اخبار داغ

گفت‌وگو با دکتر محمدرضا راشد محصل، شاهنامه پژوه؛

فردوسی، منتقد است نه گزارشگر

فردوسی، منتقد است نه گزارشگر
فردوسی، حکیمی خردگرا و معتدل است که هیچ‌گاه جانب حق و حقیقت را فرونمی‌گذارد و آنجا که لازم است، حتی از نکوهش ایرانیان و ستایش تورانیان و ضدقهرمانان کتابش، سر باز نمی‌زند. او همچون منتقدی آگاه در میانه و پایان داستان‌ها، اندرزهای حکمی و اخلاقی خود را به خوانندگانش گوشزد می‌کند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ شاهنامه فردوسی، آمیزه‌ای از تاریخ و فرهنگ ایرانی و گنجینه‌ای از آموزه‌های اخلاقی و انسانی است که در چارچوب قومی و ملی نمی‌گنجد و از آن همه جهانیان است. فردوسی، حکیمی خردگرا و معتدل است که هیچ‌گاه جانب حق و حقیقت را فرونمی‌گذارد و آنجا که لازم است، حتی از نکوهش ایرانیان و ستایش تورانیان و ضدقهرمانان کتابش، سر باز نمی‌زند. او همچون منتقدی آگاه در میانه و پایان داستان‌ها، اندرزهای حکمی و اخلاقی خود را به خوانندگانش گوشزد می‌کند. بی‌سبب نیست که با خواندن شاهنامه، جهان آرمانی حماسه‌سرای ایران را پیش چشم خود می‌بینیم و از آن درس‌ها می‌آموزیم. به مناسبت ۲۵ اردیبهشت‌، روز بزرگداشت فردوسی، در این زمینه با دکتر محمدرضا‌راشد محصل به گفت‌وگو نشسته‌ایم. این استاد دانشگاه، دارای نشان عالی فرهنگی و هنری فردوسی است و کتاب‌ها و مقالات بسیاری را درباره فردوسی و شاهنامه در کارنامه خود دارد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

 

,

چرا شاهنامه را عامل همبستگی اقوام ایرانی و شناسنامه فرهنگی ملت ایران می‌دانند؟

, چرا شاهنامه را عامل همبستگی اقوام ایرانی و شناسنامه فرهنگی ملت ایران می‌دانند؟,

شاهنامه یکی از مهم‌ترین پشتوانه‌های قومیتی و هویتی ماست. هویت، مجموعه جلوه‌ها و شاخصه‌های مشترکی است که یک قوم و ملت را به هم پیوند می‌دهد؛ مثل میراث فکری، آداب و رسوم، تاریخ، سرزمین، اسطوره‌ها، قهرمانان، زبان و دین. ملت ایران از هزاران سال قبل در برابر ملت‌ها و دولت‌های قوی ایستاده و حتی آنها را تحت تاثیر قرار داده‌است، ولی خودش آنچه را که داشته، از دست نداده‌است. آنچه سبب انسجام و بقای فرهنگ ایرانی شده، هویت است. همه مولفه‌های هویت ملی در شاهنامه نمود یافته و جهانی که شاهنامه به تصویر می‌کشد در حقیقت جلوه‌های همان هویت ایرانی است. شاهنامه اثری است برآمده از تاریخ و آمیخته‌ای است از فرهنگ و سنت‌های ایرانی که ریشه در گذشته‌های بسیار دور دارد. این کتاب ارزشمند از یک سو سبب ماندگاری هویت ملی ما شده و از سوی دیگر در انتقال آن به نسل‌های بعد نقشی مهم داشته‌است.

,


 از اواخر قرن سوم به دلیل مشکلاتی مانند برتری‌جویی نژادی میان خلفا به وجود آمده‌بود، جریان شاهنامه‌سرایی در ادب فارسی آغاز شد. چرا این شاهنامه‌ها از میان رفتند و فقط شاهنامه فردوسی ماندگار شد؟ 
یک اثر، وقتی ماندگار می‌شود که اولا حاصل استعداد فردی صاحب اندیشه با فرهنگی وسیع باشد که قدرت بازشناسی رویدادهای مهم را داشته‌باشد و راه‌حل مشکلات را بداند. دوم این‌که دارای هدفی مشخص باشد. شاهنامه فردوسی این ویژگی‌ها را دارد؛ سراینده این کتاب، فردی حکیم است که با تاریخ و گذشته ایران کاملا آشناست و با درکی عمیق از شرایط حساس اجتماعی و سیاسی عصر خود و هوشمندی و زمان‌سنجی درست، سرگذشت کشور ایران را با توجه به منابع کهن به نظم درآورده‌است. فردوسی در بیان داستان‌های شاهنامه، هدفی مشخص و کلی دارد. شاهنامه‌های دیگر چون فاقد هدف فردوسی بودند و فقط می‌خواستند داستان‌ها را به نظم دربیاورند، با گذر زمان از میان رفتند و به دست ما نرسیدند. ولی فردوسی داستان‌ها را زمینه‌ای کرده تا جهان آرمانی خود را به تصویر بکشد. شاهنامه نه تنها جلوه‌گاه روح ملی است بلکه نمایشگاه فضیلت‌های انسانی نیز هست. جهانی که شاهنامه تصویر می‌کند، آکنده از فضایل اخلاقی همچون خردورزی، دادگری، پیمانداری، آزادی، آزادمنشی و دینداری است. به نظر من مهم‌ترین عاملی که شاهنامه را مطلوب دل‌ها کرده، پرداختن به خصلت‌های انسانی است. 

,
,  از اواخر قرن سوم به دلیل مشکلاتی مانند برتری‌جویی نژادی میان خلفا به وجود آمده‌بود، جریان شاهنامه‌سرایی در ادب فارسی آغاز شد. چرا این شاهنامه‌ها از میان رفتند و فقط شاهنامه فردوسی ماندگار شد؟ ,
,


 اخیرا در فضای مجازی و برخی محافل، شبهاتی درباره نژادپرستانه بودن شاهنامه مطرح می‌شود. این مسائل تا چه اندازه صحت دارد و با منطق فکری فردوسی سازگار است؟
فردوسی، شاعری خردگراست. خردگرایی سبب تعادل می‌شود. اعتدال و خردگرایی در سراسر شاهنامه جلوه‌گر شده و فردوسی نگاهی کاملا بیطرفانه به مسائل دارد. شاهنامه به هیچ وجه اثری نژادپرستانه نیست و با این‌که متعلق به ایران است ولی سوگیری خاصی ندارد. یعنی حق را به طرف خاصی نمی‌دهد، بلکه مسائلی کلی را مطرح می‌کند. مثلا در بیت:
 «نخستین فکرت پسین شمار/ تویی خویشتن را به بازی مدار» تویی یعنی تو ای انسان در هر کشوری که هستی. یا مثلا در ابیات:
سر تخت شاهان بپیچد سه کار/ نخستین ز بیدادگر شهریار
دگر آن‌که بی‌مایه را برکشد/ ز مرد هنرمند برتر کشد
سدیگر که با گنج خویشی کند/ به دینار کوشد که بیشی کند
می‌بینیم که خطاب به کل پادشاهان است نه فقط پادشاهان ایران؛ البته در کل باید به این نکته توجه داشته‌باشیم که فردوسی فقط گزارشگر تاریخ ایران نیست بلکه یک منتقد هم هست. یعنی وقتی نادرستی را دید، بازگو می‌کند حتی اگر آن فرد شاه ایران‌زمین باشد. مثلا در بخشی از شاهنامه، دارا، شاه ایران می‌گوید:
کسی کو ز فرمان من بگذرد/ سرش را همی تن به سر نشمرد
وگر هیچ تاب اندر آرد به دل/ به شمشیر باشد ورا دلگسل
جز از ما هر آن‌کس که دارند گنج/ نخواهم کسی شاد دل ما به رنج
نخواهم که باشد مرا رهنمای/ منم رهنمای و منم دلگشای
فردوسی خیلی زود بعد از این ابیات چنین پند می‌هد: 
هر آن‌گه که گویی رسیدم به جای/ نباشد به گیتی مرا رهنمای
چنان دان که نادان‌ترین کس تویی/ چو گفتار دانندگان نشنویم
ز خاکیم و هم خاک را زاده‌ایم/ به بیچارگی دل بدو داده‌ایم
یا مثلا در داستان رستم و سهراب، داستان رفتن رستم به توران و دیگر داستان‌های شاهنامه، همه جا فردوسی مثل منتقدی آگاه حتی از کسی که شخصیت اول داستان اوست، انتقاد می‌کند. بنابراین ابیات نژادپرستانه‌ای که به دروغ به فردوسی نسبت می‌دهند، نه تنها از آن حکیم توس نیست، بلکه شباهتی هم به اشعار او ندارد. در شاهنامه، سرزمین عربستان به نام دشت نیزه‌وران آمده‌ حتی فردوسی در بسیاری از جاها هنرمندی و شجاعت‌شان را می‌ستاید. بنابراین ابیاتی مثل:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار/ عرب را به جایی رسیده‌است کار
که فر کیانی کند آرزو/ تفو بر تو ای چرخ گردان تفو
که در برخی نسخه‌های شاهنامه آمده، قطعا سروده فردوسی نیست و به دلایل متعدد مردود است. این ابیات به دور از شان حکیم فردوسی است و در نسخه‌های کهن شاهنامه وجود ندارد.
آنچه هم درباره ترک‌ستیزی فردوسی مطرح می‌کنند به چند دلیل بی‌اساس است: نخست این‌که ترکان در شاهنامه، اقوام زردپوست شمال‌شرقی ایران هستند و اصلا به ترکان کنونی ایران و مخصوصا منطقه آذربایجان ارتباطی ندارند. اگر به کتاب بندهش نگاه کنید، می‌بینید زرتشت از اقوام زردپوست مهاجمی که از شرق به ایران حمله می‌کردند می‌نالد. دوم این‌که فردوسی در بسیاری از ابیات، ویژگی‌های مثبت ترکان را بیان می‌کند. حتی شما در شاهنامه، نمی‌بینید فردوسی از ترکان یا اعراب به طور مستقیم انتقاد کند، اگر هم انتقادی باشد از زبان مخالفان آنهاست. یعنی فردوسی مثل ناظری آگاه هرآنچه را که درست و خردمندانه است، در جایگاه صحیح آن بازگو کرده و پس از پایان هر داستان، نتیجه اخلاقی آن را بیان می‌کند.

شاهنامه به روایت هانری ماسه
دقیقا همین‌طور است. شاهنامه اثری فراملی و جهانی است. هانری ماسه، شرق‌شناس فرانسوی، در جایی می‌گوید: «شاهنامه آنچنان دقیق و درست، موقعیت ملت خود را شرح داده که هر کس می‌خواند، تصور می‌کند این کتاب متعلق به خود اوست». شاهنامه در حقیقت یک رویه کلی دارد که در همه جوامع قابل انطباق است. یعنی همه جوامع با خواندن شاهنامه، هم جهان آرمانی مورد نظر خود را می‌بینند و هم می‌توانند به آن برسند.

,
,  اخیرا در فضای مجازی و برخی محافل، شبهاتی درباره نژادپرستانه بودن شاهنامه مطرح می‌شود. این مسائل تا چه اندازه صحت دارد و با منطق فکری فردوسی سازگار است؟,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
, شاهنامه به روایت هانری ماسه,
,

انتهای پیام/

,

منبع: جام جم

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه