سبحان الهی می گوید: همین اتوبان تبریز - زنجان که اکنون هست و مردم دارند استفاده میکنند، ردیف بودجه اش از تهران تا زنجان بود. اسمش این بوده بزرگراه تهران-زنجان. من یک روز در کمیسیون این را مطرح کردم که ما یک کلمه "تبریز" اضافه کنیم. در ردیف بودجه، پولش را اضافه نکردند[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آناج؛ روایت تاریخ مجالس و دولتهای ابتدائی انقلاب، نگارنده را مجاب میکند تا بدون توجه به خط و خطوط سیاسی و وضعیت فعلی افراد، سراغ چهرههای سیاسی و شناخته شده رفته و گوشهای از خاطرات آنها به تحریر قلم درآید.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آناج,این گفتوگوها مستمر خواهد بود اما محمدعلی سبحان اللهی استاندار و نمایندهی اسبق مجلس شورای اسلامی اولین چهرهای بود که سراغش رفتیم. همصحبتی با او صرفا به مجلس اول، نمایندگان آن دورهی تبریز و نگاههای متفاوت مجالس و دولتها به آذربایجان معطوف بود. روایت قانونگذاری و اجرا از دوران اول انقلاب شنیدنی است. خاصه آنکه بتوانیم وضعیت فعلی تقنین و نظارت را با مجالس اول در دو کفه قرار دهیم. متن این گفتوگوی کوتاه به شرح زیر میباشد:
,حسرت نماینده اسبق مجلس از روحیهی جهادی
,آناج: در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی در کنار افرادی بودید که اکثرا مسن بودند و شما از معدود جوانان مجلس بودید؛ با شما چگونه برخورد میکردند؟ احساس شما نسبت به آنها چه بود؟
,سبحاناللهی: دوره اول مجلس به شکل دیگری بود؛ اولا هیچ کدام ما آمادگی این را نداشتیم که برویم مجلس و نماینده شویم. همه آستین بالا زده بودیم که انقلاب پیروز شود و هر جا که لازم است آنجا خدمت کنیم؛ من قبل از اینکه وارد مجلس شوم در تبریز در سه جا مشغول بودم؛ هم نماینده امام(ره) در جهاد استان بودم، هم در شورای فرماندهی سپاه استان حضور داشتم و هم در استانداری بودم؛ یعنی تا ساعت دو بعد از ظهر در استانداری بودم، بعد مأمور بودم در دانشگاه، عضو هیات علمی دانشگاه بودم؛ مأمور شده و به تبریز آمده بودم. بعد از آن را هم به دو قسمت تقسیم کرده بودم؛ دو ساعت میرفتم به سپاه و دو ساعت هم میآمدم به جهاد که آن زمان در فرمانداری تبریز مستقر بود؛ آن روحیه جهادی عالم دیگری داشت.
,ماهیانهی جهادگران متخصص
,الان هم که بحث مشکلات اقتصادی مملکت مطرح است، جامعه نیازمند همان روحیه است؛ آن زمان به بهترین مهندسین، ماهیانه دوهزار تومان حقوق می دادیم و یادم هست در شهر گِرمی برای ما کار می کردند؛ دور از خانه و خانواده با دو هزار تومان حقوق کار می کردند. مهندسین بنامی هم بودند. آن زمان تبریز نیروهای فوقالعادهای داشت. جهاد استان حدود چهل نفر مهندس مجرب و متخصص داشت.
,رقابت موسی خیابانی با سبحاناللهی
,در همین شرایط دوستان جمع شدند و گفتند که آقا جریان مجلس پیش آمده است؛ بیایید بروید مجلس. خدا بیامرزد مرحوم شهید مدنی هم نظرشان بر این بود که من کاندیدا شوم. آمدیم و ترکیبی درست کردیم در مقابل جریان کاندیداهای چریک فدایی و مجاهدین که کاندیدای آنها از تبریز موسی خیابانی بود. آزادی کامل بود و آنها هم کاندیدا داشتند. چون شورای نگهبان هنوز تشکیل نشده بود و نیروهای انقلابی هم هنوز به جهت خط و خطوط سیاسی تکه پاره نشده بودند.
,حال و هوای دفترِ مشترکِ نمایندگان تبریز در مجلس اول
,آمدیم توافق کردیم و آقایان سید ابوالفضل موسوی تبریزی، سید حسین موسوی تبریزی، آقای دکتر میلانی، آقای دکتر ساریخانی، آقای انزابی و بنده؛ شش نفری یک ستاد تشکیل دادیم و به خاطر تبلیغات یکپارچه یک ضرب وارد مجلس شدیم. آقای حاج حسن فرشباف رئیس ستاد ما بود. بعد از پیروزی، دفتر نمایندگان را هم مشترک کردیم. یعنی وقتی میآمدیم تبریز برای رسیدگی به ارباب رجوع و مسائل مردم، در یک دفتر حاضر میشدیم.
,نقش برادرِ علامه طباطبائی در انسجام بخشی بین نمایندگان
,مرحوم آیت الله محمد حسن الهی برادر علامه طباطبایی در اول خیابان دانشسرا منزلی داشتند که آنجا ستاد و بعد دفتر ما بود. انصافا همه با هم کار میکردیم. غیر از من، پنج بزرگوار دیگر شخصیت بزرگ و دارای احترامی بودند. یادم هست برای جلساتی که با وزرا تشکیل میدادیم، ما به وزارتخانه نمیرفتیم، آقای موسوی تبریزی که خانهاش نزدیک مجلس بود، وزیر را به خانه خودش دعوت میکرد. من بین آنها از همه جوانتر بودم. خیلی به دنبال توسعه آذربایجان بودیم.
,ماحصل نمایندگی بعد از چهار دوره
,بعد از اینکه یک سال به کمسیون جهاد رفتم، خودم را به کمسیون برنامه و بودجه نزدیک کردم. برنامه و بودجه کمسیونی است که مسائل کل مملکت آنجا مطرح میشود. اگر کسی در برنامه بودجه باشد از کل مسائل مملکت مطلع خواهد بود و میداند که به جهت توسعه چه باید کرد. من بعد از آن تا آخر مجلس در این کمسیون بودم. ما میآمدیم در این کمسیون مسائل منطقه را مطرح میکردیم. مثلا میگفتیم آب تبریز ما چنین است، راهش چنان است. درباره کارخانجات و راهها و دیگر مسائل تبریز بحث میکردیم و بعد تصمیم میگرفتیم که چه کنیم. تقریبا این ایدههای جدید به دلیل علاقه زیاد به این مسائل از طرف بنده مطرح میشد، منتها از موقعیت و شخصیت دیگر نمایندگان تبریز، کمال استفاده را میکردم. حساب کردم بعد از اینکه چهار دوره مجلس تمام شد، شصت و چهار پروژه اساسی به منطقه آورده بودیم.
,اگر در جریان انقلاب نبودم، فوقش یک مدرس دانشگاه میشدم
,آناج: متاسفانه به جهت عدم نقل این خاطرات، به برخی از چهرههای آذربایجان نسبت ناکارآمدی میدهند؛ صراحتا عرض کنم، مرحوم آقای انزابی..
,سبحاناللهی: همه جا گفتهام، آقای انزابی در نزد نخستوزیر وقت احترام عجیبی داشت؛ ما هر وقت میرفتیم نزد آقای موسوی میگفت حاج آقا که تشریف آوردهاند، نمیتوانم نه بگویم. متاسفانه اینجور منعکس شده است که مثلا می گویند آقای انزابی از اول تا آخر گفت آن پنجره را ببندید، باز کنید. من این را خیلی جاها گفته ام؛ گفتهام که نقش آقای انزابی و آقای سید ابوالفضل موسوی و حتی سایرین باید شفاف شود. همه از این دنیای فانی خواهیم رفت؛ هر کس یک موقعیتی داشت. مثلا آقای دکتر میلانی یک فرد مبارز بود؛ چند سال سابقه زندان داشت و بسیار محترم بود و همه جا شناختهشده بود. همه این افراد دست به دست داده بودند؛ جوانشان من بودم که دوندگی میکردم. سبحانالهی امروز، سبحانالهی اول مجلس نیست. حالا یکی دو نفر در مملکت مرا میشناسند و با همه ارتباط داریم و همه اینها به برکت انقلاب است. اگر در جریان انقلاب قرار نمی گرفتیم، فوقش یک مدرس دانشگاه میشدیم و تمام میشد میرفت..
,آناج: نگاهی که به تبریز و آذربایجان در آن برهه وجود داشت، بخصوص پس از قضایای خلق مسلمان چگونه بود؟
,سبحاناللهی: قبل از انقلاب، تهراننشینها به آذربایجان با دید دیگری نگاه میکردند؛ تتمهی آن بعد از انقلاب هم باقی مانده بود. البته به برکت انقلاب اسلامی این نوع نگاه، تلطیف شده است. هرچند گه گاهی بازهم از این نوع مواضع دیده میشود. ما برای اینکه خلاف این را ثابت کنیم خیلی زمان صرف کردیم اما به موفقیت صددرصدی نرسیدیم.
,آذربایجان از پروژههای ملی محروم بود، رفتیم و گرفتیم
,در خصوص آذربایجان باید نگاه و رویکرد رهبرانقلاب فراگیر شود. آذربایجانی که به قول مقام معظم رهبری سر ایران است؛ نقش آذربایجان در انقلاب مشروطه، انقلاب و اقتصاد و مکاتبی که در آذربایجان است باید خوب دیده شود؛ می خواهم صریح عرض کنم که از نظر برخی مسئولان هیچ پروژهای برای توسعه آذربایجان وجود نداشته است. ما دو نوع پروژه داریم؛ یکی پروژههای استانی است که برای هر استان در سال چند میلیارد تومان پول می دهند؛ مثالا برای راه روستایی، مدرسه و مجتمع ورزشی و غیره اما برای تعریف پروژهای ملی برای تبریز و آذربایجان در مرکز اصلا توجه نداشتند؛ مثل بزرگراه یا توسعه دانشگاهها، کارخانجات و آبرسانی و همه اینها یک سری مواردی هستند که به قول معروف رفتهایم و گرفتهایم، نه اینکه به ما بدهند.
,تنگ نظریِ دولت اصلاحات به اتوبان تبریز-زنجان
,همین اتوبان تبریز - زنجان که اکنون هست و مردم دارند استفاده میکنند، ردیف بودجه اش از تهران تا زنجان بود. اسمش این بوده بزرگراه تهران-زنجان. من یک روز در کمیسیون این را مطرح کردم که ما یک کلمه "تبریز" اضافه کنیم. در ردیف بودجه، پولش را اضافه نکردند، فقط کلمه اش را اضافه کردند. اما بعدها این اتفاق الحمداله افتاد. خدا بیامرز مهندس بهرامی که معاون فنی وزارت راه بود که با سقوط هواپیما همراه مهندس دادمان شهید شد، بعدها هر وقت مرا میدید میگفت آقا آن یک کلمه حرف شما، میلیاردها هزینه روی دست ما گذاشت؛ این واقعا یک کار بزرگ بود. یا مثلا اینکه پتروشیمی چگونه آمده است جای بحث دارد.
,بحران آب تبریز و پروژهی انتقال زرینهرود
,برای آبرسانی در تبریز مشکلات زیادی داشتیم. در تابستانها قحطی و قطعی آب داشتیم. سازمان آب تبریز مجبور بود در داخل شهر چاههایی حفر کند و از آن، آب را به منبع پمپاژ میکرد و مردم هم از آن میخوردند، ولی آب مرغوبی نبود. صنعت هم به آب نیاز داشت. ما آمدیم بحث انتقال آب زرینهرود به تبریز را مطرح کردیم. البته انتقال آب از زرینهرود قبل از انقلاب مطالعه شده بود، ولی اجرا نمی شد. ما مصر بودیم که در دوره اول مجلس این طرح باید اجرا شود. آن موقع آقای دکتر غفوریفرد وزیر نیرو بود. نشستیم که چه کنیم و چه نکنیم، ۱۷۰ کیلومتر راه است؛ لولههایش را چگونه تهیه کنیم و از این حرفها.
,گفتند یک گروه برود از چند کشور تحقیق کند که یک چنین پروژههایی چگونه پیاده میشود. چند نفر تعیین شدند؛ گفتند که از نمایندهها هم یک نفر معرفی کنید که مرا انتخاب کردند. باهم به آلمان و ایتالیا و ترکیه و چند جای دیگر رفتیم مطالعه کنیم که لوله چنین پروژههای بزرگی چگونه تامین میشود. الحمدالله رفتیم مطالعه شد و آمدیم و یک کارخانه لوله سازی در آذرشهر احداث کردیم، تا آنکه پروژه شروع شد. این پروژه بزرگ دو خط دارد. خط اول پنج متر مکعب در ثانیه است و خط دوم هم پنج متر مکعب در ثانیه؛ در کل ده متر مکعب. چیزی که تا بیست-سی سال به نیاز تبریز جواب میدهد.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه