آری؛ حق با تو بود محسن جان، در وصیت به پسرت، علی کوچولو چه زیبا گفتی «طوری زندگی کن که خدا عاشقت باشد! اگر خدا عاشقت شود! خوب تو را میتواند خریداری کند!». بگذار اینطور بگویم؛ خدا عاشقت شد و تو را خرید. محسن جان! بگذار راحت بگویم، تو از دنیا دل کندی و یک دنیا به تو دل بست.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا بهنقل از شبکه خبری تهران نیوز، آیین بزرگداشت شهید مدافع حرم شهید حججی با شکوه هرچه تمامتر در تهران برگزار شد. همه آمده بودند؛ از کارگران و مردم عادی تا وزیر، نماینده مجلس و مسئولان عالیرتبه نظام. گویی همه احساس تکلیف کرده و برای همدردی و تسلی دادن به پدر شهید محسن حججی آمده بودند. مردم طوری ناراحت بودند و اشک میریختند که گویی عضوی از خانوادهشان را از دست دادهاند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, تهران نیوز,جوانان طوری اشک میریختند که انگار برادر و دوست صمیمیشان را از دست دادهاند، محاسن سفیدها طوری ناراحت بودند که اگر نمیدانستی، میگفتی که در سوگ از دست دادن فرزندشان نشستهاند و اما مادرها … مادرهایی که آمده بودند تا به مادر و همسر جوان محسن دلداری بدهند.
,, ,
,
غم و اندوه عجیبی در مراسم وجود داشت. این را میشد از اشکهای روان بر صورت پیر و جوان فهمید. هنگامی که حاج مصطفی خورسندی، مداح جلسه روضه حضرت زینب سلامالله علیها را میخواند، صدای ناله مردم بلند میشد و به یاد محسن حججی و نحوه اسارت و شهادتش میافتادند.
,,
, ,
,
شاید استاد پناهیان راست میگفت. «خون شهید، روشنگر است و وحدتآفرین». چه کسی فکرش را میکرد که یک جوان بیست و پنج شش ساله بتواند به این سرعت در میان ما وحدت ایجاد کند؟
,به راستی مگر محسن چه کرده بود که با شهادتش اینچنین یک جهان را تکان داد؟ این سئوال را وقتی در حاشیه مراسم بزرگداشت شهید حججی از پدر محسن پرسیدم، در پاسخ گفت: او عاشق امام حسین علیهالسلام بود و اصلیترین دلیل محبوب شدنش همین بود. او وقت زیادی برای هیئات امام حسین علیهالسلام میگذاشت و مزدش را هم گرفت.
,من که ندیدم؛ اما دوستان و نزدیکانت میگویند که عاشق حضرت زهرا سلامالله علیها بودی و همیشه دعایت این بوده که پیکرت برنگردد. آری! دعایت مستجاب شد و به آرزویت رسیدی اما همسرت راست میگوید که «مادرت بیتابی میکند». به قول پدرت «عاشق امام حسین علیهالسلام بودی» و چهقدر زیبا بود عاقبت تو که مثل اربابت … بگذریم.
,آری؛ حق با تو بود محسن جان، در وصیت به پسرت، علی کوچولو چه زیبا گفتی «طوری زندگی کن که خدا عاشقت باشد! اگر خدا عاشقت شود! خوب تو را میتواند خریداری کند!». بگذار اینطور بگویم؛ خدا عاشقت شد و تو را خرید. محسن جان! بگذار راحت بگویم، تو از دنیا دل کندی و یک دنیا به تو دل بست.
, آری؛ حق با تو بود محسن جان، در وصیت به پسرت، علی کوچولو چه زیبا گفتی «طوری زندگی کن که خدا عاشقت باشد! اگر خدا عاشقت شود! خوب تو را میتواند خریداری کند!». بگذار اینطور بگویم؛ خدا عاشقت شد و تو را خرید. محسن جان! بگذار راحت بگویم، تو از دنیا دل کندی و یک دنیا به تو دل بست.,راستی امروز برایت در تهران مراسم یادبود گرفته بودند؛ تو نبودی اما «محسن»ها آمدند و به پدرت دلداری دادند. هر کسی میرسید، میخواست برای پدرت کاری کند و درستش هم همین است، چراکه همه مدیون خانوادهات هستیم. هرکس که برای عرض تسلیت آمده بود، اشک میریخت و دست و پیشانی پدرت را میبوسید. خودم از دهان جوانی شندیم که با گریه به پدرت گفت «حاجی شرمندتیم … ما رو ببخش».
,اتفاقاً از پدرت هم تجلیل کردند. فرمانده کل سپاه میخواست دست پدرت را ببوسد اما پدرت اجازه نداد. استاد پناهیان هم با خانوادهات دیدار کرد و از آنها خواست تا برایش دعا کنند تا همانند تو شهید بشود.
,,
, ,
,
ماه محرم که میرسد، همه شعر «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» را زمزمه میکنند اما امسال تو کاری کردی که این مصراع را سی و چند روز قبل از محرم بخوانیم. یادم آمد؛ استاد پناهیان درست میگفت «امسال کسی طاقت خواندن و شنیدن روضه سر بریده امام حسین علیهالسلام در محرم را ندارد».
,بگذار برایت بیشتر توضیح بدهم. امروز وقتی حاج قاسم سلیمانی وارد مجلست شد، دیدم که یک جوان بههمراه فرزند دو سالهاش پیش او رفت و با گریه از سردار خواست تا مقدمات اعزامش به سوریه را فراهم کند.
,اما این همه ماجرا نبود؛ یکی از جانبازان هم به محض ورود سردار سلیمانی نزد او رفت و او هم همین درخواست را داشت. درست است؛ این همان شوری است که برایت گفتم؛ شوری که تو یک ماه قبل از محرم ایجاد کردهای.
,حالا که گرم صحبت شدهایم؛ میخواهم یک سئوال ازت بپرسم. راستش را بگو؛ «چهقدر گرفتی؟». این سئوال را امروز خیلیها از خانواده تو و شهدای مدافع حرم دیگر میپرسند. نمیدانم چهقدر اما همینقدر میدانم که خیلی گرفتهای؛ اما نه از سپاه و بنیاد و … بلکه از اربابت.
,راستی امروز یک عکس هم از پسرت گرفتم. روی خاک نشسته بود و با سنگها بازی میکرد؛ طفلک چارهای هم نداشت، چون تو دیگر نیستی و علی دو ساله، یتیم شده است.
,,
, ,
,
این عکس را به کسانی که میگویند شماها برای پول به سوریه رفتهاید، نشان میدهم و میگویم «حالا بگو این لحظه چقدر می ارزد ؟». همسرت بهتر از هر کسی معنی مداحی «گلم بابا میخواد، جواب بچهمو بدید» را میفهمد.
,امروز وارد مراسم که شدم، بنر بزرگ پشت تریبون را دیدم که روی آن نوشته شده بود «بسمالله القاصم الجبارین». راستی یادت هست چندین سال قبل وقتی دشمنان به ترور شهدای هستهای روی آوردند، تعداد دانشجویان این رشته در دانشگاه چند برابر شد؟ ، امروز هم همینطور است. مطمئن باش که جوانان تا انتقامت را نگیرند، آرام و قرار نخواهند داشت. ماموریت ما با شهادت به پایان میرسد. پس آسوده بخواب؛ آسوده بخواب که «محسن حججی»های این مرز و بوم بیدار و هوشیار هستند و اجازه کم شدن یک آجر از حرم حضرت زینب سلامالله علیها و حضرت رقیه سلامالله علیها را نمیدهند.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه