اخبار داغ

یادداشت/

نقد فیلم «فروشنده»/ هیپنوتیزم اخلاقی در دو ساعت!

نقد فیلم «فروشنده»/ هیپنوتیزم اخلاقی در دو ساعت!
گویا اصلا «حیا» و «غیرت» صفت هایی موجود در روح و روان ما نیستند. گویا این فرهنگ شرقی ماست که به ما می گوید در هنگام تعرض به ناموس، واکنش نشان بده. وقتی چنین شد، راه باز می شود برای نقد و رد کردن این صفات خوب؛ زیرا دیگر صفاتی مثل «غیرت» و «حیا» در روح وجود ندارند و اساسا «صفات انسانی» نداریم.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از "منبری ها" شاید امثال «اصغر فرهادی»ها آن قدر مهم نباشند که بخواهیم در مورد آن ها مقاله ای بنویسیم، امّا «ارزش» های دینی و انقلابی «خط قرمز» ماست و اگر کسی بخواهد هنرمندانه و با زیرکی آن را مخدوش کند آن را با «نقد علمی» رسوا کرد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, "منبری ها", «ارزش» های دینی و انقلابی «خط قرمز» ماست, «نقد علمی»,

این متن، نقدی را با رنگ و بوی علمی و برخاسته از علوم «انسانی اسلامی» بیان می کند و نمی خواهد نقدش به صورت نقدهای رایج سینمایی باشد که معمولا از نظر فنی و هنری فیلمی را بررسی کند.

,

 برخی می گویند چرا این قدر به جایزه های «کَن» و «اسکار» بد بین هستید؟ آیا مخالفت شما صرفا به علت چنین جوایزی است؟ پاسخ آن روشن است؛ آیا هیچ عاقلی – حتّی در خواب و تخیلاتش! – می تواند تصور کند درامثال این جشنواره ها، به فیلمی مثل «یتیم خانه ی ایران» جایزه دهند؟! آیا حساب توئیتری وزارت امور خارجه ی آمریکا بی دلیل این کارگردان را مورد ستایش قرار می دهد؟ آیا این چنین نیست که می خواهند او را با این حمایت ها «دوپینگ» کنند تا در برابر فیلم های اصیل ایرانی و اسلامی پیروز شود؟

, «کَن» و «اسکار», «یتیم خانه ی ایران», «دوپینگ»,

, ,

اشکالی ندارد، آن ها «معصوم» هستند و غرض و مرضی ندارند؛ اصلا به این دلیل نیاز نداریم؛ «محتوا»ی فیلم را نقد می کنیم.[۱]

,

 مطالبی که به عنوان «نقد» مطرح می گردد باید به صورت یک «پازل» و مجموع دید. همه ی نقدها در کنار هم یک تصویر نشان می دهد و هر کدام، دیگری را تایید و تقویت می کند.

,

پیشاپیش از طولانی شدن متن مقاله عذرخواهی می شود و پس از طرح کوتاه داستان این فیلم، نقد ارائه می گردد:

,

خلاصه ی داستان فیلم فروشنده

, خلاصه ی داستان فیلم فروشنده,

«عماد» و «رعنا» زن و شوهری جوان هستند که پس از مشکلاتی فنی که برای خانه ی آن ها پیش می آید، مجبور می شوند خانه ی خود را تغییر دهند؛ خانه ای را کرایه می کنند که پیش از آنان زنی «بد کار» در آنجا زندگی می کرد. «عماد» معلمی با شخصیت و با فرهنگ و به اصطلاح «مدرن» و مهربان است که در تئاتر هم به همراه همسرش فعالیت می کند.

,

شبی که به خانه می آید متوجه می شود قبل از او شخصی – به هوای این که هنوز این خانه، خانه ی همان زن بدکار قبلی است – به خانه اش آمده بود و به زنش حمله و به او تجاوز کرده بود. آن شخص «متجاوز» سوئیچ و ماشینش را رها کرده و رفته بود. «عماد» مهربان تبدیل به شخصیتی «خشن» می شود و بدون اطلاع به پلیس به دنبال آن فرد می گردد. نهایتا «متجاوز» – که پیرمرد یا نهایتا میانسال بود – را پیدا کرده و در مکانی زندانی می کند.

,

او در ابتدا می خواست آبروی «متجاوز» را نزد همسر و دخترش – که در همان ایام قرار بود با پسری ازدواج کند – ببرد و سپس رها کند که اصرار همسر متجاوز و وضعیت خاص آن شخص، باعث می شود این کار را نکند و در آخر به یک ضربه به صورت «متجاوز» اکتفا کند که همین امر باعث می شود آن مرد – که بیماری قلبی داشت – حالش بد شود و از ظاهر فیلم این مطلب فهمیده می شود که فوت می کند.

,

نقد

, نقد,

نقدها را در چند محور تقسیم می کنیم:

,

۱- مبنای رفتارگرایی (Behaviorism): این مبنا یکی از مکاتب رایج روان شناسی است که با نام «اسکینر» (Burrhus Frederic Skinner) شناخته می شود و معتقدند اساسا انسان چیزی به نام «روح»، «قالب» یا «فطرت» ندارد؛ بلکه خمیری است که به هر شکلی که بخواهی می توانی به آن شکل بدهی.

, ۱- مبنای رفتارگرایی (Behaviorism):,

اصغر فرهادی در نشست خبری فیلم فروشنده در جشنواره فیلم کن می گوید: «این یک چیزی است به عنوان حریم که از کودکی در تربیت و فرهنگ شرقی ما شکل گرفته است مثل حریم بدن یا حریم خانواده. مثلا در فیلم می بینیم که پسربچه به خانم غریبه اجازه نمی‌دهد که لباس او را در بیاورد یا مثلا در مدرسه پسرها از دخترها جدا می‌نشینند. این تربیت اجتماعی و فرهنگی ماست و کم‌کم که بزرگتر می شویم در شخصیت ما ته نشین می‌شود و چیزهای به اسم فاصله جنسیتی شکل می‌گیرد و اینکه در دنیا دو جنس وجود دارد: زن و مرد. این ریشه در فرهنگ ماست و ورود غریبه به حریم ما، در فرهنگ ایران موضوع مهمی است. در حال ارزشگذاری نیستم و این ویژگی فرهنگی ماست. شاید اگر چنین اتفاقی که در فیلم رخ داده است در جای دیگر دنیا رخ می‌داد این میزان واکنش را نمی‌دیدید.»[۲]

, «این یک چیزی است به عنوان حریم که از کودکی در تربیت و فرهنگ شرقی ما شکل گرفته است مثل حریم بدن یا حریم خانواده. مثلا در فیلم می بینیم که پسربچه به خانم غریبه اجازه نمی‌دهد که لباس او را در بیاورد یا مثلا در مدرسه پسرها از دخترها جدا می‌نشینند. این تربیت اجتماعی و فرهنگی ماست و کم‌کم که بزرگتر می شویم در شخصیت ما ته نشین می‌شود و چیزهای به اسم فاصله جنسیتی شکل می‌گیرد و اینکه در دنیا دو جنس وجود دارد: زن و مرد. این ریشه در فرهنگ ماست و ورود غریبه به حریم ما، در فرهنگ ایران موضوع مهمی است. در حال ارزشگذاری نیستم و این ویژگی فرهنگی ماست. شاید اگر چنین اتفاقی که در فیلم رخ داده است در جای دیگر دنیا رخ می‌داد این میزان واکنش را نمی‌دیدید.», در شخصیت ما ته نشین می‌شود,

گویا اصلا «حیا» و «غیرت» صفت هایی موجود در روح و روان ما نیستند. گویا این فرهنگ شرقی ماست که به ما می گوید در هنگام تعرض به ناموس، واکنش نشان بده. وقتی چنین شد، راه باز می شود برای نقد و رد کردن این صفات خوب؛ زیرا دیگر صفاتی مثل «غیرت» و «حیا» در روح وجود ندارند و اساسا «صفات انسانی» نداریم.

, گویا اصلا «حیا» و «غیرت» صفت هایی موجود در روح و روان ما نیستند. گویا این فرهنگ شرقی ماست که به ما می گوید در هنگام تعرض به ناموس، واکنش نشان بده. وقتی چنین شد، راه باز می شود برای نقد و رد کردن این صفات خوب؛ زیرا دیگر صفاتی مثل «غیرت» و «حیا» در روح وجود ندارند و اساسا «صفات انسانی» نداریم.,

۲- حرکت به سمت مدرنیسم (Modernisation):

, ۲- حرکت به سمت مدرنیسم (Modernisation):,

او در مورد رابطه ی فیلمش با مرگ فروشنده آرتور میلر می گوید: «راجع به اینکه چه ارتباطی بین مرگ فروشنده وجود دارد آن هم نه به لحاظ اخلاقی بلکه به لحاظ اجتماعی؛ توجه شما را به  ابتدای مرگ فروشنده آرتور میلر جلب می‌کنم. میلر، نیویورکی را توصیف می‌کند که با یک سرعت غیر قابل باوری درحال تغییر است و ساختمانهای قدیمی خراب می‌شوند و دنیای مدرنی درحال ساخته شدن است و از طرف دیگر طبقه ای از اجتماع را نشان می‌دهد که نمی‌تواند خودش را از زیر این چرخ‌دنده‌های مدرن شدن نجات دهد و قربانی می‌شوند. این توصیف میلر برای آن سالهای نیویورک بود و حالا بعد از چند دهه چنین اتفاقی برای تهران درحال وقوع است. اینکه ما هم در یک سطح وسیع، اشتیاقی عجیب برای رسیدن به مدرنیته داریم، تهران ما را شبیه همان نیویورک آن زمان میلر کرده است. این سرعت در میل به مدرن شدن، تامل تطبیق دادن ما با شرایط موجود را کم می‌کند. همانطور که در اول فیلم دیدیم، شخصیتهای اصلی فیلم در حال اجرای تئاتر هستند که یک پدیده و شغل مدرن است و نشان می‌دهد فکر روشن و بازی را دارند. با این وجود، همین انسان‌های مدرن در ادامه داستان وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرند، رفتاری سنتی را بروز می‌دهند.»[۳]

, «راجع به اینکه چه ارتباطی بین مرگ فروشنده وجود دارد آن هم نه به لحاظ اخلاقی بلکه به لحاظ اجتماعی؛ توجه شما را به  ابتدای مرگ فروشنده آرتور میلر جلب می‌کنم. میلر، نیویورکی را توصیف می‌کند که با یک سرعت غیر قابل باوری درحال تغییر است و ساختمانهای قدیمی خراب می‌شوند و دنیای مدرنی درحال ساخته شدن است و از طرف دیگر طبقه ای از اجتماع را نشان می‌دهد که نمی‌تواند خودش را از زیر این چرخ‌دنده‌های مدرن شدن نجات دهد و قربانی می‌شوند. این توصیف میلر برای آن سالهای نیویورک بود و حالا بعد از چند دهه چنین اتفاقی برای تهران درحال وقوع است. اینکه ما هم در یک سطح وسیع، اشتیاقی عجیب برای رسیدن به مدرنیته داریم، تهران ما را شبیه همان نیویورک آن زمان میلر کرده است. این سرعت در میل به مدرن شدن، تامل تطبیق دادن ما با شرایط موجود را کم می‌کند. همانطور که در اول فیلم دیدیم، شخصیتهای اصلی فیلم در حال اجرای تئاتر هستند که یک پدیده و شغل مدرن است و نشان می‌دهد فکر روشن و بازی را دارند. با این وجود، همین انسان‌های مدرن در ادامه داستان وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرند، رفتاری سنتی را بروز می‌دهند.», همین انسان‌های مدرن در ادامه داستان وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرند، رفتاری سنتی را بروز می‌دهند., »,

گویا «فرهنگ» و «تربیت» سنتی اگر غلط باشد، باید «کاملا» کنار گذاشته شود و به طور «کامل» و «خالص» مدرن شد تا به «با فرهنگ» بودن رسیده شود. چون اگر یک ذره از «تربیت سنتی» وجود داشته باشد، باعث «تعارض» درونی می شود.

, گویا «فرهنگ» و «تربیت» سنتی اگر غلط باشد، باید «کاملا» کنار گذاشته شود و به طور «کامل» و «خالص» مدرن شد تا به «با فرهنگ» بودن رسیده شود. چون اگر یک ذره از «تربیت سنتی» وجود داشته باشد، باعث «تعارض» درونی می شود.,

اصغر فرهادی: «عماد در این فیلم، یک آدم روشنی است، یک انسان فرهنگی است ولی نمی‌تواند نمونه‌ای از روشنفکر جامعه ما باشد. اهل کتاب و تئاتر است، ذهن روشنی دارد اما نه به عنوان روشنفکری است که در کشور ما می‌شناسیم. بله می‌شود گفت که اتفاقا تناقض و پارادوکس این است که این شخص از آن آدم به این آدم می‌رسد. آدمی که مهربان است، عاشق همسرش است، نگران بچه همسایه است و احساس مسئولیت می‌کند؛ ناگهان چه چیزی این آدم را از آن وضعیت مهربانی، تغییر می‌دهد. سوال این است که چه کسانی این آدم را تبدیلش می‌کنند به آدمی که این خشونت را چه در کلام یا رفتار  بروز دهد. این یکی از سوالات اصلی است که در فیلم مطرح می‌شود.»[۴] این کلام او را بگذارید کنار این سکانس که «عماد» – قبل از تجاوز به همسرش – در کلاس در حال توضیح داستان «گاو» به شاگردانش است که یکی از دانش آموزان با تعجب می پرسد: آقا چطور یک آدم گاو می شود؟!

, «عماد در این فیلم، یک آدم روشنی است، یک انسان فرهنگی است ولی نمی‌تواند نمونه‌ای از روشنفکر جامعه ما باشد. اهل کتاب و تئاتر است، ذهن روشنی دارد اما نه به عنوان روشنفکری است که در کشور ما می‌شناسیم. بله می‌شود گفت که اتفاقا تناقض و پارادوکس این است که این شخص از آن آدم به این آدم می‌رسد. آدمی که مهربان است، عاشق همسرش است، نگران بچه همسایه است و احساس مسئولیت می‌کند؛ ناگهان چه چیزی این آدم را از آن وضعیت مهربانی، تغییر می‌دهد. سوال این است که چه کسانی این آدم را تبدیلش می‌کنند به آدمی که این خشونت را چه در کلام یا رفتار  بروز دهد. این یکی از سوالات اصلی است که در فیلم مطرح می‌شود.»,

۳- نسبیت اخلاقی: مهمترین نقد وارد بر این فیلم، این نقد و نقد بعدی است. گویا فیلم می خواهد به مخاطب بگوید: سریع مردم را «سیاه» نشان ندهید. نگوید «بد» است. بالاخره او هم برای کاری که انجام داده «دلیلی» داشته است. برای این بخش چند متن از کلام فرهادی و چند سکانس فیلم باید مورد توجه قرار بگیرد:

, ۳- نسبیت اخلاقی:,
  • اصغر فرهادی: «در این باره اول باید بدانیم که اصلا شخصیت خاکستری یعنی چه، چون خیلی دیده‌ام که عده‌ای به اشتباه فکر می‌کنند آنهایی که خطا و درستی کارشان تعادل دارد خاکستری هستند در حالی که این اصلا درست نیست … شما می‌توانید در فیلم شخصیتی داشته باشید که حتی قتل انجام داده باشد و کارهایی از او ببینید که شما را مشمئز کند اما می‌توان آن را خاکستری دانست فقط به این شرط که برای کارهایی که انجام می‌دهد به تماشاگر توضیح داده شود.[۵]»
,
  • اصغر فرهادی: «در این باره اول باید بدانیم که اصلا شخصیت خاکستری یعنی چه، چون خیلی دیده‌ام که عده‌ای به اشتباه فکر می‌کنند آنهایی که خطا و درستی کارشان تعادل دارد خاکستری هستند در حالی که این اصلا درست نیست … شما می‌توانید در فیلم شخصیتی داشته باشید که حتی قتل انجام داده باشد و کارهایی از او ببینید که شما را مشمئز کند اما می‌توان آن را خاکستری دانست فقط به این شرط که برای کارهایی که انجام می‌دهد به تماشاگر توضیح داده شود.[۵]»
  • , «در این باره اول باید بدانیم که اصلا شخصیت خاکستری یعنی چه، چون خیلی دیده‌ام که عده‌ای به اشتباه فکر می‌کنند آنهایی که خطا و درستی کارشان تعادل دارد خاکستری هستند در حالی که این اصلا درست نیست … شما می‌توانید در فیلم شخصیتی داشته باشید که حتی قتل انجام داده باشد و کارهایی از او ببینید که شما را مشمئز کند اما می‌توان آن را خاکستری دانست فقط به این شرط که برای کارهایی که انجام می‌دهد به تماشاگر توضیح داده شود., حتی قتل انجام داده باشد و کارهایی از او ببینید که شما را مشمئز کند اما می‌توان آن را خاکستری دانست فقط به این شرط که برای کارهایی که انجام می‌دهد به تماشاگر توضیح داده شود,

    گویا اگر کسی طبق شرایطی مجبور به انجام کاری شود، دیگر از زشتی «گناه» و «سیاهی جرمش» کم می شود.

    , گویا اگر کسی طبق شرایطی مجبور به انجام کاری شود، دیگر از زشتی «گناه» و «سیاهی جرمش» کم می شود.,
    • در قسمتی از فیلم، «عماد» در صندلی عقب یک تاکسی در کنار زنی نشسته است و آن زن نمی خواهد بدنش به یک نامحرم بخورد. لذا اول به «عماد» می گوید که از او فاصله بگیرد و سپس به راننده می گوید که می خواهم جایم را عوض کنم و جلو بشینم. ماشین می ایستند و زن جایش را با فردی که جلو نشسته بود – که اتفاقا از دانش آموزان و شاگردان «عماد» بود – عوض می کند. این دانش آموز بعدا به «عماد» می گوید: آقا ما خیلی ناراحت شدیم که آن زن در تاکسی آن حرف را زد. «عماد» پاسخ می دهد که گویا مردی بلایی سر او آورده و او به همین علّت به مرد ها بد بین است!!!
    ,
  • در قسمتی از فیلم، «عماد» در صندلی عقب یک تاکسی در کنار زنی نشسته است و آن زن نمی خواهد بدنش به یک نامحرم بخورد. لذا اول به «عماد» می گوید که از او فاصله بگیرد و سپس به راننده می گوید که می خواهم جایم را عوض کنم و جلو بشینم. ماشین می ایستند و زن جایش را با فردی که جلو نشسته بود – که اتفاقا از دانش آموزان و شاگردان «عماد» بود – عوض می کند. این دانش آموز بعدا به «عماد» می گوید: آقا ما خیلی ناراحت شدیم که آن زن در تاکسی آن حرف را زد. «عماد» پاسخ می دهد که گویا مردی بلایی سر او آورده و او به همین علّت به مرد ها بد بین است!!!
  • ,

    گویا هر زنی طبق «تربیت» و «فرهنگ» خاص این کشور و بلاهایی که از ناحیه ی هوس بازان به او می رسد حریم محرم و نامحرم را نگه می دارد. آیا تمام زنان با دین و محجبه ی ما این گونه هستند؟ آیا در روح و فطرت انسان چیزی به نام «حیا» نیست؟

    ,
    • «رعنا» (همسر «عماد») که همیشه با اعتماد به نفس بازیگر تئاتر بود، پس از «تجاوز» ناگهان در وسط اجرای تئاتر، صحنه را رها می کند. وقتی شوهرش به او می گوید چرا بیرون آمدی؟ پاسخ می دهد: مردی بد نگاه می کرد.
    ,
  • «رعنا» (همسر «عماد») که همیشه با اعتماد به نفس بازیگر تئاتر بود، پس از «تجاوز» ناگهان در وسط اجرای تئاتر، صحنه را رها می کند. وقتی شوهرش به او می گوید چرا بیرون آمدی؟ پاسخ می دهد: مردی بد نگاه می کرد.
  • ,

    این صحنه مطلب قبلی را تایید می کند. «رعنا» مدت ها بود تئاتر بازی می کرد و هیچ وقت به نگاه های مرد ها بد بین نبود؛ امّا چون الآن به او تجاوز شده است چنین دیدگاه و بدبینی ای پیدا کرده است.

    ,
    • در کلاس «عماد» به یکی از شاگردانش می گوید موبایلت را بده؛ پس از اصرار فراوان، دانش آموز می دهد. «عماد» پس از این که می بیند در گوشی او فیلم ها و عکس های بدی وجود دارد، می گوید به پدرت بگو فردا بیاید مدرسه. در همان لحظه یکی از دانش آموزان می گوید: آقا پدرش مُرده است. در این لحظه «عماد» موبایل را به او پس می دهد و به راحتی از کنار این کار زشت می گذرد.
    ,
  • در کلاس «عماد» به یکی از شاگردانش می گوید موبایلت را بده؛ پس از اصرار فراوان، دانش آموز می دهد. «عماد» پس از این که می بیند در گوشی او فیلم ها و عکس های بدی وجود دارد، می گوید به پدرت بگو فردا بیاید مدرسه. در همان لحظه یکی از دانش آموزان می گوید: آقا پدرش مُرده است. در این لحظه «عماد» موبایل را به او پس می دهد و به راحتی از کنار این کار زشت می گذرد.
  • ,

    شاید از دیدگاه آقای فرهادی این کار و گذشت عماد «بد» یا «خیلی بد» نباشد. چون بنده ی خدا پدر نداشته و در شرایط سختی بزرگ شده یا کسی نبوده که او را تربیت کند و …  . یعنی نبودن پدر توجیهی است که دیدن این عکس ها را دیگر «بد» ندانیم. ولی اتفاقا این کار «عماد» به شدت «بد» است؛ زیرا «وظیفه» ی او این است که شخص را «رشد» بدهد. چنین عملی از «عماد» دقیقا به ضرر آن دانش آموز است؛ باید «عماد» به او کمک کند که چنین کار زشتی را که مانع رشد او است را کنار بگذارد، حتی با تنبیه یا اطلاع به والدین. البته شاید راهش اطلاع دادن به والدین نباشد و باید نصیحت کند؛ ولی نباید به راحتی از کنار این ماجرا عبور کند.

    ,
    • در فیلم، شخص «متجاوز» یک جوان نیست؛ یک «پیرمرد» است. وقتی «عماد» می خواهد زن او را بیاورد و به او بگوید که شوهرت به زن جوانی تجاوز کرده است، پیرمرد التماس می کند که این کار را نکن؛ او سال ها با هم زندگی کرده است. گویا انتخاب یک شخص با سن و سال بالا می خواهد این را برساند که متجاوز تقصیری ندارد! بنده خدا نیاز جنسی داشته و همسرش پیر بوده و نمی توانسته نیاز جنسی او را برطرف کند!
    • «عماد» وقتی فقط یک ضربه به صورت آن پیرمرد (آن هم در یک اتاق و به دور از چشم همسر و دختر آن پیرمرد) می زند و آن ضربه باعث می شود قلب «متجاوز» کار نکند و حالش بد شود، فضاسازی و جو سازی عجیبی صورت می گیرد و گریه های همسر او و دخترش و … کار را به جایی می رساند که مخاطب در دلش می گوید: «کار عماد اشتباه بود!» «چرا خشونت به خرج داد!». این را بگذارید در کنار بعضی جملات اصغر فرهادی که گفته بود: «این دفعه بیشتر درباره خشونت صحبت شد. مخصوصا خشونتی که دلیل قانع‌کننده‌ای برای انجامش داشته باشیم … یک خشونتی است که حاصل یک عصبانیت است ولی یک زمانی خشونتی داریم که برایش دلیل داریم و برای این دلیل هم ایمان داریم که حاصلش می‌شود همان رفتارهای تروریستی که در دنیا وجود دارد و آن‌ها بر این خشونت باور دارند. شخصیت اصلی فیلم در کل فیلم در حال دلیل جمع کردن برای اعمال خشونت هستند».[۶]
    ,
  • در فیلم، شخص «متجاوز» یک جوان نیست؛ یک «پیرمرد» است. وقتی «عماد» می خواهد زن او را بیاورد و به او بگوید که شوهرت به زن جوانی تجاوز کرده است، پیرمرد التماس می کند که این کار را نکن؛ او سال ها با هم زندگی کرده است. گویا انتخاب یک شخص با سن و سال بالا می خواهد این را برساند که متجاوز تقصیری ندارد! بنده خدا نیاز جنسی داشته و همسرش پیر بوده و نمی توانسته نیاز جنسی او را برطرف کند!
  • ,
  • «عماد» وقتی فقط یک ضربه به صورت آن پیرمرد (آن هم در یک اتاق و به دور از چشم همسر و دختر آن پیرمرد) می زند و آن ضربه باعث می شود قلب «متجاوز» کار نکند و حالش بد شود، فضاسازی و جو سازی عجیبی صورت می گیرد و گریه های همسر او و دخترش و … کار را به جایی می رساند که مخاطب در دلش می گوید: «کار عماد اشتباه بود!» «چرا خشونت به خرج داد!». این را بگذارید در کنار بعضی جملات اصغر فرهادی که گفته بود: «این دفعه بیشتر درباره خشونت صحبت شد. مخصوصا خشونتی که دلیل قانع‌کننده‌ای برای انجامش داشته باشیم … یک خشونتی است که حاصل یک عصبانیت است ولی یک زمانی خشونتی داریم که برایش دلیل داریم و برای این دلیل هم ایمان داریم که حاصلش می‌شود همان رفتارهای تروریستی که در دنیا وجود دارد و آن‌ها بر این خشونت باور دارند. شخصیت اصلی فیلم در کل فیلم در حال دلیل جمع کردن برای اعمال خشونت هستند».[۶]
  • , «این دفعه بیشتر درباره خشونت صحبت شد. مخصوصا خشونتی که دلیل قانع‌کننده‌ای برای انجامش داشته باشیم … یک خشونتی است که حاصل یک عصبانیت است ولی یک زمانی خشونتی داریم که برایش دلیل داریم و برای این دلیل هم ایمان داریم که حاصلش می‌شود همان رفتارهای تروریستی که در دنیا وجود دارد و آن‌ها بر این خشونت باور دارند. شخصیت اصلی فیلم در کل فیلم در حال دلیل جمع کردن برای اعمال خشونت هستند».[۶],

    گویا آن پیرمرد «متجاوز» کار خیلی بدی نکرده است؛ چون یک نیاز «غریزی» داشته ولی «غیرت» عماد بد است. چون اصلا چیزی به نام غیرت در انسان وجود ندارد. بلکه «غیرت» یعنی عصبانیت و ناشی از تربیت و فرهنگ غلط شرقی ماست!

    , گویا آن پیرمرد «متجاوز» کار خیلی بدی نکرده است؛ چون یک نیاز «غریزی» داشته ولی «غیرت» عماد بد است. چون اصلا چیزی به نام غیرت در انسان وجود ندارد. بلکه «غیرت» یعنی عصبانیت و ناشی از تربیت و فرهنگ غلط شرقی ماست!,

    اتفاقا طبق این دیدگاه باید «استقامت» و «مبارزه با استکبار» را هم کنار گذاشت؛ چون می شود گفت این هم یک نوع «خشونت» است؛ خصوصا خشونتی که پشتش دلیل دارد و آن دلیل، دینی است؛ به این کلام او دقت کنید: « این فیلم یک مثال کوچک است که اگر بخواهیم به بیرون از خانواده تعمیم بدهیم همین اتفاقاتی است که جهان را در برگرفته است. امروز جهان سرشار از خشونت‌‌های ناشی از باور های ایدئولوژیک است. خیلی کار می‌برد که بتوان مقابل این خشونت ایستاد. اگرچه اشاره مستقیم به جهان بیرون فیلم ندارم ولی این فیلم به عنوان یک مثال کوچک از این نوع خشونت است. وقتی فیلمنامه را می‌نوشتم تصمیم نگرفتم به خاطر خشونت‌های نگران‌کننده دنیا فیلمی بسازم. من یک داستانی نوشتم که وقتی تمام شد دیدم چقدر همزمان است با اتفاقاتی که در دنیا رخ می‌دهد.»[۷]

    , این فیلم یک مثال کوچک است که اگر بخواهیم به بیرون از خانواده تعمیم بدهیم همین اتفاقاتی است که جهان را در برگرفته است. امروز جهان سرشار از خشونت‌‌های ناشی از باور های ایدئولوژیک است. خیلی کار می‌برد که بتوان مقابل این خشونت ایستاد. اگرچه اشاره مستقیم به جهان بیرون فیلم ندارم ولی این فیلم به عنوان یک مثال کوچک از این نوع خشونت است. وقتی فیلمنامه را می‌نوشتم تصمیم نگرفتم به خاطر خشونت‌های نگران‌کننده دنیا فیلمی بسازم. من یک داستانی نوشتم که وقتی تمام شد دیدم چقدر همزمان است با اتفاقاتی که در دنیا رخ می‌دهد.»[۷], خشونت‌‌های ناشی از باور های ایدئولوژیک,

    آیا کسی است به آقای فرهادی بگوید که همین «خشونت های ناشی از باورهای ایدئولوژیک» که مصداقش «داعش» است را طبق خاطرات «هبلاری کیلینتون» خودِ آمریکایی های «مدرن» و «با فرهنگ» به وجود آورده اند؟ راستی! در دوران «اوباما»ی با ادب و معتدل نه در دوران «ترامپ» تندرو که ورود او و امثال او را به «آمریکا» ممنوع کرد و فرهادی نتوانست برای «اسکار» به آمریکا برود.

    ,

    ۴- مخلوط کردن مباحث حقوق و اخلاق با هم: اگر نقد های دینی را کنار بگذاریم، با نگاه خوشبینانه آقای فرهادی تخصص و سواد علوم انسانی ندارد که بداند مباحث «حقوقی» با مباحث «اخلاقی» فرق می کند. اگر بدبینانه نگاه کنیم باید بگوییم او این سواد و تخصص را دارد ولی عمدا فیلمش این گونه مباحث را القاء می کند که مخاطب را به خطا گرفتار کند.

    , ۴- مخلوط کردن مباحث حقوق و اخلاق با هم:,

    توضیح: علم «اخلاق» از این بحث می کند که چه کارهایی کنیم که «رشد» کنیم. یعنی «روح» مان پیشرفت کند. چه صفت هایی برای «رشد» روح خوب است و چه صفت هایی بد؛ چه افرادی بر این اساس «خوب» هستند و «بالاتر» و چه افرادی «بد» هستند و «رشد» نکرده.

    ,

    امّا علم حقوق کاری ندارد که این فرد نسبت به آن فرد «بهتر» یا «بدتر» است و کدام «بالاتر» و کدام «پائین» تر؛ بلکه صرفا قانون هایی می دهد که جامعه به هرج و مرج نرسد و بر اساس آن پاداش می دهد یا مجازات می کند تا در آن جامعه بتوان زندگی کرد تا در دنیا و آخرت ضرر نکنیم و رشد کنیم.

    ,

    مثلا اگر در علم حقوق می گویند «فلان فرد تکلیف بیشتری دارد» یعنی مقام و روحش پائین تر از آن شخص است که «تکالیف کمتری دارد»؟ اگر حقوق و دستمزد رئیس جمهور از کارگر بیشتر است یعنی مقام او بالاتر است و از نظر روحی بیشتر رشد کرده است؟ خیر؛ این قوانین، قوانین «حقوقی» هستند و ربطی به بحث «اخلاقی» ندارد. دقیقا این بحث در مورد زن و مرد هم هست؛ این که در اسلام  می گوید ارث یا دیه ی مرد بیشتر از زن است، بحثی حقوقی است و دلیل نمی شود که مرد از زن از نظر اخلاقی بالاتر باشد.

    ,

    بحث های مجازات هم حقوقی هستند. ممکن است یک شخص دزدی کرده باشد و بعدا توبه کند و از شخص مقابل حلالیت بطلبد ولی دادگاه او را مجازات کند. خداوند می فرماید «توبه کنندگان را دوست دارم»[۸] و چون جبران کرده است شاید مقام بالایی پیدا کرده باشد ولی این دلیل نمی شود از خطای او به راحتی عبور کنیم. اصطلاحا می گوید «قبح فعلی» دارد، نه «قبح فاعلی» (یعنی کارش بد بوده و برای کارش باید مجازات شود، هر چند الآن توبه کرده و خوب شده است).

    ,

    یا مثلا کسی که اشتباها دیگری را کشته است با آن که اصلا قصد کشتن و اذیت کردن نداشت، در قانون «قتل غیر عمد» حساب می شود و باید دیه بدهد. در حالی که شاید واقعا گناهکار نباشد و دیه برای جبران عدم حضور اقتصادی فرد برای خانواده اش است. از نظر «حقوقی» باید مجازات شود.

    ,

    این که یک شخص – حتّی اگر توجیه داشته باشد – گناهی مرتکب شود، حداکثر از نظر «اخلاقی» بد نیست ولی از نظر حقوقی قطعا باید کارش را «جرم» دانست و اگر قوانین حقوقی اسلامی برایش مجازات تعیین شده باشد، قطعا باید لایق اجرای آن دانست. برای همین است که خداوند می فرماید: «همانا در قصاص برای شما حیات قرار دادیم ای اهل عقل و خرد»[۹]؛ چون اگر قوانین حقوقی را بر اساس ترّحم و دلسوزی و یا این که مجرم دلیل و عذری داشته است، اجرا نکنیم، دزد و قاتل  و … راحت در جامعه بدون ترس به کارشان ادامه می دهند. پس اگر حق یک دانش آموزی که عکس های بد در گوشی دارد و می آورد مدرسه و بقیه هم می فهمند و به نوعی ترویج فساد و فحشا است، تنبیه باشد؛ باید تنبیه شود؛ نباید بگوییم چون پدر ندارد اشکالی ندارد.

    ,

    از آن بالاتر، از نظر «اخلاقی» هم حتّی هر توجیهی قابل پذیرش نیست. صحیح نیست یک زناکار بگوید تحت فشار بودم!

    ,

    مشکل امثال آقای فرهادی این است که نگاهی «جامع» به تمام علوم انسانی (اخلاق در کنار حقوق و در کنار دین و …) ندارد و تنها یک چیز (به نگاه خودش اخلاق) را می بیند. بلکه حتّی همان «اخلاق» واقعی را هم نمی بیند. امّا بسیار هنرمندانه «مبانی آلوده ی اخلاقی» را به مخاطب هیپنوتیزم شده اش تلقین می کند.

    ,

    ——-

    ,

    [۱] هر چند اساسا «رسانه ی مستقل» را از ریشه قبول نداریم. اصلا ممکن نیست «رسانه ای مستقل باشد». کاش می شد این مطلب را در مقاله ای مفصل توضیح داد.

    ,

    [۲] http://tn.ai/1080983

    ,

    [۳] همان

    ,

    [۴] http://tn.ai/1080983

    ,

    [۵] اصغر فرهادی در بخش «دارالفنون» دومین روز از سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر http://www.isna.ir/news/95020300944/

    ,

    [۶] http://tn.ai/1080983

    ,

    [۷] http://tn.ai/1080983

    ,

    [۸] إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین‏ (آیه ۲۲۲ سوره ی بقره)

    ,

    [۹] وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (آیه ی ۱۷۹ سوره ی بقره)

    ,

     

    ,

    آرش شادمان

    , آرش شادمان,

    / انتهای پیام

    , / انتهای پیام]
    • برچسب ها
    • #
    • #
    • #

    به اشتراک گذاری این مطلب!

    ارسال دیدگاه