اخبار داغ

به بهانه اتفاقات تلخ انتخابات 29اردیبهشت:

انتخابات شورای شهر؛ مرگ بهمئی بود!

انتخابات شورای شهر؛ مرگ بهمئی بود!
دانشجوی دکترای توسعه در یادداشتی با اعلام انزجار از جو نامیمون حاکم بر انتخابات شورای اسلامی شهر لیکک ،شهرستان بهمئی را مرده خواند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری آوای ماغر، دانشجوی دکترای توسعه در یادداشتی با اعلام انزجار از جو نامیمون حاکم بر انتخابات شورای اسلامی شهر لیکک، شهرستان بهمئی را مرده خواند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آوای ماغر,

پس عزا برخود کنید ای خفتگان   زانکه بد مرگیست این خواب گران

,

 

,

آری، بهمئی درگذشت، بهمئی فوت کرد، باید تسلیت گفت. مرگ ملتی و قومی زمانی فرا می­رسد که دچار سقوط و افول اخلاقی و فرهنگی شود، چون در مسیر تکامل تاریخی، اگر ملتی نه تنها دچار واپسگرایی، بلکه دچار درجا زدن شده باشد، یعنی مرگ آن قوم، یعنی پیاده شدن از قطار تکامل اجتماعی.

,

انتخابات دوره پنجم شورای اسلامی شهر و دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ 29 اردیبهشت به طور همزمان در شهرستان بهمئی برگزار شد و همه شما دیدید، آنچه گذشت و شندید، آنچه گفته شد و خون دل خوردید، از آنچه بر دلها رفت. لازم به توصیف حالات و صحنه­ های انتخابات در شعبه­ های مختلف نیست و از همان شروع انتخابات شاهد کامنت­های فراوان در فضای مجازی و گفت و گوهای حضوری بوده­ایم که حاکی از سنگینی فشار روحی به برخی انسان­های شریف بوده است. در یک جمله باید گفت" شاهد مرگ همه ارزش­ها، فرهنگ و انسانیت " در شهرستان بهمئی بوده­ ایم.

,

طنز اصلی این ماجرا اینجاست که همه کاندیداها تأکید می­کردند برای خدمت به مردم به صحنه آمدند!!!!!!!  کسی که از پله­ های دزدی و خیانت بالا رود، هرگز در مسیر خدمت­گذاری حرکت نمی­کند...

,

خلاصه­ ای از وضعیت انتخابات در لیکک به روایت صدها نفر:

,

"بعضی از اعضای صندوق­ها، خودشان دزدی و تبانی کردند و همان ساعات اولیه ، تعرفه­ها تمام شد به طوری که ساعت 11، در خیلی از شعبات اخذ رأی، تعرفه نبود. جمعیت زیادی از شهروندان رأی ندادند. برخی افراد، بالای 20 مرتبه رأی دادند. در اغلب شعبات، درگیری و زد و خورد شده بود. شیشه­ها شکست، حریم­ها شکسته شد، پرده­ها کنار رفت و چهره خشن و متعصب شهرستان نمایان شد. بقول آن راوی حمله مغول که گفته بود: آمدند، کشتند، سوختند، بردند و رفتند. حالا باید گفت در شهرستان بهمئی، تبانی کردند، دزدیدند، شکستند، زدند، فروختند و بردند."

,

در این مسابقه و ماراتن رسیدن به قله شهرت، پایگاه اجتماعی و منفعت، که مثلثی شوم تشکیل داده بود و پرده­ای از خدمت­گذاری به روی این چهره عبوس و خشن، کشیدند و تعصبات قومی را اسلحه و هیجان جوانان را باروت این اسلحه کردند تا به هدف خود برسند.

,

باری، همه اذعان دارند که در مناطق لرنشین این تعصبات حاکم است و من هم بر آن انگشت صحه میگذارم تأیید میکنم و اتفاقا موافقم. شما یکسری نهادهایی را که در مغرب زمین در یک بستر تاریخی شکل گرفتند، از آنجا به عاریت گرفتید و می­خواهید در سرزمینی پیاده کنید که تفکرش همان تفکر 2500 سال پیش است. همان ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و خبرگان هم همینطور است. ملل شرقی و به ویژه کشورهای اسلامی در شکل­گیری این نهادهای دموکراتیک هیچ نقشی نداشتند و طبیعتا وقتی این نهادها را از جایی کپی­برداری کنند، نتیجه­اش میشود یک بی­بند و باری و هرج و مرج و بی­قانونی. چون ما در تولید اینها نقشی نداشتیم. شما به دانشگاه توجه کنید هم همین سرنوشت را دارد، چون دانشگاه هم ریشه در مغرب زمین دارد و ما از آنجا گرفتیم. این یک مسأله جامعه­شناسی بسیار عمیق است که در اینجا مجال بحث نیست که آن را واکاوی کنم.

,

 اینجا آمده­ام فریاد بزنم، آمده­ام دادخواهی کنم، آمده­ام تا فریادهای انسان­های شریف و زنان و مردانی که شش ساعت پشت درههای بسته ایستادند و مجال رأی دادن نیافتند را بر سر یک شهر بکوبم، یک شهر پر از آشوب که ستون­هایش را بر تعصب و هرج و مرج بنا کرده است تا بلرزد این ستون­ها و به تعبیر دکتر شریعتی، خواب خفتگان خفته را آشفته­تر سازد.

,

از دلایل اصلی آن، وجود یک ساختار قبیله­­ای خاص در استان و منطقه می­باشد که قانون­مندی خاص خود را می­طلبد و شهرستان بهمئی، متجدد شد ولی متمدن نشد، یعنی از تکنولوژی و پوشش و مسکن و ابزار و ماشین و موبایل و رایانه روز جهان استفاده می­کنند، اما ...

,

در این نوشتار، دنبال تحلیل و ارائه راهکار نبودم، چون راهکار را به انسان مسئولیت­پذیر ارائه می­دهند که بذر مسئولیت در این کویر خشک و بی آب و علف، هرگز رشد نکرد. فقط به همه کسانی که پیروز شدند و کسانی که رأی نیاوردند و همه مسئولان شهر و مردم باید گفت، همه مرده­ایم، همه مجرم هستیم، همه متعصب هستیم، همه توسعه­نیافته هستیم.

,

بهمئی مرده است و بوی لاشه­اش هنوز بر مشام می­رسد. این نهادهای غربی و دموکراتیک را کنار نهیم و بازگردیم به روزگار خویش و طبق همان ساختار قومی – قبیله­ای و تعصبات خویش گام برداریم.

,

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش      باز جوید روزگار وصل خویش

,

یادداشت: مهدی اسعدی خوب:

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه