اخبار داغ

تدفین‌های غریبانه زیر سایه تلخ کرونا؛

حکایت طلاب تربت حیدریه که برای تغسیل اموات کرونایی داوطلب شدند

حکایت طلاب تربت حیدریه که برای تغسیل اموات کرونایی داوطلب شدند
این روزها زیر سایه تلخ کرونا اتفاقاتی در حال رخ دادن است و عده‌ای از طلاب برادر و خواهر در تربت حیدریه برای تغسیل و تدفین اموات کرونایی بصورت جهادی پا در عرصه میدان گذاشتند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح توس؛ پیکر پدر پیری روی تخت غسالخانه گذاشته شده و قرار است چند دقیقه بعد به دل خاک سپرده شود، که به علت ابتلا به کرونا به لقاء الله پیوسته است.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, صبح توس,

کسی به بدرقه اش نیامده، وقتی می خواستم اذن نماز میت از خانواده متوفی بگیرم هیچ کس آن جا نبود‌، غریبانه ترین مراسم تشییع و تدفینی بود که تا به حال شاهدش بودم، در تمام طول نماز میت  اشک می ریختم.

,

  این ها بخشی از صحبت های شیخ مرتضی محمدپور یکی از طلاب تربت حیدریه است که به همراه گروهی دیگر از برادران و خواهران  طلاب این شهرستان برای انجام  غسل ،کفن کردن و خواندن نماز میت فوتی های کرونایی به میدان آمدند.

,

وقتی کرونا آمد

, وقتی کرونا آمد, وقتی کرونا آمد,

این روزها در زیر سایه تلخ کرونا اتفاقاتی در حال رخ دادن است که مشابه آن را هیچ‌کسی به یاد نمی‌آورد، جنس دغدغه‌ها تفاوت کرده و آن دل‌ مشغولی‌های سابق رنگ ‌باخته، پیش‌پا افتاده‌ ترین کارها و رسوم که روزگاری انجام یا ترک آن حساسیت ویژه ای نداشت، امروز به ممنوع ‌ترین کارها تبدیل‌شده است.

,

اسفند ۹۸ وقتی موج اول بیماری منحوس کرونا وارد کشورمان شد، همه دلهره داشتند، ترس وجود ما آدم ها را در برگرفته بود، مسئولان وزارت بهداشت و درمان در حال برنامه ریزی برای کنترل این بیماری و درمان مبتلایان به کووید۱۹ بودند.

,

کرونا شده بود تیتر یک همه رسانه های دنیا، همه از رعایت پروتکل های بهداشتی می گفتند و مردم را به رعایت این اصول دعوت می کردند.

,

فاصله ها بیشتر شد، آدم ها دست نمی دادند و نمی توانستند همدیگر را در آغوش بگیرند و چاق سلامتی کنند، نوروز در راه بود و دید و بازدید ها قرار بود تعطیل شود، بیماری در حال گسترش  و آمار مبتلایان در سراسر کشور روز به روز در حال افزایش است.

,

خبر فوت کشته شدگان کرونایی از شهرهای مختلف استان به گوش می رسید، در تربت حیدریه هم تعدادی به دلیل ابتلا به این بیماری منحوس به رحمت خدا رفته اند، قصه این گزارش مربوط به گفت وگو با سر تیم خط شکنان طلبه ای است که وقتی کسی به غسالخانه برای غسل و کفن مردگان کرونایی نمی‌رفت، با وجود خطر بسیار زیاد ابتلا  پای کار آمدند.

,

استقبال خواهران طلبه

, استقبال خواهران طلبه, استقبال خواهران طلبه,

شیخ مرتضی محمد پورخاطر نشان می کند: فراخوانی بین طلبه های خواهر و برادر دادیم و بعد از چندی دو تیم اعم از سه نفر از خواهران  و شش نفر از برادران برای این  کار مهم تشکیل شد و جالب این که استقبال خانم های طلبه خیلی بیشتر از مردان بود‌.

,

وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چند وقت آن جا بودید؟ می افزاید: حدود سه ماه کار غسل و کفن اموات مثبت و مشکوک کرونایی بر عهده این گروه از طلاب بود و آرام آرام ترس این مسئله ریخت و ادامه کار بر گردن خود نیروهای سازمان آرامستان ها افتاد.

,

از شیخ مرتضی می پرسیم که چند نفر را شخصا غسل و کفن کردید و آیا خودتان به کرونا مبتلا شدید؟ می خندد و می افزاید: دقیقا نشمردم اما حدود ۵۰ نفری می شوند، جالب است بدانید که من مستقیم هم با اموات و بیماران کرونایی در ارتباط بودم و خودم هم مبتلا شدم اما دو روزه علایم آن از بدنم به کلی رخت بست و مشکلی برایم پیش نیامد.

,

خاطره دفن غریبانه یک پدر

, خاطره دفن غریبانه یک پدر, خاطره دفن غریبانه یک پدر,

شیخ مرتضی در بیان یکی از خاطرات این ایام گفت: روزی پدری را برای غسل و کفن پیش ما آوردند، او از خانواده ای بسیار متمکن از نظر مالی و شناخته شده شهر بود، بعد از شستن، هر چه منتظر ماندیم تا خانواده و اقوام او کفنی بیاورند، خبری نشد، هر چه منتظر ماندیم کسی را که پیگیر کارهایش باشد پیدا نکردیم و مجبور شدیم از کفن مجموعه خود سازمان آرامستان ها میت را کفن کنیم و منتظر بودیم تا جواز دفن را کسی بیاورد و بعد آماده نماز خواندن بر این مرده شدیم، آن روز خودم نماز این میت را خواندم تا می خواستم نماز را بخوانم فردی جلو آمد و خیلی بی تفاوت گفت پسر این پدر فوت شده است.

,

وی خاطر نشان می کند: تنها نماز میتی بود که در طول کل نماز گریه می کردم، گریه برای دنیایی که در آن پدری تمام عمرش را تلاش می کند برای رفاه فرزندانش و آن فرزند هم وقتی ما می خواستیم نماز بخوانیم وقتی برگشتم تا اذن نماز بگیرم زیر سقف داخل محوطه کنار غسالخانه با فاصله خیلی زیادی ایستاده بود و هر چه می‌گفتم بیا جلوتر برادر خطری ندارد دو لایه پلاستیک پوشاندیم و مشکلی نیست، می گفت نه مشکلی نیست، نماز را بخوانید، هیچ کس نیامد و پسرش هم نه تاثری داشت و نه تاسفی، نماز را که خواندیم کسی حتی نیامد که بپرسد این پدر کجا قرار است دفن شود.

,

شیخ سرش را پایین می اندازد و آرام تر می گوید: غریبانه ترین دفنی بود که من شاهد آن بودم.

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه