اخبار داغ

آیت الله خراسانی چگونه مانع چپاول میراث اصفهان توسط عمال رژیم پهلوی شد؟

آیت الله خراسانی چگونه مانع چپاول میراث اصفهان توسط عمال رژیم پهلوی شد؟
سید محمدرضا که خود تحصیل کرده مدرسه صدر بازار بود، فریاد زد: تا زمانی که جسد من را از مدرسه بیرون نینداخته‌اید، مدرسه را رها نخواهم کرد. پایمردی او و چندین تن از مدرسان و علما باعث شد که عاقبت رژیم پهلوی یک قدم عقب بنشیند و از تخریب مدرسه صدر منصرف شود.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صاحب نیوز؛سید محمدرضا خراسانی درست زمانی حوزه علمیه اصفهان را عهده دار شد که دیگر خبری از حوزه باشکوه سابق نبود. دوره سرکوب رضاشاهی چیزی از آن حوزه باعظمت باقی نگذاشته بود. آیت الله خراسانی تقریبا در تمامی دوران پهلوی دوم زمامداری حوزه علمیه اصفهان را بر عهده داشت. یعنی از 50 سالگی او در سال 1321 شمسی تا وفاتش در تیرماه سال 1356.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, صاحب نیوز,

خراسانی زمانی عهده دار این حوزه کهنسال شد که حوزه قم در اوج جوانی و نشاط بود و با حضور آیت الله العظمی بروجردی دوران رشد خود را طی می کرد. اما از این طرف درست حوزه شماره یک سالیان نزدیک ایران، رو به زوال بود تا جایی که حوزویان این شهر حتی نمی توانستند مدرسه های خود را حفظ کنند. اژدهای میراث خوار پهلوی این بار به سراغ مدرسه صدر بازار رفته بود تا نشان دهد ماجرای ستیزش با تشکیلات روحانیت حد و نهایت ندارد. بعد از کوتاه کردن لباس روحانیت و تبدیل عبا به قبا، حالا نوبت تخریب مدارس بود. یکی پس از دیگری. هر کدام به بهانه ای و اگر ستون های مدرسه صدر که در صدر تمامی مدارس اصفهان است، بریزد دیگر در برابر آب رهاشده از این سد ریخته، تاب و توانی برای مقاومت دیگران باقی نمی ماند.

سید محمدرضا که خود تحصیل کرده مدرسه صدر بازار بود، در این ایام مرد و مردانه در این مدرسه ماند و آشکارا فریاد زد: تا زمانی که جسد من را از مدرسه بیرون نینداخته اید، مدرسه را رها نخواهم کرد. پایمردی او و چندین تن از مدرسان و علما باعث شد که عاقبت رژیم یک قدم عقب بنشیند و از تخریب مدرسه صدر منصرف شود.

بعد از آن خراسانی که گام اول را محکم برداشته بود به طلاب ساکن مدرسه پیام داد که در خانه های خود بنشینید و لباس هایتان را تغییر ندهید. من به یاری خدا و عنایت حضرت بقیه الله الاعظم زندگانی شما را تامین خواهم کرد.

همین سخن موجب دلگرمی آنان شد و با امیدواری به تحصیل و تداوم ماجرای روحانیت، بقای حوزه در آن زمان تضمین شد.[1]

 

آیت الله خراسانی با اینکه عالی ترین مقام حوزوی آن زمان اصفهان بود، مدام در میان طلاب رفت و آمد داشت و یک پارچه سرمشق دیگران بود. او درس خارج فقه خود را صبح ها در مدرسه صدر بیان می کرد و بعد از ظهرها با درس خارج اصولش در مدرسه چهارباغ، محصلان خاص را جذب می کرد. [2]

اما بدون شک مهم ترین و ماندگارترین اقدام آیت الله سیدمحمدرضا خراسانی احیای مدرسه چهارباغ بود. در آن زمان مدرسه چهارباغ[3] تحت نظر باستان شناسی و اداره اوقاف درآمده و طلاب علوم دینی از آن بیرون رانده شده بودند. این مدرسه در زمان شاه سلطان حسین صفوی اساسا برای درس و بحث حوزوی ساخته شده بود و به نوعی زیباترین مدرسه اصفهان است. کاشی کاری های این بنا به قدری زیبا و متنوع است که برخی مدرسه چهارباغ را موزه کاشیکاری ایران می نامند. این مدرسه به شکل چهار ایوانه ساخته شده و در گرداگرد آن حجره های طلاب وجود دارد. در طبقه بالا هم حجره های فراوانی وجود دارد که مکان درس خواندن و البته زندگی کردن طلاب است. بزرگی این مدرسه از یک سو و وجود درختان کهنسال و گذر آب مادی از میانه آن، بر زیبایی اش صد چنان افزوده تا جایی که بسیاری از رهگذران هم آرزو می کنند ای کاش در چنین مدرسه ای درس بخوانند.

سرانجام زعیم توانمند حوزه علمیه اصفهان توانست با مذاکره، مکاتبه و تدابیر عالمانه، مدیریت این مدرسه را در دست بگیرد و بلافاصله آنجا را محل سکونت طلاب کند تا رونق به آن مکان باز گردد و برای آنکه مدرسه چهارباغ مطابق با شان خود پایگاه علمی زمان شود، اساتید برجسته ای را برای تدریس به این مدرسه فراخواند.

بیان فقه در درجه عالی آن را به آیت الله احمد فیاض سپرد. شیخ محمود مفید که بزرگترین حکیم مکتب اصفهان در زمان خود بود، در مدرسه چهارباغ اسفار درس می داد و میرزا علی آقا شیرازی به تدریس اخلاق و نهج البلاغه می پرداخت و خود نیز تدریس خارج اصول را تا روزهای پایانی عمر به صورت منظم و بدون هیچ وقفه ای ارائه می داد. اجتماع این نام ها در کنار نام های دیگر در مدرسه چهارباغ کافی بود تا آن مدرسه را بار دیگر به مهم ترین پایگاه علمی آن زمان اصفهان تبدیل کند. [4]

این مهم میسر نبود جز با اهتمام آیت الله خراسانی و اعتقاد او که تاکید داشت: مدرسه باید مدرسه بماند.

و چهارباغ مدرسه ماند و مدرسه صدر هم برای آیندگان پابرجا ماند. این رسالتی بود که آیت الله سید محمدرضا خراسانی بر آن تاکید داشت و در مجموع موفق هم بود. او می بایست مشعلی را در دوران سرما و در برابر وزش های هولناک باد زمستانی نگه دارد و الحق موفق هم بود. در مدرسه صدر کتابخانه ای ساخت مجلل. آن را زیبا ساخت تا به آن ها که روزی می خواستند این مدرسه را خراب کنند بگوید «ما هستیم» و «ماییم که برقرار می مانیم».

همانطور که مسجدالاقصی را با همین نیت ساخت. درست در زمانه ای که صهیونیست ها بر مسلمانان مسلط شده بود و پاره تن جهان اسلام فلسطین را اشغال کرده بودند، خراسانی با کمک مردمی که به او اعتماد داشتند، مسجدی را چهارراه فلسطین ساخت. مسجدی که درست در برابر کنیسه یهودیان بود. از همین جهت پیشنهاد داد که نام آن را مسجد الاقصی بگذارند. مسجد ساخته شد و خودش هم شب ها آنجا نماز می خواند.[5] امروز هم مسجدالاقصی پر رونق است. هر روز سه وعده وعده گاه نماز مسلمین است درست مثل شب های شنبه که کنیسه مقابلش میزبان کلیمیان است.

 

زندگانی آیت الله خراسانی درست مانند همین مسجد الاقصی همانند یک پرچم بود. علمی که در بدترین روزگار حیات نصفه نیمه حوزه اصفهان افراشته ماند. پرچمی که یادگار روزگار باشکوه پیشین بود و خبر از روزگار خوش آینده می داد. البته تمامی این ها به شرط بقا بود و شرط بقا، حرکت است. حرکت است و سکون نیست. خراسانی 86 سال زیست و به همان مقدار حرکت کرد و ماندگاری حوزه علمیه اصفهان ثبت در کارنامه او و سند دفاع او از هویت این شهر است و اینگونه بود که اصفهانی ها پیش از سید حسین خادمی به او تکیه زدند و در حصن او متحصن شدند.

پی نوشت:

[1] سید مصلح الدین مهدوی، مزارات اصفهان، ج 2، ص 316، 1382 اصغر منتظرالقائم

[2] شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج3 ، 1352، ص 91

[3] این مدرسه در قدیم به مدرسه مادرشاه و مدرسه سلطانی نیز معروف بوده و اکنون مدرسه امام صادق (ع) نام دارد.

[4] دانشنامه تخت فولاد، ج2، ص 172، 1391

[5] سید مصلح الدین مهدوی، مزارات اصفهان، ج 2، ص 317، 1382 اصغر منتظرالقائم

انتهای پیام/

,

خراسانی زمانی عهده دار این حوزه کهنسال شد که حوزه قم در اوج جوانی و نشاط بود و با حضور آیت الله العظمی بروجردی دوران رشد خود را طی می کرد. اما از این طرف درست حوزه شماره یک سالیان نزدیک ایران، رو به زوال بود تا جایی که حوزویان این شهر حتی نمی توانستند مدرسه های خود را حفظ کنند. اژدهای میراث خوار پهلوی این بار به سراغ مدرسه صدر بازار رفته بود تا نشان دهد ماجرای ستیزش با تشکیلات روحانیت حد و نهایت ندارد. بعد از کوتاه کردن لباس روحانیت و تبدیل عبا به قبا، حالا نوبت تخریب مدارس بود. یکی پس از دیگری. هر کدام به بهانه ای و اگر ستون های مدرسه صدر که در صدر تمامی مدارس اصفهان است، بریزد دیگر در برابر آب رهاشده از این سد ریخته، تاب و توانی برای مقاومت دیگران باقی نمی ماند.

,

سید محمدرضا که خود تحصیل کرده مدرسه صدر بازار بود، در این ایام مرد و مردانه در این مدرسه ماند و آشکارا فریاد زد: تا زمانی که جسد من را از مدرسه بیرون نینداخته اید، مدرسه را رها نخواهم کرد. پایمردی او و چندین تن از مدرسان و علما باعث شد که عاقبت رژیم یک قدم عقب بنشیند و از تخریب مدرسه صدر منصرف شود.

,

بعد از آن خراسانی که گام اول را محکم برداشته بود به طلاب ساکن مدرسه پیام داد که در خانه های خود بنشینید و لباس هایتان را تغییر ندهید. من به یاری خدا و عنایت حضرت بقیه الله الاعظم زندگانی شما را تامین خواهم کرد.

,

همین سخن موجب دلگرمی آنان شد و با امیدواری به تحصیل و تداوم ماجرای روحانیت، بقای حوزه در آن زمان تضمین شد.[1]

,

 

,

, ,

آیت الله خراسانی با اینکه عالی ترین مقام حوزوی آن زمان اصفهان بود، مدام در میان طلاب رفت و آمد داشت و یک پارچه سرمشق دیگران بود. او درس خارج فقه خود را صبح ها در مدرسه صدر بیان می کرد و بعد از ظهرها با درس خارج اصولش در مدرسه چهارباغ، محصلان خاص را جذب می کرد. [2]

,

اما بدون شک مهم ترین و ماندگارترین اقدام آیت الله سیدمحمدرضا خراسانی احیای مدرسه چهارباغ بود. در آن زمان مدرسه چهارباغ[3] تحت نظر باستان شناسی و اداره اوقاف درآمده و طلاب علوم دینی از آن بیرون رانده شده بودند. این مدرسه در زمان شاه سلطان حسین صفوی اساسا برای درس و بحث حوزوی ساخته شده بود و به نوعی زیباترین مدرسه اصفهان است. کاشی کاری های این بنا به قدری زیبا و متنوع است که برخی مدرسه چهارباغ را موزه کاشیکاری ایران می نامند. این مدرسه به شکل چهار ایوانه ساخته شده و در گرداگرد آن حجره های طلاب وجود دارد. در طبقه بالا هم حجره های فراوانی وجود دارد که مکان درس خواندن و البته زندگی کردن طلاب است. بزرگی این مدرسه از یک سو و وجود درختان کهنسال و گذر آب مادی از میانه آن، بر زیبایی اش صد چنان افزوده تا جایی که بسیاری از رهگذران هم آرزو می کنند ای کاش در چنین مدرسه ای درس بخوانند.

,

سرانجام زعیم توانمند حوزه علمیه اصفهان توانست با مذاکره، مکاتبه و تدابیر عالمانه، مدیریت این مدرسه را در دست بگیرد و بلافاصله آنجا را محل سکونت طلاب کند تا رونق به آن مکان باز گردد و برای آنکه مدرسه چهارباغ مطابق با شان خود پایگاه علمی زمان شود، اساتید برجسته ای را برای تدریس به این مدرسه فراخواند.

,

بیان فقه در درجه عالی آن را به آیت الله احمد فیاض سپرد. شیخ محمود مفید که بزرگترین حکیم مکتب اصفهان در زمان خود بود، در مدرسه چهارباغ اسفار درس می داد و میرزا علی آقا شیرازی به تدریس اخلاق و نهج البلاغه می پرداخت و خود نیز تدریس خارج اصول را تا روزهای پایانی عمر به صورت منظم و بدون هیچ وقفه ای ارائه می داد. اجتماع این نام ها در کنار نام های دیگر در مدرسه چهارباغ کافی بود تا آن مدرسه را بار دیگر به مهم ترین پایگاه علمی آن زمان اصفهان تبدیل کند. [4]

,

این مهم میسر نبود جز با اهتمام آیت الله خراسانی و اعتقاد او که تاکید داشت: مدرسه باید مدرسه بماند.

,

و چهارباغ مدرسه ماند و مدرسه صدر هم برای آیندگان پابرجا ماند. این رسالتی بود که آیت الله سید محمدرضا خراسانی بر آن تاکید داشت و در مجموع موفق هم بود. او می بایست مشعلی را در دوران سرما و در برابر وزش های هولناک باد زمستانی نگه دارد و الحق موفق هم بود. در مدرسه صدر کتابخانه ای ساخت مجلل. آن را زیبا ساخت تا به آن ها که روزی می خواستند این مدرسه را خراب کنند بگوید «ما هستیم» و «ماییم که برقرار می مانیم».

,

همانطور که مسجدالاقصی را با همین نیت ساخت. درست در زمانه ای که صهیونیست ها بر مسلمانان مسلط شده بود و پاره تن جهان اسلام فلسطین را اشغال کرده بودند، خراسانی با کمک مردمی که به او اعتماد داشتند، مسجدی را چهارراه فلسطین ساخت. مسجدی که درست در برابر کنیسه یهودیان بود. از همین جهت پیشنهاد داد که نام آن را مسجد الاقصی بگذارند. مسجد ساخته شد و خودش هم شب ها آنجا نماز می خواند.[5] امروز هم مسجدالاقصی پر رونق است. هر روز سه وعده وعده گاه نماز مسلمین است درست مثل شب های شنبه که کنیسه مقابلش میزبان کلیمیان است.

,

 

,

, ,

زندگانی آیت الله خراسانی درست مانند همین مسجد الاقصی همانند یک پرچم بود. علمی که در بدترین روزگار حیات نصفه نیمه حوزه اصفهان افراشته ماند. پرچمی که یادگار روزگار باشکوه پیشین بود و خبر از روزگار خوش آینده می داد. البته تمامی این ها به شرط بقا بود و شرط بقا، حرکت است. حرکت است و سکون نیست. خراسانی 86 سال زیست و به همان مقدار حرکت کرد و ماندگاری حوزه علمیه اصفهان ثبت در کارنامه او و سند دفاع او از هویت این شهر است و اینگونه بود که اصفهانی ها پیش از سید حسین خادمی به او تکیه زدند و در حصن او متحصن شدند.

,

پی نوشت:

,

[1] سید مصلح الدین مهدوی، مزارات اصفهان، ج 2، ص 316، 1382 اصغر منتظرالقائم

,

[2] شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج3 ، 1352، ص 91

,

[3] این مدرسه در قدیم به مدرسه مادرشاه و مدرسه سلطانی نیز معروف بوده و اکنون مدرسه امام صادق (ع) نام دارد.

,

[4] دانشنامه تخت فولاد، ج2، ص 172، 1391

,

[5] سید مصلح الدین مهدوی، مزارات اصفهان، ج 2، ص 317، 1382 اصغر منتظرالقائم

,

انتهای پیام/

,
 
,
 
,
 
,
 
,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه