایالات متحده به الگوی «اعمال قدرت باهم» به جای «اعمالقدرتبر» توجه داشته و در این چارچوب، تمایل آنان در همسویی با سیاستهای واشنگتن تعریف میشود. درواقع یکی از دلایل ناکامی دولت ترامپ برای تسلیم سازی تهران در برابر سیاست «فشارحداکثری» مخالفت متحدان اروپایی و دیگر اعضای جامعه بینالمللی با رویکرد یکجانبهگرای کاخسفید بود.
اکنون جو بایدن وعده داده که با پرهیز از یکجانبهگرایی، متحدان آمریکا را در تصمیمسازیهای کاخ سفید مشارکت داده و همسویی لازم را دراینباره مهندسی میکند. اگرچه در برنامه صد روز نخست دولت بایدن به بازگشت فوری به قراردادها و توافقات بینالمللی از جمله توافق پاریس، نفتا و تجدید نظر درباره آنچه ترامپ در قبال ناتو به عمل آورد یاد شده اما بایدن و دیگر اعضای تیم او تاکید کردهاند که این بازگشت به مفهوم تکرار همان نظمی نیست که پیش از سال 2016 برقرار بود.
بازنگری در شیوه و ماهیت روابط خارجی ایالات متحده در فصل جدید ممکن است حاوی تعدیلهایی در شکل و شیوه بیان آن نسبت به دولت ترامپ باشد اما به نظر میرسد نگرانی اروپائیان و دیگر اعضای جامعهبینالمللی بهسیاستهای واشنگتن همچنان باقی است. مهمترین نکته اینکه بایدن با نگاه به پایگاه سیاسی ـ اجتماعی ترامپ که توانست بیش از 70 میلیون رای آمریکاییان را با خود همراه کند، از هرگونه عقب نشینی در تعاملات بینالمللی به شکلی که او را در مقایسه با رقیب انتخاباتیاش متهم به سازش کند، پرهیز خواهد کرد. عملکرد بایدن در صد روز نخست ریاست بر ایالات متحده، چشم انداز آینده رویکرد دولت او را معلوم خواهد کرد. این چشم انداز میتواند نشان دهد که با شعار ترامپ که «نخست آمریکاست» تفاوت چندانی ندارد. همین مهم شیوه تعامل با دولت بایدن را برای همه طرفهای خارجی ایالات متحده پیچیده و یا سختتر از گذشته خواهد کرد.
انتهای پیام/ک
ارسال دیدگاه