اخبار داغ

استاندار آذربایجان‌شرقی مطرح کرد؛

بغض پورمحمدی با تعریف یک خاطره/ برخی نمی‌خواهند که پروژه‌های استان تمام شود

بغض پورمحمدی با تعریف یک خاطره/ برخی نمی‌خواهند که پروژه‌های استان تمام شود
پورمحمدی گفت: برخی‌ها نمی‌خواهند پروژه‌های ملی در استان به اتمام برسد چراکه منفعت‌شان در ادامه طرح هاست.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به گزارش آناج، محمدرضا پورمحمدی استاندار سابق آذربایجان شرقی در مراسم معارفه استاندار جدید اظهار داشت: از وزیر کشور شخصا سپاسگزارم چراکه در شروع دولت و سنگینی شخصا به مراسم تودیع و معارفه می‌آیند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آناج,

وی ادامه داد: خوشبختانه احکام استانداران را رئیس جمهور محترم امضا می‌کنند و این بدان معناست که همه دستگاه‌ها باید با استاندار هماهنگ باشند.

,

استاندار سابق آذربایجان شرقی با بیان اینکه آرزو بر پیرها عیب نیست، گفت: ای کاش روزی برسد که استانداران مدیران دستگاه‌ها را شخصا تعیین کنند و ای کاش دولت جدید اختیارات استانداران افزایش یابد.

,

وی ادامه داد: برخی‌ها نمی‌خواهند پروژه‌های ملی در استان به اتمام برسد چراکه منفعتشان در ادامه طرح هاست.

,

پورمحمدی با اشاره به مسائل دوران مدیریتی‌اش ابراز داشت: در آبان ۹۸، طرح آشوب برای تبریز بود و این تدابیر امام جمعه تبریز بود که کاری کردند تا این طرح ناتمام باشد، دوران پر فراز و نشیبی از جمله تحریم، کرونا، سیل، زلزله و…داشتیم.

,

وی ادامه داد: ۱۷ مرداد در مصاحبه‌ای گفته بودم همه بلایای ارضی و سمائی را داشتیم و فقط شهاب سنگ نبارید. یک بنده خدایی نظر نوشته بود که شهاب سنگ خود شما و دولتتان بودید که خواهید رفت.

,

رئیس سابق دانشگاه تبریز یادآور شد: در وزارت کشور به ما گفتند شما دو وظیفه دارید، اولی تامین امنیت و دومی‌برگزاری انتخابات اما ما کارمان را با برنامه برای پروژه‌ها هم آغاز کردیم.

,

وی ادامه داد: ۱۸ سال بود که راه آهن تبریز طلسم شده بود و خوشبختانه امروز تا خاواران آن را پیش برده ایم، یک پیمانکاری آوردند، برای ۵ هزار جوش ریل خط آهن سه ماه وقت می‌خواهد اگر من می‌توانستم گوشش را می‌گرفتم و از استان بیرونش می‌انداختم.

,

پورمحمدی با بغض نسبت به تعریف خاطره‌ای گفت: چندی پیش شب هنگام به خانه می‌رفتم که پیر مردی را دیدم که زانوان خود را بغل کرده بود. فکر کردم ناخوش احوال است. نزدیک شدم و حالش را پرسیدم، گفت از تنگ دستی و شرمندگی خانواده نمی‌توانم به خانه بروم. به او کمک کردم. او مرا دعا میکرد و من خودم را نفرین میکردم که چه مسئولی هستم! ما نتوانستیم برای فقر این مردم کاری بکنیم.

,

 

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه