اخبار داغ

شعری در وصف سردارشهیدسرلشگرحاج حسین همدانی:

ای علمدارِ سپاهِ عشق و شور - عاقبت گشتی شهیدِ راهِ نور

ای علمدارِ سپاهِ عشق و شور  -  عاقبت گشتی شهیدِ راهِ نور
به مناسبت شهادت پیر عاشق، سردار سپاه روشنایی حسین همدانی، مثنوی «سردار عشق» تقدیم به‌تمامی رهسپاران دیار عاشقان، کربلای معلی
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از زنگ اول،

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

بسم رب الشهدا والصدیقین

لشکرِ غم کرده فتحِ شهرِ دل  -     اشکِ چشمِ لاله را، دریا خجِل

سینه می‌سوزد زِ داغِ لاله‌ها    -  در نمازَم با، اذانِ ناله‌ها

اشکِ سُرخِ لاله‌ها تَر کرده خاک -  عشقِ زینب کرده سرداری هلاک

می‌نویسم با غمِ او شعرِ ناب   -  می‌کِشَم از چشمِ خَماّرش، شراب

بر قلم رختِ عزا را کرده تَن  -  از غم سَیّد علی گویم سخن

ای امیرِ موسفیدِ اهلِ عشق   -  ای سپه سالارِ ایوانِ دمشق

ای علمدارِ سپاهِ اشک و آه  -  در بَلا،  ای بوده  زینب را پناه

ای زده غم بر تنت شلاق‌ها   - بر دلت از هجرِ یاران، داغ‌ها

ای علمدارِ سپاهِ عشق و شور  -  عاقبت گشتی شهیدِ راهِ نور

مانده بودی گرچه  جا از یارها -  آن به عشقِ فاطمه بر دارها

خون، دلت بود از غمِ بسیارها  -  از فراقِ آن ابوذر وارها

با خمینی آن علم بردارها   -   کربلای جبهه را سردارها

هِمّت و چمران و کاوه، باکری  -  هاشمی، کلهر، کریمی، باقری

یارِ دیرینِ شقایق‌هایِ مست  -   عاقبت بُغضِ گلوگیرَت شکست

خون چکید از چشمِ شب بیدارِ تو -  عاقبت شد نوبتِ دیدارِ تو

سر کشیدی عاقبت بر دارِ خویش  - چون رفیقانت شدی آلاله کیش

آرزویت را رسیدی پیرِ عشق  -  شُد نصیبِ تو شهادت در دمشق

این سعادت خوش تو را سردار عشق  -  گَشته‌ای قربانِ زینب در دمشق

اشک زینب را تو دیدی در شَفَق   -  کربلا را پر کشیدی مرغ حق

باز بویِ جبهه‌ها پُر کرده شهر -   می‌رسد عاشق‌ترین سردارِ دَهر

بوی هِمَّت بر مشامِ جان ‌رسد   - بویِ عطرِ باکریِّ بی جَسَد

شهر ما بوی خمینی می‌دهد   -   بوی مردانِ حسینی می‌دهد

بوی دود و بوی باروت و جنون  -  می‌رسد بر شهر آهن، بویِ خون

شهر ما بوی مُنوَّر می‌دهد    -   بویِ نخلستان بی‌سر می‌دهد

دل هوایِ جبهه‌ها را کرده باز  - عطر و بویِ کربلا دارد نماز

یادِ یارانِ سلحشورم به خیر    -  یادِ سردارانِ منصورم به خیر

آن گسسته عاشقانه دل زِ غِیر    -  یاد چمران، یاد شیرودی به خیر

با خمینی یاد جانبازی به خیر  -   یادِ هِمَت، یادِ خرازی به خیر

کامِ دل دارد عطش بر بویِ عشق   -   می‌رسد خوش عطر و بویی از دمشق

مانده سرداری به‌جا از عهدِ عشق   - آورندش بر سَرِ دست از دمشق

شاهدِ بزمِ الستی می‌رسد   -  آن بریده دل زِ هستی می‌رسد

غرقه در خون روی و مویی می‌رسد    -  از میِ حق تَر گلویی می‌رسد

با علی درد آشنایی می‌رسد   -   آن مُریدِ روشنایی می‌رسد

کربلا را رهسپاری می‌رسد   -  بهر زینب سر به داری می‌رسد

بوی همت می‌دهد گیسویِ او    -  رنگِ سُرخِ لاله دارد رویِ او

عاشقی را، عاشقان مبهوتِ او    -عطرِ خرازی دهد تابوتِ او

مانده جا از کاروانِ یارها   - پیرِ گُردانِ عَلَم  بَردارها

ماه شب‌هایِ خوشِ  بازی دراز   - بر غروبِ کربلا  آیینه ساز

آن وجودِ گشته ذوبِ در ولا   -  عاقبت شد رهسپار کربلا

عطر و بویِ کربلا را داشت او   -   بیرقِ سرخ ولا افراشت او

ماهِ شب‌هایِ شلمچه الوداع   -    ای جگرخونِ حلبچه الوداع

وصلِ یاران کرده در خون، الوداع  -   یادگارِ دشتِ مجنون، الوداع

ای ولی را یارِ صادق، الوداع  -   کربلا را پیرِ عاشق، الوداع

ای که در دل، دردِ دین را داشتی   - عطر و بویِ اربعین را داشتی

بر سر دستت بلند آورده‌اند      -  خوش رها، روحت زِ بند آورده‌اند

ای نگاهت باخدا درگیر عشق   -  می‌بَرَندَت کربلا، ای پیر عشق

شب، چراغانِ نگاهِ عاشقت       -    هر  سَحَر بیتابِ صبحِ صادقت

بویِ باران می‌دهد سجاده‌ات  -  داغِ زهرا بس که غم‌ها داده‌ات

ای علمدارِ علی در نهروان  -   قصد رفتن کرده‌ای، ای مهربان

ای ولی را عشق تو بی‌انتها   -   ای وجودت عاشقی را خون‌بها

یاور سید علی در فتنه‌ها  -  جان زهرایت مکن او را رها

قصد رفتن کرده‌ای از پیش او  -  تا نمایی خون دل درویش او

اذن رفتن کربلایت داده‌ او  -    باده از جام بلایت داده‌ او

اَشتَرِ حیدر مرو، با او بمان  -  قلب او مشکن، امیرِ مهربان

نورِ چشمانِ سلیمانی مرو   -   ای علی را هِمَّت ثانی مرو

ای همیشه یاور و یار ولی    -دل پریشان‌تر مکن سید علی

می‌روی بی ما چه خوش بر کویِ عشق   -    ای فدا جان کرده بر، بانویِ عشق

کربلا را عاشقِ  پیرانه سر     -  کربلا گر می‌روی ما را ببر

های سردارِ شقایق فامِ ما   -  کربلا رفتن به خون را رَه نَما

سینۀِ سید علی، مجروحِ درد   -   می‌کِشَد از داغِ یاران،  آهِ سرد

با دلی لبریز درد و رنج و غم    -   می‌زند در شهرِ تنهایی قَدَم

یک به یک یاران ز پیشش می‌روند    -  داغ تنهایی به قلبش می‌نهند

سیدِ خوبان مخور غم از فِراق  -  می‌زند سر لاله‌ها بازَت زِ باغ

باغِ عشقِ فاطمه گُل می‌دهد   -  لاله لاله، یاس و سنبل می‌دهد

گرچه یارانِ قدیمت می‌روند   - عاشقان  نوبت به نوبت می‌روند

می شکوفد گل  دوباره جایشان  -   عاشقانی که تویی آقایشان

ما به زهرا  بندگان درگهیم    - غم مخور تنها تو را کِی ما نهیم

داغِ سرخِ کربلا  بر سینه‌ها  -  کرده ما را پیش تو آیینه‌ها

بختِ آیینه مدد  آوردِه‌مان   -   شیعۀ زهرا و حیدر کردِه‌مان

تا به سر شورِ بلا دارد کَسی   - کِی گذاریمت کِشی دلواپسی؟

ای امام لاله‌ها  لب‌تَر نما  -   عاشقان را اِذنِ ترکِ سَر نما

تا ببینی رقصِ سَر، بر دارها   -  غرقه در خون پیکرِ سردارها

تا ببینی لشکرِ بر نیزه سَر  -   کربلا بینی به پا، پُر شور و شَر

اذنِ مان  ده، بر جهاد ای پیرِ عشق - فوجِ داعش تا برانیم از دمشق

تا به کی  تازَد سعودی در یمن   -   تا به کِی ننگِ اسارت بر عدَن

تا به کِی داغِ منا بر سینه‌ها  -  تا به کِی غمگینی آدینه‌ها

تا به کِی بر سامِرا  تهدیدِشان؟     -   سید خوبان عزا کن، عیدِشان

اذنِمان دِه، رو به بغداد آوریم  -  کاظمین از بند آزاد آوریم

تا به کی داعِش دهد آزارمان؟ -  تا به کِی این غم کِشَد بر دارمان؟

اذنِ مان دِه، ای امامِ لاله‌ها  -  سر بگیریم از تنِ دَجّاله ها

تا برون سازم تو را از پرده راز   -  ای خُراسانی به سفیانی بِتاز

با یَمانی در یمن یاری نما  -  می‌رسد مهدی، علی! کاری نما

کُن علم آن، بیرق رنگِ سیاه -   ای خُراسانی، سپاه آور به راه

با غریوِ یا لِثاراتَ الحُسین   -  در سپاهِ شیعه افکن شور و شِین

یا علی عصرِ ظهورِ مهدیَ است  -  با امامِ عشق، ما را عهدیَ است

وقت آن شد ای خراسانی که تا  -   پُشت داعش را به جنگ آری دوتا

ای خُراسانی به سفیانی بِتاز   -   تا بخوانی در پَسِ مهدی نماز

تا شود سِرِّ ظُهورِ یار، فاش   -  ای خراسانی یمن را یار باش

بویِ مهدی کرده پُر، آفاق را   -   می‌رسد بویِ بهاران، باغ را

عاشقان، بویِ ظهورش می‌رسد   -  آفتابِ عشق، نورش می‌رسد

زین تَغزُّل‌ها که بُلبُل می‌کند    -اندکی دیگر، سَحَر گُل می‌کند

بویِ یاس و نرگس آید باغ را  -  مژده آوردم  از او عُشّاق را

می‌رسد ماهی  سراپا عِطرِ یاس -  یوسفی زهرا نِشان، حیدر قِیاس

تا کند بر ظالمِ  زهرا قصاص   -   تا دهد از خیمه‌هایِ لاله پاس

شیعه را عهدی بود با شور و شِین  -    تا کند جان را فدایِ بر حسین

تا حسین است و محرم  شیعه را  -   کربلا پایان نیابد ماجرا

کُلُّ یومٍ کربلا، اینَست راز  -  بیرق خون تا ابد در اهتزاز

بر ولایت قوم سر در  پیش را   -  کربلا یعنی گذشتن خویش را

وقت آن شد تا که یار آید میان  - یوسف زهرا، امامِ شیعیان

هرکه با او خواهد عاشورا کند   -  هر سحر باید دُعا او را کند

بر ظهورش هر سحر زاری کند  - در فراقش گریه بسیاری کند

قومِ مهدی شور و شِینَ اش بشنوید   -  یا لِثاراتَ الحُسینَش بشنوید

عاشقان، بویِ ظهورش می‌رسد   -  آفتابِ عشق، نورش می‌رسد

زین تَغزُّل‌ها که بُلبُل می‌کند    -اندکی دیگر، سَحَر گُل می‌کند

أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ

 

به امید ظهور حضرت یار ...

سحرگاه یکشنبه 19 مهرماه 1394 منصور نظری

 

 

 

 

,

بسم رب الشهدا والصدیقین

, بسم رب الشهدا والصدیقین,

لشکرِ غم کرده فتحِ شهرِ دل  -     اشکِ چشمِ لاله را، دریا خجِل

, لشکرِ غم کرده فتحِ شهرِ دل  -     اشکِ چشمِ لاله را، دریا خجِل,

سینه می‌سوزد زِ داغِ لاله‌ها    -  در نمازَم با، اذانِ ناله‌ها

, سینه می‌سوزد زِ داغِ لاله‌ها    -  در نمازَم با، اذانِ ناله‌ها,

اشکِ سُرخِ لاله‌ها تَر کرده خاک -  عشقِ زینب کرده سرداری هلاک

, اشکِ سُرخِ لاله‌ها تَر کرده خاک -  عشقِ زینب کرده سرداری هلاک,

می‌نویسم با غمِ او شعرِ ناب   -  می‌کِشَم از چشمِ خَماّرش، شراب

, می‌نویسم با غمِ او شعرِ ناب   -  می‌کِشَم از چشمِ خَماّرش، شراب,

بر قلم رختِ عزا را کرده تَن  -  از غم سَیّد علی گویم سخن

, بر قلم رختِ عزا را کرده تَن  -  از غم سَیّد علی گویم سخن,

ای امیرِ موسفیدِ اهلِ عشق   -  ای سپه سالارِ ایوانِ دمشق

, ای امیرِ موسفیدِ اهلِ عشق   -  ای سپه سالارِ ایوانِ دمشق,

ای علمدارِ سپاهِ اشک و آه  -  در بَلا،  ای بوده  زینب را پناه

, ای علمدارِ سپاهِ اشک و آه  -  در بَلا،  ای بوده  زینب را پناه,

ای زده غم بر تنت شلاق‌ها   - بر دلت از هجرِ یاران، داغ‌ها

, ای زده غم بر تنت شلاق‌ها   - بر دلت از هجرِ یاران، داغ‌ها,

ای علمدارِ سپاهِ عشق و شور  -  عاقبت گشتی شهیدِ راهِ نور

, ای علمدارِ سپاهِ عشق و شور  -  عاقبت گشتی شهیدِ راهِ نور,

مانده بودی گرچه  جا از یارها -  آن به عشقِ فاطمه بر دارها

, مانده بودی گرچه  جا از یارها -  آن به عشقِ فاطمه بر دارها,

خون، دلت بود از غمِ بسیارها  -  از فراقِ آن ابوذر وارها

, خون، دلت بود از غمِ بسیارها  -  از فراقِ آن ابوذر وارها,

با خمینی آن علم بردارها   -   کربلای جبهه را سردارها

, با خمینی آن علم بردارها   -   کربلای جبهه را سردارها,

هِمّت و چمران و کاوه، باکری  -  هاشمی، کلهر، کریمی، باقری

, هِمّت و چمران و کاوه، باکری  -  هاشمی، کلهر، کریمی، باقری,

یارِ دیرینِ شقایق‌هایِ مست  -   عاقبت بُغضِ گلوگیرَت شکست

, یارِ دیرینِ شقایق‌هایِ مست  -   عاقبت بُغضِ گلوگیرَت شکست,

خون چکید از چشمِ شب بیدارِ تو -  عاقبت شد نوبتِ دیدارِ تو

, خون چکید از چشمِ شب بیدارِ تو -  عاقبت شد نوبتِ دیدارِ تو,

سر کشیدی عاقبت بر دارِ خویش  - چون رفیقانت شدی آلاله کیش

, سر کشیدی عاقبت بر دارِ خویش  - چون رفیقانت شدی آلاله کیش,

آرزویت را رسیدی پیرِ عشق  -  شُد نصیبِ تو شهادت در دمشق

, آرزویت را رسیدی پیرِ عشق  -  شُد نصیبِ تو شهادت در دمشق,

این سعادت خوش تو را سردار عشق  -  گَشته‌ای قربانِ زینب در دمشق

, این سعادت خوش تو را سردار عشق  -  گَشته‌ای قربانِ زینب در دمشق,

اشک زینب را تو دیدی در شَفَق   -  کربلا را پر کشیدی مرغ حق

, اشک زینب را تو دیدی در شَفَق   -  کربلا را پر کشیدی مرغ حق,

باز بویِ جبهه‌ها پُر کرده شهر -   می‌رسد عاشق‌ترین سردارِ دَهر

, باز بویِ جبهه‌ها پُر کرده شهر -   می‌رسد عاشق‌ترین سردارِ دَهر,

بوی هِمَّت بر مشامِ جان ‌رسد   - بویِ عطرِ باکریِّ بی جَسَد

, بوی هِمَّت بر مشامِ جان ‌رسد   - بویِ عطرِ باکریِّ بی جَسَد,

شهر ما بوی خمینی می‌دهد   -   بوی مردانِ حسینی می‌دهد

, شهر ما بوی خمینی می‌دهد   -   بوی مردانِ حسینی می‌دهد,

بوی دود و بوی باروت و جنون  -  می‌رسد بر شهر آهن، بویِ خون

, بوی دود و بوی باروت و جنون  -  می‌رسد بر شهر آهن، بویِ خون,

شهر ما بوی مُنوَّر می‌دهد    -   بویِ نخلستان بی‌سر می‌دهد

, شهر ما بوی مُنوَّر می‌دهد    -   بویِ نخلستان بی‌سر می‌دهد,

دل هوایِ جبهه‌ها را کرده باز  - عطر و بویِ کربلا دارد نماز

, دل هوایِ جبهه‌ها را کرده باز  - عطر و بویِ کربلا دارد نماز,

یادِ یارانِ سلحشورم به خیر    -  یادِ سردارانِ منصورم به خیر

, یادِ یارانِ سلحشورم به خیر    -  یادِ سردارانِ منصورم به خیر,

آن گسسته عاشقانه دل زِ غِیر    -  یاد چمران، یاد شیرودی به خیر

, آن گسسته عاشقانه دل زِ غِیر    -  یاد چمران، یاد شیرودی به خیر,

با خمینی یاد جانبازی به خیر  -   یادِ هِمَت، یادِ خرازی به خیر

, با خمینی یاد جانبازی به خیر  -   یادِ هِمَت، یادِ خرازی به خیر,

کامِ دل دارد عطش بر بویِ عشق   -   می‌رسد خوش عطر و بویی از دمشق

, کامِ دل دارد عطش بر بویِ عشق   -   می‌رسد خوش عطر و بویی از دمشق,

مانده سرداری به‌جا از عهدِ عشق   - آورندش بر سَرِ دست از دمشق

, مانده سرداری به‌جا از عهدِ عشق   - آورندش بر سَرِ دست از دمشق,

شاهدِ بزمِ الستی می‌رسد   -  آن بریده دل زِ هستی می‌رسد

, شاهدِ بزمِ الستی می‌رسد   -  آن بریده دل زِ هستی می‌رسد,

غرقه در خون روی و مویی می‌رسد    -  از میِ حق تَر گلویی می‌رسد

, غرقه در خون روی و مویی می‌رسد    -  از میِ حق تَر گلویی می‌رسد,

با علی درد آشنایی می‌رسد   -   آن مُریدِ روشنایی می‌رسد

, با علی درد آشنایی می‌رسد   -   آن مُریدِ روشنایی می‌رسد,

کربلا را رهسپاری می‌رسد   -  بهر زینب سر به داری می‌رسد

, کربلا را رهسپاری می‌رسد   -  بهر زینب سر به داری می‌رسد,

بوی همت می‌دهد گیسویِ او    -  رنگِ سُرخِ لاله دارد رویِ او

, بوی همت می‌دهد گیسویِ او    -  رنگِ سُرخِ لاله دارد رویِ او,

عاشقی را، عاشقان مبهوتِ او    -عطرِ خرازی دهد تابوتِ او

, عاشقی را، عاشقان مبهوتِ او    -عطرِ خرازی دهد تابوتِ او,

مانده جا از کاروانِ یارها   - پیرِ گُردانِ عَلَم  بَردارها

, مانده جا از کاروانِ یارها   - پیرِ گُردانِ عَلَم  بَردارها,

ماه شب‌هایِ خوشِ  بازی دراز   - بر غروبِ کربلا  آیینه ساز

, ماه شب‌هایِ خوشِ  بازی دراز   - بر غروبِ کربلا  آیینه ساز,

آن وجودِ گشته ذوبِ در ولا   -  عاقبت شد رهسپار کربلا

, آن وجودِ گشته ذوبِ در ولا   -  عاقبت شد رهسپار کربلا,

عطر و بویِ کربلا را داشت او   -   بیرقِ سرخ ولا افراشت او

, عطر و بویِ کربلا را داشت او   -   بیرقِ سرخ ولا افراشت او,

ماهِ شب‌هایِ شلمچه الوداع   -    ای جگرخونِ حلبچه الوداع

, ماهِ شب‌هایِ شلمچه الوداع   -    ای جگرخونِ حلبچه الوداع,

وصلِ یاران کرده در خون، الوداع  -   یادگارِ دشتِ مجنون، الوداع

, وصلِ یاران کرده در خون، الوداع  -   یادگارِ دشتِ مجنون، الوداع,

ای ولی را یارِ صادق، الوداع  -   کربلا را پیرِ عاشق، الوداع

, ای ولی را یارِ صادق، الوداع  -   کربلا را پیرِ عاشق، الوداع,

ای که در دل، دردِ دین را داشتی   - عطر و بویِ اربعین را داشتی

, ای که در دل، دردِ دین را داشتی   - عطر و بویِ اربعین را داشتی,

بر سر دستت بلند آورده‌اند      -  خوش رها، روحت زِ بند آورده‌اند

, بر سر دستت بلند آورده‌اند      -  خوش رها، روحت زِ بند آورده‌اند,

ای نگاهت باخدا درگیر عشق   -  می‌بَرَندَت کربلا، ای پیر عشق

, ای نگاهت باخدا درگیر عشق   -  می‌بَرَندَت کربلا، ای پیر عشق,

شب، چراغانِ نگاهِ عاشقت       -    هر  سَحَر بیتابِ صبحِ صادقت

, شب، چراغانِ نگاهِ عاشقت       -    هر  سَحَر بیتابِ صبحِ صادقت,

بویِ باران می‌دهد سجاده‌ات  -  داغِ زهرا بس که غم‌ها داده‌ات

, بویِ باران می‌دهد سجاده‌ات  -  داغِ زهرا بس که غم‌ها داده‌ات,

ای علمدارِ علی در نهروان  -   قصد رفتن کرده‌ای، ای مهربان

, ای علمدارِ علی در نهروان  -   قصد رفتن کرده‌ای، ای مهربان,

ای ولی را عشق تو بی‌انتها   -   ای وجودت عاشقی را خون‌بها

, ای ولی را عشق تو بی‌انتها   -   ای وجودت عاشقی را خون‌بها,

یاور سید علی در فتنه‌ها  -  جان زهرایت مکن او را رها

, یاور سید علی در فتنه‌ها  -  جان زهرایت مکن او را رها,

قصد رفتن کرده‌ای از پیش او  -  تا نمایی خون دل درویش او

, قصد رفتن کرده‌ای از پیش او  -  تا نمایی خون دل درویش او,

اذن رفتن کربلایت داده‌ او  -    باده از جام بلایت داده‌ او

, اذن رفتن کربلایت داده‌ او  -    باده از جام بلایت داده‌ او,

اَشتَرِ حیدر مرو، با او بمان  -  قلب او مشکن، امیرِ مهربان

, اَشتَرِ حیدر مرو، با او بمان  -  قلب او مشکن، امیرِ مهربان,

نورِ چشمانِ سلیمانی مرو   -   ای علی را هِمَّت ثانی مرو

, نورِ چشمانِ سلیمانی مرو   -   ای علی را هِمَّت ثانی مرو,

ای همیشه یاور و یار ولی    -دل پریشان‌تر مکن سید علی

, ای همیشه یاور و یار ولی    -دل پریشان‌تر مکن سید علی,

می‌روی بی ما چه خوش بر کویِ عشق   -    ای فدا جان کرده بر، بانویِ عشق

, می‌روی بی ما چه خوش بر کویِ عشق   -    ای فدا جان کرده بر، بانویِ عشق,

کربلا را عاشقِ  پیرانه سر     -  کربلا گر می‌روی ما را ببر

, کربلا را عاشقِ  پیرانه سر     -  کربلا گر می‌روی ما را ببر,

های سردارِ شقایق فامِ ما   -  کربلا رفتن به خون را رَه نَما

, های سردارِ شقایق فامِ ما   -  کربلا رفتن به خون را رَه نَما,

سینۀِ سید علی، مجروحِ درد   -   می‌کِشَد از داغِ یاران،  آهِ سرد

, سینۀِ سید علی، مجروحِ درد   -   می‌کِشَد از داغِ یاران،  آهِ سرد,

با دلی لبریز درد و رنج و غم    -   می‌زند در شهرِ تنهایی قَدَم

, با دلی لبریز درد و رنج و غم    -   می‌زند در شهرِ تنهایی قَدَم,

یک به یک یاران ز پیشش می‌روند    -  داغ تنهایی به قلبش می‌نهند

, یک به یک یاران ز پیشش می‌روند    -  داغ تنهایی به قلبش می‌نهند,

سیدِ خوبان مخور غم از فِراق  -  می‌زند سر لاله‌ها بازَت زِ باغ

, سیدِ خوبان مخور غم از فِراق  -  می‌زند سر لاله‌ها بازَت زِ باغ,

باغِ عشقِ فاطمه گُل می‌دهد   -  لاله لاله، یاس و سنبل می‌دهد

, باغِ عشقِ فاطمه گُل می‌دهد   -  لاله لاله، یاس و سنبل می‌دهد,

گرچه یارانِ قدیمت می‌روند   - عاشقان  نوبت به نوبت می‌روند

, گرچه یارانِ قدیمت می‌روند   - عاشقان  نوبت به نوبت می‌روند,

می شکوفد گل  دوباره جایشان  -   عاشقانی که تویی آقایشان

, می شکوفد گل  دوباره جایشان  -   عاشقانی که تویی آقایشان,

ما به زهرا  بندگان درگهیم    - غم مخور تنها تو را کِی ما نهیم

, ما به زهرا  بندگان درگهیم    - غم مخور تنها تو را کِی ما نهیم,

داغِ سرخِ کربلا  بر سینه‌ها  -  کرده ما را پیش تو آیینه‌ها

, داغِ سرخِ کربلا  بر سینه‌ها  -  کرده ما را پیش تو آیینه‌ها,

بختِ آیینه مدد  آوردِه‌مان   -   شیعۀ زهرا و حیدر کردِه‌مان

, بختِ آیینه مدد  آوردِه‌مان   -   شیعۀ زهرا و حیدر کردِه‌مان,

تا به سر شورِ بلا دارد کَسی   - کِی گذاریمت کِشی دلواپسی؟

, تا به سر شورِ بلا دارد کَسی   - کِی گذاریمت کِشی دلواپسی؟,

ای امام لاله‌ها  لب‌تَر نما  -   عاشقان را اِذنِ ترکِ سَر نما

, ای امام لاله‌ها  لب‌تَر نما  -   عاشقان را اِذنِ ترکِ سَر نما,

تا ببینی رقصِ سَر، بر دارها   -  غرقه در خون پیکرِ سردارها

, تا ببینی رقصِ سَر، بر دارها   -  غرقه در خون پیکرِ سردارها,

تا ببینی لشکرِ بر نیزه سَر  -   کربلا بینی به پا، پُر شور و شَر

, تا ببینی لشکرِ بر نیزه سَر  -   کربلا بینی به پا، پُر شور و شَر,

اذنِ مان  ده، بر جهاد ای پیرِ عشق - فوجِ داعش تا برانیم از دمشق

, اذنِ مان  ده، بر جهاد ای پیرِ عشق - فوجِ داعش تا برانیم از دمشق,

تا به کی  تازَد سعودی در یمن   -   تا به کِی ننگِ اسارت بر عدَن

, تا به کی  تازَد سعودی در یمن   -   تا به کِی ننگِ اسارت بر عدَن,

تا به کِی داغِ منا بر سینه‌ها  -  تا به کِی غمگینی آدینه‌ها

, تا به کِی داغِ منا بر سینه‌ها  -  تا به کِی غمگینی آدینه‌ها,

تا به کِی بر سامِرا  تهدیدِشان؟     -   سید خوبان عزا کن، عیدِشان

, تا به کِی بر سامِرا  تهدیدِشان؟     -   سید خوبان عزا کن، عیدِشان,

اذنِمان دِه، رو به بغداد آوریم  -  کاظمین از بند آزاد آوریم

, اذنِمان دِه، رو به بغداد آوریم  -  کاظمین از بند آزاد آوریم,

تا به کی داعِش دهد آزارمان؟ -  تا به کِی این غم کِشَد بر دارمان؟

, تا به کی داعِش دهد آزارمان؟ -  تا به کِی این غم کِشَد بر دارمان؟,

اذنِ مان دِه، ای امامِ لاله‌ها  -  سر بگیریم از تنِ دَجّاله ها

, اذنِ مان دِه، ای امامِ لاله‌ها  -  سر بگیریم از تنِ دَجّاله ها,

تا برون سازم تو را از پرده راز   -  ای خُراسانی به سفیانی بِتاز

, تا برون سازم تو را از پرده راز   -  ای خُراسانی به سفیانی بِتاز,

با یَمانی در یمن یاری نما  -  می‌رسد مهدی، علی! کاری نما

, با یَمانی در یمن یاری نما  -  می‌رسد مهدی، علی! کاری نما,

کُن علم آن، بیرق رنگِ سیاه -   ای خُراسانی، سپاه آور به راه

, کُن علم آن، بیرق رنگِ سیاه -   ای خُراسانی، سپاه آور به راه,

با غریوِ یا لِثاراتَ الحُسین   -  در سپاهِ شیعه افکن شور و شِین

, با غریوِ یا لِثاراتَ الحُسین   -  در سپاهِ شیعه افکن شور و شِین,

یا علی عصرِ ظهورِ مهدیَ است  -  با امامِ عشق، ما را عهدیَ است

, یا علی عصرِ ظهورِ مهدیَ است  -  با امامِ عشق، ما را عهدیَ است,

وقت آن شد ای خراسانی که تا  -   پُشت داعش را به جنگ آری دوتا

, وقت آن شد ای خراسانی که تا  -   پُشت داعش را به جنگ آری دوتا,

ای خُراسانی به سفیانی بِتاز   -   تا بخوانی در پَسِ مهدی نماز

, ای خُراسانی به سفیانی بِتاز   -   تا بخوانی در پَسِ مهدی نماز,

تا شود سِرِّ ظُهورِ یار، فاش   -  ای خراسانی یمن را یار باش

, تا شود سِرِّ ظُهورِ یار، فاش   -  ای خراسانی یمن را یار باش,

بویِ مهدی کرده پُر، آفاق را   -   می‌رسد بویِ بهاران، باغ را

, بویِ مهدی کرده پُر، آفاق را   -   می‌رسد بویِ بهاران، باغ را,

عاشقان، بویِ ظهورش می‌رسد   -  آفتابِ عشق، نورش می‌رسد

, عاشقان، بویِ ظهورش می‌رسد   -  آفتابِ عشق، نورش می‌رسد,

زین تَغزُّل‌ها که بُلبُل می‌کند    -اندکی دیگر، سَحَر گُل می‌کند

, زین تَغزُّل‌ها که بُلبُل می‌کند    -اندکی دیگر، سَحَر گُل می‌کند,

بویِ یاس و نرگس آید باغ را  -  مژده آوردم  از او عُشّاق را

, بویِ یاس و نرگس آید باغ را  -  مژده آوردم  از او عُشّاق را,

می‌رسد ماهی  سراپا عِطرِ یاس -  یوسفی زهرا نِشان، حیدر قِیاس

, می‌رسد ماهی  سراپا عِطرِ یاس -  یوسفی زهرا نِشان، حیدر قِیاس,

تا کند بر ظالمِ  زهرا قصاص   -   تا دهد از خیمه‌هایِ لاله پاس

, تا کند بر ظالمِ  زهرا قصاص   -   تا دهد از خیمه‌هایِ لاله پاس,

شیعه را عهدی بود با شور و شِین  -    تا کند جان را فدایِ بر حسین

, شیعه را عهدی بود با شور و شِین  -    تا کند جان را فدایِ بر حسین,

تا حسین است و محرم  شیعه را  -   کربلا پایان نیابد ماجرا

, تا حسین است و محرم  شیعه را  -   کربلا پایان نیابد ماجرا,

کُلُّ یومٍ کربلا، اینَست راز  -  بیرق خون تا ابد در اهتزاز

, کُلُّ یومٍ کربلا، اینَست راز  -  بیرق خون تا ابد در اهتزاز,

بر ولایت قوم سر در  پیش را   -  کربلا یعنی گذشتن خویش را

, بر ولایت قوم سر در  پیش را   -  کربلا یعنی گذشتن خویش را,

وقت آن شد تا که یار آید میان  - یوسف زهرا، امامِ شیعیان

, وقت آن شد تا که یار آید میان  - یوسف زهرا، امامِ شیعیان,

هرکه با او خواهد عاشورا کند   -  هر سحر باید دُعا او را کند

, هرکه با او خواهد عاشورا کند   -  هر سحر باید دُعا او را کند,

بر ظهورش هر سحر زاری کند  - در فراقش گریه بسیاری کند

, بر ظهورش هر سحر زاری کند  - در فراقش گریه بسیاری کند,

قومِ مهدی شور و شِینَ اش بشنوید   -  یا لِثاراتَ الحُسینَش بشنوید

, قومِ مهدی شور و شِینَ اش بشنوید   -  یا لِثاراتَ الحُسینَش بشنوید,

عاشقان، بویِ ظهورش می‌رسد   -  آفتابِ عشق، نورش می‌رسد

, عاشقان، بویِ ظهورش می‌رسد   -  آفتابِ عشق، نورش می‌رسد,

زین تَغزُّل‌ها که بُلبُل می‌کند    -اندکی دیگر، سَحَر گُل می‌کند

, زین تَغزُّل‌ها که بُلبُل می‌کند    -اندکی دیگر، سَحَر گُل می‌کند,

أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ

, أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ,

 

,

به امید ظهور حضرت یار ...

, به امید ظهور حضرت یار ...,

سحرگاه یکشنبه 19 مهرماه 1394 منصور نظری

, سحرگاه یکشنبه 19 مهرماه 1394 , , منصور نظری,

 

,

 

,

 

,

 

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه